یک روش فکری انتخاب کنید به مدت یک ماه تلاش کنید که چطور میتوانید آن ویژگی را در خودتان تقویت کنید.
چکیده : توانایی فکر کردن به صورت روشن و منطقی را تفکر انتقادی مینامند. متفکر انتقادی شخصی است که میتواند ارتباط منطقیِ بین نظرات و عقاید را درک کند. تفکر انتقادی به این معنی است که در مورد چیزهای مختلف به شیوههای خاصی فکر کنید تا بتوانید در هر شرایطی به بهترین پاسخ ممکن برسید. به بیان امروزیتر، این تفکر نوعی فکر کردن در مورد هر چیزی است که در ذهن دارید به طوری که بتوانید به بهترین نتیجه ممکن برسید.
تعداد کلمات 1218 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1218 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
استراتژی سوم: استانداردهای فکری را به عادت تبدیل کنید
هر هفته در یکی از دانشها در زمینه استانداردهای فکری مهارت کسب کنید (نظم و ترتیب، صراحت، دقت، پیداکردن ارتباط، عمق، وسعت، منطق، اهمیت). یک هفته روی نظم و ترتیب تمرکز کنید، هفتهی بعد روی صراحت و به همین ترتیب پیش بروید. به عنوان مثال یک هفتهای که روی صراحت تمرکز کردهاید، سعی کنید دقت کنید چه وقتهایی در ارتباط برقرار کردن با دیگران صریح نبودهاید. دقت کنید که بقیه چه وقتهایی در حرف زدن صراحت ندارند.
وقتی در حال خواندن مطلبی هستید، دقت کنید آیا چیزی که میخوانید برای تان واضح هست یا نه. وقتی در حال بیان یا نوشتن نظرات تان هستید (به هر دلیلی که باشد)، از خودتان بپرسید چقدر در بیان چیزی که سعی دارم بگویم صریح هستم.
برای انجام این کار، روی چهار تکنیک برای صراحت تمرکز کنید:
۱. چیزی را که میخواهید بگویید، صریح و با دقت بیان کنید (روی انتخاب کلمات دقت زیادی داشته باشید).
۲. منظورتان را به شیوههای دیگر هم بیان کنید.
۳. با استفاده از تجربیاتی که از موضوع داشتهاید، مثال بزنید .
۴. برای روشن کردن منظورتان، از مقایسه، تشبیه، عکس یا نمودار استفاده کنید.
وقتی در حال خواندن مطلبی هستید، دقت کنید آیا چیزی که میخوانید برای تان واضح هست یا نه. وقتی در حال بیان یا نوشتن نظرات تان هستید (به هر دلیلی که باشد)، از خودتان بپرسید چقدر در بیان چیزی که سعی دارم بگویم صریح هستم.
برای انجام این کار، روی چهار تکنیک برای صراحت تمرکز کنید:
۱. چیزی را که میخواهید بگویید، صریح و با دقت بیان کنید (روی انتخاب کلمات دقت زیادی داشته باشید).
۲. منظورتان را به شیوههای دیگر هم بیان کنید.
۳. با استفاده از تجربیاتی که از موضوع داشتهاید، مثال بزنید .
۴. برای روشن کردن منظورتان، از مقایسه، تشبیه، عکس یا نمودار استفاده کنید.
استراتژی چهارم: یک دفترچهی یادداشت فکری داشته باشید
هر هفته، به میزان مشخصی بنویسید. از قالب زیر استفاده کنید و هر مرحله را جدا نگه دارید:
۱. موقعیت. موقعیتی را توصیف کنید که برای شما از نظر احساسی اهمیت دارد یا داشته است. هر بار روی یک موقعیت تمرکز کنید.
۲. عکسالعمل شما. توصیف کنید که شما در آن موقعیت چه کردید. با جزئیات و دقیق بنویسید.
۳. تحلیل. بعد با استفاده از چیزی که نوشتهاید، تحلیل کنید که دقیقاً در آن موقعیت چه اتفاقی افتاده است. یک بررسی عمیق انجام بدهید.
۴. ارزیابی کنید. نتایج تحلیلتان را ارزیابی کنید. در مورد خودتان چه فهمیدید؟ اگر دوباره در همان موقعیت قرار بگیرید، چه میکنید؟
۱. موقعیت. موقعیتی را توصیف کنید که برای شما از نظر احساسی اهمیت دارد یا داشته است. هر بار روی یک موقعیت تمرکز کنید.
۲. عکسالعمل شما. توصیف کنید که شما در آن موقعیت چه کردید. با جزئیات و دقیق بنویسید.
۳. تحلیل. بعد با استفاده از چیزی که نوشتهاید، تحلیل کنید که دقیقاً در آن موقعیت چه اتفاقی افتاده است. یک بررسی عمیق انجام بدهید.
۴. ارزیابی کنید. نتایج تحلیلتان را ارزیابی کنید. در مورد خودتان چه فهمیدید؟ اگر دوباره در همان موقعیت قرار بگیرید، چه میکنید؟
استراتژی پنجم: شخصیتتان را بازسازی کنید
یک روش فکری انتخاب کنید — پشتکار، استقلال، همدلی، شجاعت و تواضع فکری – به مدت یک ماه تلاش کنید که چطور میتوانید آن ویژگی را در خودتان تقویت کنید. به عنوان مثال، روی تواضع فکری تمرکز کنید، برای شروع دقت کنید چه وقتهایی اعتراف میکنید اشتباه کردهاید و چه وقتهایی، حتی با وجود مدارک کاملاً واضح، به اشتباه خود اعتراف نمیکنید. دقت کنید چه وقتهایی اگر کسی اشکالات کار یا تفکر شما را بگوید، حالت تدافعی به خود میگیرید. دقت کنید چه وقتهایی غرور فکریتان مانع یادگیری شما میشود. مثلا چه مواقعی به خودتان میگویید: «من هرچی لازم بوده در این مورد یاد گرفتم»، یا «منم به اندازهی اون میدونم، فکر کرده کیه که نظرشو به من تحمیل میکنه؟». وقتی که ندانستههای تان را بپذیرید، میتوانید با آنها مواجه شوید.
استراتژی ششم: با خودپسندیتان مواجه شوید
تفکر خودپسندانه در طبیعت انسان وجود دارد، اینکه با یک تعصب ناخودآگاه نسبت به خودش فکر کند. با جواب دادن به این سوالات در زندگی روزمره، میتوانید تفکر خودپسندانهتان را کشف کنید: تحت چه شرایطی با تعصب نسبت به خودم فکر کردم؟ آیا به خاطر چیزهای کوچک آزرده شدم؟ برای به کرسی نشاندن حرفم، کاری غیرمنطقی انجام دادم؟ آیا سعی کردم خواستهام را به دیگران تحمیل کنم؟ وقتی نسبت به چیزی اطمینان کامل داشتم ، در بیان نظراتم ناموفق بودهام که بعد به خاطر این موضوع عصبانی شوم؟ وقتی که تفکر خودپسندانه را در عمل تشخیص دادید، بعد میتوانید سعی کنید آن را با تفکری منطقی جایگزین کنید. برای این کار این سؤالات را از خودتان بپرسید: یک آدم منطقی در این شرایط چه احساسی خواهد داشت؟ آدم منطقی چه عکسالعملی خواهد داشت؟ در مقایسه با من چه تفاوتهایی دارد؟ (اگر همیشه این نتیجه را میگیرید که یک آدم منطقی هم دقیقاً مثل شما عمل میکند، احتمالاً خودتان را گول میزنید.)
استراتژی هفتم: دید تان را عوض کنید
ما در دنیایی زندگی میکنیم که هم شخصی و هم اجتماعی است و هر موقعیتی «تعریفشده» و معنادار است. اینکه یک موقعیت چطور تعریف میشود فقط به احساس ما بستگی ندارد، بلکه به عملکرد ما در آن و پیامدهایی که برایمان دارد هم وابسته است. هرچند در واقع هر موقعیتی به روشهای مختلف قابل تعبیر است و این موضوع فرصتهای بزرگی به همراه دارد. در اصل، اینکه چقدر از زندگی راضی باشیم و احساس خوشحالی کنیم به خودمان بستگی دارد. یعنی خیلی از تعریفهای منفیای که از موقعیتهای زندگی داریم، قابل تبدیل به تعاریف مثبت هستند. میتوانیم خوشحال باشیم، در غیر این صورت غمگین خواهیم بود.
در این استراتژی، عوض کردن دیدمان را تمرین میکنیم. اینکه چیزهای منفی را به مثبت تبدیل کنیم، بنبستها را به نقطهی شروع تبدیل کنیم، اشتباهات را به فرصتهایی برای یادگیری تبدیل کنیم. برای انجام این تمرین باید چند دستورالعمل برای خودمان درست کنیم. مثلا میتوانیم یک لیست از ۵ تا ۱۰ چیز منفی که در مورد آنها احساس ناامیدی، عصبانیت، ناراحتی یا نگرانی میکنیم، تهیه کنیم. بعد میتوانیم برای هر کدام تعریفی داشته باشیم که ریشهی احساس منفی ما در آن قرار دارد. بعد یک تعریف قابلقبول جایگزین برای هرکدام انتخاب میکنیم. بعد برای عکسالعملها و احساسات جدیدمان هم برنامهریزی میکنیم. به عنوان مثال، اگر میخواهید نگران همهی مشکلات باشید، چه آن هایی که میتوانید در موردشان کاری بکنید و چه آنهایی که نمیتوانید، قادر خواهید بود با این روش تفکرتان را عوض کنید: «هر مشکلی که داری، یا راهحلی دارد یا ندارد، اگر دارد آنقدر بگرد تا پیدا شود. اگر ندارد، برایش غصه نخور».
در این استراتژی، عوض کردن دیدمان را تمرین میکنیم. اینکه چیزهای منفی را به مثبت تبدیل کنیم، بنبستها را به نقطهی شروع تبدیل کنیم، اشتباهات را به فرصتهایی برای یادگیری تبدیل کنیم. برای انجام این تمرین باید چند دستورالعمل برای خودمان درست کنیم. مثلا میتوانیم یک لیست از ۵ تا ۱۰ چیز منفی که در مورد آنها احساس ناامیدی، عصبانیت، ناراحتی یا نگرانی میکنیم، تهیه کنیم. بعد میتوانیم برای هر کدام تعریفی داشته باشیم که ریشهی احساس منفی ما در آن قرار دارد. بعد یک تعریف قابلقبول جایگزین برای هرکدام انتخاب میکنیم. بعد برای عکسالعملها و احساسات جدیدمان هم برنامهریزی میکنیم. به عنوان مثال، اگر میخواهید نگران همهی مشکلات باشید، چه آن هایی که میتوانید در موردشان کاری بکنید و چه آنهایی که نمیتوانید، قادر خواهید بود با این روش تفکرتان را عوض کنید: «هر مشکلی که داری، یا راهحلی دارد یا ندارد، اگر دارد آنقدر بگرد تا پیدا شود. اگر ندارد، برایش غصه نخور».
استراتژی هشتم: احساساتتان را دریابید
هروقت که احساسی منفی دارید، از خودتان بپرسید: دقیقاً کدام فکر است که باعث این احساس شده است؟ به عنوان مثال اگر عصبانی هستید از خودتان بپرسید، کدام فکر است که مرا عصبانی میکند؟ از چه جنبههای دیگری میتوانم به این موضوع فکر کنم؟ مثلاً آیا میتوانید طوری به قضیه نگاه کنید که خندهتان بگیرد؟ اگر میتوانید، روی آن فکر تمرکز کنید و خواهید دید احساسات تان در نهایت برای هماهنگی با این فکر تغییر خواهند کرد.
استراتژی نهم: تأثیر گروه بر روی زندگیتان را تحلیل کنید
رفتارهای تان را در گروههایی که عضوشان هستید با دقت تحلیل کنید، کدامها تقویت میشود و کدامها تقویت نمیشود؟ برای یک گروه خاص، کدام عقاید ضروری هستند؟ چه کارهایی ممنوع هستند؟ برای عضویت در هر گروهی مقداری انطباق لازم است. خیلی از مردم بیش از چیزی که فکر میکنند، تحت تأثیر عقاید و رفتارهای دیگران هستند. تمام فشارهایی را که از سوی محیط به شما وارد میشود، کشف کنید و ببینید آیا باید این فشارها را بپذیرید یا نه.
در نهایت یادتان باشد که این استراتژیها به زندگی روزمرهی شما وابسته هستند. شمایید که آنها را با تجربههای واقعی خودتان گسترش میدهد. با چیزهایی شروع کنید که به نظرتان مفیدتر هستند. مثلا به نظر شما «عوض کردن دید» ضروری به نظر میرسد. پس با همین شروع کنید و خودتان متوجه میشوید در هر زمان کدام استراتژی بیشترین تأثیر را دارد.
منبع : برگرفته از criticalthinking
در نهایت یادتان باشد که این استراتژیها به زندگی روزمرهی شما وابسته هستند. شمایید که آنها را با تجربههای واقعی خودتان گسترش میدهد. با چیزهایی شروع کنید که به نظرتان مفیدتر هستند. مثلا به نظر شما «عوض کردن دید» ضروری به نظر میرسد. پس با همین شروع کنید و خودتان متوجه میشوید در هر زمان کدام استراتژی بیشترین تأثیر را دارد.
منبع : برگرفته از criticalthinking
بیشتر بخوانید :
تفکر انتقادی را وارد زندگی روزمره کنیم (بخش اول)
مهارت های زندگی ؛ مهارت تفکر و تفکر انتقادی
تفکر انتقادی چیست؟
تفکر انتقادی و راه های پرورش آن
تفکر نقاد، یک تفکر استراتژیک