افراد خودشیفته در موفقیت های توهمی خود غوطه ور هستند.
خودبزرگ بینی های میترا
واقعا روزهایی که می خواستیم با هم مهمانی بریم، انگار اون روز، روز عذاب من بود. هم قبل مهمونی، هم تو مهمونی و هم بعد اون. واقعا همه اعصابم خرد می شد تا حدی که تو اون لحظه ها می خواستم زمین باز بشه و من برم توش و ازش بیرون نیام. واقعا زندگی رو میترا بهم جهنم کرده بود، با رفتارش، با افاده هاش، با اداهاش تو صحبت کردن با دیگران، با دروغ هایی که می گفت به این و اون در مورد موفقیت های نداشتش، باهزینه بالای زندگی با اون.
تصور می کرد، خدا این رو تو آسمون درسته کرده و از بالا با همراهی فرشته ها مدتی مهمان زمینی ها شده. شاید باورتون نشه که اینقدر خودش رو استثنایی می دونست. انگار خدا یک قالب تک برای درست کردن این داشته و دیگه بعد از اون از این قالب دیگه استفاده نکرده و میترا در خلقت، تک و نمونه هست.
واقعا زندگی رو با رفتارهاش بهم جهنم کرده و ادامه دادن این ارتباط برام سخت شده.
تو مهمونی ها، نه کسی رو تحویل می گرفت و نه با کسی همدم می شد، مگه اینکه مطمئن می شد بتونه جلب توجه کنه و به گونه اون شخص خیلی ازش پائین تر باشه. اون وقت بود که شروع می کرد از خودش گفتن و از موفقیت هایی که هیچ موقع به دستش نیورده بود و خیال می کرد بهشون رسیده. از داشته های نداشتش می گفت. از لباس هایی که می گفت بِرنده و خودش هم می دونست مارک ها رو داده بود خیاطی براش چسبونده بودند. از کیفش می گفت که باباش براش از آفریقا آورده بود که با پوست سوسمار درست شده، در حالیکه من همین هفته قبل تو یه حراجی با قیمت خیلی پائین خریده بودم و خودش هم می دونست. خیلی وقت ها اون اطرافیان هم می دونستند که میترا داره غلو می کنه ولی هیچ کس به خاطر اینکه مورد خشم و عصبانیت میترا قرار نگیره، حرفی نمی زد و تائید می کردند.
اگر کسی تو این صحبت ها میترا رو تائید نمی کرد، غرهاش رو به من می زد که چرا اینها قدر من رو نمی دونند. اینها نفهمند و لباس بِرند و لاکچری رو از لباس های به درد نخور خودشون تشخیص نمی دن.
اما در مورد قبل از مهمانی هاش نگفتم. خودتون می تونید حدس بزنید که آدمی که افاده ای هست و می خواد دیگران تحسینش کنند، چقدر برای آماده شدنش وقت می ذاره. این رو دیگه می ذارم خودتون حدس بزنید.
برای اینکه زودتر بتونه آماده بشه، من مجبور می شدم که با پوشیدن اولین لباس، کلی از اون لباس و رنگ و اندازش و به چشم اومدنش تعریف کنم تا بعد از مدت زمانی دلش راضی بشه اون رو تنش کنه و بیاد به مهمونی.
دیگه از این دروغ گفتن در مورد خوبی هاش، تحسین هایی که مجبور بودم به زور ازش بکنم و ... خسته شدم. دیگه خسته شدم وقتی که می دیدم خود واقعی میترا با من زندگی نمی کنه. خسته شده بودم از اینکه موفقیت هایی رو نام می برد ولی هیچ وقت بهش نرسیده بود و من هم مجبور بودم پیش دیگران، بودن این موفقیت ها تائید کنم. خسته شده بودم از این همه رفتار پرافاده و بزرگ بینی ها و ... خسته شده بود.
تصور می کرد، خدا این رو تو آسمون درسته کرده و از بالا با همراهی فرشته ها مدتی مهمان زمینی ها شده. شاید باورتون نشه که اینقدر خودش رو استثنایی می دونست. انگار خدا یک قالب تک برای درست کردن این داشته و دیگه بعد از اون از این قالب دیگه استفاده نکرده و میترا در خلقت، تک و نمونه هست.
واقعا زندگی رو با رفتارهاش بهم جهنم کرده و ادامه دادن این ارتباط برام سخت شده.
تو مهمونی ها، نه کسی رو تحویل می گرفت و نه با کسی همدم می شد، مگه اینکه مطمئن می شد بتونه جلب توجه کنه و به گونه اون شخص خیلی ازش پائین تر باشه. اون وقت بود که شروع می کرد از خودش گفتن و از موفقیت هایی که هیچ موقع به دستش نیورده بود و خیال می کرد بهشون رسیده. از داشته های نداشتش می گفت. از لباس هایی که می گفت بِرنده و خودش هم می دونست مارک ها رو داده بود خیاطی براش چسبونده بودند. از کیفش می گفت که باباش براش از آفریقا آورده بود که با پوست سوسمار درست شده، در حالیکه من همین هفته قبل تو یه حراجی با قیمت خیلی پائین خریده بودم و خودش هم می دونست. خیلی وقت ها اون اطرافیان هم می دونستند که میترا داره غلو می کنه ولی هیچ کس به خاطر اینکه مورد خشم و عصبانیت میترا قرار نگیره، حرفی نمی زد و تائید می کردند.
اگر کسی تو این صحبت ها میترا رو تائید نمی کرد، غرهاش رو به من می زد که چرا اینها قدر من رو نمی دونند. اینها نفهمند و لباس بِرند و لاکچری رو از لباس های به درد نخور خودشون تشخیص نمی دن.
اما در مورد قبل از مهمانی هاش نگفتم. خودتون می تونید حدس بزنید که آدمی که افاده ای هست و می خواد دیگران تحسینش کنند، چقدر برای آماده شدنش وقت می ذاره. این رو دیگه می ذارم خودتون حدس بزنید.
برای اینکه زودتر بتونه آماده بشه، من مجبور می شدم که با پوشیدن اولین لباس، کلی از اون لباس و رنگ و اندازش و به چشم اومدنش تعریف کنم تا بعد از مدت زمانی دلش راضی بشه اون رو تنش کنه و بیاد به مهمونی.
دیگه از این دروغ گفتن در مورد خوبی هاش، تحسین هایی که مجبور بودم به زور ازش بکنم و ... خسته شدم. دیگه خسته شدم وقتی که می دیدم خود واقعی میترا با من زندگی نمی کنه. خسته شده بودم از اینکه موفقیت هایی رو نام می برد ولی هیچ وقت بهش نرسیده بود و من هم مجبور بودم پیش دیگران، بودن این موفقیت ها تائید کنم. خسته شده بودم از این همه رفتار پرافاده و بزرگ بینی ها و ... خسته شده بود.
تعریف اختلال شخصیت خودشیفته
شاید این کلمه را بارها در زبان فارسی شنیده اید که فلانی خودشیفته است. بله درسته. این همان خودشیفته ایست که در فارسی از آن استفاده می کنید و برخی ها را به خاطر نوع کلام و رفتارشان، خودشیفته می دانید. در روان شناسی از آن به اختلال شخصیت خوشیفته (نارسیستیک)[1] (NPD) نام برده می شود.
نام اختلال شخصیت نارسیستیک برگرفته از یک چهره افسانه ای در یونان باستان است. در داستان ها آمده است : «نارسیس نام پسر جوان و زیبایی بود که هیچ دختری را برای دوستی و ازدواج تحویل نمی گرفت و در بسیاری از موارد با کارهایی آن ها را تحقیر و کوچک می کرد. خدای انتقام از متکبران، این موضوع را متوجه شد و برنامه ای را برای از بین بردن نارسیس مهیا کرد. او را به نزدیکه برکه ای برد تا نارسیس برای اولین بار خود را در آب ببیند. نارسیس وقتی به درون برکه نگاه کرد، خود را در آن دید و بدون آنکه متوجه شود که آن تصویر خودش هست، عاشق آن شد. او برای اینکه به معشوق توهمی خود برسد، تن خود را به آب داد تا تن در کنار معشوق ندهد ولی چون شنا بلد نبود غرق شد و از آن به بعد به گل نارسیس (نرگس) مبدل گشت.»[2]
از همین داستانی که در افسانه های یونان آمده است می تواند به این نکته رسید که نهایت این افراد در صورت درمان نشدن این است که در توهمات خویش آنچنان غرق می شوند که نهایت آن نابودی و تباهی خویشتن است.
اختلال شخصیت نارسیسی (NPD) یک اختلال شخصیت است که با رفتارهایی طولانی مدت با یک الگویی غیر طبیعی از احساسات خود بزرگ بینی، خودخواهی، نیاز بیش از حد به تحسین دیگران، و نیز عدم همدلی که از بزرگسالی خود را نشان می دهد، مشخص می شود.[3]
آنچه می تواند به عنوان پایه این اختلال و عصاره آن دانست، استثنایی دانستن خود است. این افراد خود را برتر از دیگران می دانند تا حدی که لازم می دانند دیگران را مورد استثمار خود قرار داده تا به خواسته های خود برسند.
این افراد یا به دیگران بسیار حسادت می کنند یا بسیار این حس را دارند که دیگران در مورد داشته های ایشان، حسادت می ورزند. این افراد یک نیاز اساسی دارند. به گونه ای این نیاز مهم است که شرط دوام ارتباط با افراد اختلال شخصیت خودشیفته، تامین همین نیاز است و آن چیزی نیست به جز «افراط در تحسین این افراد».
این افراد به شدت نیاز دارند که افراد به طور افراطی از ایشان تمجید و ستایش کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته همسری را انتخاب می کند که آنها را در آشکار و نهان ستایش کند. همسری که دائم قربان صدقه خوبی ها و زیبایی های او برود. (نیاز به دوست داشتن حقیقی ندارند همین که مورد تمجید و ستایش قرار بگیرند گویی نیازشان برآورده می شود.)[4]
شکست های خود را موفقیت می دانند و بر دیگران هم واجب می دانند که موفقیت های ایشان را مورد تقدیر قرار دهند.
نام اختلال شخصیت نارسیستیک برگرفته از یک چهره افسانه ای در یونان باستان است. در داستان ها آمده است : «نارسیس نام پسر جوان و زیبایی بود که هیچ دختری را برای دوستی و ازدواج تحویل نمی گرفت و در بسیاری از موارد با کارهایی آن ها را تحقیر و کوچک می کرد. خدای انتقام از متکبران، این موضوع را متوجه شد و برنامه ای را برای از بین بردن نارسیس مهیا کرد. او را به نزدیکه برکه ای برد تا نارسیس برای اولین بار خود را در آب ببیند. نارسیس وقتی به درون برکه نگاه کرد، خود را در آن دید و بدون آنکه متوجه شود که آن تصویر خودش هست، عاشق آن شد. او برای اینکه به معشوق توهمی خود برسد، تن خود را به آب داد تا تن در کنار معشوق ندهد ولی چون شنا بلد نبود غرق شد و از آن به بعد به گل نارسیس (نرگس) مبدل گشت.»[2]
از همین داستانی که در افسانه های یونان آمده است می تواند به این نکته رسید که نهایت این افراد در صورت درمان نشدن این است که در توهمات خویش آنچنان غرق می شوند که نهایت آن نابودی و تباهی خویشتن است.
اختلال شخصیت نارسیسی (NPD) یک اختلال شخصیت است که با رفتارهایی طولانی مدت با یک الگویی غیر طبیعی از احساسات خود بزرگ بینی، خودخواهی، نیاز بیش از حد به تحسین دیگران، و نیز عدم همدلی که از بزرگسالی خود را نشان می دهد، مشخص می شود.[3]
آنچه می تواند به عنوان پایه این اختلال و عصاره آن دانست، استثنایی دانستن خود است. این افراد خود را برتر از دیگران می دانند تا حدی که لازم می دانند دیگران را مورد استثمار خود قرار داده تا به خواسته های خود برسند.
این افراد یا به دیگران بسیار حسادت می کنند یا بسیار این حس را دارند که دیگران در مورد داشته های ایشان، حسادت می ورزند. این افراد یک نیاز اساسی دارند. به گونه ای این نیاز مهم است که شرط دوام ارتباط با افراد اختلال شخصیت خودشیفته، تامین همین نیاز است و آن چیزی نیست به جز «افراط در تحسین این افراد».
این افراد به شدت نیاز دارند که افراد به طور افراطی از ایشان تمجید و ستایش کنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته همسری را انتخاب می کند که آنها را در آشکار و نهان ستایش کند. همسری که دائم قربان صدقه خوبی ها و زیبایی های او برود. (نیاز به دوست داشتن حقیقی ندارند همین که مورد تمجید و ستایش قرار بگیرند گویی نیازشان برآورده می شود.)[4]
شکست های خود را موفقیت می دانند و بر دیگران هم واجب می دانند که موفقیت های ایشان را مورد تقدیر قرار دهند.
ادامه دارد...
پی نوشت:
[1] .Narcisstistic Personality Disorder
[2] . مهدی گنجی، آسیب شناسی روانی DSM-5، تهران: نشر ساوالان، سوم، 1396، ج 2، ص 344.
[3] . انجمن روان پزشکی آمریکا، راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی ویراست پنجم (DSM-5)، مترجم: فرزین رضاعی و دیگران، تهران: نشر ارجمند، سوم، 1395، ص 708.
[4] . مهدی گنجی، پیشین.