تحولات عاطفی یکی از اصلی ترین تحولات در دوران نوجوانی است.
تحولات در مورد زندگی
درباره ی امور خود نیز تحولاتی در زندگی نوجوان پدید می آید.
1.در جنبه ی اجتماعی:
در جنبه ی اجتماعی او دامنه ی روابط خود را گسترش می دهد. از حدود سنین ۱۱ رفاقت بازی در او دامنه پیدا می کند، اهل تیم و وابسته به حزب و گروه می شود، خواستار التزام به اخلاق است. در عین پایبندی به خانواده سعی دارد دست خود را از دامن والدین بیرون بکشد و گاهی دوستان را بر برادر و خواهر خود ترجیح دهد. در موردی احساس بدهی او به والدین در او اوج میگیرد. در اثر معاشرت های ناباب ممکن است از جرم، لغزش و انحراف سر در آورد. عضو گروهی تبهکار شود و از خود شرارت بروز دهد.
2.در بعد فرهنگی
او در عین محدودیت علمی دوست دارد دعوی علم و دانایی کند و درباره ی هر امری اظهارنظر نماید. از فلسفه ی حیات سر در نمی آورد ولی دوست دارد بفهمد چرا باید کار کند؟ زندگی نماید؟ چرا تحصیل و مدرسه؟ چرا جنگ؟... به آداب و رسوم والدین پایبند نیست. هر شعائر و سنتی را نمی پسندد به نوگرایی روی می آورد و بسیاری از ارزش ها و قداست ها را زیر سوال می برد. مدخواه و نوگراست و در این راه دوستان، معاشران، الگوهای عینی، مبلغان، مدها، وسایل ارتباط جمعی، عکس ها و پوسترها.. در او زیاد مؤثرند.
3.در بعد سیاسی
نوجوان خود را صاحب رأی و نظر می داند تا بدان حد که آزادی های مشروط و مقید را نمی پذیرد. نوعی غرور ناشی از خودبینی و خودپسندی او را به سوی سیاسی کاری می کشاند که درباره ی حکومت و نوع و سیستم آن اظهارنظری کند، طرفدار این حزب و آن گروه می شود بدون آن که در مورد آن بصیرتی داشته باشد به تدریج در برابر انضباط خانوادگی و مدرسه ای از مخالفت سر در می آورد، و با سادگی تمام، خود را در عضویت فلان باند قرار می دهد.
4.در جنبه ی اقتصادی
او دوست دار استقلال اقتصادی است و برای پول و مال، ارزشی قائل می شود. در عین حال اگر ثروت فراوانی نیز در اختیارش قرار گیرد، زود آن را بر باد می دهد. دوست دار ولخرجی و اسراف است و از این طریق دوستانی را برای خود گرد می آورد. فقیر است ولی ادای ثروتمندان را در می آورد - لباس کافی ندارد ولی دوست دارد آن را رنگارنگ کند. چیزی برای خودنمایی ندارد. ولی می خواهد اهل مد و نوگرا باشد. از این که پدر و مادر در ازای جیب خرجی ای که به او می دهند از او حساب پس می کشند بسیار ناراحت است و حتی ممکن است به این علت از آنان پول نگیرد.
ریشه و منشأ این تحولات
این که این تحولات از کجا مایه می گیرند باید گفت این تحولات از اجتماع چند عامل است.
- عامل رشد، که همه ی ابعاد وجودی او را تحت الشعاع قرار می دهد.
- عامل فطرت، که در این مرحله از سن کامل پیدا است که او را به رنگ خدایی دعوت می کند.
- عامل بیداری غدد، که دارای بعد شیمیایی هستند و وضع او را کاملا متحول می کنند و هم در او دگرگونی سخت پدید می آورند.
- شرایط روحی و عاطفی جدید، که او را به اتخاذ مواضعی ویژه می خوانند، امری که قبل از این مرحله در او سابقه نداشته است.
- و سرانجام مکتسبات او از مدرسه و محیط خارج که او را از وضع سابق خود بیرون کشیده و در وصفی جدید قرار داده است.
آن چه ذکر شد کلیاتی از عوامل تحول آفرین در نوجوان بود که بحث گسترده ی آن مورد، خود دفتری جداگانه دایر می کند و بابی جدید را به روی انسان می گشاید.
در کل، در او وضع و موقعیت ویژه ای است که با گذشته اش کاملا متفاوت است و نمی توان با او همان برخوردی را داشت که دو سه سال قبل با او داشتند. او اینک برای خود مردی یا زنی شده است و یا لااقل درباره ی خود چنین تصوری را دارد.
وضع حال و روان او
او در وضع و موقعیت روانی، استوار نیست. با توجه به وضع دنیای نوجوانی، شاید دارای شرایط قابل قبولی باشد. اما از نظر والدین و مربیان دارای وضع و رفتاری غیر عادی است و دیگران در مواردی بسیار او را متهم می سازند: متهم به جهل، سر به هوا بودن، به عدم درک شرایط و موقعیت که گاهی مربوط به وضع خانوادگی و شرایط مدرسه ی اوست. چه بسیارند والدین و مربیانی که این مرحله از حیات نوجوان را، سن مزاحمی می شناسند و گمان دارند او به عمد، قصد آزاررسانی و اذیت آنان را دارد، در حالی که نوجوان را چنین قصدی نیست. او به تناسب سن و جنس و روان و عاطفه ی خود دست به عملی و رفتاری می زند ولی این کار والدین و مربیان را علیه خود می شوراند.
اگر پدران و مادران، و نیز اولیای مدرسه از روان شناسی این سن سر در آورند هرگز او را متهم نساخته و بی جهت رنج خود و ناراحتی او را فراهم نمی کنند. آنان باید بدانند که او، در دنیای خاص خودش است که دوران آن کوتاه و زودگذر است و باید وضع و شرایط او را تحمل کرده و با صبر و حوصله او را هدایت کنند.
اگر پدران و مادران، و نیز اولیای مدرسه از روان شناسی این سن سر در آورند هرگز او را متهم نساخته و بی جهت رنج خود و ناراحتی او را فراهم نمی کنند. آنان باید بدانند که او، در دنیای خاص خودش است که دوران آن کوتاه و زودگذر است و باید وضع و شرایط او را تحمل کرده و با صبر و حوصله او را هدایت کنند.
نویسنده: علی قائمی امیری
منبع: کتاب «دنیای بلوغ»