۱۹ درصد از مردان و در مقابل، ۴ درصد از زنان آغازگر خشونت بوده اند.
خشونت خانگی در دوران معاصر
صرف نظر از ملاحظات تاریخی، گزارش های گوناگون از گستردگی این پدیده در دوران معاصر و در جوامع مختلف خبر می دهند، هرچند به رغم کوشش های جهانی انجام گرفته در سال های اخیر، در جهت گردآوری اطلاعات معتبر در این باره، اطلاعات مربوط هنوز از دقت کافی برخوردار نیستند که مهم ترین دلایل این امر را دشواری تعریف خشونت، مشکلات نمونه گیری و عدم تمایل افراد به گزارش خشونت دانسته اند.
برخی از آمار خشونت های خانگی
با این حال، از باب نمونه به برخی آمارها اشاره می کنیم:
برحسب برخی گزارش ها، نیمی از مردان متاهل در بانکوک و تایلند مرتب زنان خود را کتک می زنند. در کوئیتو و اکوادر ۸۰ درصد زنان گزارش داده اند که مورد ضرب و شتم همسران خود قرار گرفته اند و بر طبق برخی برآوردها متجاوز از 8/1 میلیون شوهر در آمریکا به طور وحشتناکی زنان خود را کتک می زنند.[1]
برآوردهای دیگری از آن حکایت دارند که دست کم ۴ میلیون زن سالانه در آمریکا به وسیله شوهرانشان کتک می خوردند و بیش از چهار ۴ هزار زن، هر سال در اثر کتک خوردن به قتل می رسند. در ایران، گذشته از برخی پژوهش های پیمایشی که در سال های اخیر به اجرا درآمده است، مطالعات موردی و مشاهدات روزمره افراد، شیوع نسبی اقدامات خشونت آمیز علیه همسران را تأیید می کنند.
برحسب برخی گزارش ها، نیمی از مردان متاهل در بانکوک و تایلند مرتب زنان خود را کتک می زنند. در کوئیتو و اکوادر ۸۰ درصد زنان گزارش داده اند که مورد ضرب و شتم همسران خود قرار گرفته اند و بر طبق برخی برآوردها متجاوز از 8/1 میلیون شوهر در آمریکا به طور وحشتناکی زنان خود را کتک می زنند.[1]
برآوردهای دیگری از آن حکایت دارند که دست کم ۴ میلیون زن سالانه در آمریکا به وسیله شوهرانشان کتک می خوردند و بیش از چهار ۴ هزار زن، هر سال در اثر کتک خوردن به قتل می رسند. در ایران، گذشته از برخی پژوهش های پیمایشی که در سال های اخیر به اجرا درآمده است، مطالعات موردی و مشاهدات روزمره افراد، شیوع نسبی اقدامات خشونت آمیز علیه همسران را تأیید می کنند.
سخن گیدنز، جامعه شناس
صرف نظر از جنبه های کمی، توجه به جنبه های کیفی خشونت علیه همسران نیز اهمیت دارد که در این ارتباط به نقل سخنی از گیدنز بسنده می کنیم:
«خشونت علیه زنان در خانه گاهی بسیار جزئی تصور می شود؛ اما شواهد و مدارک از پناهگاه های زنان مضروب شده خلاف آن را نشان می دهد. در یک بررسی گزارش شده است بعضی زنان به نحو دلخراشی مجروح گردیده اند: از شکستگی استخوان ها، زخم های چاقو و جراحات شدید رنج می برند. بعضی ها را با صندلی بر سرشان کوفته اند؛ بعضی را از پله هابه پایین پرتاب کرده اند و در پای یک نفر با چکش میخی را فرو کرده بودند».[2]
«خشونت علیه زنان در خانه گاهی بسیار جزئی تصور می شود؛ اما شواهد و مدارک از پناهگاه های زنان مضروب شده خلاف آن را نشان می دهد. در یک بررسی گزارش شده است بعضی زنان به نحو دلخراشی مجروح گردیده اند: از شکستگی استخوان ها، زخم های چاقو و جراحات شدید رنج می برند. بعضی ها را با صندلی بر سرشان کوفته اند؛ بعضی را از پله هابه پایین پرتاب کرده اند و در پای یک نفر با چکش میخی را فرو کرده بودند».[2]
آیا خشونت زناشویی با جنسیت افراد مرتبط است؟
پرسشی که اینجا مطرح می شود آن است که با توجه به اینکه خشونت زناشویی دوسویه است و زنان نیز علیه شوهران خود به خشونت متوسل می شوند، آیا می توان خشونت زناشویی را با جنسیت افراد مرتبط دانست؟ برحسب تحقیقات جدیدی که در کشورهای غربی صورت گرفته، ارتباط معناداری میان جنسیت و خشونت زناشویی وجود دارد، با این توضیح که هرچند زنان نیز به اندازه مردان و گاه بیش از آنها اقدام به خشونت می کنند، ولی معمولا زنان آغازگر خشونت نیستند و در مقام دفاع از خود یا در مقام تلافی کردن به خشونت روی می آورند، ضمن آنکه آسیب های وارد شده به زنان بیش از مردان است.
نتایج یک تحقیق درباره ۹۶ زوج هم خانه انگلیسی نشان می دهد که اگر صرفا به کمیت اقدامات خشونت آمیز توجه شود و به زمینه و معنای نهفته در خشونت توجهی صورت نگیرد، زنان حتی بیش از مردان به خشونت توسل می جویند (در این تحقیق، ۳۸ درصد از مردان و ۵۵ درصد از زنان در روابط با شریک خود مرتکب خشونت شده بودند.) اما هنگامی که به کیفیت توجه می کنیم، در می یابیم که بسیار محتمل تر است که مردان آغازگر خشونت باشند، یا به خشونت های خطرناک دست زنند و به علاوه، از نظر پیامدهای خشونت، به ویژه آسیب های جسمی و عوارض روان شناختی مانند اضطراب، خشونت مردان احتمال بیشتری دارد که پیامدهای جدی به بار آورد (در تحقیق مزبور هجده مرد و در مقابل، دوازده زن اقدام به خشونت های آسیب زا کرده بودند؛ ۱۹ درصد از مردان و در مقابل، ۴ درصد از زنان آغازگر خشونت بوده اند و از میان ۹۶ مرد، تنها یک نفر از سوی زوج خود با آسیب جدی مواجه شده بود، در حالی که از میان ۹۶ زن، نه نفر از سوی زوج های خود آسیب جدی دیده بودند).
نتایج یک تحقیق درباره ۹۶ زوج هم خانه انگلیسی نشان می دهد که اگر صرفا به کمیت اقدامات خشونت آمیز توجه شود و به زمینه و معنای نهفته در خشونت توجهی صورت نگیرد، زنان حتی بیش از مردان به خشونت توسل می جویند (در این تحقیق، ۳۸ درصد از مردان و ۵۵ درصد از زنان در روابط با شریک خود مرتکب خشونت شده بودند.) اما هنگامی که به کیفیت توجه می کنیم، در می یابیم که بسیار محتمل تر است که مردان آغازگر خشونت باشند، یا به خشونت های خطرناک دست زنند و به علاوه، از نظر پیامدهای خشونت، به ویژه آسیب های جسمی و عوارض روان شناختی مانند اضطراب، خشونت مردان احتمال بیشتری دارد که پیامدهای جدی به بار آورد (در تحقیق مزبور هجده مرد و در مقابل، دوازده زن اقدام به خشونت های آسیب زا کرده بودند؛ ۱۹ درصد از مردان و در مقابل، ۴ درصد از زنان آغازگر خشونت بوده اند و از میان ۹۶ مرد، تنها یک نفر از سوی زوج خود با آسیب جدی مواجه شده بود، در حالی که از میان ۹۶ زن، نه نفر از سوی زوج های خود آسیب جدی دیده بودند).
نویسنده: حسین بستان
پی نوشت:
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده»