حدود ۵ تا ۶ سالگی، بازی با فعالیت دیگری، یعنی کار، همراه می شود که در مرحله اول تشخیص این دو به آسانی صورت نمی گیرد.
بازی و کار
کار فعالیتی است که برای رسیدن به هدف خاصی انجام می شود و ممکن است به دلخواه یا به گونه ای اجباری صورت پذیرد. از این رو، کار فعالیتی است هدفدار که انسان برای تبدیل عوامل محیطی انجام می دهد. در کار اجباری، فرد ملزم به رعایت مجموعه ای از قواعد و قوانین است و در مقابل کار انجام شده نیز پاداش یا دستمزدی به وی پرداخت می شود تا در کننده کار خوشایندی و لذت فراهم شود.
بازی نوعی فعالیت است که برای تفریح و خوشی انجام می شود و در آن رسیدن به نتیجه نهایی یا هدف خاصی مد نظر نیست. کودک داوطلبانه وارد فعالیت بازی می شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن وجود ندارد.
بازی نوعی فعالیت است که برای تفریح و خوشی انجام می شود و در آن رسیدن به نتیجه نهایی یا هدف خاصی مد نظر نیست. کودک داوطلبانه وارد فعالیت بازی می شود و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن وجود ندارد.
بازی یا کار
با آنکه سعی شده فرق میان بازی و کار روشن گردد، فعالیتی را نمی توان یافت که به طور مطلق در یکی از این دو مقوله بازی یا کار قرار گیرد.
اینکه فعالیت «کار» است یا «بازی» به خود فعالیت بستگی ندارد، بلکه به نظر شخص راجع به آن فعالیت مربوط می شود. مثلا، ممکن است جمع آوری اشیا برای کودک تفریح به شمار آید و برای بزرگسال کاری باشد به منظور فروش و به دست آوردن سود. به همین ترتیب، نقاشی مشغولیتی دلپذیر است، ولی وقتی انگیزه نقاشی امرار معاش باشد، نقاشی هم نوعی کار به شمار می آید.
الیزابت هارلوک میگوید فعالیتی که، به جای لذت بردن صرف، به منظور هدف خاصی انجام گیرد بازی به شمار نمی آید. وقتی بازی ها و ورزش ها جنبه رقابت آمیز و برنده شدن و بازنده شدن پیدا می کنند، بیشتر کار محسوب می شوند تا بازی. برای کودکان در این گونه بازی ها، مغلوب کردن رقیبان مهم تر از لذت بردن از خود بازی است. در مدارس ابتدایی و متوسطه، در بازی کودکان، بیشتر بر رقابت و به دست آوردن پیروزی تأکید می شود.
اینکه فعالیت «کار» است یا «بازی» به خود فعالیت بستگی ندارد، بلکه به نظر شخص راجع به آن فعالیت مربوط می شود. مثلا، ممکن است جمع آوری اشیا برای کودک تفریح به شمار آید و برای بزرگسال کاری باشد به منظور فروش و به دست آوردن سود. به همین ترتیب، نقاشی مشغولیتی دلپذیر است، ولی وقتی انگیزه نقاشی امرار معاش باشد، نقاشی هم نوعی کار به شمار می آید.
الیزابت هارلوک میگوید فعالیتی که، به جای لذت بردن صرف، به منظور هدف خاصی انجام گیرد بازی به شمار نمی آید. وقتی بازی ها و ورزش ها جنبه رقابت آمیز و برنده شدن و بازنده شدن پیدا می کنند، بیشتر کار محسوب می شوند تا بازی. برای کودکان در این گونه بازی ها، مغلوب کردن رقیبان مهم تر از لذت بردن از خود بازی است. در مدارس ابتدایی و متوسطه، در بازی کودکان، بیشتر بر رقابت و به دست آوردن پیروزی تأکید می شود.
تفاوت بازی و کار در نگاه کودک
به نظر هارلوک، کودکان، بر اساس شرایط خارجی، میان کار و بازی فرق می گذارند. برای آنها «کار» یعنی فعالیت های کلاس یا کارهایی که در منزل انجام می دهند و بازی برای آنها یعنی کارهای غیر کلاس و غیر خانه. به عبارت دیگر، بازی یعنی انجام دادن هر کاری که دلشان می خواهد و کار یعنی فعالیتی که باید انجام بدهند.
کودکان باهوش، تأکید می کنند که کار یک فعالیت مفید است در حالی که بازی بی فایده است. کار یک فعالیت جدی است که لازمه آن دقت و توجه است در حالی که بازی یک فعالیت آسان و غیر جدی است. به این ترتیب، کودکان باهوش در تمایز میان بازی و کار به بزرگسالان نزدیک ترند تا به بچه هایی که از نظر هوشی متوسط اند.
هارلوک مدعی است که بزرگسالان بازی را وسیله ای برای کسب لذت می دانند. آنها به فعالیت های تفریحی به چشم یک تغییر از کار روزمره خود نگاه می کنند. لذتی که از فعالیت های ساعات فراغت خود کسب می کنند بیشتر به خاطر آن است که می توانند آنچه را دوست دارند انجام دهند نه آنچه را مجبورند. آنها ممکن است بخواهند چیزی را خلق کنند، به چیزی دست یابند که رضایت خاطر و لذت را برایشان فراهم آورد. به این ترتیب، آنچه در ساعات فراغت خود انجام می دهند. «بازی» نامیده می شود، ولی اینکه چطور بازی کنند به درک آنها از مفهوم بازی بستگی دارد.
کودکان باهوش، تأکید می کنند که کار یک فعالیت مفید است در حالی که بازی بی فایده است. کار یک فعالیت جدی است که لازمه آن دقت و توجه است در حالی که بازی یک فعالیت آسان و غیر جدی است. به این ترتیب، کودکان باهوش در تمایز میان بازی و کار به بزرگسالان نزدیک ترند تا به بچه هایی که از نظر هوشی متوسط اند.
هارلوک مدعی است که بزرگسالان بازی را وسیله ای برای کسب لذت می دانند. آنها به فعالیت های تفریحی به چشم یک تغییر از کار روزمره خود نگاه می کنند. لذتی که از فعالیت های ساعات فراغت خود کسب می کنند بیشتر به خاطر آن است که می توانند آنچه را دوست دارند انجام دهند نه آنچه را مجبورند. آنها ممکن است بخواهند چیزی را خلق کنند، به چیزی دست یابند که رضایت خاطر و لذت را برایشان فراهم آورد. به این ترتیب، آنچه در ساعات فراغت خود انجام می دهند. «بازی» نامیده می شود، ولی اینکه چطور بازی کنند به درک آنها از مفهوم بازی بستگی دارد.
نگاه روان شناسان
به نظر روان شناسان نمی توان عمل یا فعالیتی را نام برد که همیشه و برای همه کس بازی محسوب شود. چون ممکن است عملی یا فعالیتی برای یک نفر «کار» محسوب شود، در صورتی که همان عمل برای شخص دیگر «بازی» به شمار رود. مثلا تماشای فیلم برای کسانی که به سینما می روند، نوعی سرگرمی و وسیله گذرانیدن وقت و در نتیجه بازی محسوب می شود، اما برای کارکنان سینما، که هر کدام در قسمتی مشغول انجام وظیفه اند، «کار» تلقی می شود. یا ماهی گرفتن برای بسیاری از افراد تفریح و بازی و برای ماهیگیران کار است.
به نظر موریس دبس، حدود ۵ تا ۶ سالگی، بازی با فعالیت دیگری، یعنی کار، همراه می شود که در مرحله اول تشخیص این دو به آسانی صورت نمی گیرد، ولی به تدریج جنبه های خاص آن آشکار می شود. کودک در گوشه روزنامه خطوط درهم و برهمی می کشند و به خیال خود نقاشی می کند. اگر این کودک را خوب مشاهده کنیم، می بینیم که او فعالیت خود را شروع می کند، آنگاه آن را کنار می گذارد و نامی بر آن می نهد، سپس مادرش را صدا می کند، کاغذ را به دور می افکند، به طرف سگ می دود، او را نوازش می کند، دوباره برمی گردد و چند خط دیگر روی روزنامه می کشد و همین طور به این کار ادامه می دهد. در اینجا می گوییم که کودک مشغول بازی است. کودک دیگری را در نظر می گیریم. این کودک برای ساختن خانه به گردآوری قطعات چوب می پردازد و در این تصمیم پافشاری به خرج می دهد. یعنی به دنبال قطعاتی می رود که کم دارد و تنها هنگامی دست از فعالیت برمی دارد که این کار را به پایان رسانیده باشد. درست است که این کودک نیز به ظاهر بازی می کند اما در واقع فعالیت او صورت کار به خود گرفته است.
دبس می گوید فرق اساسی بین کار و بازی کودکان در لذتی نیست که آنان از این فعالیت ها می برند یا در میزان علاقه آنها به این فعالیت ها نیست کارهایی هست که کودک را سرشور و شوق می آورد و در مقابل بازی هایی وجود دارد که توجه کودک را جلب نمی کند و باعث کسالت او می شود. در حالی که بازی به میل بازی کننده شروع و قطع می شود، کار آغاز و انجامی دارد و مستلزم آن است که، در حین انجام دادن آن، جهت فعالیت حفظ شود و فرد به هدف های مورد نظر برسد.
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 11-12. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.
به نظر موریس دبس، حدود ۵ تا ۶ سالگی، بازی با فعالیت دیگری، یعنی کار، همراه می شود که در مرحله اول تشخیص این دو به آسانی صورت نمی گیرد، ولی به تدریج جنبه های خاص آن آشکار می شود. کودک در گوشه روزنامه خطوط درهم و برهمی می کشند و به خیال خود نقاشی می کند. اگر این کودک را خوب مشاهده کنیم، می بینیم که او فعالیت خود را شروع می کند، آنگاه آن را کنار می گذارد و نامی بر آن می نهد، سپس مادرش را صدا می کند، کاغذ را به دور می افکند، به طرف سگ می دود، او را نوازش می کند، دوباره برمی گردد و چند خط دیگر روی روزنامه می کشد و همین طور به این کار ادامه می دهد. در اینجا می گوییم که کودک مشغول بازی است. کودک دیگری را در نظر می گیریم. این کودک برای ساختن خانه به گردآوری قطعات چوب می پردازد و در این تصمیم پافشاری به خرج می دهد. یعنی به دنبال قطعاتی می رود که کم دارد و تنها هنگامی دست از فعالیت برمی دارد که این کار را به پایان رسانیده باشد. درست است که این کودک نیز به ظاهر بازی می کند اما در واقع فعالیت او صورت کار به خود گرفته است.
دبس می گوید فرق اساسی بین کار و بازی کودکان در لذتی نیست که آنان از این فعالیت ها می برند یا در میزان علاقه آنها به این فعالیت ها نیست کارهایی هست که کودک را سرشور و شوق می آورد و در مقابل بازی هایی وجود دارد که توجه کودک را جلب نمی کند و باعث کسالت او می شود. در حالی که بازی به میل بازی کننده شروع و قطع می شود، کار آغاز و انجامی دارد و مستلزم آن است که، در حین انجام دادن آن، جهت فعالیت حفظ شود و فرد به هدف های مورد نظر برسد.
منبع: روان شناسی بازی. محمدعلی احمدوند. صص 11-12. دانشگاه پیام نور. پنجم. 1381.