0
مسیر جاری :
موج شراب و موجه‌ي آب بقا يکي است صائب تبریزی

موج شراب و موجه‌ي آب بقا يکي است

موج شراب و موجه‌ي آب بقا يکي است شاعر : صائب تبريزي هر چند پرده‌هاست مخالف، نوا يکي است موج شراب و موجه‌ي آب بقا يکي است از اختلاف راه چه غم، رهنما يکي است خواهي به کعبه...
زان خرمن گل حاصل ما دامن چيده است صائب تبریزی

زان خرمن گل حاصل ما دامن چيده است

زان خرمن گل حاصل ما دامن چيده است شاعر : صائب تبريزي زان سيب ذقن قسمت ما دست بريده است زان خرمن گل حاصل ما دامن چيده است تا باز کني بند قبا، صبح دميده است ما را ز شب...
مهرباني از ميان خلق دامن چيده است صائب تبریزی

مهرباني از ميان خلق دامن چيده است

مهرباني از ميان خلق دامن چيده است شاعر : صائب تبريزي از تکلف، آشنايي برطرف گرديده است مهرباني از ميان خلق دامن چيده است جامه‌ها پاکيزه و دل‌ها به خون غلتيده است وسعت...
از جواني داغها بر سينه‌ي ما مانده است صائب تبریزی

از جواني داغها بر سينه‌ي ما مانده است

از جواني داغها بر سينه‌ي ما مانده است شاعر : صائب تبريزي نقش پايي چند ازان طاوس بر جا مانده است از جواني داغها بر سينه‌ي ما مانده است خواب سنگيني چو کوه قاف بر جا مانده...
باد بهار مرهم دلهاي خسته است صائب تبریزی

باد بهار مرهم دلهاي خسته است

باد بهار مرهم دلهاي خسته است شاعر : صائب تبريزي گل موميايي پر و بال شکسته است باد بهار مرهم دلهاي خسته است از بهر داغ لاله که در خون نشسته است شاخ از شکوفه پنبه سرانجام...
مرگ سبکروان طلب، آرميدن است صائب تبریزی

مرگ سبکروان طلب، آرميدن است

مرگ سبکروان طلب، آرميدن است شاعر : صائب تبريزي چون نبض، زندگاني ما در تپيدن است مرگ سبکروان طلب، آرميدن است کز پا فتادن تو به منزل رسيدن است در شاهراه عشق ز افتادگي مترس...
ديدن روي تو ظلم است و نديدن مشکل است صائب تبریزی

ديدن روي تو ظلم است و نديدن مشکل است

ديدن روي تو ظلم است و نديدن مشکل است شاعر : صائب تبريزي چيدن اين گل گناه است و نچيدن مشکل است ديدن روي تو ظلم است و نديدن مشکل است بوي يوسف را ز پيراهن شنيدن مشکل است ...
به غم نشاط من خاکسار نزديک است صائب تبریزی

به غم نشاط من خاکسار نزديک است

به غم نشاط من خاکسار نزديک است شاعر : صائب تبريزي خزان من چو حنا با بهار نزديک است به غم نشاط من خاکسار نزديک است به مرگ، زندگيم چون شرار نزديک است يکي است چشم فرو بستن...
با کمال احتياج، از خلق استغنا خوش است صائب تبریزی

با کمال احتياج، از خلق استغنا خوش است

با کمال احتياج، از خلق استغنا خوش است شاعر : صائب تبريزي با دهان خشک مردن بر لب دريا خوش است با کمال احتياج، از خلق استغنا خوش است آب دريا در مذاق ماهي دريا خوش است نيست...
ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست صائب تبریزی

ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست

ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست شاعر : صائب تبريزي درياي آرميده به ساحل برابرست ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست از بهر شمع، خلوت و محفل برابرست در وصل و هجر، سوختگان گريه...