0
مسیر جاری :
دوش تا صبح يار در بر بود انوری

دوش تا صبح يار در بر بود

دوش تا صبح يار در بر بود شاعر : انوري غم هجران چو حلقه بر در بود دوش تا صبح يار در بر بود دي همه روز اگرچه بر سر بود دست من بود و گردنش همه شب کارم از عشق چون زربر...
آن روزگار کو که مرا يار يار بود انوری

آن روزگار کو که مرا يار يار بود

آن روزگار کو که مرا يار يار بود شاعر : انوري من بر کنار از غم و او در کنار بود آن روزگار کو که مرا يار يار بود زان گونه روزگار که آن روزگار بود روزم به آخر آمد و روزي...
من آن نيم که مرا بي‌تو جان تواند بود انوری

من آن نيم که مرا بي‌تو جان تواند بود

من آن نيم که مرا بي‌تو جان تواند بود شاعر : انوري دل زمانه و برگ جهان تواند بود من آن نيم که مرا بي‌تو جان تواند بود قضاي بد ز همه کس نهان تواند برد نهان شد از من بيچاره...
دوش آنکه همه جهان ما بود انوری

دوش آنکه همه جهان ما بود

دوش آنکه همه جهان ما بود شاعر : انوري آراسته ميهمان ما بود دوش آنکه همه جهان ما بود گر چند بلاي جان ما بود سوگند به جان ما همي خورد شکر ايزد را که آن ما بود بودش...
هرکه دل بر چون تو دلداري نهد انوری

هرکه دل بر چون تو دلداري نهد

هرکه دل بر چون تو دلداري نهد شاعر : انوري سنگ بر دل بي‌تو بسياري نهد هرکه دل بر چون تو دلداري نهد روزگارش اين چنين خاري نهد وانکه را محنت گلي خواهد شکفت خويشتن را...
يارم اين بار، بار مي‌ندهد انوری

يارم اين بار، بار مي‌ندهد

يارم اين بار، بار مي‌ندهد شاعر : انوري بخت کارم قرار مي‌ندهد يارم اين بار، بار مي‌ندهد چرخ جز کوکنار مي‌ندهد خواب بختم دراز شد مگرش گل نگويم که خار مي‌ندهد روزگارم...
گرد ترا دل همي چنان خواهد انوری

گرد ترا دل همي چنان خواهد

گرد ترا دل همي چنان خواهد شاعر : انوري که دل از بنده رايگان خواهد گرد ترا دل همي چنان خواهد کانچه خواهي تو جز چنان خواهد بنده را کي محل آن باشد گر دل تو ز بنده جان...
عالمي در ره تو حيرانند انوری

عالمي در ره تو حيرانند

عالمي در ره تو حيرانند شاعر : انوري پيش و پس هيچ ره نمي‌دانند عالمي در ره تو حيرانند چون به کارت رسند درمانند عقل و فهم ارچه هر دو تيزروند بر در تو غلام و دربانند...
زلفش اندر جور تلقين مي‌کند انوری

زلفش اندر جور تلقين مي‌کند

زلفش اندر جور تلقين مي‌کند شاعر : انوري رخ پياده حسن فرزين مي‌کند زلفش اندر جور تلقين مي‌کند اسب حسن اين است کو زين مي‌کند در رکابش حسن خواهد رفت اگر هرکه اندر حسن...
يار در خوبي قيامت مي‌کند انوری

يار در خوبي قيامت مي‌کند

يار در خوبي قيامت مي‌کند شاعر : انوري حسن بر خوبان غرامت مي‌کند يار در خوبي قيامت مي‌کند دعوي داو تمامت مي‌کند در قمار حسن با ماه تمام واي آن کز تير قامت مي‌کند ...