0
مسیر جاری :
غارت عشقت به دل و جان رسيد انوری

غارت عشقت به دل و جان رسيد

غارت عشقت به دل و جان رسيد شاعر : انوري آب ز دامن به گريبان رسيد غارت عشقت به دل و جان رسيد نبوت آن نيز به پايان رسيد جان و دلي داشتم از چيزها عشق تو آخر به سر آن...
طاقتم در فراق تو برسيد انوری

طاقتم در فراق تو برسيد

طاقتم در فراق تو برسيد شاعر : انوري صبر يکبارگي ز من برميد طاقتم در فراق تو برسيد بر دلم باد خرمي نوزيد تا گرفتار عشق شد جانم همه گويي نشان هجر کشيد چرخ بر روزنامه‌ي...
ز عهد تو بوي وفا مي‌نيايد انوری

ز عهد تو بوي وفا مي‌نيايد

ز عهد تو بوي وفا مي‌نيايد شاعر : انوري که از خوي تو جز جفا مي‌نيايد ز عهد تو بوي وفا مي‌نيايد بر آن آب و خاک و هوا مي‌نيايد جهانيست حسنت که جز تخم فتنه نشان ده بگو...
به عمري در کفم ياري نيايد انوری

به عمري در کفم ياري نيايد

به عمري در کفم ياري نيايد شاعر : انوري ور آيد جز جگرخواري نيايد به عمري در کفم ياري نيايد ز گل قسمم بجز خاري نيايد بناميزد ز بستان زمانه که با او از دوشش چاري نيايد...
چو کاري ز يارم همي برنيايد انوری

چو کاري ز يارم همي برنيايد

چو کاري ز يارم همي برنيايد شاعر : انوري چو نوري به کارم همي درنيايد چو کاري ز يارم همي برنيايد چو بر من غم او همي سرنيايد چه باشد که من در غم او سرآيم همي هيچ شادي...
از نازکي که رنگ رخ يار مي‌نمايد انوری

از نازکي که رنگ رخ يار مي‌نمايد

از نازکي که رنگ رخ يار مي‌نمايد شاعر : انوري گل با همه لطافت او خار مي‌نمايد از نازکي که رنگ رخ يار مي‌نمايد روز آفتاب بر سر ديوار مي‌نمايد وانجا که سايه‌ي سر زلفش رخ...
ز عمرم بي‌تو درد دل فزايد انوری

ز عمرم بي‌تو درد دل فزايد

ز عمرم بي‌تو درد دل فزايد شاعر : انوري گر اين عمرم نباشد بي تو شايد ز عمرم بي‌تو درد دل فزايد عجب کو را همي راحت نيايد دلم را درد تو مي‌بايد و بس بحمدالله که هردم...
يا وصل ترا عنايتي بايد انوری

يا وصل ترا عنايتي بايد

يا وصل ترا عنايتي بايد شاعر : انوري يا هجر ترا نهايتي بايد يا وصل ترا عنايتي بايد در شان وصال آيتي بايد صد سوره‌ي هجر مي‌فرو خواني آخر ز تو در حمايتي بايد دل عمر...
درد سر دل به سر نمي‌آيد انوری

درد سر دل به سر نمي‌آيد

درد سر دل به سر نمي‌آيد شاعر : انوري پاي از گل عشق برنمي‌آيد درد سر دل به سر نمي‌آيد وين بخت ز رخنه درنمي‌آيد آوخ عمرم به رخنه بيرون شد اين رفت و زان خبر نمي‌آيد ...
صبر با عشق بس نمي‌آيد انوری

صبر با عشق بس نمي‌آيد

صبر با عشق بس نمي‌آيد شاعر : انوري يار فريادرس نمي‌آيد صبر با عشق بس نمي‌آيد قدمي باز پس نمي‌آيد دل ز کاري که پيش مي‌نرود نفسي هم‌نفس نمي‌آيد عشق با عافيت نياميزد...