0
مسیر جاری :
يارب تو هر چه بهتر و نيکوترش بده سعدی شیرازی

يارب تو هر چه بهتر و نيکوترش بده

يارب تو هر چه بهتر و نيکوترش بده شاعر : سعدي اين شهريار عادل و سالار سروران يارب تو هر چه بهتر و نيکوترش بده هرچ آن تو را پسند نيايد برو مران توفيق طاعتش ده و پرهيز معصيت...
نظر که با همه داری به چشم بخشایش سعدی شیرازی

نظر که با همه داری به چشم بخشایش

نظر که با همه داری به چشم بخشایش/ درر که بر همه باری ز ابر کف کریم
يا اسعد الناس جدا ما سعي قدم سعدی شیرازی

يا اسعد الناس جدا ما سعي قدم

يا اسعد الناس جدا ما سعي قدم شاعر : سعدي اليک الا اراد الله اسعاده يا اسعد الناس جدا ما سعي قدم و انت صاحب خير الزم العاده لا يطلب الخير الا من معادنه ...
مثل وقوفک عندالله في ملاء سعدی شیرازی

مثل وقوفک عندالله في ملاء

مثل وقوفک عندالله في ملاء شاعر : سعدي يوم التغابن و استيقظ لمزدجر مثل وقوفک عندالله في ملاء قيد الاساري و اخوان علي سرر يا فاعل الذنب هل ترضي لنفسک في ...
لحا الله بعض الناس يأتي جهالة سعدی شیرازی

لحا الله بعض الناس يأتي جهالة

لحا الله بعض الناس يأتي جهالة شاعر : سعدي الي ساق محبوب يشبه بالبرد لحا الله بعض الناس يأتي جهالة کردن حرير ممتل ورق الورد و ساق حبيبي حين شمر ذيله ...
مقامي بزرگست کوچک مدار سعدی شیرازی

مقامي بزرگست کوچک مدار

مقامي بزرگست کوچک مدار شاعر : سعدي که گر پاي طفلي برآيد به سنگ مقامي بزرگست کوچک مدار عنکبوت ضعيف نتواند خداي از تو پرسد به روز شمار رزق او را پري و بالي داد که...
به سمع خواجه رسانيد اگر مجال بود سعدی شیرازی

به سمع خواجه رسانيد اگر مجال بود

به سمع خواجه رسانيد اگر مجال بود شاعر : سعدي که اي خزانه‌ي ارزاق را کف تو کليد به سمع خواجه رسانيد اگر مجال بود شکوفه‌اي نشکفت و شمامه‌اي ندميد به لطف و خوي تو در بوستان...
که از گزند تو مردم هنوز مي‌نالند سعدی شیرازی

که از گزند تو مردم هنوز مي‌نالند

که از گزند تو مردم هنوز مي‌نالند شاعر : سعدي نگفتمت که چو زنبور زشتخوي مباش که از گزند تو مردم هنوز مي‌نالند نفس ظالم، مثال زنبورست که چون پرت نبود پاي در سرت مالند ...
گويند سعديا به چه بطال مانده‌اي سعدی شیرازی

گويند سعديا به چه بطال مانده‌اي

گويند سعديا به چه بطال مانده‌اي شاعر : سعدي سختي مبر که وجه کفافت معينست گويند سعديا به چه بطال مانده‌اي پاي رياضتت به چه در قيد دامنست؟ اين دست سلطنت که تو داري به ملک...
تو آن نکرده‌اي از فعل خير با من و غير سعدی شیرازی

تو آن نکرده‌اي از فعل خير با من و غير

تو آن نکرده‌اي از فعل خير با من و غير شاعر : سعدي که دست فضل کند دامن اميد رها تو آن نکرده‌اي از فعل خير با من و غير کجاست در همه عالم وثوق اهل بها جز آستانه‌ي فضلت که...