مسیر جاری :
سرگذشت خط عیلامی
ابـزار خوشنویسـی
ارکان اربعه هنر خوشنویسی
چگونه کتاب را به بهترین دوست کودک تبدیل کنیم ؟
هزینه های سرسام آور رزرو هتل مشهد واقعیت دارد؟
ویژگی های استخر ویژه کودکان
حفاظت از وسایل قیمتی در سفر
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
توصیههای ویژه مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
مهم ترین خواص هویج سیاه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
اصهب و ابقع کیستند؟
چهار زن برگزیده عالم
دعای هفت هیکل و خواص آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
سرو چون قد خرامان تو نيست
سرو چون قد خرامان تو نيست شاعر : عطار لعل چون پستهي خندان تو نيست سرو چون قد خرامان تو نيست زآرزوي لب و دندان تو نيست نيست يک کس که به لب آمده جان از جز آن زلف پريشان...
آفتاب رخ تو پنهان نيست
آفتاب رخ تو پنهان نيست شاعر : عطار ليک هر ديده محرم آن نيست آفتاب رخ تو پنهان نيست پيش خورشيد پايکوبان نيست هر که در عشق ذره ذره نشد که به جانان رسيدن آسان نيست ...
طمع وصل تو مجالم نيست
طمع وصل تو مجالم نيست شاعر : عطار حصه زين قصه جز خيالم نيست طمع وصل تو مجالم نيست کز لبت قطرهاي زلالم نيست در فراق تو تشنه ميميرم با تو بودن بههم مجالم نيست ...
در ره عشاق نام و ننگ نيست
در ره عشاق نام و ننگ نيست شاعر : عطار عاشقان را آشتي و جنگ نيست در ره عشاق نام و ننگ نيست دامن معشوقت اندر چنگ نيست عاشقي تردامني گر تا ابد گر دو عالم بر تو بياو...
دل خون شد از توام خبر نيست
دل خون شد از توام خبر نيست شاعر : عطار هر روز مرا دلي دگر نيست دل خون شد از توام خبر نيست گفتا که مرا ازين خبر نيست گفتم که دلم به غمزه بردي جان هست مرا وليک زر نيست...
از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست
از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست شاعر : عطار مستم ز مي عشق و چو من مست دگر نيست از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست نقل من دلسوخته جز خون جگر نيست در جشن مي عشق که خون جگرم ريخت...
اي دل ز جان در آي که جانان پديد نيست
اي دل ز جان در آي که جانان پديد نيست شاعر : عطار با درد او بساز که درمان پديد نيست اي دل ز جان در آي که جانان پديد نيست زيرا که حد وادي هجران پديد نيست حد تو صبرکردن...
از تو کارم همچو زر بايست نيست
از تو کارم همچو زر بايست نيست شاعر : عطار وز وصال تو خبر بايست نيست از تو کارم همچو زر بايست نيست با وصالت به بتر بايست نيست تا کي آخر از فراقت کار من عالمي خون جگر...
دل بگسل از جهان که جهان پايدار نيست
دل بگسل از جهان که جهان پايدار نيست شاعر : عطار واثق مشو به او که به عهد استوار نيست دل بگسل از جهان که جهان پايدار نيست کين هر دو مدتي است که در روزگار نيست در طبع روزگار...
هر که درين درد گرفتار نيست
هر که درين درد گرفتار نيست شاعر : عطار يک نفسش در دو جهان کار نيست هر که درين درد گرفتار نيست ديدهي او محرم ديدار نيست هر که دلش ديدهي بينا نيافت جز به صفت صورت...