0
مسیر جاری :
ره ميخانه و مسجد کدام است عطار

ره ميخانه و مسجد کدام است

ره ميخانه و مسجد کدام است شاعر : عطار که هر دو بر من مسکين حرام است ره ميخانه و مسجد کدام است نه در ميخانه کين خمار خام است نه در مسجد گذارندم که رند است بجوئيد اي...
سر عشقت مشکلي بس مشکل است عطار

سر عشقت مشکلي بس مشکل است

سر عشقت مشکلي بس مشکل است شاعر : عطار حيرت جان است و سوداي دل است سر عشقت مشکلي بس مشکل است دايما ديوانه‌اي لايعقل است عقل تا بوي مي عشق تو يافت پاي عاشق تا به زانو...
در دلم تا برق عشق او بجست عطار

در دلم تا برق عشق او بجست

در دلم تا برق عشق او بجست شاعر : عطار رونق بازار زهد من شکست در دلم تا برق عشق او بجست دل ز من بربود و درجانم نشست چون مرا مي‌ديد دل برخاسته ناوک سر تيز او جانم بخست...
حسن تو رونق جهان بشکست عطار

حسن تو رونق جهان بشکست

حسن تو رونق جهان بشکست شاعر : عطار عشق روي تو پشت جان بشکست حسن تو رونق جهان بشکست غمزه‌ي تو به يک زمان بشکست هر سپاهي که عقل مي‌آراست طاق ابروي تو کمان بشکست ناوک‌انداز...
چشم خوشش مست نيست ليک چو مستان خوش است عطار

چشم خوشش مست نيست ليک چو مستان خوش است

چشم خوشش مست نيست ليک چو مستان خوش است شاعر : عطار خوشي چشمش از آنست کين همه دستان خوش است چشم خوشش مست نيست ليک چو مستان خوش است هرچه کند چشم او ور ببرد جان خوش است ...
در سرم از عشقت اين سودا خوش است عطار

در سرم از عشقت اين سودا خوش است

در سرم از عشقت اين سودا خوش است شاعر : عطار در دلم از شوقت اين غوغا خوش است در سرم از عشقت اين سودا خوش است گر برون جان مي کند اعدا خوش است من درون پرده جان مي‌پرورم...
دوش ناگه آمد و در جان نشست عطار

دوش ناگه آمد و در جان نشست

دوش ناگه آمد و در جان نشست شاعر : عطار خانه ويران کرد و در پيشان نشست دوش ناگه آمد و در جان نشست او چرا در خانه‌ي ويران نشست عالمي بر منظر معمور بود گنج بود او در...
نيم شبي سيم برم نيم مست عطار

نيم شبي سيم برم نيم مست

نيم شبي سيم برم نيم مست شاعر : عطار نعره‌زنان آمد و در در نشست نيم شبي سيم برم نيم مست جوش بخاست از جگرم کو نشست هوش بشد از دل من کو رسيد نوش کن اين جام و مشو هيچ...
وشاقي اعجمي با دشنه در دست عطار

وشاقي اعجمي با دشنه در دست

وشاقي اعجمي با دشنه در دست شاعر : عطار به خون آلوده دست و زلف چون شست وشاقي اعجمي با دشنه در دست گره بر ابرو و پر خشم و سرمست کمر بسته کله کژ برنهاده به کس در ننگرست...
شمع رويت ختم زيبايي بس است عطار

شمع رويت ختم زيبايي بس است

شمع رويت ختم زيبايي بس است شاعر : عطار عالمي پروانه سودايي بس است شمع رويت ختم زيبايي بس است گر سوي من چشم بگشايي بس است چشم بر روي تو دارم از جهان گر سر موييم بنمايي...