نيم شبي سيم برم نيم مست

نيم شبي سيم برم نيم مست شاعر : عطار نعره‌زنان آمد و در در نشست نيم شبي سيم برم نيم مست جوش بخاست از جگرم کو نشست هوش بشد از دل من کو رسيد نوش کن اين جام و مشو هيچ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نيم شبي سيم برم نيم مست
نيم شبي سيم برم نيم مست
نيم شبي سيم برم نيم مست

شاعر : عطار

نعره‌زنان آمد و در در نشستنيم شبي سيم برم نيم مست
جوش بخاست از جگرم کو نشستهوش بشد از دل من کو رسيد
نوش کن اين جام و مشو هيچ مستجام مي آورد مرا پيش و گفت
عقل زبون گشت و خرد زير دستچون دل من بوي مي عشق يافت
خرقه به خم در زد و زنار بستنعره برآورد و به ميخانه شد
ره زن اصحاب شد و مي‌پرستکم زن و اوباش شد و مهره دزد
نيست شد و هست شد و نيست هستنيک و بد خلق به يکسو نهاد
از خودي خويش به کلي برستچون خودي خويش به کلي بسوخت
خاک شد و در بر او گشت پستدر بر عطار بلندي نديد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط