مسیر جاری :
چه رويست آن که پيش کاروانست
چه رويست آن که پيش کاروانست شاعر : سعدي مگر شمعي به دست ساروانست چه رويست آن که پيش کاروانست که بر باد صبا تختش روانست سليمانست گويي در عماري بدان ماند که ماه آسمانست...
اين خط شريف از آن بنانست
اين خط شريف از آن بنانست شاعر : سعدي وين نقل حديث از آن دهانست اين خط شريف از آن بنانست از ساحت يار مهربانست اين بوي عبير آشنايي گفتي که سر گلابدانست مهر از سر...
اين باد بهار بوستانست
اين باد بهار بوستانست شاعر : سعدي يا بوي وصال دوستانست اين باد بهار بوستانست گويي خط روي دلستانست دل ميبرد اين خط نگارين بازآي که وقت آشيانست اي مرغ به دام دل...
امشب به راستي شب ما روز روشنست
امشب به راستي شب ما روز روشنست شاعر : سعدي عيد وصال دوست علي رغم دشمنست امشب به راستي شب ما روز روشنست يا نکهت دهان تو يا بوي لادنست باد بهشت ميگذرد يا نسيم صبح چشمم...
بر من که صبوحي زدهام خرقه حرامست
بر من که صبوحي زدهام خرقه حرامست شاعر : سعدي اي مجلسيان راه خرابات کدامست بر من که صبوحي زدهام خرقه حرامست ما را غمت اي ماه پري چهره تمامست هر کس به جهان خرميي پيش...
يارا بهشت صحبت ياران همدمست
يارا بهشت صحبت ياران همدمست شاعر : سعدي ديدار يار نامتناسب جهنمست يارا بهشت صحبت ياران همدمست درياب کز حيات جهان حاصل آن دمست هر دم که در حضور عزيزي برآوري بس ديو...
کارم چو زلف يار پريشان و درهمست
کارم چو زلف يار پريشان و درهمست شاعر : سعدي پشتم به سان ابروي دلدار پرخمست کارم چو زلف يار پريشان و درهمست اين شادي کسي که در اين دور خرمست غم شربتي ز خون دلم نوش کرد...
شراب از دست خوبان سلسبيلست
شراب از دست خوبان سلسبيلست شاعر : سعدي و گر خود خون ميخواران سبيلست شراب از دست خوبان سلسبيلست هميبينم که خرما بر نخيلست نميدانم رطب را چاشني چيست نه سرمست آن به...
ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشکلست
ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشکلست شاعر : سعدي هر که ما را اين نصيحت ميکند بيحاصلست ديده از ديدار خوبان برگرفتن مشکلست بامدادان روي او ديدن صباح مقبلست يار زيبا گر...
پاي سرو بوستاني در گلست
پاي سرو بوستاني در گلست شاعر : سعدي سرو ما را پاي معني در دلست پاي سرو بوستاني در گلست طالعش ميمون و فالش مقبلست هر که چشمش بر چنان روي اوفتاد خشت بر دريا زدن بيحاصلست...