مسیر جاری :
دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست
دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست شاعر : سعدي ز عشق تا به صبوري هزار فرسنگست دلي که عاشق و صابر بود مگر سنگست که توبه در ره عشق آبگينه بر سنگست برادران طريقت نصيحتم مکنيد...
اي که از سرو روان قد تو چالاکترست
اي که از سرو روان قد تو چالاکترست شاعر : سعدي دل به روي تو ز روي تو طربناکترست اي که از سرو روان قد تو چالاکترست که نه از غمزه خون ريز تو ناباکترست دگر از حربه خون خوار...
عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست
عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست شاعر : سعدي مي بر سماع بلبل خوشگوي خوشترست عشرت خوشست و بر طرف جوي خوشترست ني در کنار يار سمن بوي خوشترست عيشست بر کنار سمن زار خواب صبح...
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست شاعر : سعدي طعم دهانت از شکر ناب خوشترست چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست کز خنده شکوفه سيراب خوشترست زنهار از آن تبسم شيرين که ميکني...
فرياد من از فراق يارست
فرياد من از فراق يارست شاعر : سعدي و افغان من از غم نگارست فرياد من از فراق يارست رخساره من به خون نگارست بي روي چو ماه آن نگارين از ديده روانه در کنارست خون جگرم...
هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست
هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست شاعر : سعدي عشقبازي دگر و نفس پرستي دگرست هر کسي را نتوان گفت که صاحب نظرست يا سپيدي ز سياهي بشناسد بصرست نه هر آن چشم که بيند سياهست...
عيب ياران و دوستان هنرست
عيب ياران و دوستان هنرست شاعر : سعدي سخن دشمنان نه معتبرست عيب ياران و دوستان هنرست اي برادر که نقش بر حجرست مهر مهر از درون ما نرود هر چه گويم از آن لطيفترست چه...
اين بوي روح پرور از آن خوي دلبرست
اين بوي روح پرور از آن خوي دلبرست شاعر : سعدي وين آب زندگاني از آن حوض کوثرست اين بوي روح پرور از آن خوي دلبرست وي مرغ آشنا مگرت نامه در پرست اي باد بوستان مگرت نافه...
از هر چه ميرود سخن دوست خوشترست
از هر چه ميرود سخن دوست خوشترست شاعر : سعدي پيغام آشنا نفس روح پرورست از هر چه ميرود سخن دوست خوشترست من در ميان جمع و دلم جاي ديگرست هرگز وجود حاضر غايب شنيدهاي ...
اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست
اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست شاعر : سعدي وي باغ لطافت به رويت که گزيدست اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست شيرينتر از اين خربزه هرگز نبريدست زيباتر از اين صيد همه عمر...