مسیر جاری :
چندين هزار سکهي پيغمبري زده
چندين هزار سکهي پيغمبري زده شاعر : سعدي الهامش از جليل و پيامش از جبرئيل چندين هزار سکهي پيغمبري زده رايش نه از طبيعت و نطقش نه از هوي رايش نه از طبيعت و نطقش نه از...
بربود دلم در چمني سرو رواني
بربود دلم در چمني سرو رواني شاعر : سعدي زرين کمري ، سيمبري، موي مياني بربود دلم در چمني سرو رواني ياقوت لبي، سنگ دلي، تنگ دهاني خورشيد وشي، ماه رخي، زهره جبيني جم...
هر کسي در حرم عشق تو محرم نشود
هر کسي در حرم عشق تو محرم نشود شاعر : سعدي هر براهيم به درگاه تو ادهم نشود هر کسي در حرم عشق تو محرم نشود ترک و تجريد مشايخ به تو معلم نشود؟ با يزيدي و جنيدش بيايد تجريد...
روي در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟
روي در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ شاعر : سعدي خرقه بر دوش و ميان بسته به زنار چه سود؟ روي در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ لاف ايمان زدنش بر سر بازار چه سود؟ هر که او...
فلک با بخت من دايم به کينست
فلک با بخت من دايم به کينست شاعر : سعدي که با من بخت و دوران هم به کينست فلک با بخت من دايم به کينست جهان گاهي چنان گاهي چنينست گهم خواند جهان گاهي براند کدامين سروقد...
منزل عشق از جهاني ديگرست
منزل عشق از جهاني ديگرست شاعر : سعدي مرد عاشق را نشاني ديگرست منزل عشق از جهاني ديگرست زير هر داري جواني ديگرست بر سر بازار سربازان عشق کاين جماعت را نشاني ديگرست...
مقصود عاشقان دو عالم لقاي تست
مقصود عاشقان دو عالم لقاي تست شاعر : سعدي مطلوب طالبان به حقيقت رضاي تست مقصود عاشقان دو عالم لقاي تست محکوم حکم و حلقه به گوش گداي تست هر جا که شهرياري و سلطان و سروريست...
مبارک ساعتي باشد که با منظور بنشيني
مبارک ساعتي باشد که با منظور بنشيني شاعر : سعدي به نزديکت بسوزاند مگر کز دور بنشيني مبارک ساعتي باشد که با منظور بنشيني تو را بازي همين باشد که چون عصفور بنشيني عقابان...
ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني
ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني شاعر : سعدي نه چو رنجي رسدت يار فراموش کني ياري آنست که زهر از قبلش نوش کني تو چه ياري که چو ديگ از غم دل جوش کني هاون از يار جفا بيند...
اگر لذت ترک لذت بداني
اگر لذت ترک لذت بداني شاعر : سعدي دگر شهوت نفس، لذت نخواني اگر لذت ترک لذت بداني گرت باز باشد دري آسماني هزاران در از خلق بر خود ببندي گر از چنبر آز بازش پراني ...