مسیر جاری :
گر شهوت از خيال دماغت به در رود
گر شهوت از خيال دماغت به در رود شاعر : سعدي شاهد بود هر آنچه نظر بر وي افکني گر شهوت از خيال دماغت به در رود وقتي رسد که گوش طبيعت بيا کني ذوق سماع مجلس انست به گوش دل...
اي صوفي سرگردان، در بند نکونامي
اي صوفي سرگردان، در بند نکونامي شاعر : سعدي تا درد نياشامي، زين درد نيارامي اي صوفي سرگردان، در بند نکونامي گر حافظ قرآني، يا عابد اصنامي ملک صمديت را، چه سود و زيان...
هر روز باد ميبرد از بوستان گلي
هر روز باد ميبرد از بوستان گلي شاعر : سعدي مجروح ميکند دل مسکين بلبلي هر روز باد ميبرد از بوستان گلي بر جور روزگار ببايد تحملي مألوف را به صحبت ابناي روزگار همچون...
يارب از ما چه فلاح آيد اگر تو نپذيري
يارب از ما چه فلاح آيد اگر تو نپذيري شاعر : سعدي به خداوندي و فضلت که نظر بازنگيري يارب از ما چه فلاح آيد اگر تو نپذيري يا نگويم که تو خود واقف اسرار ضميري درد پنهان...
چو کسي درآمد از پاي و تو دستگاه داري
چو کسي درآمد از پاي و تو دستگاه داري شاعر : سعدي گرت آدميتي هست، دلش نگاه داري چو کسي درآمد از پاي و تو دستگاه داري مگر از ديار دنيا، که سر دو راه داري به ره بهشت فردا،...
شبي در خرقه رندآسا، گذر کردم به ميخانه
شبي در خرقه رندآسا، گذر کردم به ميخانه شاعر : سعدي ز عشرت ميپرستان را، منور بود کاشانه شبي در خرقه رندآسا، گذر کردم به ميخانه که تا قصر دماغ ايمن بود ز آواز بيگانه ز...
آستين بر روي و نقشي در ميان افکندهاي
آستين بر روي و نقشي در ميان افکندهاي شاعر : سعدي خويشتن پنهان و شوري در جهان افکندهاي آستين بر روي و نقشي در ميان افکندهاي در نهاد بلبل فرياد خوان افکندهاي همچنان...
اي به باد هوس درافتاده
اي به باد هوس درافتاده شاعر : سعدي بادت اندر سرست يا باده اي به باد هوس درافتاده در خيال خداي ننهاده يکقدم بر خلاف نفس بنه در بيابان غفلت افتاده راه گم کرده از...
عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن
عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن شاعر : سعدي با سر اندر کوي دلبر عشق نتوان باختن عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن آتشم در جان...
خلاف راستي باشد، خلاف راي درويشان
خلاف راستي باشد، خلاف راي درويشان شاعر : سعدي بنه گر همتي داري، سري در پاي درويشان خلاف راستي باشد، خلاف راي درويشان نبيني در همه عالم، مگر سيماي درويشان گرت آيينهاي...