0
مسیر جاری :
اگر ترا غم امثال ما بود غم نيست خواجوی کرمانی

اگر ترا غم امثال ما بود غم نيست

اگر ترا غم امثال ما بود غم نيست شاعر : خواجوي کرماني که درد را چو اميد دوا بود غم نيست اگر ترا غم امثال ما بود غم نيست ولي چو روي مرض در شفا بود غم نيست دوا پذير نباشد...
آن نگيني که منش مي‌طلبم با جم نيست خواجوی کرمانی

آن نگيني که منش مي‌طلبم با جم نيست

آن نگيني که منش مي‌طلبم با جم نيست شاعر : خواجوي کرماني وان مسيحي که منش ديده‌ام از مريم نيست آن نگيني که منش مي‌طلبم با جم نيست ظاهرآنست که از نسل بني آدم نيست آنکه...
ورطه‌ي پر خطر عشق ترا ساحل نيست خواجوی کرمانی

ورطه‌ي پر خطر عشق ترا ساحل نيست

ورطه‌ي پر خطر عشق ترا ساحل نيست شاعر : خواجوي کرماني راه پر آفت سوداي ترا منزل نيست ورطه‌ي پر خطر عشق ترا ساحل نيست خونبهاي من دلسوخته بر قاتل نيست گر شوم کشته بدانيد...
حذر کن ز ياري که ياريش نيست خواجوی کرمانی

حذر کن ز ياري که ياريش نيست

حذر کن ز ياري که ياريش نيست شاعر : خواجوي کرماني بشودست از آنکو نگاريش نيست حذر کن ز ياري که ياريش نيست گلي دارد و گلعذاريش نيست چه ذوقش بود بلبل ار در چمن وليکن بجز...
روضه‌ي خلد برين بستانسرائي بيش نيست خواجوی کرمانی

روضه‌ي خلد برين بستانسرائي بيش نيست

روضه‌ي خلد برين بستانسرائي بيش نيست شاعر : خواجوي کرماني طوطي خوش خوان جان دستانسرائي بيش نيست روضه‌ي خلد برين بستانسرائي بيش نيست در جهان آفرينش آسيائي بيش نيست گنبد...
مرغ جانرا هر دو عالم آشياني بيش نيست خواجوی کرمانی

مرغ جانرا هر دو عالم آشياني بيش نيست

مرغ جانرا هر دو عالم آشياني بيش نيست شاعر : خواجوي کرماني حاصلم زين قرص زرين نيم ناني بيش نيست مرغ جانرا هر دو عالم آشياني بيش نيست وصل جانان ورنه جنت بوستاني بيش نيست ...
اينجا نماز زنده‌دلان جز نياز نيست خواجوی کرمانی

اينجا نماز زنده‌دلان جز نياز نيست

اينجا نماز زنده‌دلان جز نياز نيست شاعر : خواجوي کرماني وآنرا که در نياز نبيني نماز نيست اينجا نماز زنده‌دلان جز نياز نيست کاين ره بپاي اهل طريقت دراز نيست مشتاق را بقطع...
عشق سلطانيست کو را حاجت دستور نيست خواجوی کرمانی

عشق سلطانيست کو را حاجت دستور نيست

عشق سلطانيست کو را حاجت دستور نيست شاعر : خواجوي کرماني طائران عشق را پرواز گه جز طور نيست عشق سلطانيست کو را حاجت دستور نيست زانکه کس در دور چشم مست او مستور نيست کس...
هيچکس نيست که منظور مرا ناظر نيست خواجوی کرمانی

هيچکس نيست که منظور مرا ناظر نيست

هيچکس نيست که منظور مرا ناظر نيست شاعر : خواجوي کرماني گر چه بر منظرش ادارک نظر قادر نيست هيچکس نيست که منظور مرا ناظر نيست حاصل از ذکر زبان چيست چو دل ذاکر نيست ايکه...
کو دل که او بدام غمت پاي بند نيست خواجوی کرمانی

کو دل که او بدام غمت پاي بند نيست

کو دل که او بدام غمت پاي بند نيست شاعر : خواجوي کرماني صيدي بدست کن که سرش در کمند نيست کو دل که او بدام غمت پاي بند نيست کو را خبر ز حال من مستمند نيست با دلبري سمتگر...