0
مسیر جاری :
مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گيرد سنایی غزنوی

مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گيرد

مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گيرد شاعر : سنايي غزنوي ز کوي تن برون آيد به شهر دل وطن گيرد مبارز او بود کاول غزا با جان و تن گيرد نه جرم بوالحکم خواهد نه جاي بوالحسن...
باز جانها شکار خواهد کرد سنایی غزنوی

باز جانها شکار خواهد کرد

باز جانها شکار خواهد کرد شاعر : سنايي غزنوي گر جمال آشکار خواهد کرد باز جانها شکار خواهد کرد جان به شکل شکار خواهد کرد جاي شکرست خلق راکان بت ماه را در حصار خواهد...
دي دل ما فگار خواهد کرد سنایی غزنوی

دي دل ما فگار خواهد کرد

دي دل ما فگار خواهد کرد شاعر : سنايي غزنوي وز ستم سوگوار خواهد کرد دي دل ما فگار خواهد کرد باز عهد استوار خواهد کرد سده بهر نويد فصل بهار به اميد بهار خواهد کرد ...
تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد سنایی غزنوی

تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد

تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد شاعر : سنايي غزنوي بلبل به سر گلبن و بر شاخ ندا کرد تا باز فلک طبع هوا را چو هوا کرد چون برگ پديد آمد پس راي نوا کرد بي برگ نوايي نزد...
روي تو رخان عاشقان را سنایی غزنوی

روي تو رخان عاشقان را

روي تو رخان عاشقان را شاعر : سنايي غزنوي جز در کنف امان ندارد روي تو رخان عاشقان را جز چون ره کهکشان ندارد بيجادت چشم بي‌دلان را چه سود که ريسمان ندارد با نور تو...
خرد کمتر از آن باشد که او در وي کند منزل سنایی غزنوی

خرد کمتر از آن باشد که او در وي کند منزل

خرد کمتر از آن باشد که او در وي کند منزل شاعر : سنايي غزنوي مغيلان چيست تا سيمرغ در وي آشيان دارد خرد کمتر از آن باشد که او در وي کند منزل ازو بس خون برون آيد کزو پر خون...
مسلمانان سراي عمر، در گيتي دو در دارد سنایی غزنوی

مسلمانان سراي عمر، در گيتي دو در دارد

مسلمانان سراي عمر، در گيتي دو در دارد شاعر : سنايي غزنوي که خاص و عام و نيک و بد بدين هر دو گذر دارد مسلمانان سراي عمر، در گيتي دو در دارد يکي قفل از قضا دارد، يکي بند از...
همچو مردان يک قدم در راه دين بايد نهاد سنایی غزنوی

همچو مردان يک قدم در راه دين بايد نهاد

همچو مردان يک قدم در راه دين بايد نهاد شاعر : سنايي غزنوي ديده بر خط «هدي للمتقين» بايد نهاد همچو مردان يک قدم در راه دين بايد نهاد پاي بر فرق «اتينا تائعين» بايد نهاد ...
مهر بنده‌ي آن رخ چون ماه باد سنایی غزنوی

مهر بنده‌ي آن رخ چون ماه باد

مهر بنده‌ي آن رخ چون ماه باد شاعر : سنايي غزنوي جان فداي آن لب دلخواه باد مهر بنده‌ي آن رخ چون ماه باد بخت او چون عمر او برناه باد فرق او همچون خط او سبز باد چون دو...
اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيست سنایی غزنوی

اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيست

اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيست شاعر : سنايي غزنوي از جان قدمي ساز که به زين سفري نيست اي بنده ره شوق ملک بي خطري نيست جز ديده‌ي درويش مر او را سپري نيست تيريست بلا در...