0
مسیر جاری :
مادر، عاشق بی‌عار است ضرب‌المثل‌ها

مادر، عاشق بی‌عار است

مضمون قطعه، شعری به نام «مادر» از «ایرج میرزا»، شاعر دوره قاجار است. معشوقه سنگ‌دل که مادر عاشق را مزاحم خود می‌بیند، با شرح مزاحمت‌های او، از عاشق می‌خواهد مادرش را بکشد و قلب او را برایش بیاورد. عاشق...
ما درون را بنگریم و حال را ضرب‌المثل‌ها

ما درون را بنگریم و حال را

دید موسی یک شبانی را به راه * کاو همی گفت ای خدا و ای اله تو کجایی تا شوم من چاکرت * چارقت دوزم کنم شانه سرت جامه‌ات شویم شپش‌هایت کُشم * شیر پیشت آورم ای محتشم دستکت بوسم، بمالیم پایکت * وقت خواب آیم...
گلو هفت بند دارد ضرب‌المثل‌ها

گلو هفت بند دارد

حکیمی در وقت سخن گفتن طوری شمرده و با تأنّی کلمات را ادا می‌کرد که مستمع را ملول می‌ساخت. یکی سبب این تأنی در کلام را از او پرسید. گفت: «از بیخ گلو تا لب، هفت بند است و انسان عاقل باید سخن خود را در سر...
گفتم آدم نمی‌شوی، نگفتم شاه نمی‌شوی ضرب‌المثل‌ها

گفتم آدم نمی‌شوی، نگفتم شاه نمی‌شوی

پدری منکر آن بود که پسرش با شعور و آدم شود. از قضا آشوبی در مملکت به پا شد و در آن واقعه، پسر به سرکردگی و حمایت اشرار به سلطنت رسید. چون به تخت نشست، فرمان داد پدرش را با خفّت به حضورش آورند. چون پدر...
گربه مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی ضرب‌المثل‌ها

گربه مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی

حضرت موسی(ع) درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. دعا کرد تا خدای عزوجل، او را نعمتی داد. پس از چند روز دیدش گرفتار و خلقی انبوه بر او گرد آمده، گفت: این را چه حالت است؟ گفتند: خمر خورده است، عربده...
گر گدا، کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟ ضرب‌المثل‌ها

گر گدا، کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟

سفره مرد کریمی همیشه به روی مردم، گشوده بود. شخص محتاجی به خانه او رفت و درخواستی هم نکرد. صاحب‌خانه، به او نگاه کرد و پرسید: «چه می‌خواهی؟» آن مرد گفت: «می‌خواهم کنار سفره‌ات غذا بخورم، کسی به من توجه...
گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور ضرب‌المثل‌ها

گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور

روزی پادشاهی از یکی از معابر پایتخت خود می‌گذشت. چشمش به دختری افتاد که در کشور حُسن، بی‌همتا بود و در شیوه دلبری گوی سَبَق از حور و پری می‌ربود، ولی گدایی می‌کرد. پادشاه فرمان داد تا او را به حرم‌سرا...
گاو نُه من شیر ضرب‌المثل‌ها

گاو نُه من شیر

شخصی گاوی داشت که هر بار شیرش را می‌دوشید، نُه من شیر می‌داد، ولی هنوز ظرف شیر در دست آن شخص بود که گاو لگد می‌زد و ظرف پر از شیر را روی زمین می‌ریخت.(1)
کور می‌شوم، لال می‌شوم، اما خر نمی‌شوم ضرب‌المثل‌ها

کور می‌شوم، لال می‌شوم، اما خر نمی‌شوم

به «ذیمقراطیس»، فیلسوف دانشمند یونانی گفتند: «مبین!» به سرعت چشم بر هم نهاد. گفتند: «مشنو!» گوش خود را گرفت. گفتند: «مگو!» دست بر لب نهاد. گفتند: «مدان!» بر این یکی دیگر قدرت ندارم، کور می‌شوم، کر می‌شوم،...
کمال هم‌نشین در من اثر کرد ضرب‌المثل‌ها

کمال هم‌نشین در من اثر کرد

گِلی خوش‌بوی در حمام روزی * رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مُشکی یا عبیری * که از بوی دلاویز تو مستم بگفتا من گِلی ناچیز بودم * ولیکن مدتی با گُل نشستم کمال هم‌نشین در من اثر کرد * وگرنه من همان...