0
مسیر جاری :
تراوشات عشق الهی از نگاه مثنوی مولانا (مولوی)

تراوشات عشق الهی از نگاه مثنوی

وقتی که حضرت حق، گنجینه‌های زمین را تا طبقه هفتم آسمان به انسان کامل بخشیده بود، انسان کامل بدان گنجینه‌ها توجهی نکرد و عرض کرد: پروردگارا! من عاشقم، اگر جز تو را طلب کنم قهراً تباه‌کار خواهم بود. عاشق...
نقاش ازل در مثنوی مولانا (مولوی)

نقاش ازل در مثنوی

آن نقاش ازل که بی‌نشان و بی‌چون و چند است، لحظه به لحظه بر صفحه‌ی اندیشه آنان نقوشی می‌نگارد و پاک می‌کند. چه بر لوح ضمیر انسان دائم احوالی متفاوت و حتی متعارض پدید می‌آید و از بین می‌رود. پس انسان حال...
مناجات بنده با پروردگار در مثنوی مولانا (مولوی)

مناجات بنده با پروردگار در مثنوی

قضیه‌ی وامدار بودن آن غریب، دهان به دهان گشت و مشهور شد. و جوان‌مردِ محل از درد آن غریب ناراحت و متأثر شد. آن جوان مرد برای تأدیه‌ی وام غریب و تقسیم آن میان اهالی متمکن در شهر گشت. با تکاپوی فراوان فقط...
خواهش‌های عارفانه و عاشقانه از خدا در مثنوی مولانا (مولوی)

خواهش‌های عارفانه و عاشقانه از خدا در مثنوی

عارف بالله از خداوندی که برای خلایق شناخته شده است، درخواست‌های فراوان می‌کند و می‌گوید:‌ ای خدایی که در گرما و سرما و در همه حال، ناظر و مراقب ما هستی!‌ ای خدایی که ما را در امور نیک و بد ارشاد می‌کنی...
خدا با شماست مولانا (مولوی)

خدا با شماست

جمع دزدان بی‌آن‌که سلطان محمود را بشناسند بدو گفتند: ‌ای یار مورد اعتماد، به هر حال تو نیز طبعاً هنر و خاصیتی داری، بگو ببینیم در چه رشته‌ای مهارت داری؟ شاه گفت: هنر من در ریش من است که مجرمان را از عقوبت...
در نگاه مثنوی خیرات و شرور مطلق نیستند مولانا (مولوی)

در نگاه مثنوی خیرات و شرور مطلق نیستند

شاه گفت: احسانی که در جای خود صورت گیرد خوب است. حال اگر می‌خواهی نیکی کنی در جای مناسبش نیکی کن. چنان‌چه در بازی شطرنج مهره‌ی شاه را در خانه رخ بگذاری، بازی خراب می‌شود و اگر مهره‌ی اسب را هم در خانه‌ی...
شرح نیایش عاشقانه در مثنوی مولانا (مولوی)

شرح نیایش عاشقانه در مثنوی

زین پس ما از تو‌ای خدای کریم، فقط بینشی می‌خواهیم که با تکیه بر آن دیگر خس و خاشاک اوهام و شکوک، دریای حقیقت را در نظرمان نپوشاند؛ چنان‌که ساحران بارگاه فرعون با چشم باطن خود حقیقت موسی را دیدند و بیم...
نرد بازی پروردگار با نااهلان در بیان مثنوی مولانا (مولوی)

نرد بازی پروردگار با نااهلان در بیان مثنوی

از حقایق با اینها سخن مگو، بازگرد و از رنج‌های آن فقر بگو، که اینها جز زندگی رنج‌آور این جهانی چیزی نمی‌فهمند. چشمه‌ی رحمت بر این گروه حرام شد. اهل ظاهر نمی‌توانند از چشمه‌ی اسرار ربانی بنوشند، بلکه از...
محو و فناء فی الله در مثنوی مولانا (مولوی)

محو و فناء فی الله در مثنوی

«آتش جان» شعله‌ای است که از جان آگاه از اسرارِ حق، زبانه می‌کشد و هستی فردی و این جهانی سالک را فنا می‌کند؛ فنای محض. حتی بحث و گفت‌وگو از حقیقت هم در این شعله می‌سوزد، زیرا پس از مشاهده‌ی حقیقت، دیگر...
دیدن قدرت حق و شناخت در بیان مثنوی مولانا (مولوی)

دیدن قدرت حق و شناخت در بیان مثنوی

در این جهان مادی هر چیزی خاصیت و کاربردی دارد، اما اگر مشیت و قدرت حق ایجاب کند، آن خاصیت معکوس می‌شود. نان که باید گرسنگی را رفع کند و جوشنِ بدن باشد، موجب مرگ می‌گردد. لباسی که محافظ از سرماست خداوند...