مسیر جاری :
واژهی مقام در قرآن
«مقام» به فتح ميم از ماده «قوم» مصدر، اسم مکان و اسم زمان است و به ضمّ ميم، در معناي اسم مفعولي نيز استعمال شده است؛ اگرچه در قرآن فقط به معناي مصدري به کار رفته است، چنانکه «مُقَامَةِ» در آيه «أَحَلَّنَا...
واژهی مستَقرّ در قرآن
«مستقر» برگرفته از «قرّ» به معناي جاي گرفتن و ثبات در مکان است. ماده «قرّ» داراي دو معناي اصلي است: 1. سردي؛ 2. استقرار و جاي گرفتن.
واژهی مسّ در قرآن
«مسّ» در لغت به معناي لمس کردن با دست، کنايه از جماع، وادار شدن و مجبور شدن است. جمله «مسّت الحاجة الي کذا» يعني نياز مرا به اين کار وادار ساخت و نيز به معناي رسيدن و اصابت است. وقتي گفته ميشود
واژهی مرض در قرآن
«مرض» به معناي خارج شدن از حد صحت و اعتدال است که اين بر دو قسم است: 1. مرضهاي جسماني؛ 2. رذايل اخلاقي، همانند جهل، ترس، بخل، کفر و مثل اينها که بيماريهاي قلباند.
واژهی محصنات در قرآن
«حصن» مکاني است که به جهت ارتفاع و بلندياش، قدرت بر دستيابي به آن نيست و «حصان» اسب ارزشمندي است که پشت آن براي سوارهاش همچون دژ محکم است و به همين دليل به آن حصان گويند. «حَصان» زن
واژهی لَمّا در قرآن
کلمه «لمّا» به معاني مختلفي آمده است: 1. به معناي «لم» که نفي فعل در گذشته است؛ زيرا اصل آن «لم» بوده که کلمه «ما» به آن اضافه شده است. 2. سببيّت همانند «ضربتُه لما يذهب» چون نرفته است او را زدم.
واژهی لسان در قرآن
«لسان» در لغت به معناي عضو خاص، لغت و زبان گفتگو، سخن گفتن، استعداد و قوه تکلم است.
واژهی لباس در قرآن
«لَبِس» به کسر با - از باب «تَعِبَ» - در جمله «لَبستُ الثّوب» به معناي پوشيدن جامه است، مصدر آن «لُبس» به ضم لام و «لِبس» به کسر لام است. فعل «لبس» به فتح «با» به معناي مشتبه است، چنانکه در قرآن
واژهی کلمه در قرآن
«کلمه» در لغت بر معناي مختلفي اطلاق شده است: 1. يکي از حروف الفبا؛ 2. لفظ ترکيب يافته از حروف مختلف؛ 3. قصيده کامل؛ 4. خطبه کامل.
واژهی کفر در قرآن
«کفر» به معناي انکار است. زماني که گفته ميشود «کفر بالله و کفر بالنعمة» يعني او خدا و نعمت را انکار کرد. اين واژه همچنين به معناي پوشاندن است. به زارع، کافر گفته ميشود؛ زيرا بذر را در خاک ميپوشاند....