مسیر جاری :
واژهی طيب در قرآن
«طيب» در مقابل خبيث برگرفته از کلمهي «طاب» به معناي لذيذ و حلال است. «طابت نفسه» يعني جانش انبساط و گسترش يافت و «استطابه» به معناي پاکيزه کردن مخرج بول و غائط است. معناي اصلي اين کلمه
واژهی طغي در قرآن
به هر چيزي که از اندازه و مقدار خود بگذرد، گفته ميشود طغيان کرد، همانند طغيان آب بر قوم نوح و طغيان صيحه بر قوم ثمود، چنانکه به کسي که معصيت و نافرماني او از اندازه گذشته است، «طاغي» گفته
واژهی طائِر در قرآن
«طائر» به معناي پرنده است و جمع آن طَير - مثل صاحب و صَحب - و جمع الجمع آن طيور و اطيار است. طائر انسان عمل اوست که گريبانگيرش ميشود.
واژهی ضرب در قرآن
«ضرب» در لغت به معناي زدن، مسافرت، شتاب در حرکت، وصف و بيان، اعراض و رويگرداني، غلبه و فرستادن، مقرر کردن ماليات، ممانعت و بههمزدن کار ديگري آمده است. گفتني است برخي از معاني ضرب به
واژهی صلات در قرآن
«صلات» جمع آن صلوات است، به معناي دعا، نماز و نيز به معناي مصلّاي يهوديان است. بازگشت اصلي اين کلمه به دو معناست:
واژهی صِرّ در قرآن
«صِرّ» - به کسر صاد - به معناي سرد بودن و «صَرّه» به معناي فرياد کشيدن است. «صرار» پارچهاي است که بر پستان شتر ميبندند تا بچهاش از آن شير نخورد
واژهی صراط در قرآن
«صراط» در اصل «سراط» - با سين - بوده است. فرّاء معتقد است: هرگاه بعد از کلمة سين، طاء يا قاف و غين و خاء باشد آن سين قلب به صاد ميشود و قرائت صراط با صاد لغت قريش است که قرآن نيز بر آن لغت آمده
واژهی صَدّ - صُدود در قرآن
«صَدّ يصُدّ» به معناي اعراض و رويگرداني و نيز به معناي منع و بازداشتن است. هنگامي که گفته ميشود «صددتُه عن کذا» يعني او را از آن کار بازداشتم و «صَدّ يصِدُّ» از باب «ضَرَب» به معناي خنديدن است و
واژهی صاحب در قرآن
«صاحب» جمع آن «صَحب» و جمع الجمع آن «اصحاب» است، به معناي ملازم و همراه فرد است، چه انسان يا حيوان يا مکان يا زمان باشد. به مالک شيء صاحب آن گفته ميشود و همينگونه بر فردي که در
واژهی شيعه، شِيع در قرآن
«شيعه» به معناي پيروان و انصار است و به هر قومي که بر يک مقصد اجتماع کنند، شيعه گويند. جمع آن «شِيع» و جمع الجمع آن «اشياع» است.