مسیر جاری :
واژهی ساق در قرآن
«سوق» که ماده اصلي «ساق» است؛ به معناي راندن و حمل کردن است و جمله «سُقتُ الي امرأتي صداقها» بدين معناست که مهر همسرم را به سوي او روانه ساختم. اين کلمه همچنين به معناي جانکندن آمده است؛ اما
واژهی ريح در قرآن
«ريح» از ماده «روح» نسيم هوا و نسيم هر چيزي است، همچنين به معناي پيروزي و غلبه است. وقتي گفته ميشود «الريح لال فلان» يعني پيروزي براي خاندان فلاني است. ريح کلمهاي مؤنث است؛
واژهی رهق در قرآن
«رهق» در لغت به معناي نزديک شدن به شيء است، به گونهاي که قابل گرفتن باشد، همچنين به معناي فراگرفتن آمده است. رهق در هيئت باب افعال به معناي شتاب کردن و تکليف کردن، سخت گرفتن و تأخير انداختن
واژهی رأس در قرآن
«رأس» در لغت به معناي عضو معروف يعني سر است و «رأس الشهر» به معناي اول ماه و «رأس المال» سرمايه و اصل مال است. جمع آن رؤوس است و گاه به رئيس نيز اطلاق ميشود. کلمه رأس در قرآن
واژهی روح در قرآن
«روح» به ضم «را» اسم مصدر و به فتح «را» مصدر است همانند غُسل و غَسل. روح در لغت به معناي جان و نفس است که بدن با ان حيات و زندگي مييابد. وقتي گفته ميشود «خرجت روحه» يعني نفس و جان
واژهی رمي در قرآن
«رمي» در اصل به معناي افکندن است. افکندن گاه در اجسام و اعيان - همانند تير و سنگ - و گاه در گفتار - مانند قذف و نسبت ناروا - است. اين کلمه با هر يک از حروف «عن»، «علي» و «لام» متعدي
واژهی رحمت در قرآن
«رحمت» در اصل به معناي رقتّ، مهرباني و رأفت است. رُحم و رحمت و مرحمت به يک معنايند و رَحِم نسبت خويشاوندي است. همچنين به محل پيدايش فرزند رَحِم گويند و فرق آن با نعمت اين است که
واژهی رجم در قرآن
معناي اصلي «رجم» سنگ زدن است. اين کلمه سپس به صورت استعاره در معاني ديگر همانند دشنام دادن، لعن، طرد، به گمان و پندار سخن گفتن به کار رفته است. جمع آن رجوم و رُجُم است و رجوم شهاب و
واژهی رجال در قرآن
«رجال» جمع «رجل» است که براي انسان مذکر به کار ميرود. تصغير آن «رُجيل» و جمع الجمع آن «رجالات» است و به انسانهاي مذکري اطلاق ميشود که سن آنان از «غلام» و نوجوان بيشتر باشد
واژهی ذکر در قرآن
«ذکر» نقيض نسيان است و حالتي است که با آن، معلومات و دانستنيها محفوظ ميماند و فرق آن با «حفظ» اين است که حفظ فراگرفتن مطالب و معارف است؛ اما ذکر يادآوري آنهاست و اين يادآوري ممکن است در دل