مسیر جاری :
واژهی قارعه در قرآن
در بسياري از موارد باب «قرع» به معناي ضربه زدن است و «قارعه» سختي شديد روزگاران است که مردم را در هم ميکوبد. از آن جهت به قيامت قارعه گفتهاند که حوادث آن، مردم را درهم ميکوبد. «اقراع» و
واژهی فضل در قرآن
«فضل» در لغت به معناي افزوني و زياد بودن و «افضال» به معناي احسان است. «فضيلت» و «فضل» نيز به معناي خير و نيکي و در مقابل نقيصهاند. فضل همچنين به معناي باقيمانده غذا و آب است
واژهی فصل در قرآن
«فصل» به معناي جدا کردن اشيا از يکديگر است و «فيصل» به معناي داور و بچه شتري است که از مادرش جدا شده است. «مِفصَل» به معناي زبان است؛ زيرا به وسيله آن امور از يکديگر متمايز ميشوند
واژهی فرقان در قرآن
«فرقان» مصدر باب «فرق» است و در مقايسه با «فرق» از مبالغه بيشتري برخوردار است؛ زيرا فرقان فقط در فرق بين حق و باطل به کار ميرود؛ ولي فرق اعم از حق و باطل است.
واژهی فتنه در قرآن
«فتنه» در لغت به معاني مختلفي چون سوزاندن و گداختن، عذاب، آزمايش، گمراهي، اعراض و رويگرداني، محنت و رنج، کفر، جنون، مال، اولاد، اختلاف در آرا، و غلو آمده است
واژهی فتح در قرآن
«فتح» در اصل به معناي گشودن و در مقابل اغلاق و بستن است. اين کلمه به تناسب همين اصل، در معاني ديگري چون حکم و داوري، آب چشمه و غير آن و نيز ياري و غلبه به کار رفته است. «فواتح سور» نيز به
واژهی فاحشه در قرآن
به هر کار يا گفتار بسيار زشت «فاحشه» گفته ميشود. نيز به هر کاري که موافق با حق و اندازهي خود نباشد، فاحشه گويند، چنانکه بر چيزي که از حد بگذرد، «فاحش» اطلاق ميشود و جمله «غبن فاحش» به
واژهی غمره در قرآن
«غمره» برگرفته از «غَمر» به معناي تنگنايي و سختي، وارد شدن در باطل، و سختيهاي مرگ است. جمع آن «غمرات» است
واژهی غرفه در قرآن
«غرفه» در لغت به معناي برداشتن آب با مشت است و نيز به معناي طبقه بالاست. جمع آن «غُرَف» و جمعالجمع آن «غرفات» به فتح و ضمّ راء است
واژهی غاشيه در قرآن
«غاشيه» برگرفته از ماده «غشي» در اصل به معناي پوشاندن و فراگرفتن است. يکي از اسماي قيامت غاشيه است؛ چون سختيهاي آن، خلايق را فراميگيرد.