در هواي ترنم
دوباره تازه کن امشب گلوي ساغر را به کام ما بچشان جرعه هاي آخر را سلام حضرت باران !...ببار تا شايد تو مرهمي بشوي قلب درد پرور را تويي...
چهارشنبه، 25 فروردين 1389
شب حضور
شب عمليات کربلاي پنج؛ شلمچه عباس شاه زيدي «خروش» شبم درحضوري لبالب گذشت کدامين شبم مثل آن شب گذشت شب برگزيدن، شب انتخاب شب گام تاقله ي آفتاب....
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
اما دير کردند...
ما را اسير خواب بي تعبير کردند درچارچوب قاب ها زنجير کردند. من پيش از اين با چشمه ها همراز بودم روح مرا مرداب ها تسخير کردند در کنج پستوها کنار«نفس»...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
آتش وآب
کشيدم تو را مگر بنويسم تو را به رنگ نفس هاي شعله ور بنويسم چقدر خاطره بايد، چقدر واژه وتصوير که وسعتت را هر چند مختصر بنويسم چقدر آتش بايد،...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
غنچه ها
آسمانيان که به پرواز رفته ايد اي بي کرانه هاي زمين گرد پاي تان اي سروقامتان نشسته بر آسمان برپلک هاي نازک مهتاب، جاي تان اي دشت هاي سرخ شقايق...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
بوي پيراهن
بوي پيراهنت را سال هاست چاه خانه ي بي بي معصومه دزديده در انعکاس چشم هاي توست که ماهي ها حوض را دور مي زنند خودت بگو اين چندمين پنج شنبه است...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
پيراهن يوسف
ها که يافتيد تن يوسف من است اين پاره پاره بدن يوسف من است هر چند مکه نيست ولي حج تان قبول در فکه حج شناختن يوسف من است در عشقبازي آينه ي کربلاييان...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
بگذار....
بايد که گلي مثل تو پرپر شده باشد وقتي که چنين باد معطر شده باشد اکنون که نصيب فلک از تو شده پرواز غم نيست اگر سهم زمين پر شده باشد بگذار،...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
جانباز
دفتر حقايق ثبت است نام جانباز ايثار با شکوه و راه و گام جانباز مردان راه حقند يادآور شهيدان شب زنده دار شام و شهيدان روز ميدان سرمست عشق يارند...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
فرزند شهید
دست نوازش برای او کم بود و سهم کودکی اش غصه های مبهم بود پدر که رفت و از او عکس ماند و خاطره ای و چفیه ای و پلاکی که سهم مریم بود همیشه گریه...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
غریب
خانه آیه «امن یجیب» می خواند قناری پدر امشب عجیب می خواند و مادرم که نشسته کنار پنجره باز برای خواهرم از بوی سیب می خواند دوباره نیمه شب و سرفه...
پنجشنبه، 27 اسفند 1388
برزگر کوچک
دست های پینه بسته اش بوی یونجه زار میدهد خنده های کودکانه اش بوی نو بهتر می دهد در نگاه مهربان او بوی خواب دیده می شود کودک است و مثل مردها
دوشنبه، 24 اسفند 1388
کودک قالی باف
من و مادر کنار دارقالی همیشه روز و شب مشغول کاریم در این تنها اطاق خانه باید میان باغ قالی گل بکاریم ولی فرش اطاق ما به جز یک گلیم کهنه چیز...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
خواب راحت
بچه خیابانی از خوابیدن در شب می ترسید. بچه خیابانی همه ی خوابهایش را بخشید. به کارگر خسته یک ساعت خواب بخشید. به سیگار فروش دو ساعت خواب بخشید. به...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
کودکی می گریخت
در پرواز خورشید در همهمه مردم کودکی می گریخت در میان کوی و خیابان در میان آهن و ماشین کودکی می گریخت در تند بادی لرزان در غرربت و دلتنگی در...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
در پیاده‌رو
هر چه چشم کار می‌کند فقط پا شکار می‌کند چشم‌های دوره گرد من، در این پیاده‌رو پای به پای عابران رهگذر عبور می‌کنند چند مرد، آن طرف کودکی فقیر...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
من کودک همین جهانم ... کودک تو !
هیچ کس صدای قدم های مرا وقتی که با کفش های پاره ی برادر بزرگ ترم در خیابان های شهر راه می روم و کار می کنم نمی شنود هیچ کس اشک مرا نمی بیند...
دوشنبه، 24 اسفند 1388
شب و علي«ع»
علي آن شير خدا شاه عرب الفتي داشته با آن دل شب شب ز اسرار علي آگاهست دل شب محرم سرالله است شب علي ديد و به نزديك ديد گرچه او نيز به تاريكي...
دوشنبه، 10 اسفند 1388
يا امام‌حسن مجتبي«ع»
باز روحم را مصفّا مي‌كنم چشم دل را سوي حق وا مي‌كنم تا سراپا همّت و شيدايي شوم تا اسير روي ليلايي شوم...
دوشنبه، 10 اسفند 1388
قرآن و امام علي(ع) در اشعار شاعران
به استناد حديث معروف ثقلين، قرآن و اهل بيت دو ثقل ثقيل و حصن حصين الهي اند كه تمسك به آنها موجب خوش وقتي دنيا و خوش بختي اخروي است و اين دو،...
شنبه، 8 اسفند 1388