پاداش وجزا در سينما

يکي از مسائل مربوط به معاد و حيات اخروي، مسئله ي پاداش و جزا است. شماري از آثار سينمايي و تلويزيوني اين موضوع را دست مايه اصلي داستان خود قرار داده و به چگونگي آن پرداخته اند. بيش تر اين فيلم ها تصوري...
شنبه، 9 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاداش وجزا در سينما
 پاداش وجزا در سينما

 

نويسنده: امين جواد خندقي




 
يکي از مسائل مربوط به معاد و حيات اخروي، مسئله ي پاداش و جزا است. شماري از آثار سينمايي و تلويزيوني اين موضوع را دست مايه اصلي داستان خود قرار داده و به چگونگي آن پرداخته اند. بيش تر اين فيلم ها تصوري دنيايي براي اين موضوع در نظر مي گيرند؛ يعني آن چه در فيلم ها نمود بيش تري دارد، اشاره به نتايج کنش هاي انساني در دنيا است. طبق اين نگرش انسان، نتيجه ي اعمال و رفتار خود را در همين دنيا در قالب هاي مختلف مي بيند. در اين ميان علاوه بر نتايجي که عامل آن خود افرادند، انسان هايي نيز وجود دارند که براي مجازات ديگران در دنيا قيام مي کنند. به اين ترتيب ميتوان فيلم هاي اين دسته را به نوعي در دسته ي پيشين هم جاي داد؛ چراکه فيلم هايي با مضمون پاداش و جزاي دنيوي، يکي از فايده ها و دلايل ضرورت معاد را زير سؤال مي برند که وجود معاد را جايي براي اجراي عدالت خدا مي داند.
روشن است که جهان مادي، محدوديت هاي فراواني دارد که قابليت آن براي اجراي کامل عدالت را از بين مي برد. براي روشن تر شدن موضوع، فردي را در نظر بگيريد که سال ها انسان ها را فريب داده و افکار آنان را تخريب و فاسد کرده است و از اين طريق، افراد بسياري را در قالب جذب به فرقه هاي رنگارنگ از راه صحيح دور کرده است، اکنون چه مجازاتي در اين جهان براي چنين فردي مي توان در نظر گرفت که مطابق با عدالت باشد؟

يک مشکلات، معلول اشتباهات گذشته

گروهي از فيلم ها داستاني را به تصوير مي کشند که در آن براي شخصيت يا شخصيت هاي اصلي ، مشکلات دشواري رخ مي دهد. طي داستان مشخص مي شود که وقوع اين مشکلات به سبب اشتباهي در گذشته بوده است وحالا فرد، نتيجه ي آن را در قالب مي بيند.
سر دسته ي يکي از گروه هاي مافيايي و جنايت کار شهري در فيلم «بيست و دو گلوله »(1) با نام «چارلي» در ابتداي فيلم، همراه پسرش براي کاري به شهر مي رود. در پارکينگ، گروهي مسلح به وي حمله و او را طوري زخمي مي کنند که تصور مي رود کشته شده باشد؛ اما زنده مي ماند. او اين اتفاق را ناشي از اشتباهات گذشته و کشتار انسان هاي ديگر مي داند. در ادامه ي فيلم، انتقام هايي از دو طرف صورت مي گيرد که اين شخصيت آن ها را سبب مشکلات آينده ميخواند وهمين امر هم رخ مي دهد.
« مانتي » در فيلم « بيست و پنجمين ساعت » که به علت کشف مواد مخدر قرار است به زودي به زندان رود، ابتدا تمام گروه ها و افراد مختلف در جامعه را مقصر مي داند و حتي به دوستان و نزديکانش شک مي برد؛ اما در نهايت عقيده پيدا مي کند که تمام اين مسائل فقط به دليل مشکلات خودش است که به راه هاي خلاف کشيده شده و اکنون کارش به زندان کشيده است؛ زنداني که او تصور نمي کند از آن سالم بيرون آيد.
داستان فيلم « تاريخ مجهول امريکا » به گونه اي است که به مخاطب دائماً گوشزد مي کند، وقوع پيشامدهاي ناگوار براي افراد، معلول اشتباهات گذشته است. « درک » و برادرش در فيلم، قرباني اشتباهات خودشان در گذشته اند. هر دو گرايش به نژاد پرستي داشته اند و همين امر باعث به زندان رفتن درک به علت قتل مي شود و پس از آن باعث کشته شدن برادرش نيز مي شود. اين دو پس از آن که متوجه مي شوند اين نگرش اشتباه است، باز هم از دست پيامدهاي اين اشتباهات خلاصي نمي يابند تا جايي که جبراني براي آن نيست.
شخصيت اصلي در فيلم « بلو »(2) از شهر محل زندگي اش به جاي ديگري سفر مي کند و در آن جا فروش محدود مواد مخدر را آغاز مي کند. طمع براي پول بيش تر و موقعيت بهتر باعث مي شود روز به روز بيش تر در اين موضوع غرق شود. پليس چندين بار، وي را دستگير مي کند؛ اما هر بار دوباره اين کار را آغاز مي کند تا اين که آخرين روزهاي عمرش را در زندان مي گذراند. او دچار مشکلات فراوان رواني و شخصيتي مي شود و دائماً توهم حضور دخترش را براي ديدار در زندان دارد. نقاط فراواني در داستان وجود دارد که اين شخصيت مي تواند اين کار را در همان بخش رها کند و گذشته اش را جبران سازد؛ اما ادامه دادن همان روش است که باعث از دست دادن خانواده و بروز مشکلات مختلف مي شود.
دختر و پسري جوان در فيلم « ولنتاين غمگين »(3) به طور اتفاقي با هم آشنا مي شوند و به اين علت که دختر از ارتباطي نامشروع پيش از اين باردار شده است، به سرعت و در زمان کوتاهي با يکديگر ازدواج مي کنند. عجله و اشتباهات گذشته دست به دست هم مي دهد تا زندگي مشترک شان دچار مشکلات فراوان شود. آخرين پلان فيلم با جدا شدن اين دو از يکديگر به قصد طلاق پايان مي پذيرد. در اين فيلم اشتباه اول ( ارتباط نادرست ) سبب اشتباه دوم ( ازدواج بدون فکر و با عجله ) است که اين اشتباه، سبب مشکل از هم پاشيدن خانواده و طلاق مي شود.
در فيلم « ايزي اِي »(4) دختر دبيرستاني براي اثبات خودش به دوستان مدرسه، ادعايي دروغ درباره کاري خلاف مي کند. اين ادعا باعث مي شود پس از آن به صورت زنجيره اي و سلسله وار، اشتباهات بعدي را مرتکب شود و بدون اين که در واقع خلافي انجام داده باشد در تمام مدرسه مشهور شود و مشکلات فراواني برايش پديد آيد.
هر فردي در فيلم « قاپ زني » به کار خلافي دست مي زند، به زودي با نتيجه ي ناگوار و غير منتظره ي آن رو به رو مي شود. طمع افراد براي رسيدن به الماس گران قيمت باعث ايجاد مشکلات فراوان براي آنان مي شود. يک زوج دانشمند با آزمايش هاي غير قانوني و خارج ازمحدوده ي شرکت در فيلم « پيوند » براي ايجاد موجودي شبه انسان باعث مي شوند مشکلات مختلفي بروز کند. يکي از آنها در اين ماجرا کشته مي شود و ديگري به بخشي از آزمايش هاي پروژه براي آينده تبديل مي شود.
شخصيت هاي اصلي در فيلم « حيثيت »(5) به علت پافشاري براي رسيدن به امور بي ارزش و انجام اشتباهات گوناگون در اين مسير به نابودي کشيده مي شوند و از بين مي روند. با آن که اطرافيان به هر دو طرف ماجرا هشدار داده بودند؛ ولي به دليل بي اعتنايي و غرور کاذب، در نهايت، همه چيز را از دست مي دهند و کشته مي شوند. ميان دو طرف ماجرا رقابتي در زمينه ي انجام شعبده و مسحور کردن تماشاچيان در مي گيرد که کار آنان را به نقاط تاريکي مي کشاند.
فيلم « شکار چي بخشنده »(6) زوجي را به تصوير مي کشد که مدتي است از هم طلاق گرفته اند. هر دو وارد ماجرايي مي شوند که به علت آن رو به روي يکديگر قرار مي گيرند و با هم درگير مي شوند. در اين جريان، مشکلات فراواني براي آنان رخ ميدهد. طي داستان هر دو متوجه مي شوند اشتباهي در گذشته سبب بروز مسائل جديد شده است و مي فهمند يکي از آن اشتباهات طلاق بوده است که باعث شده زندگي هر دو از بين برود.
مشکلات جوانان در پذيرفتن و شانه خالي کردن از مسئوليت هاي خود دست مايه ي داستاني فيلم « نامرئي »(7) است. « آني » به عنوان يکي از شخصيت هاي اصلي براي فرار از مشکلات خانوادگي به بزه روي آورده و دست به دزدي و خلاف هاي گوناگوني مي زند. همين امر باعث مي شود پليس، او را تحت تعقيب قرار دهد و به جنايت روي آورد. « نيک » به عنوان يکي ديگر از شخصيت هاي داستان براي فرار از فشارهاي مادرش قصد دارد از خانه فرار کند. همين امر باعث مي شود تا حد مرگ پيش رود. هر دوي اين افراد، د ر مسير کشاکش داستان متوجه مي شوند پيش از اين در اشتباه بوده اند و همين اشتباهات، آنان را به چنين وضعي کشانده است و مشکلات شان معلول کارهاي گذشته است.
« ورونيکا » در فيلم « ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد »(8) پس از شکست عشقي تصميم مي گيرد خودکشي کند و تعداد زيادي قرص هاي گوناگون را مي خورد. اين تصميم او را نمي کشد؛ اما باعث بيماري هولناک جسمي و روحي براي او مي شود و او را به يک بيمارستان رواني مي فرستد تا درآن جا تحت درمان باشد. او در آن جا ياد مي گيرد هر چقدر مشکلات زندگي، زياد باشد، تصميم اشتباه نمي تواند راه حل مناسبي براي آن باشد و واکنش نادرست، سبب بروز مشکلات بزرگ تر خواهد شد.
خانواده ي « بولين » در فيلم « دختر ديگر بولين »(9) تا انتهاي داستان دچار مشکلات فراواني مي شوند که نتيجه ي آن نابودي، اعدام يکي از دختران، فرومايگي و ... است. تمام اين رخدادها و اتفاقات ناگوار ديگر به دليل انديشه ي فاسد آنان براي راه يابي به دربار انگلستان از طريق دختران شان است که آنان را به چنين وضعي مي کشاند.
شخصيت اصلي در فيلم « نامحدود »(10) که يک نويسنده ي ناموفق است، مدتي در تلاش براي نوشتن چيزي است که درباره ي آن قرار داد بسته است؛ ولي نتوانسته حتي سطري از آن را بنويسد. روزي با يکي از آشنايان قديمي رو به رو مي شود و از او قرصي مي گيرد که توانايي هاي ذهني افراد را در حد بالايي گسترش مي دهد. با آن که از همان ابتداي مصرف اين دارو مي فهمد که کار نادرستي است و ممکن است عواقب ناگواري داشته باشد؛ ولي به اين کار ادامه مي دهد تا جايي که اين امر چندين بار او را درمعرض نابودي قرار مي دهد و مشکلات فراواني برايش پديد مي آيد.
گروهي از نوجوانان بزه کار در فيلم « حمله به بلوک »(11) شب ها به اذيت و آزار رهگذران و دزدي از آنان دست مي زنند. يکي از همين شب ها موجودي را پيدا مي کنند که فرازميني است و او را آشکار مي کنند. اين اتفاق، نمادي از اشتباهات آن ها است که در اين سال ها مرتکب شده اند. شکار اين موجود باعث مي شود تا موجودات قوي تري از او به دنبال وي به کشتار عظيمي دست بزنند. رهبر اين گروه در داستان فيلم مي فهمد و اعتراف مي کند که تمام اين مشکلات به دليل کارهاي نادرست گذشته است و سعي مي کند آن ها را جبران کند.
فيلم « دور افتاده »(12) برشي از آينده ي بشر را به تصوير مي کشد که انسان ها با بحران کمبود منابع طبيعي و غذايي رو به رو هستند و به همين دليل به سياره هاي ديگر حمله مي کنند. کشتار موجودات ساکنِ يکي از سيارات، باعث مي شود تا موجودات باقي مانده از اين گونه به خانواده هاي انسان ها حمله کنند و تمام آن ها را از بين ببرند. انسان ها به اين سياره آمده بودند تا حيات خود و خانواده شان را تأمين کنند؛ ولي به سبب ظلم به اين موجودات، تمام عزيزانشان را از دست مي دهند و خودشان نيز در معرض نابودي قرار مي گيرند.
در انيميشن « بئوولف »(13) پادشاهي وجود دارد که مرتکب اشتباهي در گذشته ي خود شده است. نمود خارجي اين اشتباه، هيولايي است که به انسان ها حمله ميکند و آنان را مي کشد. پس از او فرد ديگري پادشاهي را به دست مي گيرد و همان اشتباه را تکرار مي کند. نتيجه ي اشتباه او، اژدهايي زرين است که شهر را به خاک و خون مي کشد و هر دو پادشاه در نتيجه ي اين اتفاقات از بين مي روند. نشانه هايي در انتهاي داستان وجود دارد که پادشاه سوم را نيز در معرض تکرار اشتباه قرار مي دهد. فيلم با پرداختي نمادين نتيجه ي اشتباه را همچون هيولايي کشنده به تصوير مي کشد.
اين فيلم ها رابطه ي علي و معلولي ميان افعال انسان و رخدادهاي ناگوار آنيده را بيان مي کند؛ به ديگر سخن، عمل اشتباه باعث بروز جزاي آن در آينده خواهد شد . تمام اشتباهات اين فيلم ها را نمي توان « گناه » خواند؛ اما پرداخت فيلم ها در اين دسته به گونه اي است که مي توان آن ها را حاکي از نتايج گناه دانست؛ اما نکته ي قابل تأمل در اين فيلم ها آن است که فقط سخن از نتيجه ي اشتباه يا گناه ( بنابر هر تفسيري که از مضمون اين فيلم ها داشته باشيم ) در دنيا است و سخني از نتيجه ي اخروي آن به ميان نمي آيد. نمي توان اين فيلم ها را به صورتي توجيه کرد که فقط قصد آن ها را نشان دادن آثار دنيوي بدانيم؛ چرا که در غالب آن ها اشتباهات به گونه اي که ارتباط تنگاتنگي با مسائل ديني دارد و بر اساس نگرش ديني علاوه بر وجود اثرات وضعي براي گناهان بايد به نتايج اعمال در حيات اخروي نيز اعتقاد داشت.
ناگفته نماند که تعبير « نتايج گناه » دقيق نيست؛ زيرا عين گناه در آخرت نصيب انسان مي شود؛ يعني يک عمل که گناه محسوب مي شود در دنيا يک رفتار است؛ ولي در حيات و جهان ديگر، به صورت عذاب جلوه مي کند؛ يعني همان عمل است که جلوه ي برزخي ( در بهشت و جهنم برزخي ) و جلوه ي اخروي ( در بهشت و جهنم ) پيدا کرده است و چيزي غير از آن نيست.

دو. مجازات گناه کاران در دنيا

دسته اي از فيلم ها مجازات گنه کاران را در دنيا به تصوير مي کشند. در اين گونه فيلم ها خود فرد گنه کار پس از متوجه شدن اشتباهاتش به مجازات خود مي پردازد يا اين که فردي در ميان جامعه قيام مي کند و سلسله قتل هايي را براي مجازات انسان هاي گنه کار انجام مي دهد. اين فرد پس از حادثه اي احساس وظيفه مي کند و خود را مسئول رسيدگي به کار گنه کاران و مجازات آنان مي داند.
در بخشي از اين فيلم ها شيطان براي مجازات انسان ها در دنيا در کالبد شخصي حلول، و به اين ترتيب، افراد گنه کار را مجازات مي کند. مجازات در اين فيلم ها شامل قوانين قضايي درکشورها نمي شود و فيلم هاي انتخاب شده، نمونه هايي را به تصوير مي کشند که مجازات مربوط به مسائل ديني مي شود و قانون در اين مورد قابليت ندارد.
نويسنده رمان هاي ترسناک در فيلم « 1408 » پس از ماندن در اتاق در سير حوادثي که براي او رخ مي دهد. متوجه اشتباهات گذشته اش مي شود. فيلم، دو نسخه و دو پايان متفاوت دارد. در يکي از اين دو نسخه، نويسنده، اتاق را آتش مي زند و کشته مي شود. او پس از درک حقايق و اشتباهات گذشته ي خود، براي تطهير روحش اين کار را انجام مي دهد و خود را مجازات مي کند.
در مجموعه فيلم هاي « اره »(14) که هفت قسمت از آن تاکون اکران شده، فردي مشهور به « جيک ساو » تعاملات نادرست انسان ها را با يکديگر مشاهده و براساس عقيده ي خود، مجازات انسان هاي گنه کار را در جامعه شروع مي کند. او براي هر فرد، يک بازي مرگبار ترتيب مي دهد و بازي تحت قوانين او صورت مي گيرد. هر بازي به گونه اي است که کشتاري مطابق با گناه فرد در خود دارد. فرد ربوده شده بايد طي زماني اندک، کاري دشوار را انجام دهد تا بتواند خود را از بازي نجات دهد؛ اگر زمان او تمام شود و نتواند اين کار را به پايان برساند به طرزي وحشتناک، کشته خواهد شد.
جيک ساو اين بازي ها را تولدي دوباره براي افراد مي داند که از طريق آن مي توانند ارزش زندگي و حيات را درک کنند. طبق نگرش او فردي که بتواند از اين بازي رهايي يابد. براي هميشه از گناه خود نيز آزاد شده است. البته تعريف جيک ساو از گناه به خودش اختصاص دارد و گاهي وظايف قاضي يا پليس را نيز نوعي گناه بر مي شمرد. پس از مردن او اين بازي ها براي انتقام هاي شخصي و دلايل ديگر، از طرف ديگراني که با او مرتبط بوده اند، ادامه مي يابد.
قاتلي رواني در فيلم « هفت » انسان ها را به دليل گناهشان مجازات مي کند. او بر اساس هفت گناه کبيره در مسيحيت، افرادي را که مصداق اين گناه ها باشند پيدا مي کند و به گونه اي مرتبط با گناهشان آنان را مي کشد. او کارش را اصلاح جامعه ي معاصر و ايجاد تلنگر براي انسان هايي مي داند که در منجلابي از گناه و فساد فرو رفته اند.
در فيلم «راز در چشمان شان»(15) به زني جوان، تجاوز و سپس کشته مي شود. پس از تلاش هاي فراوان دادستان، قاتل دستگير مي شود و از او اعتراف مي گيرند. اين قاتل پس ازمحکوم شدن و رفتن به زندان، توسط رابطه هايش از زندان آزاد مي شود و پس از اندکي ناپديد مي شود. انتهاي داستان مشخص مي شود که شوهر زن مقتول، او را پس از آزاد شدن ربوده و در باغي قديمي سال ها است که در زندان نگه داشته تا مجازات شود.
شيطان همچون پيرزني در فيلم « شيطان » درآمده و چندين نفر از افراد کار را در روزي مشخص در يک آسانسور جمع مي کند. آسانسور درميان راه خراب مي شود و مي ايستد و از اين به بعد است که شيطان، انسان هاي داخل آن را يکي يکي مي کشد.
همان گونه که پيش از اين نيز اشاره شد. گناه، آثار و نتايجي دارد که در دنيا ظهور پيدا مي کند؛ ولي معادل حقيقي هر عمل نيکو يا زشت، جهاني ديگر مي طلبد تا به صورت عادلانه برقرار شود. مضمون فيلم هاي ياد شده ارتباطي با آثار دنيايي ندارند؛ بلکه مجازات رخ داده را بدل جزاي اخروي مي دانند. اين نگرش، سه نتيجه در برخواهد داشت. نخست اين که اين افراد جزاي خود را در اين دنيا مي بينند و بنابراين نيازي به وجود جهان ديگر نيست. اگر گفته شود اين اتفاقات نوعي کفاره براي گناه در دنيا است تا پاک وارد جهان ديگر شوند.، دو اشکال دارد: اول اين که چنين تفسيري با مضمون فيلم ها هم خواني ندارد؛ زيرا سخن از کفاره و پاک شدن نيست؛ بلکه مجازات براي کردار ناپسند در ميان است. دوم اين که کفاره به اين صورت که فردي خودسوزي کند يا قاتلي سلسله قتل هاي زنجيره اي به راه بيندازد يا اين که شيطان در دنيا به مجازات افراد بپردازد، مبناي ديني ندارد. جبران گناه در دين از طريق انجام کفاره، جاري شدن حدود، استغفار و توبه صورت مي پذيرد.
نتيجه ي دوم اين است که اگر مجازات خودسرانه در دنيا جايز باشد، هر کسي آن اقدام خواهد کرد که به هرج و مرج درجامعه منجر خواهد شد.
نتيجه ي سوم اين است که عدل در جزاي انسان ها نقشي نداشته باشد؛ زيرا نه انسان ها قادر به جاري کردن جزاي کامل براي مجرم اند و نه اين که محدوديت هاي جهان مادي چنين قابليتي دارد.

سه. حسابي پس از مرگ نيست.

داستان دسته اي از فيلم ها به صورتي پيش مي رود که مضمون آن، مسائل مربوط به شب اول قبر، سؤال قبر و محاسبه ي اعمال را نفي مي کند. برخي مردگان دراين فيلم ها پس از مرگ تا مدت هاي طولاني، متوجه مرگ خود نمي شوند و اين بدان معنا است که مسائل شب اول قبر براي آنان رخ نداده است. دسته اي ديگر پس از مرگ مستقيم از دنيا به بهشت يا جهنم مي روند و هيچ گونه نشاني از محاسبه ي اعمال اين افراد نيست.
علاوه بر نمونه هايي که در باره نفي اساس معاد گذشت که به اين موضوع نيز مربوط مي شوند، در فيلم « پس از زندگي » مردگان پس از مرگ تا مدت ها متوجه مرگ خود نمي شوند وبا مرگ به خوابي فرو مي روند که پس از بيدار شدن احساس مي کنند توسط فرد مرده شوي دزديده شده اند. آنان پس از صحبت و درگيري با فرد مرده شوي، متوجه مي شوند که مرده اند و در اين ميان، هيچ سخني از محاسبه و سؤال نمي شود. در فيلم « حس ششم » شخصيت اصلي ابتداي فيلم کشته مي شود، روزها اين جريان مي گذرد و او نمي داند مرده است و سعي دارد به پسري کمک کند. در اين دو فيلم، مردگان پس از گذشت زمان بسياري، متوجه مرگ خود مي شوند، اين مطلب نشان مي دهد که هيچ محاسبه اي براي آنان پس از مرگ وجود نداشته که به وسيله ي آن متوجه شوند.
در فيلم « استخوان هاي دوست داشتني » دختر نوجواني که کشته شده تا مدت زيادي متوجه مردن خود نمي شود. او که ميان دنيا و بهشت حرکت مي کند، پس از متوجه شدن به بهشت مي رود و در اين ميان حسابي درکار نيست.
شخصيت اصلي در فيلم « روح » پس از کشته شدن تا زماني که مي خواهد در ميان انسان ها زندگي مي کند و به دنبال حمايت از همسرش است و پس از آن که کارش را به اتمام مي رساند در ستوني از نور به بهشت مي رود. وي پس از مرگ يا براي رفتن بهشت محاسبه نمي شود. هم چنين دزدي که در تصادف کشته مي شود ارواحي شرير فوراً او را به جهنم مي برند.
در فيلم « کمي از بهشت » دختر سرطاني که در معرض مردن است به تنها چيزي که فکر نمي کند حساب پس از مرگ است. او با خداي خود نيز ملاقات مي کند و بعد از مرگ هم همراه خدا به مجلس خودش مي رود و نوشيدني مي خورند. اين جا هيچ حساب و کتابي در ميان نيست. خدايي که در خيالش يا پس از مرگ با آن ملاقات مي کند نيز مهم ترين مسئله را داشتن يک عشق مناسب پيش از مرگ مي داند و مي گويد که هر فرد با داشتن آن به شادماني در قبل و بعد از مرگ مي رسد.
اين گونه فيلم ها در تعارض روشن با آموزه هاي اسلامي قرار دارد؛ زيرا حقيقت چنين است که انسان پس از مرگ وارد حيات برزخي مي شود و از او سؤال مي شود و پس از آن با توجه به اعمالش درعذاب يا پاداش برزخي قرار مي گيرد که تا قيامت ادامه دارد. در روز قيامت به حساب همه رسيدگي مي شود که يکي از سخت ترين مراحل در حيات اخروي است و پس از آن است که انسان ها به حسب کارهايشان در دنيا به سراي ابدي مي روند. نيکوکاران پاداش اعمال خود را دنيا بيش از انتظار خود دريافت مي دارند و گنه کاران مطابق اعمالشان جزا مي بينند.(16)

پي‌نوشت‌ها:

1. 22 Bullets.
2. Blow.
3. Blue Valentine.
4. Easy A
5. The Prestige.
6. The Bounty Hunter.
7. The lnvisible.
8. Veronika Decides to Die.
9. The Other Boleyn Girl.
10. Limitless.
11. Attack the Block
12. Outlander.
13. Beowulf.
14. Saw.
15. The Secret in Their Eyes.
16. ر. ک: سبحاني تبريزي، جعفر الإلهيات علي هدي الکتاب والسنة والعقل، ج4، صص 233- 240.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط