پدرم، مقتدر باش
نويسنده:هدى هاشمى
منبع:روزنامه ايران
منبع:روزنامه ايران
بيش از نيمى از مردان بزهكار با پدران خود ارتباط مناسبى نداشته اند، براين اساس بى توجهى پدران در تربيت فرزندان، از عوامل مهم بزهكارى كودكان در آينده است.كارشناسان نقش پدر را در تربيت كودكان در سن ۳ تا ۶سالگى، بويژه در پسران بسيار مهم مى دانند. آنان معتقدند كه همانندسازى كودك از پدر خود بيشتر از مادر است.تحقيقات نشان مى دهد دخترانى كه ارتباط مناسب با پدرانشان دارند، در همسر گزينى تمايل بيشترى به همسرانى با خصوصيات پدر خود دارند.
همچنين پسران از پدران خود مرد بودن، شوهر بودن و پدر بودن را مى آموزند . اگر پدر به فرزند، خانواده و همسر خود بى توجه باشد، در اين صورت همانندسازى صحيحى از سوى پسر با پدر انجام نمى شود و پسران از نظر شخصيتى دچار مشكلات بسيارى مى شوند. شايد بتوان گفت، مسئوليت پدرى، مسئوليت بسيار سنگينى است كه با آگاهى، خلاقيت، فداكارى و اخلاق همراه است. بايد در نظر داشت كه تصور كودك از پدر، فردى مقتدر و شجاع است به گونه اى كه شغل، موقعيت پدر، پايگاه اقتصادى، نظريات و تحصيلات پدر در زندگى فرزندان نقش بسزايى ايفا مى كند. اگر پدرى دچار مشكلات اخلاقى شود، بر شخصيت كودك تأثير مى گذارد و كودك با سرافكندگى به زندگى ادامه مى دهد.
دكتر سيدحسن علم الهدى كارشناس مسائل اجتماعى درباره نقش پدر در تربيت فرزندان، مى گويد: پدر و مادر در خانواده داراى جايگاه ويژه اى هستند. بار عاطفى خانواده بر عهده مادر و رهبرى و مديريت خانه بر عهده پدر است.
او با اشاره به اين كه فرزندان پدر را نماد اقتدار و تكيه گاه خانواده مى بينند، مى گويد: تحقيقات روى خانواده هايى، كه داراى پدر معتاد هستند، نشان مى دهد كودكان اين خانواده ها همواره احساس تحقير مى كنند. چرا كه اقتدار پدر را از بين رفته مى بينند وهميشه پدر را از دوستان و اطرافيان خود پنهان مى كنند.
علم الهدى با اشاره به اين كه بسيارى از مشكلات خانوادگى و ارتباطات اجتماعى خانواده به نقش پدر برمى گردد، مى گويد: مطالعات نشان مى دهد فرزندان در خانواده نسبت به شغل، رفتار و ارتباطات اجتماعى پدر بسيار حساس هستند، اين در حالى است كه اين حساسيت نسبت به مادران تحصيل كرده و داراى پايگاه اجتماعى بالا، بسيار كمتر است.
به گفته او دليل اهميت پايگاه اجتماعى پدر براى فرزندان، نقش رهبرى پدر در خانه و خانواده است.
اين كارشناس مسائل اجتماعى تأكيد مى كند: مدت حضور پدر در خانواده و رفتار مسالمت آميز او در خانه سبب مى شود كه كودكان در فراگيرى دروس مدرسه بسيار جدى تر عمل كنند. او با اشاره به اين كه يكى از موضوعات مطرح شده درباره تربيت فرزندان ازسوى پدر تفاوت نسلى است، مى گويد: يك پدر در جايگاه پدر بودن براى تربيت فرزندش بايد روان شناسى مربوط نوجوانى و جوانى را به خوبى بداند و خود را به الگوهاى جوانان نزديك كند.
دكتر علم الهدى به پدران توصيه مى كند: پدران بايد باتوجه به وضعيت اجتماعى امروز، بحث اينترنت و آموزش هاى غيرمستقيمى كه از سوى رسانه ها به كودك داده مى شود، سعى كنند ديدگاه هاى خشك را براى تربيت فرزندان خود به كار نبرند.
او معتقد است كه پدران بايد شناخت مناسبى از ويژگى هاى دوران جوانى و نوجوانى فرزندان خود داشته باشند و خود را به وضعيت رفتارى آنان نزديك كنند.
علم الهدى تأكيد مى كند كه خانواده ها مسافرت خانوادگى را هرچندوقت يك بار در برنامه زندگى خود داشته باشند؛ مسافرت به خانواده ها فرصت گفت وگو و تعامل بيشتر را مى دهد و بويژه براى پدران زمينه اى را ايجاد مى كند كه فارغ از مشغله كارى خود در محيطى صميمى با فرزندان خود تعامل داشته باشند.
دكتر فربد فدايى با اشاره به اين نكته مى گويد: پدر به عنوان واسطه بين دنياى بيرون و خانواده، نقش اصلى در شكل گيرى ارزش هاى اخلاقى و وجدانيات كودك دارد.
تحقيقات در زندگى بزهكاران نشان مى دهد كه در دوره حساس بين ۳ تا ۶ سالگى نقش پدر در زندگى اين افراد يا نبوده و يا كم رنگ بوده است.
دكتر فدايى نقش مادر را در يك سال و نيم ابتداى زندگى كودك مهم مى داند و مى گويد: محبت مادر براى يك سال و نيم ابتداى زندگى كودك بسيار ضرورى است و احساس اعتمادبه نفس كودك نيز به دليل همين محبت مادر شكل مى گيرد.
او تأكيد مى كند: كودكان بويژه پسران در سنين ۳ تا ۶ سالگى، نياز بيشترى به پدر دارند و پدران نيز بايد برنامه ريزى لازم را براى حضور بيشتر در منزل داشته باشند.
اين كارشناس به نقش تربيتى پدر و مادر اشاره مى كند و مى گويد: گاهى مادر بيش ازحد به كودك محبت مى كند كه منجر به تربيت فرزندان زياده خواه و بى مسئوليت مى شود. بعضى وقت ها هم مادر از همان ابتدا به كودك بى توجهى مى كند. اين امر هم سبب مى شود تا كودكان عزت نفس كافى نداشته باشند.
دكتر فدايى درباره نقش تربيتى پدران مى گويد: اگر پدر خود را ملزم به رعايت اصول اخلاقى بداند، كودك همانندسازى بسيارخوبى از پدر مى كند، اما گاهى وقت ها پدر رفتارهاى مناسبى از خود نشان نمى دهد، درنتيجه كودكان هم بدون توجه به اصول اخلاقى پرورش پيدا مى كنند.
وى معتقداست: بى توجهى به كودكان و مشغله زياد پدر و مادر سبب مى شود كودكان بدون توجه به ارزش هاى اجتماعى و اخلاقى و غيرمتعهد بزرگ شوند.
پدر نبايد از قدرت خود براى كنترل فرزند استفاده كند.وى تأكيد مى كند: شخصيت پدر، تحصيلات، ديدگاه وى، شغل، نگرش و سطح درآمد پدر متغيرهايى است كه كودك در آينده از آنها تأثير مى پذيرد. براساس تحقيقات پدران بيكار نسبت به پدران شاغل بيشتر رفتارهاى خشن از خود نشان داده اند كه تأثير اين موضوع در رفتار كودكان در جوانى و نوجوانى مشخص شده است.به گفته احمدى، اگر پدران نسبت به روحيه فرزندان خودآگاه باشند، توانمندى كودك خود را بشناسند، كودك شرايط رشد مناسبى را طى خواهد كرد و رفتارهاى پرخطر او در سال هاى آينده نيز كاهش پيدامى كند.
اين كارشناس با تأكيد بر اينكه پدران بايد درخانواده قدرت داشته باشند اما قدرت طلب نباشند، اظهارمى كند: پدر با توجه به قدرت و اقتدار خود در خانواده، براى هدايت اعضا تلاش مى كند تا آرامش و آسايش در خانه و خانواده فراهم شود.
همچنين پسران از پدران خود مرد بودن، شوهر بودن و پدر بودن را مى آموزند . اگر پدر به فرزند، خانواده و همسر خود بى توجه باشد، در اين صورت همانندسازى صحيحى از سوى پسر با پدر انجام نمى شود و پسران از نظر شخصيتى دچار مشكلات بسيارى مى شوند. شايد بتوان گفت، مسئوليت پدرى، مسئوليت بسيار سنگينى است كه با آگاهى، خلاقيت، فداكارى و اخلاق همراه است. بايد در نظر داشت كه تصور كودك از پدر، فردى مقتدر و شجاع است به گونه اى كه شغل، موقعيت پدر، پايگاه اقتصادى، نظريات و تحصيلات پدر در زندگى فرزندان نقش بسزايى ايفا مى كند. اگر پدرى دچار مشكلات اخلاقى شود، بر شخصيت كودك تأثير مى گذارد و كودك با سرافكندگى به زندگى ادامه مى دهد.
پدر، اقتدار خانواده است
كارشناسان معتقدند پدرانى كه بين عمل و گفتارشان تفاوت است . پدرانى كه فرصت كافى براى ارتباط با فرزندان خود ندارند، الگوى مناسبى براى همانندسازى فرزندان نيستند. با اين همه فرزندان در مسير رشد از افراد بسيارى تأثير مى گيرند كه در اين ميان نقش پدر بسيار پررنگ تر و با اهميت تر است. نحوه استدلال پدر و به كارگيرى وسائل براى ارتباط با كودكان تأثير مستقيمى روى رفتار كودك دارد. پدر با رفتار و حركات خود به كودك جهت مى دهد و موجب رشد و يا سقوط شخصيت فرزند خود مى شود.دكتر سيدحسن علم الهدى كارشناس مسائل اجتماعى درباره نقش پدر در تربيت فرزندان، مى گويد: پدر و مادر در خانواده داراى جايگاه ويژه اى هستند. بار عاطفى خانواده بر عهده مادر و رهبرى و مديريت خانه بر عهده پدر است.
او با اشاره به اين كه فرزندان پدر را نماد اقتدار و تكيه گاه خانواده مى بينند، مى گويد: تحقيقات روى خانواده هايى، كه داراى پدر معتاد هستند، نشان مى دهد كودكان اين خانواده ها همواره احساس تحقير مى كنند. چرا كه اقتدار پدر را از بين رفته مى بينند وهميشه پدر را از دوستان و اطرافيان خود پنهان مى كنند.
علم الهدى با اشاره به اين كه بسيارى از مشكلات خانوادگى و ارتباطات اجتماعى خانواده به نقش پدر برمى گردد، مى گويد: مطالعات نشان مى دهد فرزندان در خانواده نسبت به شغل، رفتار و ارتباطات اجتماعى پدر بسيار حساس هستند، اين در حالى است كه اين حساسيت نسبت به مادران تحصيل كرده و داراى پايگاه اجتماعى بالا، بسيار كمتر است.
به گفته او دليل اهميت پايگاه اجتماعى پدر براى فرزندان، نقش رهبرى پدر در خانه و خانواده است.
اين كارشناس مسائل اجتماعى تأكيد مى كند: مدت حضور پدر در خانواده و رفتار مسالمت آميز او در خانه سبب مى شود كه كودكان در فراگيرى دروس مدرسه بسيار جدى تر عمل كنند. او با اشاره به اين كه يكى از موضوعات مطرح شده درباره تربيت فرزندان ازسوى پدر تفاوت نسلى است، مى گويد: يك پدر در جايگاه پدر بودن براى تربيت فرزندش بايد روان شناسى مربوط نوجوانى و جوانى را به خوبى بداند و خود را به الگوهاى جوانان نزديك كند.
دكتر علم الهدى به پدران توصيه مى كند: پدران بايد باتوجه به وضعيت اجتماعى امروز، بحث اينترنت و آموزش هاى غيرمستقيمى كه از سوى رسانه ها به كودك داده مى شود، سعى كنند ديدگاه هاى خشك را براى تربيت فرزندان خود به كار نبرند.
او معتقد است كه پدران بايد شناخت مناسبى از ويژگى هاى دوران جوانى و نوجوانى فرزندان خود داشته باشند و خود را به وضعيت رفتارى آنان نزديك كنند.
علم الهدى تأكيد مى كند كه خانواده ها مسافرت خانوادگى را هرچندوقت يك بار در برنامه زندگى خود داشته باشند؛ مسافرت به خانواده ها فرصت گفت وگو و تعامل بيشتر را مى دهد و بويژه براى پدران زمينه اى را ايجاد مى كند كه فارغ از مشغله كارى خود در محيطى صميمى با فرزندان خود تعامل داشته باشند.
مشغله كارى پدر عامل تنزل شخصيت كودك
بسيارى از كارشناسان معتقدند هنگامى كه حضور پدر در خانواده به دليل مشغله كارى يا هر وضعيت ديگر كمتر باشد، ويژگى شخصيتى و اخلاقى كودك نيز دچار تنزل مى شود.دكتر فربد فدايى با اشاره به اين نكته مى گويد: پدر به عنوان واسطه بين دنياى بيرون و خانواده، نقش اصلى در شكل گيرى ارزش هاى اخلاقى و وجدانيات كودك دارد.
تحقيقات در زندگى بزهكاران نشان مى دهد كه در دوره حساس بين ۳ تا ۶ سالگى نقش پدر در زندگى اين افراد يا نبوده و يا كم رنگ بوده است.
دكتر فدايى نقش مادر را در يك سال و نيم ابتداى زندگى كودك مهم مى داند و مى گويد: محبت مادر براى يك سال و نيم ابتداى زندگى كودك بسيار ضرورى است و احساس اعتمادبه نفس كودك نيز به دليل همين محبت مادر شكل مى گيرد.
او تأكيد مى كند: كودكان بويژه پسران در سنين ۳ تا ۶ سالگى، نياز بيشترى به پدر دارند و پدران نيز بايد برنامه ريزى لازم را براى حضور بيشتر در منزل داشته باشند.
اين كارشناس به نقش تربيتى پدر و مادر اشاره مى كند و مى گويد: گاهى مادر بيش ازحد به كودك محبت مى كند كه منجر به تربيت فرزندان زياده خواه و بى مسئوليت مى شود. بعضى وقت ها هم مادر از همان ابتدا به كودك بى توجهى مى كند. اين امر هم سبب مى شود تا كودكان عزت نفس كافى نداشته باشند.
دكتر فدايى درباره نقش تربيتى پدران مى گويد: اگر پدر خود را ملزم به رعايت اصول اخلاقى بداند، كودك همانندسازى بسيارخوبى از پدر مى كند، اما گاهى وقت ها پدر رفتارهاى مناسبى از خود نشان نمى دهد، درنتيجه كودكان هم بدون توجه به اصول اخلاقى پرورش پيدا مى كنند.
وى معتقداست: بى توجهى به كودكان و مشغله زياد پدر و مادر سبب مى شود كودكان بدون توجه به ارزش هاى اجتماعى و اخلاقى و غيرمتعهد بزرگ شوند.
والدين هماهنگ با فرزند خود باشند
از سوى ديگر برخى كارشناسان معتقدند هرچقدر پدران در تربيت فرزندان خود هماهنگ و همگام باشند، فرزندان از تعادل روحى - شخصيتى بيشتر برخوردار مى شوند. آرميندخت احمدى روانشناس نيز به اين نكته اشاره مى كند و مى گويد: والدين بايد نسبت به شرايط روحى - روانى فرزندان خود توجه داشته باشند.پدر نبايد از قدرت خود براى كنترل فرزند استفاده كند.وى تأكيد مى كند: شخصيت پدر، تحصيلات، ديدگاه وى، شغل، نگرش و سطح درآمد پدر متغيرهايى است كه كودك در آينده از آنها تأثير مى پذيرد. براساس تحقيقات پدران بيكار نسبت به پدران شاغل بيشتر رفتارهاى خشن از خود نشان داده اند كه تأثير اين موضوع در رفتار كودكان در جوانى و نوجوانى مشخص شده است.به گفته احمدى، اگر پدران نسبت به روحيه فرزندان خودآگاه باشند، توانمندى كودك خود را بشناسند، كودك شرايط رشد مناسبى را طى خواهد كرد و رفتارهاى پرخطر او در سال هاى آينده نيز كاهش پيدامى كند.
اين كارشناس با تأكيد بر اينكه پدران بايد درخانواده قدرت داشته باشند اما قدرت طلب نباشند، اظهارمى كند: پدر با توجه به قدرت و اقتدار خود در خانواده، براى هدايت اعضا تلاش مى كند تا آرامش و آسايش در خانه و خانواده فراهم شود.