تعویذ

عباراتی اغلب مکتوب عمدتاً از آیات قرآنی و ادعیه‌ی مأثوره برای در امان ماندن از شرور و بلاها. تعویذ در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح به معنای دعا خواندن و حرز آویختن بر آدمیان،
چهارشنبه، 15 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعویذ
تعویذ

 

نویسنده: ابراهیم موسی پور (1)





 

تعویذ (2)

عباراتی اغلب مکتوب عمدتاً از آیات قرآنی و ادعیه‌ی مأثوره برای در امان ماندن از شرور و بلاها. تعویذ در لغت به معنای پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح به معنای دعا خواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا برای محافظت از آنهاست. (3)
گذشته از واژه‌های متعددی که در تداول عامه‌ی مسلمانان به صورت مغشوش و متداخل برای این مفهوم به کار می‌رود (از جمله: عوذه، معاذه، حِرز، تَمیمه، نُفرة، رُقیَه، عَزیمه، افسون)، تعویذ بنا بر شایع ترین صورت کاربرد آن در جهان اسلام عبارت است از برخی آیات قرآن، ادعیه‌ی مأثوره، اسماع الحسنی، اسمای فرشتگان یا اولیاء الله، اوراد، رموز و علایمِ مفهوم یا نامفهوم که بر قطعه‌هایی از کاغذ، چرم، پوست، پارچه، فلز و جز آن می‌نویسند و در کیسه‌هایی کوچک از اجناس مختلف می‌گذارند و سپس آن را پنهان یا آشکارا بر گردن می‌آویزند یا بر قسمتی از بدن انسان یا حیوان می‌بندند یا بر جایی از اشیا و مکان‌ها نصب می‌کنند. گاه نیز این عبارات را با رعایت ترتیب و آیینی خاص یا بدون رعایتِ آن، بر شخص یا جانور یا شیء مورد نظر می‌خوانند یا زیر لب زمزمه می‌کنند. (4) برای نوشتن تعاویذ (مانند طلسمات و دیگر نوشته‌های خَفیه) در بسیاری موارد از الفباهای رمزی ویژه‌ای استفاده می‌شود که گاه، صورتِ تبدیل و تحریف یافته‌ی الفبای کوفی یا عبری است.
تعاویذ نیز همچون دیگر اقسام اعمال جادویی و اَشکال و محصولات علوم خفیه بیشتر در خدمت مقاصد دنیوی بوده و از این رو با علوم دینی که در پی دستیابی به نجات اخروی یا حقیقت و غایتِ هستی است. متفاوت‌اند. (5)
با آنکه تعاویذ گونه‌ای جادو تلقی می‌شوند و ساز و کارِ اثر بخشیِ آنها به لحاظ علمی شناختنی نیست، در کاربرد آن در میان مسلمانان، به ویژه در مقایسه با اموری چون طلسمات و عزایم، از جنبه‌های جادویی آن تا حد زیادی کاسته شده؛ به گونه‌ای که اثربخشی آنها را باید بیشتر از مقوله‌ی ایمان و توکل و خلوص نیت دانست. در مقایسه با دعا که نیایش و مناجاتِ بنده با پروردگار بدون میانجی گری ابنای بشر است، تعاویذ کاربردِ اختصاصی تری دارند و با وجود مشابهت‌های ساختاری بسیار با انواع ادعیه، به کار بردن مطلقِ عنوان اصطلاحی دعا برای آنها درست نیست. از سوی دیگر، تعاویذ معمولاً کاربردی پیشگیرانه دارند و فرد یا شیء مورد نظر را از قرار گرفتن در موقعیتی زیان آور حفظ می‌کنند؛ در حالی که دعا، و همچنین افسون، رقیه، عزیمه و طلسم، علاوه بر قدرت پیشگیری از بلایا، پس از وقوعِ پیشامدِ بد نیز می‌توانند در علاج و مداوا و گاه حتی در تبدیل «سوء القضا» به «حسن القضا» به کار آیند. (6)
توانایی مفروضِ طلسم در تغییر دادن حوادث و به بار آوردن شرایط مطلوب و معمولاً معجزه آسا، آن را از تعویذ متمایز می‌سازد. طلسم علاوه بر خواص پیشگیری کننده‌ی تعویذ، قدرت‌های دیگری نیز دارد و از این رو گاه تعویذ را گونه‌ای از طلسمات و از جنس ضعیف تر آن پنداشته یا آن را یکی از گسترده ترین اَشکال استفاده از طلسمات به شمار آورده‌اند. (7) همچنین ممکن است متن یک تعویذ، را یک «افسون» یا «ورد» تلقی کرد ولی یک تعویذ، جملگی عبارت از یک افسون یا ورد نیست.
استفاده از تعویذ از دیرباز در میان اقوام گوناگون رایج بوده است. با آنکه ظاهراً در فرهنگ‌های کهن عمدتاً اشیای مختلف - چه به شکل خام و طبیعی (قطعه سنگ‌ها، گیاهان، صدف‌ها، دندان‌ها و استخوان‌های جانوران و ...) و چه به شکل فرآورده (مجسمه‌ها، تمثال‌ها، وسایل دست ساز فلزی، چوبی و ...) - در «رَماندنِ» ارواح پلید، شیاطین و موجوداتِ شریر و زیان کار کاربرد داشته، احتمالاً استفاده از تعاویذِ ملفوظ یا مکتوب نیز با سابقه‌ای ‌اندکی کمتر، معمول و مرسوم بوده است. در فرهنگ‌های نزدیک به فرهنگ عربی - اسلامی (از جمله فرهنگ اسرائیلی و سپس مسیحی) از انواع تعاویذ استفاده می‌شده است. با وجود جهت گیری راسخانه‌ی توحیدی تورات و اسفارِ مقدس یهودی، در این متون به استفاده‌ی توده‌ی اسرائیلیان باستان از تعاویذ، اشاراتی شده است (8)، که اینک نیز یهودیان بر اساس تفسیری تحت اللفظی از دو فقره‌ی اخیر، عباراتی از تورات را نوشته در جعبه‌های کوچکی قرار می‌دهند و بر پیشانی یا بازو می‌بندند. (9) نمونه‌های استفاده از تعاویذ در فرهنگ ایران پیش از اسلام به فراوانی اقسام دیگر اعمال جاودانه و به ویژه افسون‌ها نیست. (10) اما تأثیر و سَریانِ برخی آداب و رسوم فرهنگی و دینی ایرانی، به ویژه جنبه‌های عامیانه‌ی دین زردشتی و نیز فرقه‌های گنوسی، در استفاده از تعاویذ در فرهنگ عربی - اسلامی و ایران بعد از اسلام قابل انکار نیست. (11)
در فرهنگ اعراب جاهلی برای کارکردهای تعویذی و خنثی یا محدود کردن اثرِ سوء قوای خَفیه، روش‌های گوناگونی به کار می‌رفته است. از جمله استفاده از «نُفرَة» (12)، سحر، رقیه، تمیمه و عزیمه (13). در یکی از روش‌های رماندن ارواح زیانکار، «تنجیس» (14)، اشیایی چون استخوان‌های مردگان، دندان روباه و شیر یا مواد ناپاک دیگری را که موجب نفرت و بیزاری موجودات شریر می‌شد، بر اندامِ کودکان آویختند (15) و برای در امان ماندن از شر جنّیان به ویژه در مسافرت‌ها گاه به بزرگ آنها پناه می‌جستند. (16) قرآن با اشاره‌ای (جن: 6) این رسم را محکوم کرده است. (17) رقیه، در عربی همان افسون است که برای دفع امراض، تسکین درد، رام کردن و بیرون کشیدن مارها و عقرب‌ها و جز آنها از لانه‌هایشان و دفع آسیبِ پریان و گزندگان می‌خوانده، یا می‌نوشته یا می‌دمیده‌اند (18) و در واقع بیشتر پس از وقوع پیشامد بد به کار می‌رفته است. با این حال گاهی به تسامح، رقیه را در معنی تعویذ و حرز استعمال می‌کرده‌اند. (19)
عزیمه نیز در شمار افسون‌ها بوده با معنای اصطلاحیِ تعویذ تفاوت قابل توجهی دارد و به ویژه برای مارگیری به کار می‌رفته است و در اشعار عربی و فارسی بسیار از آن یاد شده است. (20)
تمیمه که نسبتاً به مفهوم تعویذ نزدیک تر می‌نماید عبارت بود از مهره‌های به رشته کشیده‌ای که کودکان و زنان، بیشتر برای دفع چشم زخم (العین) و اثر سوء حَسَد (النَفس) به گردن می‌آویختند. با این حال این مهره‌ها در فرهنگ جاهلی در بسیاری موارد به همراه برخی اوراد و افسون‌ها به قصد حصولِ منفعت یا ایجاد تغییر در طبایع و نفوس نیز به کار می‌رفته‌اند. از اقسام تمایم می توان به تِوَلَه، عُقرَه، یَنجَلِب، خَصمَه و عَطفَه اشاره کرد. (21)
در میان تعبیرهای مختلف اعراب جاهلی در این باره، بیش از همه واژه‌ی عوذَه یا مَعاذَة (22) به معنای اصطلاحیِ تعویذ نزدیک است. پر بسامدترین واژه‌های مورد استفاده برای این معنای اصطلاحی در جهان اسلام عبارت بوده‌اند از حُرز در شمال افریقا؛ حِجاب، حِماله، حافظ، حمایل، عُوذَه و مِعوَذَه در میان اعراب مشرق؛ یافته، نسخه و حمایل در میان ترکان؛ تعویذ، دعا، حمایل در فارسی؛ و به ویژه حِرز در میان عموم شیعیان. (23)
امروزه استفاده از تعویذ همچون دیگر ابزار و روش‌های ماوراء الطبیعی، به نسبت کاهش یافته، لیکن همچنان در جوامع اسلامی - نظیر دیگر جوامع - مرسوم است و معمولاً افرادی به عنوان دعانویس که گاه از درویشان فرقه‌های صوفی مآب و بعضی متقدّسان‌اند، به تهیه و فروش انواع تعاویذ اشتغال دارند و اغلب برای هر مورد مقتضی، تعویذ ویژه‌ای به درخواست کننده تحویل می‌دهند. (24)
از میان انواع و اقسام تعاویذ رایج در سرزمین‌های اسلامی به ذکر نمونه‌هایی اکتفا می‌کنیم: «حُرز»، تعویذ مورد استفاده دختران بَدَوی در افریقای شمالی، کتاب دعای کوچکی است که آن را در جعبه‌ای از طلا یا نقره می‌گذارند و به گردن می‌آویزند (25)؛ «امام ضامن»؛ تعویذی که همه‌ی فرقه‌های شیعی در هند از آن استفاده می‌کنند، مرکّب از یک یا چند سکه است که آنها را در پارچه‌ای نهاده، می‌دوزند و قبل از مسافرت به منظور درخواستِ حمایت از امام مهدی بر بازو می‌بندند (26)؛ «شِشَه دعاسی»، تعویذی رایج در آذربایجان ایران است که بر کاغذ نوشته می‌شود و آن را بر شانه‌ی نوزادان می‌بندند (27)؛ در سراسر ایران گاه آیه یا عبارتی قرآنی از قبیل «وَ اِن یکاد» و «هذا مِن فَضل ربّی» را که بر قطعه‌ای سنگ یا کاشی حک شده، بر سر درِ ساختمان‌های نوساز نصب می‌کنند، یا پس از خروج از منزل، در چهار جهت اصلی می‌گردند و آیه‌ای از قرآن را می‌خوانند؛ در برخی نقاط ایران، مسافر را از زیر تعویذی به نام «قلعه یاسین / حلقه یاسین» عبور می‌دهند؛ برای پیشگیری از سیاه سرفه نیز گاه تعویذی بر پوست کدوی غلیان نوشته و بر گردن می‌آویزند یا پس از عطسه کردن برای رفع نحوست و پیشامد بد، آیه‌ای از قرآن را زمزمه می‌کنند (28)؛ گاه متن کامل قرآن را نیز با حروف بسیار ریز می‌نوشتند و در میان قاب‌های چرمی نُقره نشان می‌گذاشتند و به گردن می‌آویختند. (29) از شایع ترین تعاویذ، کیسه‌ی کوچکی حاوی نودونُه اسم خداوند (اسماء الحسنی) است. نمونه‌های متعددی از تعاویذ مکتوب، در کشورهای عربی استفاده می‌شود و در این باره برای کودکانب، زنان و مردان، تقسیم بندی‌های ویژه‌ای قائل شده‌اند. (30) در دفع شر جنّیان نیز تعاویذ مختلفی وجود دارد که از جمله ساده ترین و شایع ترین آنها پس از «بسمله»، عبارت (فَاللهُ خیرٌ حافظاً و هواَرحمُ الرّاحمین) (یوسف: 64) (31) است.
همچنین گاه تعویذ نویسان کلماتی مبهم و نامفهوم و گاه تمسخر آمیز برای مشتریان ساده دل می‌نویسند و آنها را از باز کردن و نشان دادن این نوشته‌ها به باسوادان بر حذر می‌دارند. (32) در افریقا، تعویذ نویسان گاه بریده‌های روزنامه‌های عربی را در کیسه‌های چرمی می‌گذارند و به بومیان می‌فروشند. (33) در برخی تعاویذ، علاوه بر مقدسات مشترک اسلامی، نام و یاد بعضی از افراد مقدس محلی نیز ذکر می‌شود مثلاً در اُرُزگانِ افغانستان، اوراد و تعاویذ گاه به نام سید احمد کبیر، از اهل کرامات در آن ناحیه، ختم می‌شود. (34) همچنین ذکری از یک تعویذ بسیار مهم اسلامی که در برخی جوامع مسیحی رایج است و از خاورمیانه (احتمالاً سوریه) به امریکای لاتین رسیده. مناسب می‌نماید: «دست فاطمه» تعویذی به شکل پنجه‌ی باز انسان (یکی از نمادهای خمسه) که ظاهراً فاتحان عرب آن را به شبه جزیره‌ی ایبری برده‌اند و از آنجا که به پرو راه یافته است. (35)

در قرآن و حدیث:

با آنکه واژه‌ی تعویذ در قرآن نیامده، بنا بر وجود واژه‌های هم ریشه با آن در سوره‌های مختلف (بقره: 67، آل عمران: 36)، روشن است که مخاطبانِ قرآن، شاید به سببِ تماسِ اعراب شبه جزیره با یهودیان که از تعاویذِ برگرفته از تورات استفاده می‌کردند - با مفهوم تعویذ آشنایی داشتند. با این حال رونقِ اصطلاحی این تعبیر، طبعاً پس از نزول سوره‌های فلق و ناس (مُعَوّذتان) بوده است. (36) در احادیث و سیره‌ی پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - و امامان - علیهم السلام - شواهد و استناداتی در تأیید استفاده از تعویذ یافت می‌شود؛ از جمله گفته شده است که عبدالمطلب، پیامبر را در کودکی هنگامی طواف به دور کعبه با خواندن دعاهایی تعویذ کرد. (37) همچنین در روایاتِ متعددی (38) آمده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، پیش از نزول معوذتان، برای حفاظت از خود و خانواده اش از برخی اوراد استفاده می‌کرده است. در دسته‌ای از روایات نیز آمده است که پیامبر، دو نواده اش، حسن و حسین را با همان عباراتی تعویذ می‌کردند که ابراهیم، دو پسرش اسماعیل و اسحاق؛ و موسی دو پسرِ‌هارون را. (39) در برخی روایات اشاره شده که جبرئیل، تعاویذی را برای حسنین، به پیامبر آموخت. (40) صرفِ نظر از صحت و سقمِ این روایات و علاوه بر اقوالی که در کتبِ حدیث و تفسیر درباره‌ی شأنِ نزولِ معوذتان برای تعویذ پیامبر اکرم و نیز حسنین آمده است (41)، برخی سوره‌های قرآن، به ویژه فاتحه و یس، و برخی آیات، از جمله آیه الکرسی (بقره: 255-257) و آیه العرش (توبه: 129) نیز بنا بر احادیث و کتاب‌هایی که در ادبیات اسلامی به خواص الآیات / خواص القرآن / فضائل القرآن معروف‌اند برای تهیه‌ی تعاویذ و گاه افسون‌ها و پاره‌ای طلسمات، مناسب دانسته شده‌اند.
در سنت اسلامی، برخی عناوین ناظر به اعمالی که ماهیتاً نزدیک به تعویذ به شمار می‌روند، تحریم شده‌اند؛ از جمله، «نُشرَه» که روشی برای دفع اثر سوء شیاطین و جنّیان بود (42) از اعمال شیطانی شمرده شده است. (43) ظاهراً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «تِوَل» - آنچه که زنان به وسیله آنها، محبت شوهرانشان را جلب می‌کنند - را نهی کرده‌اند. (44) در حدیثِ دیگری، توسل به تِوَلَه شرک خوانده شده است. (45) در حدیث «عبدالله» (46) استفاده از تمائم و رُقی نیز شرک محسوب شده است؛ شاید به این سبب که اعراب جاهلی در پی آن بودند تا به وسیله‌ی آنها مقدراتِ الاهی را بر گردانند یا دفعِ ضرر را، از غیر خدا درخواست کنند. با این حال، علی رغم نهی کلیِ روش‌های جادویی در اسلام، ظاهراً شریعت در قبال تعاویذ، با این شرایط که آیات قرآن و اسمای الاهی در آن آمده باشد، تسامحی نشان داده است. در حدیثِ مشهوری (47) آمده است که هر کس بر خود تمیمه‌ای بیاویزد، خداوند کارش را به انجام نرساند، اما با تعاویذ در صورتی که در آنها آیات قرآن و نام‌های خداوند نوشته شده باشد، مخالفتی نیست. (48) در روایتی از امام صادق علیه السلام، آویختن مکتوبی از آیاتِ قرآن یا شستن و نوشیدن آب آن جایز دانسته شده است. (49) در بعضی احادیث شرایط دیگری نیز برای استفاده از تعاویذ ذکر شده است؛ مثلاً آویختن آیات قرآن بر اندام کودکان و زنان به این شرط جایز است که مکتوب را در قطعه‌ای چرمین بنهند. (50) در روایتِ کامل تری، از امام صادق - علیه السلام - نقل شده است که مرد در حالِ جنابت نیز می‌تواند تعویذ بیاویزد و برای مردان و کودکان، نیازی نیست که تعاویذ را در پوشش چرمی قرار دهند ولی زنان بدون این پوشش نباید از آنها استفاده کنند. (51)
در دسته‌ای از روایات که در آنها، رقیه به معنای تعویذ به کار رفته، مؤیّداتی در باب جواز رقیه یافت می‌شود و معمولاً موارد استفاده از آنها نیز مشخص گردیده است. از جمله اسماء بنت عمیس از پیامبر اکرم درباره‌ی پسران جعفر بن ابی طالب که زیبا و سپیدرو بودند و زود چشم می‌خوردند اجازه خواست برای محافظت از آنان در برابر عین (= چشم زخم اختیاری)، استرقا کند و پیامبر اجازه دادند. (52) گفته شده است (53) که جبرئیل، خود پیامبر را نیز رقیه کرد، با این حال پیامبر اکرم، از رقیه کردن به غیر قرآن و چیزهایی که معنایش را ندانند منع کرده است. (54) از امام باقر - علیه السلام - نقل شده است که رقیه باید از قرآن باشد. (55)
علمای مسلمان در بحث جواز تعویذ و رقیه اختلاف کرده‌اند. فخر رازی که استدلالات موافقان و مخالفان تجویز تعویذ و رقیه را نقل کرده، روایتی از جابر را به عنوانِ مستندِ مخالفان آورده که در آن از قول پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - رقیه کردن و روش‌های مشابه، منافی توکل به خداوند تلقی شده است. (56)
دمیدن در تعاویذ و رقیه‌ها نیز مورد اختلاف علمای مسلمان بوده است. (57) در بسیاری دیگر از احادیث، رقیه در غیر معنای تعویذ به کار رفته و کاربرد آن در درمانِ عوارضِ سوء - معمولاً ناشی از گزیدنِ جانوران سمّی، تب، چشم زخم و نیز خونریزی شدید - است نه پیشگیری از آنها. (58)
در کتب حدیثی شیعه، تعاویذ بسیاری از قول پیامبر اکرم و ائمه‌ی اطهار - علیهم السلام - نقل شده است از جمله: پیامبر اکرم، تعویذی برای علی - علیه السلام - قرار داد که او را از شر سحر، جن، صرع، سم، دزد، درندگان، ماران و عقرب‌ها مصون می‌داشت. در صورت کنونیِ این تعویذ، اسامیِ نامأنوس و نامفهوم نیز وجود دارد که البته باید شکل تحریف و تبدیل شده از اسامی عبری یا سریانی باشد. (59) از امام علی - علیه السلام - تعویذی برای در امان ماندن از شر سحر روایت شده که باید آن را در قطعه‌ای از پوستِ آهو نوشته بر خود بیاویزند. (60) همچنین، تعویذ دیگری را ایشان برای استفاده‌ی کسی که از شیر می‌ترسد روایت شده است. (61) مشابه همین تعویذ از قول امام صادق - علیه السلام - (62) آمده است که در تعاویذ اخیر، نام دانیال نبی به مناسبت آنکه شیران / درندگان به او گزندی نمی رساندند ذکر می‌شود.
تعاویذی برای ایمن ماندن از سرقت، یا آتش سوزی یا بلایای مشابه (63)، برای حفاظتِ زنان و حیواناتِ باردار (64)، برای ایمن داشتن زنان در ایامِ نفاس (65)، برای حفاظتِ اسب و سوارِ آن (66) و نیز تعاویذی تحت عنوان «العُوذات الجامعة» از ائمه - علیهم السلام - (67) روایت شده است. البته بسیاری از نمونه‌هایی که مجلسی آورده، دعاهایی برای شفای بیمار و علاج پیشامدهای سوء است. (68) مثلاً دعای معروف به «یمانی / حرز یمانی/ دعای سیفی» (69) در واقع تعویذ نیست بلکه دعایی در دفع شر دشمن است. همچنین دعای مشهور علوی مصری (70) یک تعویذ محسوب نمی شود.
در این مبحث باید توجه داشت که به طور کلی، آیات، ادعیه، اذکار و اورادی که برای این گونه استفاده‌ها توصیه شده، ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام، مثل سحر و طلسم و تمیمه و جز آنها نیامده، بلکه عمدتاً تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه به ویژه با عنوان احراز / اَحرُز طبقه بندی و نقل شده‌اند: از جمله مجلسی در بحار الانوار، هفده باب (36-52) را به عوذات و احرز منسوب به پیامبر اکرم، همسران ایشان، فاطمه - سلام الله علیها - و امامان شیعه - علیهم السلام - اختصاص داده است.
از میان انبوه کتاب‌هایی که در این زمینه موردِ استفاده دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است می‌توان به مجمع الدعوات مولا عبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و مهج الدعواتِ ابن طاووس اشاره کرد. (71)

پی‌نوشت‌ها:

1. متولد 1355ش؛ دانش آموخته‌ی ادیان و عرفان تطبیقی از دانشگاه تهران و پژوهشگر در حوزه‌ی تاریخ اجتماعی اسلام و دین عامیانه.
2. «تعویذ»، در دانشنامه‌ی جهان اسلام، 1382، ج 7، ص 569-574.
3. ابن منظور، طریحی، مرتضی زبیدی، ذیل «عوذ»، دهخدا، ذیل واژه.
4. برای نمونه نک: شکورزاده ص 299-200، امین، ذیل «الأحجبة»
5. برای نمونه‌ای دیگر از این نگرش به علوم خفیه نک: اخوان الصفا، ج 1، ص 266-267.
6. برای نمونه نک: شکورزاده، ص 236، پانویس.
7. EI2, s.v. "Tilsam".
8. برای نمونه نک: کتاب مقدس، به روشنی در کتاب اشعیا ء نبی، 20:3، و به کنایه در سفر تثنیه، 6و8، 18:11.
9. برای آگاهی بیشتر نک: "Tefillin" و Judaica, s.v.v "Amulet" ؛‌هاکس، ذیل «تعویذ: و «عصابه».
10. Cf. Iranica,s.v "Charms"; Encyclopedia of Religion and Ethics, s.v. Charms and Amulets.
11. برای نمونه نک: ابوریحان بیرونی، ص 229؛ قزوینی، ص 83.
12. مرتضی زبیدی، همان جا.
13. جواد علی، ج 6، ص 745.
14. آلودن، نک: ابن منظور، ذیل «نجس»؛ آلوسی، ج 2، ص 319.
15. جواد علی، همان جا.
16. نک: جاحظ، ج 6، ص 217.
17. تفاسیر، ذیل آیه، از جمله: طبری، ج 29، ص 68؛ فضل بن حسن طبرسی، ج 10، ص 555.
18. ابن سینا، مقدمه‌ی همایی، ص 86.
19. نک: ابن ماجه، ج 2، ص 1162-1163، ش 3517-3519، ص 1166، ش 3528-3529؛ ابوداوود، ج 4، ص 10-15؛ ترمذی، ج 4، ص 398.
20. نک: جاحظ، ج 4، ص 187-190؛ ابن سینا، همان مقدمه، ص 71؛ دهخدا، ذیل «عزیمه»، «عزائم».
21. جوادعلی، ج 2، ص 749-750.
22. نک: مسلم بن حجاج، ج 3، ص 2080-2081؛ ابن ماجه، ج 2، ص 1163-1166، ش 3520-3529؛ ابن منظور، ذیل ماده.
23. امین، ذیل «الاحجبة»، «حرز»:
Encyclopedia of Religion and Ethics, s.v. "Charms and Amulets: Muhammadan"; EI2, ibid; IR, ibid; TA, s.v. "Muska, Hamail".
24. برای نمونه نک: اسدیان خرم آبادی و دیگران، ص 171-180.
25. Encyclopedia of Religion and Ethics, ibid.
26. عزیر احمد، ص 67.
27. افشار سیستانی، ج 2، ص 864.
28. ماسه، ج 2، ص 26، 52: پانویس 1، ص 101-، 127.
29. لایارد، ص 100.
30. برای نمونه‌هایی در عراق نک: عبدالکریم ملّا، ص 123-142.
31. هدایت، ص 158
32. برای نمونه نک: ماسه، ج 2، ص 128.
33. نک: لانتیه، ص 295.
34. یزدانی، ص 84.
35. Americana, s.v. "Amulet".
36. جواد علی، ج 6، ص 748.
37. نک: ابن هشام، ج 1، ص 176.
38. مثلاً نک: ابن ماجه، ج 2، ص 1161؛ ش 3511، ترمذی، ج 4، ص 395؛ قس IR, ibid.
39. نک: قاضی نعمان، ج 2، ص 139-140؛ ابن عساکر، ص 111؛ فخر رازی، ج 32، ص 189-190؛ مجلسی، ج 60، ص 6.
40. نک: مجلسی، ج 60، ص 18؛ مقدس اردبیلی، قسم 1، ص 140.
41. نک: فضل طبرسی، ج 6، ص 287؛ فخر رازی، ج.
32، ص 187؛ نیز نک: دیگر تفاسیر قران، ذیل سوره‌های فلق و ناس، ابن ماجه، ج 2، ص 1164-1165، ش 3025، ترمذی، ج 4، ص 396.
42. نک: جاحظ، ج 4، ص 185.
43. نک: ابوداوود، ج 4، ص 6؛ مرتضی زبیدی، ذیل «نشر»؛ قس مجلسی، ج 60، ص 25.
44. نک: قاضی نعمان، ج 2، ص 142.
45. مجلسی، ج 60، ص 19.
46. نک: همان جا.
47. نک: صفی پوری، ذیل «تمم»؛ موحد ابطحی اصفهانی، قسم 1، ج 1، ص 435-437.
48. نیز نک: حمیری، ص 110-111؛ ابن بسطام، ص 48-49؛ حر عاملی، ج 6، ص 237؛ مجلسی، ج 91، ص 192.
49. نک: ابن بسطام، همان جا.
50. نک: همان، ص 49.
51. نک: مجلسی، ج 92.
52. نک: مجلسی، ج 60، ص 61؛ نیز درباره‌ی اجازه دادن پیامبر به استفاده از رقیه در مورد چشم زخم نک: همان، ج 60، ص 9.
53. نک: همان، ج 60، ص 13، 61.
54. قاضی نعمان، ج 2، ص 141؛ مازندرانی، ج 11، ص 466-467؛ مجلسی، ج 60، ص 18.
55. نک: ابن بسطام، ص 48.
56. نک: ج 32، ص 190.
57. نک: مسلم بن حجاج، ج 2، ص 1723-1724؛ ابن بابویه، ج 1، ص 158.
58. نک: حمیری، ص 110؛ ابن بسطام، ص 48؛ مجلسی، ج 60، ص 18-20، ج 92، ص 4، 6.
59. نک: مجلسی ج 91، ص 193.
60. نک: ابن بسطام، ص 35.
61. نک: ابن بابویه، ج 2، ص 618-619.
62. نک: حسن طبرسی، ص 402.
63. نک: همان، ص 403.
64. نک: ابن بسطام، ص 98-99.
65. نک: همان، ص 97.
66. نک: مجلسی، ج 92، ص 46-47.
67. نک: همان، ج 93، ص 6-19.
68. نک: همان، ج 92، ص 12-14، 20-39.
69. نک: ابن طاووس، ص 105-111؛ مجلسی، ج 92، ص 252.
70. نک: همان، ص 281-293.
71. برای آگاهی از سایر کتاب‌ها در باب ادعیه و اوراد و تعاویذ و به ویژه حرزهای معروف شیعه نک: آقابزرگ طهرانی، ج 6، ص 392-394، ج 20، ص 28؛ اصغر نیاویند و عبادی آق قلعه، ص 113-153.

کتاب شناسی
علاوه بر قرآن و کتاب مقدس. عهد عتیق؛ آقابزرگ طهرانی؛ ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1362ش؛ ابن بسطام (حسین بن بسطام) و ابن بسطام (عبدالله بن بسطام)، طب الائمة علیهم السلام، نجف [1385]، چاپ افست بیروت [بی تا]؛ ابن سینا، کنوزالمعزمین، چاپ جلال الدین همائی، تهران 1331 ش، ابن طاووس، مهج الدعوات و مهج العبادات، بیروت 1979. 1399؛ ابن عساکر، ترجمة الامام الحسن (علیه السلام)، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت 1980/1400؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجة، استانبول 1981/1401 ابن منظور؛ ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفظی شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا]؛ سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، [قاهره، بی تا]، چاپ افست (بیروت، بی تا]؛ ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة؛ اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت 1983/1403؛ محمد اسدیان خرم آبادی، محمد حسین باجلان فرخی، و منصور کیائی، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران 1385ش؛ شهرام اصغر نیاویند و فاطمه عبادی آق قلعه، «کتاب شناسی ادعیه»، کتاب ماه دین، سال 4، ش 9 و 10 (تیر و مرداد 1380)؛ ایرج افشار سیستانی، نگاهی به آذربایجان شرقی: مجموعه‌ای از اوضاع تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و اقتصادی، تهران، 1369 ش؛ احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره 1953؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، استانبول 1981/1401.
جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد‌هارون، مصر (1385-1389/ 1965-1969)، چاپ افست بیروت 1969/1388؛ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، قم، 1412؛ عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم 1413، دهخدا، لغت نامه؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1363 ش؛ عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران 1297-1298، چاپ افست 1377؛ حسن بن فضل طبرسی؛ مکارم الاخلاق، قم 1972/1392؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، چاپ‌هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبایی بیروت 1408، طبری، جامع، بیروت، 1400-1403؛ فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران 1362ش؛ عبدالکریم ملّا، «المعلّقات الشعبیة»، التراث الشعبی، سال 5، ش 4 (1974-1394): عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه‌ی تقی لطفی و محمد جعفر یاحقی، تهران 1367ش؛ جواد علّی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد 1993/1413؛ محمدبن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا)؛ نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام، چاپ آصف بن علی اصغر فیضی، (قاهره 1963-1965)؛ زکریا بن محمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، بیروت، دارالشرق العربی، (بی تا)؛ ژاک لانتیه، دهکده‌های جادو، جادو و جادوگری در قبایل انسان‌های نخستین (آنتروپولوژی)، ترجمه‌ی مصطفی موسوی (زنجانی)، تهران 1373ش؛ اوستن هنری لایارد، سفرنامه‌ی لایارد، یا ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه‌ی مهراب امیری، تهران 1367ش؛ محمد صالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 2000/1421؛‌هانری ماسه، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمه مهدی روشن ضمیر، تبریز 1355-1357ش؛ مجلسی، بحارالانوار، بیروت، 1403؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1994-1414؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول 1981/1401؛ احمد بن محمد مقدس اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، قم 1375ش؛ محمد باقر موحد ابطحی اصفهانی، جامع الاخبار و الآثار عن النبی و الائمة الاطهار (علیهم السلام)، قسم 1، قم 1411؛ جیمز‌هاکس، قاموس کتاب مقدس، بیروت 1928، چاپ افست تهران 1349ش؛ صادق هدایت، فرهنگ عامیانه‌ی مردم ایران، تهران 1378ش؛ حسینعلی یزدانی (حاج کاظم)، صحنه‌های خونینی از تاریخ تشیع در افغانستان: از 1250 تا 1320 ق، مشهد 1370ش؛
Encyclopaedia Iranica, s.v "Charms" (by Mahmoud Omidsalar); Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1987-1982 s.v. "Amulet" (ny Theodore Schirire), "Tefilin" (by Louis Isaac Robinowiz); EI2, s.v. "Tilsam" (by J. Ruska and B. Carra de Vaux and C.E.Bosworth): Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh 1980-1981, s.v. "Charms and amulets: Iranian" (by L.C. Casartelli), "Charms and amulets: Muhammadan" (by B.Carra de Vaux); The Encyclopedia Americana, Danbury 1984, s.v "Amulet" (by Erika Bourguignon); The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v.v "Amulets and tailsmans" (by Theodor H. Gaster); TA s.v "Muska", "Hamail".

منبع مقاله :
گرد آوری و ترجمه: ابراهیم موسی پور، (1387)، دوازده + یک (سیزده پژوهش درباره‌ی تعویذ، طلسم جادو)، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.