شاهنامه و صفویان رواج اسامی شاهنامه‌ای در عصر صفوی

در دوره‌ی صفوی با اهمیتی که فرهنگ و زبان فارسی و هستی و هویت ایرانی پیدا کرد، توجه به شاهنامه و رواج فرهنگ و هویت ناشی از آن، گسترش بسیاری یافت. یکی از مسائلی که در آن تحول قابل توجهی به وجود آمد، رواج
يکشنبه، 26 مهر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاهنامه و صفویان رواج اسامی شاهنامه‌ای در عصر صفوی
شاهنامه و صفویان رواج اسامی شاهنامه‌ای در عصر صفوی

 

نویسنده: عباس سرافرازی (1)
منبع:راسخون




 

چکیده

در دوره‌ی صفوی با اهمیتی که فرهنگ و زبان فارسی و هستی و هویت ایرانی پیدا کرد، توجه به شاهنامه و رواج فرهنگ و هویت ناشی از آن، گسترش بسیاری یافت. یکی از مسائلی که در آن تحول قابل توجهی به وجود آمد، رواج اسامی شاهنامه‌ای در دوره‌ی صفوی بود، با توجه به اینکه صفویان اولین دولت ملی پس از سقوط ساسانیان در ایران بودند، استفاده از اسامی ایرانی توسعه پیدا کرد، در این دوره پنج گروه اسامی را می‌توان تشخیص داد که ریشه در فرهنگ اسامی شاهنامه‌ای دارد. گروه اول: اسامی کاملاً شاهنامه‌ای و ایرانی مانند: رستم، سام و... گروه دوم: اسامی شاهنامه‌ای - شیعی مانند: رستم علی، بهرام علی، شاه حسین و... گروه سوم: اسامی شاهنامه‌ای - ترکی مانند رستم بیک، رستم پاشا، فریدون خان و... گروه چهارم: نام‌های شاهنامه‌ای و صرفاً عربی ( غیر شیعی ) مانند عادل شاه، فرخ سلطان و... گروه پنجم: اسامی شاهنامه‌ای - ترکی - مذهبی مانند: شاه علی خان، شاه ویرودی خلیفه و... رونق این اسامی نشان‌گر توجه ویژه به شاهنامه در عصر صفوی و مردمی شدن این حماسه ملی و ایرانی است. نفوذ اسامی شاهنامه نه تنها در ایران، بلکه در هندوستان، ماوراءالنهر، آسیای صغیر و حتی شمال آفریقا و به نحوی شکل‌هایی از اسامی ایرانی و شاهنامه‌ای در اروپا نیز رواج یافته است.

مقدمه

فردوسی با سرودن شاهنامه بسیاری از واژه‌ها و اسامی کهن را که در معرض فراموشی بود، از نو زنده کرد و با ذکر این اسامی در شاهنامه آن‌ها را جاودانه ساخت، خود نیز بر این امر اقرار نمود و عنوان کرد، عجم زنده کردم بدین پارسی، چنانچه در اسامی و نام‌هایی که مردم بر فرزندان خود می‌گذاشتند، دقت شود پس از فروپاشی حکومت ساسانی بسیاری از اسامی ایرانی رو به فراموشی نهاد و اسامی عربی بر فرزندان گذاشته شد، با سروده شدن شاهنامه و احیای مجدد اسامی ایرانی فضای دیگری به وجود آمد. بنابراین تحولی در نام‌گذاری فرزندان حاصل شد که شروع تحول در اسامی را در پایان حکومت غزنویان و پس از سروده شدن شاهنامه می‌توان ملاحظه کرد. هشتمین فرد از سلسله غزنویان فرخزاد نامیده شد، که به معنای بزرگی و شوکت است. صاحب اصلی این نام از مفسران اوستا در زمان ساسانیان بوده و در شاهنامه به وی اشاره شده است. بهرام‌شاه، خسروشاه و خسرو ملک از اسامی ترکیبی است که از شاهنامه اقتباس گردید و اسامی دوازدهمین تا آخرین حاکم سلسله غزنویان می‌باشند. در بین پادشاهان غوری نیز چهارمین و هفتمین پادشاهان این سلسله سام نام دارند که از شاهنامه گرفته شده که سام، به دینی از خاندان گرشاسب و نام جد رستم پهلوان شاهنامه‌ای است، با اینکه سلاجقه بزرگ (429-552) بیشتر اسامی ترکی - اسلامی دارند، اما در بین سلاجقه کرمان (433-583) اسامی ترکی - ایرانی و ایرانی مشاهده می‌شود. مانند توران‌شاه، ایرانشاه، ارسلان‌شاه، بهرام‌شاه ( لین پول، 1363: 135 ). سلاجقه روم از این جهت بر دیگر هم‌نژادان خود پیشی گرفتند. اسامی شاهنامه برجسته‌ای بر پادشاهان آنان نهاده شده کیخسرو اول (597-588 ق) کیخسرو ثانی (643-636 ق) کیکاوس اول (616-607 ق) کیقباد اول (634-616 ق) کیقباد دوم، کیخسرو سوم و دیگران ( لین پول، 1363: 138 ). در بین گروه‌ها و مدعیان حکومت، اسامی ایرانی و شاهنامه‌ای بیشتر دیده می‌شود. نام فرزندان رکن‌الدین خورشاه آخرین داعی اسماعیلی ایرانشاه و شهنشاه بود در دوره ایلخانان اسامی مانند نوروز - امیر نوروز - امیر چوپان - شاه جهان رواج داشت و آخرین پادشاه ایلخانی نام انوشیروان عادل داشت ( اقبال، 1378: 473 ) و هرچه به دوره صفوی نزدیک می‌شویم، اسامی شاهنامه در بین مردم و عوام نیز رواج بیش از حدّی می‌یابد.

صفویان و شاهنامه

در دوران صفوی بازسازی و وحدت سیاسی - مذهبی ایران شکل گرفت. صفویان احتیاج داشتند در مقابل حکومت‌های هم‌زمان خود عثمانیان، ازبکان و بابریان هند که همه ترک زبان بودند، در قلمرو حکومتی و اجتماعی خود نوعی یکپارچگی ملی را به وجود آوردند، تا در حول این محور به از هم‌گسیختگی و مصائب باقی مانده ناشی از تهاجمات مغول و تیموریان خاتمه بخشند؛ در مقابل دولت‌های سنی مذهب عثمانی و دولت‌های ترک‌نژاد سنی در آسیای مرکزی و هند دولت صفوی به دنبال به دست آوردن نوعی هم‌بستگی سیاسی و اقتصادی بودند. صفویان برای استقلال سیاسی به دو عامل مذهب تشیع که مذهب اکثر مردم ایران برشمرده می‌شد و پاره‌ای از عوامل فرهنگی و فکری توجه نمودند ( مورسین، 138: 415 ).
ایجاد ملتی واحد با مسئولیتی واحد در برابر دشمنان نیز تحول دیگری بود که صفویان به آن دست یازیدند ( صفا، 1371 / ج 5: 70 ). در این راستا صفویان از همان ابتدا تلاش نمودند فقط با هویت ایرانی قد علم نمایند. بر همین اساس اساس که حسن روملو روی کارآمدن شاه اسماعیل اول را با این شعر آغاز می‌کند:
فروزنده تاج و تخت کیان *** فرازنده اختر کاویان
( روملو، 1369: 90 )
جالب است که بسیاری از صفات پادشاهان عجم که در شاهنامه فردوسی ذکر شده در مورد شاهان صفوی به کار می‌رود، اسکندربیک منشی شاه اسماعیل را خسرو عهد، کیقباد زمان می‌نامد ( منشی ترکمان، 1377: 73 ). در جایی دیگر در نبرد چالدران شاه اسماعیل را ناسخ داستان سام و اسفندیار می‌نامد ( همان، 75 ). در کتاب عالم‌آرای شاه اسماعیل، این صفات در خصوص وی ذکر شده است: پادشاه جم‌جاه، خسرو زمان، ( منتظر صاحب، 1384: 109 ). در نقاوه‌الآثار القابی مانند: پادشاه جمشیدجاه، خورشیدجهان، خورشید سیما و... زیاد ذکر شده است ( افوشته‌ای، 1373:17 ). انتشاب این صفات به اولین پادشاهان صفوی حاکی از توجه ویژه‌ای است، که به احیای هویت ملی ایرانیان و شاهنامه پیدا شده است.
یکی از مسائل جالب توجه در دوره صفوی علی‌رغم تمامی تبلیغاتی که عنوان می‌گردد که حرکت صفویان را رنگ غیر ایرانی دهد، توجه به نام‌های پادشاهان و شاهزادگان صفوی است. اولین کسی که نامش به عنوان یک شخصیت تاریخی درصدر نام بنیان‌گذاران صفوی وجود دارد فیروزشاه زرین‌کلاه است ( منتظر صاحب، 1384: 1 )، که جدّ شیخ صفی‌الدین محسوب می‌گردد.
شاه اسماعیل اول صفوی نام فرزندان خود را نام‌های شاهنامه‌ای انتخاب نمود، تهماسب میرزا - سام میرزا - بهرام میرزا - القاسب ( ارجاسب ) میرزا و فرزندان دختر وی: خانش خانم، پریخان خانم، مهین بانو، فرنگیس ( پارسادوست، 1375: 669 ) و شاه زینب بیگم ( منتظر صاحب: 625 ).
سام در شاهنامه پسر نریمان است، به معنای سیه‌چرده آمده است که پهلوان دربار فریدون بود. فریدون در روزهای آخر زندگی‌اش، منوچهر را به او سپرد و او پهلوان دربار منوچهر شد. در جایی دیگر سام فرزند اسفندیار است. این فرد از کسانی است که به هنگام فرار خسروپرویز به آذربادگان از شیراز به او پیوست. بهرام میرزا فرزند دیگر شاه اسماعیل است، نام او برگرفته از نام پسر شاپوربن شاپور است، که پس از مرگ پدر به جایش نشست. در جای دیگر از شاهنامه بهرام از دلاوران زمان بهرام گور است، که در جمله خاقان چین به ایران به دستور بهرام گور همراه دیگر مبارزان برای دفاع از ایران فرستاده می‌شود و یا در جایی دیگر از شاهنامه بهرام آذرمهان از دانایان دربار هرمز و بازمانده از دوره انوشیروان بود و همچنین بهرام نام ایزد پیروز در آیین زرتشت می‌باشد ( ژول مول، 1369 ).
تهماسب به معنای دارای اسب قوی - فرد پیل تن و توانا، تهم یعنی دارنده اسب، ارجاسب ( القاسب ) فرزند دیگر شاه اسماعیل، یکی از شاهان توران در شاهنامه و نبیره افراسیاب است ( مستوفی، 1364: 93 ). وی در بلخ حکومت کرد، این نام همچنین نام فرزند فیروز ساسانی است. ارجاسب، نامی پسرانه و دخترانه و ریشه اوستایی - پهلوی دارد، به معنای دارنده اسب با ارزش و از شخصیت‌های شاهنامه‌ای است.
در بین نام دختران شاه اسماعیل به اسم فرنگیس برمی‌خوریم که در شاهنامه دختر افراسیاب و زن دوم سیاوش بود، او پنج ماهه آبستن بود که سیاوش کشته شد. ( جهانگیری، 1369: 147-148-202 ). اسامی همسراه شاه اسماعیل نیز به نام‌ها تاجلی ( تاجلو ) و فیروزه خانم ایرانی بود.
انتخاب اسامی شاهنامه‌ای را توسط بنیان‌گذار سلسله صفوی برای فرزندانش را نمی‌توان تصادفی و بدون هدف داشت، بلکه می‌توان گفت وی با حماسه‌های ملی ایران آشنایی داشت و عامدانه و عاقلانه می‌خواست فرهنگ و تمدن ایرانی را احیا نماید؛ به همین جهت به نام‌های شاهنامه‌ای بها داد و انتساب القابی مانند کسری، کیقباد، خسرو و غیره به فرزندان و شاهان نشان از اهمیت شاهان شاهنامه نزد پادشاهان صفوی دارد. در مورد شاه طهماسب صفوی این القاب در منابع آن عصر ذکر شده است، شایسته تخت فیروز بخت کسری و کیقباد ( منشی ترکمان، 1377: 75 ). در مکاتبات سلطان سلیمان پادشاه عثمانی، شاه طهماسب این‌گونه خطاب شده است: عالی حضرت گردون بسطت خورشید افاضت برجیس، سعادت کیوان مرتبت، ثریامنزلت، دارای درایت جمشید، خصلت جم، کسری تخت؛ طهماسب نیز ضمن القابی که به سلطان سلیمان می‌دهد، به القاب پادشاهان ایرانی در شاهنامه اشاره شده است. در نامه‌های شاه طهماسب او: خاقان فریدون حشمت، جمشید مقام، خسرو بهرام صولت، منوچهر احتشام و در جایی دیگر او را به خسرو دارای رای خورشید سریر، جمشید نظر، کیخسرو زمان، شهنشاه کامران، نوشیروان دوران نامیده شده است. در نامه‌ای دیگر از سلطان سلیمان به شاه طهماسب او را مکرمت شعار جمشید خورشید، داور فیروزبخت، خسرو فغفورفر، شاه فریدون سیر و در نامه‌ای که شاهزاده سلیم فرزند سلطان سلیمان به شاه طهماسب نوشت، وی را حضرت عالی‌شأن، سامی مکان جمشیدنشان خورشیدعنوان کسری‌بنیان کیوان ایوان گیتی‌ستان می‌خوانند و شعری به این مضمون برای شاه طهماسب در ادامه‌ی نامه آورده است:
فریدون سطوت و کاوس شوکت *** نریمان هیبت و جمشید فطنت
فلک رتبت خدیو تیر تدبیر *** قمر طلعت شد بهرام شمشیر
( نوایی، 1350 )
در سایر مکاتبات سلطان سلیمان نیز القاب فراوان دیگری به شاه‌طهماسب نسبت داده شده است مانند: فریدون‌فر، همایون‌اثر، خسرو ایران، سکندرمکان دارای درایت کاوس، کیاست هوشنگ فراست، حاوی مفاخر کیخسروانی راوی مآثر جمشیدنشانی، فیروزبخت کسری، شهریار منوچهرنژاد، صورت کیقباد ( نوایی، 407: 1350 ).
با بررسی این مکاتبات به وضوح دیده می‌شود که نامیدن شاه ایران با اسامی ملی - میهنی و حماسی، نشأت گرفته از شاهنامه است و حتی پادشاهان کشورهای دیگر نیز با القاب و اسامی ملی و حماسی ایرانیان مورد خطاب قرار می‌گیرند. آنان نیز به این القاب افتخار می‌کردند.
در دوره‌ی جانشینان شاه طهماسب، شاه اسماعیل دوم و محمد خدابنده ( 985-989 ) به خاطر مشکلات سیاسی که به وجود و اینکه تعدادی از شاهزادگان صفوی اوضاع نابسامان بود تا اینکه شاه عباس اول (989-1038) روی کار آمد. در دوره این پادشاه حکومت صفوی به اوج اقتدار و قدرت رسید توجه به شاهنامه‌نویسی، شاهنامه‌خوانی، شاهنامه‌سرایی در دوره شاه عباس به اوج خود رسید، گرچه این تحولات و توجه به شاهنامه در دوره پادشاهان قبلی صفوی نیز وجود داشت، نوشته شدن شاهنامه ماضی شاهنامه نواب عالی، شاهنامه صادقی در این راستا بود اسکندر بیک منشی در خصوص روی کار آمدن شاه عباسی سروده است:
مبارک بود بر تو تاج شهان که بر توست زیبنده تخت کیان ( اسکندربیک، 1377، ج 2: 588 ).
از دوره شاه عباس با توجه به عنایت ویژه او به مراسم و اعیاد ایران باستان از قبیل نوروز، جشن گل سرخ، جشن عید آب‌پاشان یا عید آبریزان که اکثراً ریشه در تاریخ ایران باستان دارد و منبع آن‌ها شاهنامه فردوسی است، توجه به فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام افزایش بسیاری یافت، از آنجا که در دوره شاه عباس، شاهنامه‌خوانی در قهوه‌خانه‌ها، زورخانه‌ها و کوچه و بازار به صورت پرده‌خوانی و شبیه‌خوانی افزایش یافت، شاهنامه به درون توده‌های مردم کشیده شد و مردم با میراث فرهنگی و ادبی ایران بیشتر آشنا شدند، به همین دلیل نام‌های شاهنامه‌ای گسترش پیدا کرد و حتی نام‌هایی ترکیبی جدید به وجود آمد که قابل ملاحظه است. این نام‌های ترکیبی دو قسمتی یا سه قسمتی بود و ترکیب می‌شد از نام‌های و القاب شاهنامه‌ای با نام‌های شیعی یا نام‌های شاهنامه‌ای با پسوند یا پیشوندهای عربی و همچنین نام‌ها و القاب شاهنامه‌ای با نام‌های ترکی بنابراین می‌توان گفت در دوره صفوی برخی اسامی که بر روی فرزندان خصوصاً فرزندان ذکور گذاشته می‌شد، به این ترتیب بود.
1- اسامی صرفاً شاهنامه‌ای و ایرانی
2- اسامی و القاب شاهنامه‌ای - شیعی
3- اسامی و القاب شاهنامه‌ای - ترکی
4- اسامی و القاب شاهنامه‌ای - عربی
5- اسامی و القاب شاهنامه‌ای، ترکی، مذهبی
از دسته اول اسامی، مانند، سام، رستم، بهرام، فرخ، فرهاد، فرخزاد، فریدون، جمشید، خسرو، بیژن، سیاوش و صدها اسم دیگر می‌توان نام برد.
از گروه اسامی شاهنامه‌ای - شیعی می‌توان به این نام‌ها اشاره کرد: بهرام علی، رستم علی، شاه حسین، شاه علی، شاه ولی، شهرام علی.
از گروه اسامی شاهنامه‌ای - ترکی می‌توان به این اسامی اشاره کرد:
رستم بیک، رستم‌خان، رستم‌پاشا، شاه بوداق، طهماسب قلی، فرهاد بیک، فرهاد آقا، فرهاد خان، فرخزاد بیک، فریدون خان، شیربیک، شاهرخ بیک، شاهرخ خان، شاهی بیک، شاهیان خان، شهسوار بیک، فرخ آقا، شاه قلی، شاه گلدی بیک، جمشیدخان، جمشید بیک، پری‌خان خانم، خسروبیک، خسروخان، خسروپاشا، بهزاد بیک، بیرام ( بهرام ) بیک، سیاوش بیک، سهراب بیک، رستم بهادر.
از دسته چهارم، گروه اسامی شاهنامه‌ای - عربی می‌توان به اسامی: شاه‌غازی، رستم سلطان، شیخ شاه، شاهرخ سلطان، فرخ سلطان، عادل شاه، جمشید سلطان اشاره نمود، دسته پنجم اسامی مرکب از نام‌های شاهنامه‌ای - ترکی و عربی بود. مانند: شاه علی خان - شاه علی بیک - شاه ویردی خلیفه، شیخ شاه بیک، شاه گلدی بیک.

نتیجه‌گیری

شاهنامه از جمله منابع و کتاب‌هایی است که در گسترش اسامی ایرانی نقش مهم و اساسی داشته است، اگرچه پس از سروده شدن شاهنامه این کار به کندی صورت گرفت، اما پس از اینکه حکومت ملی صفویان در ایران شکل گرفت و ضرورت احیای سنن ملی و باستانی احساس شد. آنان در جهت ایجاد اتحاد و وفاق ملی تحولاتی را در جامعه به وجود آوردند. یکی از این تحولات توجه به شاهنامه و شاهنامه‌نویسی و شاهنامه‌خوانی و فرهنگ شاهنامه است، که در این راستا علاوه بر توجه به جشن‌هایی که در شاهنامه به آن‌ها اشاره شده است، توجه به اسامی پادشاهان و پهلوانان ملی و حماسی ایران برای فرزندان حایز اهمیت است، بنیان‌گذار سلسله صفوی شاه اسماعیل اسامی چهار فرزند پسر خود را نام‌های شاهنامه‌ای انتخاب کرد، که همین مسأله باعث توجه توده مردم به اسامی این‌چنین گردید و این مسأله تا آنجا ادامه یافت که در بسیاری از مناطق هم‌جوار با ایران اینگونه اسامی مورد توجه واقع شد. مسلم است که انتخاب نام‌های برگرفته از شاهنامه در این دوره بدون دلیل نبوده است؛ چراکه صفویان تلاش داشتند فرهنگ تمدن و ملیت ایرانی را تجدید بنا کنند و حکومت ملی در ایران را دوباره به وجود آورند. در این راستا احیای نام‌ها، آیین‌ها و جشن‌های ایران باستان و خصوصاً توجه به شاهنامه افزایش بسیار یافت.

پی‌نوشت‌ها:

1. هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد

منابع تحقیق :
- افوشته‌ای نطنزی، محمود بن هدایت الله (1373) نقاوه الآثار، احسان اشراقی، چ 2، انتشارات علمی و فرهنگی.
- اقبال، عباس (1378) تاریخ ایران پس از اسلام، نشر نامک، تهران.
- پارسادوست، منوچهر (1375) شاه اسماعیل اول پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، بی‌جا.
- جهانگیری، علی (1369) فرهنگ نامهای شاهنامه، تهران، انتشارات برگ
- روملو، حسن (1349) احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب
- صفات، ذبیح‌الله (1371) تاریخ ادبیات در ایران، انتشارات فردوسی، ج 5، تهران.
- فردوسی، ابوالقاسم (1369) شاهنامه، تصحیح ژول مول، ترجمه مقدمه جهانگیر افکاری، چاپ چهارم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی
- لین‌پول، استانلی (1363) طبقات سلاطین اسلام ترجمه عباس اقبال دنیای کتاب
- مستوفی، حمدالله (1364) تاریخ گزیده، تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، انتشارات امیرکبیر
- منتظر صاحب، (1384) عالم آرای شاه اسماعیل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
- منشی ترکمان، اسکندربیک (1377) تاریخ عالم آرای عباسی، محمد اسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب
- موریسن جرج (1380) ادبیات ایران از آغاز تا امروز، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره
- نوایی، عبدالحسین (1450) مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشت‌های تفضیلی، بی‌جا، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران
- موریسن جرج (1380) ادبیات ایران از آغاز تا امروز، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر گستره
- مستوفی، حمدالله (1364) تاریخ گزیده، تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، انتشارات امیرکبیر
- فردوسی، ابوالقاسم (1369) شاهنامه، تصحیح ژول مول، ترجمه مقدمه جهانگیر افکاری، چاپ چهارم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی

منبع مقاله :
منبع: مجموعه مقاله‌های شاهنامه و پژوهش‌های آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراسته‌ی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسه‌ی چاپ مجموعه مقاله‌های شاهنامه و پژوهش‌های آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراسته‌ی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ نخست.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط