آثار سياسى امر به معروف و نهى از منکر
نويسنده:فاطمه شيرخواني
فريضه امر به معروف و نهى از منکر يک اصل کاملا ابتکارى است و از شاهکارهايى است که قبل از اسلام درديگر جوامع سابقهاى نداشت. آيات بسيارى در زمينه نازل شدن بلاهاى الهى بر امتهايى که نسبت به آينده خودشان بىتفاوت بودند و يکديگر را امر به معروف و نهى از منکرنمىنمودند وجود دارد که در اين آيات مسلمين را به عبرتآموزى دعوت نموده است و آنها را به بروز بلاى بزرگ بىتفاوتى نسبت به جامعه هشدار مىدهد. يک نمونه از اين آيات عبارت است از:در آنجا که خدا مىفرمايد:
“وجعلناها نکالا لما بين يديها و ما خلفها و موعظه للمتقين”(1)
و امت اسلام را از اين جهت بهترين امت مىداند چرا که امر به معروف و نهى از منکر را اقامه مىداند.
“کنتم خير امت اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله”(2) “شما هستيد بهتر امتى که بيرون آورده شد از براى مردمان مىفرماييد به خوبى و باز مىداريد از ناشايسته و مىگرويد به خدا”.فلسفه قيام امام حسين(عليهالسلام) و وجود ائمه معصومين(عليهمالسلام) نيز اجراى اين امر بوده است. همانطورى که تاريخ نشان داده است “تا درون جامعهاى اصلاح نگردد اصلاح بيرون امکانپذير نيست و امر به معروف و نهى از منکر پيکار با دشمن داخلى است.”(3)
دين اسلام دين کامل و همهجانبهاى مىباشد و احکامش در همه ابعاد زندگى قابل تطبيق با کليه شرايط زمانى و مکانى است. بنابراين بهطور حتم اجراى احکام اسلام در جامعه نيازمند پشتوانه قوى است که از راه تشکيل حکومت اسلامى و در سايه اقتدار آن امکان پذير است.
جامعه اسلامى هرچند در شئون اقتصادى سرآمد و کارآمد باشد مادامى که از مصالح سياسى آگاه نبوده در موضع انزوا قرار مىگيرد و زمينه تباهى آن جامعه فراهم مىشود.
اسلام باانجام امر به معروف و نهى از منکر اصولى را جهت اقتدار حکومت اسلامى ارائه مىنمايد که نمودارى از آن نقل مىشود:
تشکيل حکومت اسلامى براى اجراى احکام اسلام
منظور از سياست يعنى روش اداره کردن جامعه يا تنظيم جامعه به صورتى که مصالح و خواستههاى جامعه تحقق يابد به تعبير ديگر آئين کشورداري.(4)
با توجه به جدايى دين از سياست و اينکه اسلام يک مکتب جامعالاطراف و شامل کليه قوانين فردى براى اداره جامعه مىباشد از قوانين مدنى مربوط به ازدواج و طلاق وتجارت و معاملات و بيع و بويژه احکام قضائى و کيفرى در قرآن وارد شده است که اجراى آنها اولا نيازمند به تشکيل حکومت اسلامى دارد و دوم اينکه سبب حفظ ارزشهاى اسلامى و اقتدار حکومت اسلامى مىگردد.
حفظ ارزشهاى اسلامي
آنچه که دين مبين اسلام را نسبت به ساير اديان منحصر به فرد ساخته است اين است که اسلام ماهيتى مذهبى و سياسى بر پايه حفظ ارزشهاى اسلامى دارد برخلاف ديگر حرکتهاى سياسي، اجتماعى که در طول تاريخ رخ داده است که بعضا با مطرح ساختن صرف مسائل اقتصادى وغيره به پيروزى رسيدند.
در اين زمينه حضرت امام خميني(رحمه الله عليه) مىفرمايند:
“نهضت ما اسلامى است قبل از آنکه ايرانى باشد. نهضت مستضعفين سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقهاى خاص متعلق باشد و نيز مىفرمايند: انقلاب اسلامى يعنى راهى که هدف آن اسلام و ارزشهاى اسلامى است و مبارزه صرفا براى برقرارى ارزشهاى اسلامى انجام مىگيرد”.(5)
وحدت و يکپارچگى زمينهساز گسترش امت اسلام
از ديگر دستاوردهاى اجراى اين فريضه در جامعه که در سايه بيدارى حس دينى مردم و ملت مىباشد متحد شدن کشورهاى اسلامى در هر عرصه و جامعهاى مىباشد.
مسلمانان و ملتهاى اسلامى به اين نتيجه رسيدند که تنها در سايه چنگ زدن به ريسمان الهى است که مىشود جامعه جهانى موردنظر اسلام را ايجاد کرد. در اين زمينه خدا در قرآن کريم مىفرمايد: “واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا”(6) “همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد تا متفرق نشويد.”
در تاريخ نيز مىبينيم پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) با گسترش اسلام و اتحاد سرزمينهاى اسلامى با يکديگر چه فتوحاتى را در صدر اسلام داشتند وتا چه حد به تبليغ و گسترش اسلام پرداختند.
رهبرى صالحان
همچنين اسلام معتقد است که حکومت در زمان غيبت کبرى حق کسانى است که شرايطى را داشته باشند که در قرآن، روايات براى حاکم جامع آمده است، يعنى مرد فقيه اسلامشناس، عادل، شجاع، مدبر زيرا شخصى که بهعنوان رهبر جامعه در راس امور قرار مىگيرد اگر به قوانين اسلام و منابع اخذ آن آشنايى نداشته باشد، چگونه انتظار مىرود جامعه در مسير صحيح قرآنى حرکت کند، همچنين در قانون اسلام مشاهده مىکنيم که شخص رهبر جامعالشرايط توسط افرادى انتخاب مىشود که خود اسلامشناس مىباشند و گروهى هستند که پشتوانه مردمى نيز دارند و توسط ملت انتخاب مىشوند تا سلامت جامعه اسلامى بهتر حفظ گردد.
مشارکت سياسى مردم
مشارکت سياسى در واقعه حضور فعال، سالم و توام با هوشيارى و شناخت موقعيتها در عرصههاى مختلف تصميمگيرى در يک نظام سياسى است.
بديهى است سالم و هدفمند بودن حضور و مشارکت حداکثرى شرط اساسى و پايدار براى پيشرفت يک سيستم سالم سياسى است.
به هر اندازه مشارکت و نقش مردم در تصميمگيرىها با رشد آگاهى و تعميق فضايل معنوى آنان همراه باشد، اين مشارکت و حضور در صحنهها با دوام و قوام بيشترى خواهد بود . آنگاه هر گونه رخنه و ايجاد خلل از جانب دشمنان در آن غيرممکن خواهد شد. سفارش وتوصيه به انجام خوبىها و بازداشتن از زشتىها دو اصل پذيرفته شده همه ملل و اقوام در طول تاريخ زندگى انسانها بوده است، زيرا اين دو اصل علاوه بر اينکه مورد تائيد فطرت حقيقتطلب آنها بوده بلکه مورد سفارش و دستور موکد عقل سليم انسان نيز بود. ناگفته پيداست که خوبى و بدى حسن و قبح فعلى در نزد اقوام گوناگون متفاوت بوده و معيار ارزشها و ضدارزشها در ميان ملل معتقد به اديان الهى بويژه دين مبين اسلام با کسانى که از داشتن چنين عقايدى محروم بودهاند تفاوتهاى چشمگيرى داشته است اما اين اصل در همه ساختارهاى فکرى و نظامهاى اجتماعى مشترک است که اگر عملى را خوب (حسن) يا زشت (قبيح) بدانند امر و توصيه به انجام و عدم انجام آن لازم و به جهت حفظ واستمرار مشارکت لازم و هدفمند در اجتماع آن را يک ارزش مهم به حساب مىآورند.
بنابراين امر به خوبىها (معروفات) و نهى از زشتىها (منکرات) از اصول پذيرفته شده همه عقلاست و کليه صاحبان انديشه و متفکران عالم چه از بعد معنوى و چه از ديدگاه مادى آن را از ضرورتهاى اجتنابناپذير حيات اجتماعي- سياسى بشر مىدانند. به هر اندازه که مردم در امور اجتماعي- سياسى و فرهنگى يکديگر را توصيه به خوبىها و نهى از بدىها نمايند، مشارکت سياسى آنهادر تصميمگيرىهاى کلان جامعه سالمتر و باثباتتر خواهد بود.
وضع قوانين تضمينکننده سعادت دنيوى و اخروى افراد در جامعه، جلوگيرى از تصويب قوانين ضداخلاقى در مجالس قانونگذارى کشورها در عرصه و روزگار، جلوگيرى از روى کارآمدن سياستمداران کجانديش و نالايق درعرصه تصميمگيرى هر مملکتى و دفاع از ستمديدگان عالم و... ازجمله مصاديق عينى مشارکت سياسى سالم ممزوج با فرهنگ غنى در امر به معروف و نهى از منکر توسط افراد در جامعه پاک است.
مقابله با منکرات سياسي
در برابر معروفات سياسى در هر جامعهاى يکسرى منکرات سياسى نيز وجود دارد که سلامت جامعه و صيانت و دفاع از ارزشهاى اسلامى را به خطر مىاندازد:
تبليغات سوء و نشر اکاذيب
با اندکى تامل در تاريخ روزگار بيشتر مىبينيم که در هر عصر و دورهاى دشمنان وحدت مردم با استفاده از ابزار و وسايل موجود ذهنيت مردم را خراب کرده و با تبليغات سوء و نشر اکاذيب کيان هر جامعهاى را به خطر انداختهاند.
همان طورى که مىدانيم يکى از راههاى بسيار موثر در ايجاد تفرقه و اختلاف چه در خانواده بهعنوان کوچکترين واحد و چه در يک کشور حتى در سطح جهانى دروغپردازى و شايعهپراکنى مىباشد.
در زمان ما با توجه به گسترش تکنولوژى مثل ماهواره، اينترنت و ديگر وسايل تبليغات از يک طرف واينکه اين وسايل بمباران تبليغاتى در اختيار کشورهاى صنعتى است که سابقه استعمارگرى داشتهاند از طرف ديگر به خوبى مىشود پى برد که چگونه دشمن سعى مىکند از اين راه يعنى نشر اکاذيب و شايعهپراکنى جهت ايجاد شکاف بين اقشار مختلف بهرهبردارى کند. اما مىدانيم که اين شيوه زمانى مىتواند مخرب باشد که مردم در جريان امور کشور قرار نگيرند و از اوضاع داخلى و مسائل مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعى و غيره بىاطلاع باشند و از آنجا که انسان طبيعتا دنبال حقيقت است مىبينيم يک شکافى بين بىاطلاعى از يک طرف و تلاش جهت کشف حقايق از طرف ديگر ايجاد مىشود و دشمن سعى مىکند اين شکاف را با خبرهاى تحريف شده پر کند.
قرآن در اين باره مىفرمايد:
“الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئک الذين هديهم الله و اولئک هم اولوالالباب”(7) “آن کسانى که سخن را مىشنوند و نيکوترين آن را عمل مىکنند آنان هستند که خدا هدايتشان فرموده است و آنان خردمندانند.”اين آيه آزادانديشى مسلمانان و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف به خوبى نشان مىدهد.
نخست مىگويد:”بندگان مرا بشارت ده.” وبعد اين بندگان ويژه را به اين صورت معرفى مىکند که آنها به سخنان بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر گوش فرا مىدهند و با نيروى عقل و خرد بهترين آنها را مىگزينند.” هيچگونه تعصب و لجاجتى در کار نيست و هيچ گونه محدوديتى در فکر و انديشه آنها وجود ندارد آنها جوياى حقند و تشنه حقيقت. هرجا که آن را بيابند با تمام وجود از آن استقبال مىکنند واز چشمه زلال آن بىدريغ مىنوشند و سيراب مىشوند. آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نيک، بلکه در ميان خوب و خوبتر و نيکو و نيکوتر دومى را بر مىگزينند.
آرى اين است نشانه يک مسلمان و مومن حقطلب.(8)
بزرگنمايى قدرت دشمن
دومين وسيلهاى که دشمن براى رسيدن به هدف سوءش استفاده مىکند و جزء منکرات سياسى محسوب مىشود بزرگ جلوه دادن قدرت نيروى دشمن است.
حکومتهاى الهى در طول تاريخ بشر همواره با اين ترفند تبليغاتى مواجه بودهاند چه پيامبران قبل از حضرت محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) و چه دوران رسول اکرم(صلى الله عليه و آله و سلم) وائمه اطهار(عليهمالسلام) و چه دوران فعلى با اين توطئه مواجه بوده و مىباشد. وليکن تاريخ نشان داد که کشورهاى بيگانه و دشمنان اسلام چند نکته را درنيافتند و اين موجب به هم ريختن معادلات سياسى آنها شد: چرا که قدرت الهى را نشناختند و نمىدانستند که همه چيز را نمىشود با عقل بشرى حساب نمود چه بسا که قرآن نيز در اين زمينه به کسانى که با ايمان به خدا و اخلاص در راه خدا جهاد کنند وعده نصرت به آنها داده شده است:“کم من فئه قليله غلبت فئتا کثيره”(9)
لذا در چنين زمانى ما بايد کاملا هوشيار بوده و تحت تاثير تبليغات سوء دشمن قرار نگيريم و از تکنولوژى و سلاحهاى پيشرفته دشمن هراس به دل راه ندهيم که:“ان اوهن البيوت لبيت العنکبوت”(10)
فتنهگرى و آشوب
سومين منکر سياسى فتنهگرى و آشوب است.
غالبا فتنهگرى زمانى شکل مىگيرد که دشمن در بنبست سياسى باشد و ديگر توان برخورد مستقيم را ندارد و دشمنى او کاملا مبرهن و واضح شده باشد.
در چنين زمانى سعى مىکند که با کسب اطلاعات توسط افرادى که سست ايمان هستند و به متاعى چند آخرت خود را مىفروشند نقاط ضعف و اشکال نظامهاى اسلامى را پيدا کنند و تبليغات خود را روى آن موضوع متمرکز کنند تا زمانى که فضا را شبهناک کنند و چنين زمانى است که سعى مىکنند از آبى گلآلود ماهى بگيرند و با ايجاد جو رعب و وحشت و دروغپردازى و تفرقهافکنى و شايعهپراکنى عناصر مزدور خود را قالب مدافعان آزادى حقوق بشر و حاميان مردم واجرا کنندگان احکام الهى به مردم معرفى نمايند. دقيقا آنچيزى که در زمان حضرت علي(عليه السلام) را به نااهلان واگذار نمودند.
قرآن کريم نيز جوامع بشرى را به هوشيارى نسبت به فتنهگرى سفارش کرده:
“الفتنه اشد من القتل”(11) “فتنهگرى شديدتر از کشتن است”.
و نيزدر جاى ديگر مىفرمايد:
“واتقو فتنه لاتصصيبن الذين ظلموا منکم خاصه و اعلموا ان الله شديد العقاب”(12) “از فتنهگرى بپرهيزيد و گمان نکنيد که اگر فتنهاى رخ داد فقط به آنهايى که ستم کردهاند آسيب مىرسد و به ديگران نيز آسيب نمىرسد”.
يعنى اينکه بايد قبل از به نتيجه رسيدن فتنه چشم فتنه را کور کرد وگرنه نتيجهاى که از فتنه حاصل مىگردد دامنگير تمام جامعه مىشود و مومنين نيز به جرم سکوت، در پيشگاه خدا مسئول خواهند بود و بايد پاسخگو باشند.
از آيات فوق مىتوان اين امر را استنباط کرد که مردم و مسئولين نبايد فريب شعارهاى دروغين را بخورند و توجه داشته باشند که همواره استکبارستيزى و مقابله با ترفندها و توطئههاى آنها را شعار خود قرارداده و با روشنگرى و شجاعت چهرههاى آشوبگر و منافق را شناسايى کرده تا به دشمنان اسلام و قرآن ثابت کنيم که ما مسلمين همواره تيزبين و استکبارستيز بوده و خواهيم بود تا انشاءالله بتوانيم حکومت مصلح اسلام را به سطح جهان گسترش داده و عدل و داد را در سطح جهانى حکمفرما نماييم.
“وجعلناها نکالا لما بين يديها و ما خلفها و موعظه للمتقين”(1)
و امت اسلام را از اين جهت بهترين امت مىداند چرا که امر به معروف و نهى از منکر را اقامه مىداند.
“کنتم خير امت اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله”(2) “شما هستيد بهتر امتى که بيرون آورده شد از براى مردمان مىفرماييد به خوبى و باز مىداريد از ناشايسته و مىگرويد به خدا”.فلسفه قيام امام حسين(عليهالسلام) و وجود ائمه معصومين(عليهمالسلام) نيز اجراى اين امر بوده است. همانطورى که تاريخ نشان داده است “تا درون جامعهاى اصلاح نگردد اصلاح بيرون امکانپذير نيست و امر به معروف و نهى از منکر پيکار با دشمن داخلى است.”(3)
دين اسلام دين کامل و همهجانبهاى مىباشد و احکامش در همه ابعاد زندگى قابل تطبيق با کليه شرايط زمانى و مکانى است. بنابراين بهطور حتم اجراى احکام اسلام در جامعه نيازمند پشتوانه قوى است که از راه تشکيل حکومت اسلامى و در سايه اقتدار آن امکان پذير است.
جامعه اسلامى هرچند در شئون اقتصادى سرآمد و کارآمد باشد مادامى که از مصالح سياسى آگاه نبوده در موضع انزوا قرار مىگيرد و زمينه تباهى آن جامعه فراهم مىشود.
اسلام باانجام امر به معروف و نهى از منکر اصولى را جهت اقتدار حکومت اسلامى ارائه مىنمايد که نمودارى از آن نقل مىشود:
تشکيل حکومت اسلامى براى اجراى احکام اسلام
منظور از سياست يعنى روش اداره کردن جامعه يا تنظيم جامعه به صورتى که مصالح و خواستههاى جامعه تحقق يابد به تعبير ديگر آئين کشورداري.(4)
با توجه به جدايى دين از سياست و اينکه اسلام يک مکتب جامعالاطراف و شامل کليه قوانين فردى براى اداره جامعه مىباشد از قوانين مدنى مربوط به ازدواج و طلاق وتجارت و معاملات و بيع و بويژه احکام قضائى و کيفرى در قرآن وارد شده است که اجراى آنها اولا نيازمند به تشکيل حکومت اسلامى دارد و دوم اينکه سبب حفظ ارزشهاى اسلامى و اقتدار حکومت اسلامى مىگردد.
حفظ ارزشهاى اسلامي
آنچه که دين مبين اسلام را نسبت به ساير اديان منحصر به فرد ساخته است اين است که اسلام ماهيتى مذهبى و سياسى بر پايه حفظ ارزشهاى اسلامى دارد برخلاف ديگر حرکتهاى سياسي، اجتماعى که در طول تاريخ رخ داده است که بعضا با مطرح ساختن صرف مسائل اقتصادى وغيره به پيروزى رسيدند.
در اين زمينه حضرت امام خميني(رحمه الله عليه) مىفرمايند:
“نهضت ما اسلامى است قبل از آنکه ايرانى باشد. نهضت مستضعفين سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقهاى خاص متعلق باشد و نيز مىفرمايند: انقلاب اسلامى يعنى راهى که هدف آن اسلام و ارزشهاى اسلامى است و مبارزه صرفا براى برقرارى ارزشهاى اسلامى انجام مىگيرد”.(5)
وحدت و يکپارچگى زمينهساز گسترش امت اسلام
از ديگر دستاوردهاى اجراى اين فريضه در جامعه که در سايه بيدارى حس دينى مردم و ملت مىباشد متحد شدن کشورهاى اسلامى در هر عرصه و جامعهاى مىباشد.
مسلمانان و ملتهاى اسلامى به اين نتيجه رسيدند که تنها در سايه چنگ زدن به ريسمان الهى است که مىشود جامعه جهانى موردنظر اسلام را ايجاد کرد. در اين زمينه خدا در قرآن کريم مىفرمايد: “واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا”(6) “همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد تا متفرق نشويد.”
در تاريخ نيز مىبينيم پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم) با گسترش اسلام و اتحاد سرزمينهاى اسلامى با يکديگر چه فتوحاتى را در صدر اسلام داشتند وتا چه حد به تبليغ و گسترش اسلام پرداختند.
رهبرى صالحان
همچنين اسلام معتقد است که حکومت در زمان غيبت کبرى حق کسانى است که شرايطى را داشته باشند که در قرآن، روايات براى حاکم جامع آمده است، يعنى مرد فقيه اسلامشناس، عادل، شجاع، مدبر زيرا شخصى که بهعنوان رهبر جامعه در راس امور قرار مىگيرد اگر به قوانين اسلام و منابع اخذ آن آشنايى نداشته باشد، چگونه انتظار مىرود جامعه در مسير صحيح قرآنى حرکت کند، همچنين در قانون اسلام مشاهده مىکنيم که شخص رهبر جامعالشرايط توسط افرادى انتخاب مىشود که خود اسلامشناس مىباشند و گروهى هستند که پشتوانه مردمى نيز دارند و توسط ملت انتخاب مىشوند تا سلامت جامعه اسلامى بهتر حفظ گردد.
مشارکت سياسى مردم
مشارکت سياسى در واقعه حضور فعال، سالم و توام با هوشيارى و شناخت موقعيتها در عرصههاى مختلف تصميمگيرى در يک نظام سياسى است.
بديهى است سالم و هدفمند بودن حضور و مشارکت حداکثرى شرط اساسى و پايدار براى پيشرفت يک سيستم سالم سياسى است.
به هر اندازه مشارکت و نقش مردم در تصميمگيرىها با رشد آگاهى و تعميق فضايل معنوى آنان همراه باشد، اين مشارکت و حضور در صحنهها با دوام و قوام بيشترى خواهد بود . آنگاه هر گونه رخنه و ايجاد خلل از جانب دشمنان در آن غيرممکن خواهد شد. سفارش وتوصيه به انجام خوبىها و بازداشتن از زشتىها دو اصل پذيرفته شده همه ملل و اقوام در طول تاريخ زندگى انسانها بوده است، زيرا اين دو اصل علاوه بر اينکه مورد تائيد فطرت حقيقتطلب آنها بوده بلکه مورد سفارش و دستور موکد عقل سليم انسان نيز بود. ناگفته پيداست که خوبى و بدى حسن و قبح فعلى در نزد اقوام گوناگون متفاوت بوده و معيار ارزشها و ضدارزشها در ميان ملل معتقد به اديان الهى بويژه دين مبين اسلام با کسانى که از داشتن چنين عقايدى محروم بودهاند تفاوتهاى چشمگيرى داشته است اما اين اصل در همه ساختارهاى فکرى و نظامهاى اجتماعى مشترک است که اگر عملى را خوب (حسن) يا زشت (قبيح) بدانند امر و توصيه به انجام و عدم انجام آن لازم و به جهت حفظ واستمرار مشارکت لازم و هدفمند در اجتماع آن را يک ارزش مهم به حساب مىآورند.
بنابراين امر به خوبىها (معروفات) و نهى از زشتىها (منکرات) از اصول پذيرفته شده همه عقلاست و کليه صاحبان انديشه و متفکران عالم چه از بعد معنوى و چه از ديدگاه مادى آن را از ضرورتهاى اجتنابناپذير حيات اجتماعي- سياسى بشر مىدانند. به هر اندازه که مردم در امور اجتماعي- سياسى و فرهنگى يکديگر را توصيه به خوبىها و نهى از بدىها نمايند، مشارکت سياسى آنهادر تصميمگيرىهاى کلان جامعه سالمتر و باثباتتر خواهد بود.
وضع قوانين تضمينکننده سعادت دنيوى و اخروى افراد در جامعه، جلوگيرى از تصويب قوانين ضداخلاقى در مجالس قانونگذارى کشورها در عرصه و روزگار، جلوگيرى از روى کارآمدن سياستمداران کجانديش و نالايق درعرصه تصميمگيرى هر مملکتى و دفاع از ستمديدگان عالم و... ازجمله مصاديق عينى مشارکت سياسى سالم ممزوج با فرهنگ غنى در امر به معروف و نهى از منکر توسط افراد در جامعه پاک است.
مقابله با منکرات سياسي
در برابر معروفات سياسى در هر جامعهاى يکسرى منکرات سياسى نيز وجود دارد که سلامت جامعه و صيانت و دفاع از ارزشهاى اسلامى را به خطر مىاندازد:
تبليغات سوء و نشر اکاذيب
با اندکى تامل در تاريخ روزگار بيشتر مىبينيم که در هر عصر و دورهاى دشمنان وحدت مردم با استفاده از ابزار و وسايل موجود ذهنيت مردم را خراب کرده و با تبليغات سوء و نشر اکاذيب کيان هر جامعهاى را به خطر انداختهاند.
همان طورى که مىدانيم يکى از راههاى بسيار موثر در ايجاد تفرقه و اختلاف چه در خانواده بهعنوان کوچکترين واحد و چه در يک کشور حتى در سطح جهانى دروغپردازى و شايعهپراکنى مىباشد.
در زمان ما با توجه به گسترش تکنولوژى مثل ماهواره، اينترنت و ديگر وسايل تبليغات از يک طرف واينکه اين وسايل بمباران تبليغاتى در اختيار کشورهاى صنعتى است که سابقه استعمارگرى داشتهاند از طرف ديگر به خوبى مىشود پى برد که چگونه دشمن سعى مىکند از اين راه يعنى نشر اکاذيب و شايعهپراکنى جهت ايجاد شکاف بين اقشار مختلف بهرهبردارى کند. اما مىدانيم که اين شيوه زمانى مىتواند مخرب باشد که مردم در جريان امور کشور قرار نگيرند و از اوضاع داخلى و مسائل مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعى و غيره بىاطلاع باشند و از آنجا که انسان طبيعتا دنبال حقيقت است مىبينيم يک شکافى بين بىاطلاعى از يک طرف و تلاش جهت کشف حقايق از طرف ديگر ايجاد مىشود و دشمن سعى مىکند اين شکاف را با خبرهاى تحريف شده پر کند.
قرآن در اين باره مىفرمايد:
“الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئک الذين هديهم الله و اولئک هم اولوالالباب”(7) “آن کسانى که سخن را مىشنوند و نيکوترين آن را عمل مىکنند آنان هستند که خدا هدايتشان فرموده است و آنان خردمندانند.”اين آيه آزادانديشى مسلمانان و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف به خوبى نشان مىدهد.
نخست مىگويد:”بندگان مرا بشارت ده.” وبعد اين بندگان ويژه را به اين صورت معرفى مىکند که آنها به سخنان بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر گوش فرا مىدهند و با نيروى عقل و خرد بهترين آنها را مىگزينند.” هيچگونه تعصب و لجاجتى در کار نيست و هيچ گونه محدوديتى در فکر و انديشه آنها وجود ندارد آنها جوياى حقند و تشنه حقيقت. هرجا که آن را بيابند با تمام وجود از آن استقبال مىکنند واز چشمه زلال آن بىدريغ مىنوشند و سيراب مىشوند. آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نيک، بلکه در ميان خوب و خوبتر و نيکو و نيکوتر دومى را بر مىگزينند.
آرى اين است نشانه يک مسلمان و مومن حقطلب.(8)
بزرگنمايى قدرت دشمن
دومين وسيلهاى که دشمن براى رسيدن به هدف سوءش استفاده مىکند و جزء منکرات سياسى محسوب مىشود بزرگ جلوه دادن قدرت نيروى دشمن است.
حکومتهاى الهى در طول تاريخ بشر همواره با اين ترفند تبليغاتى مواجه بودهاند چه پيامبران قبل از حضرت محمد(صلى الله عليه و آله و سلم) و چه دوران رسول اکرم(صلى الله عليه و آله و سلم) وائمه اطهار(عليهمالسلام) و چه دوران فعلى با اين توطئه مواجه بوده و مىباشد. وليکن تاريخ نشان داد که کشورهاى بيگانه و دشمنان اسلام چند نکته را درنيافتند و اين موجب به هم ريختن معادلات سياسى آنها شد: چرا که قدرت الهى را نشناختند و نمىدانستند که همه چيز را نمىشود با عقل بشرى حساب نمود چه بسا که قرآن نيز در اين زمينه به کسانى که با ايمان به خدا و اخلاص در راه خدا جهاد کنند وعده نصرت به آنها داده شده است:“کم من فئه قليله غلبت فئتا کثيره”(9)
لذا در چنين زمانى ما بايد کاملا هوشيار بوده و تحت تاثير تبليغات سوء دشمن قرار نگيريم و از تکنولوژى و سلاحهاى پيشرفته دشمن هراس به دل راه ندهيم که:“ان اوهن البيوت لبيت العنکبوت”(10)
فتنهگرى و آشوب
سومين منکر سياسى فتنهگرى و آشوب است.
غالبا فتنهگرى زمانى شکل مىگيرد که دشمن در بنبست سياسى باشد و ديگر توان برخورد مستقيم را ندارد و دشمنى او کاملا مبرهن و واضح شده باشد.
در چنين زمانى سعى مىکند که با کسب اطلاعات توسط افرادى که سست ايمان هستند و به متاعى چند آخرت خود را مىفروشند نقاط ضعف و اشکال نظامهاى اسلامى را پيدا کنند و تبليغات خود را روى آن موضوع متمرکز کنند تا زمانى که فضا را شبهناک کنند و چنين زمانى است که سعى مىکنند از آبى گلآلود ماهى بگيرند و با ايجاد جو رعب و وحشت و دروغپردازى و تفرقهافکنى و شايعهپراکنى عناصر مزدور خود را قالب مدافعان آزادى حقوق بشر و حاميان مردم واجرا کنندگان احکام الهى به مردم معرفى نمايند. دقيقا آنچيزى که در زمان حضرت علي(عليه السلام) را به نااهلان واگذار نمودند.
قرآن کريم نيز جوامع بشرى را به هوشيارى نسبت به فتنهگرى سفارش کرده:
“الفتنه اشد من القتل”(11) “فتنهگرى شديدتر از کشتن است”.
و نيزدر جاى ديگر مىفرمايد:
“واتقو فتنه لاتصصيبن الذين ظلموا منکم خاصه و اعلموا ان الله شديد العقاب”(12) “از فتنهگرى بپرهيزيد و گمان نکنيد که اگر فتنهاى رخ داد فقط به آنهايى که ستم کردهاند آسيب مىرسد و به ديگران نيز آسيب نمىرسد”.
يعنى اينکه بايد قبل از به نتيجه رسيدن فتنه چشم فتنه را کور کرد وگرنه نتيجهاى که از فتنه حاصل مىگردد دامنگير تمام جامعه مىشود و مومنين نيز به جرم سکوت، در پيشگاه خدا مسئول خواهند بود و بايد پاسخگو باشند.
از آيات فوق مىتوان اين امر را استنباط کرد که مردم و مسئولين نبايد فريب شعارهاى دروغين را بخورند و توجه داشته باشند که همواره استکبارستيزى و مقابله با ترفندها و توطئههاى آنها را شعار خود قرارداده و با روشنگرى و شجاعت چهرههاى آشوبگر و منافق را شناسايى کرده تا به دشمنان اسلام و قرآن ثابت کنيم که ما مسلمين همواره تيزبين و استکبارستيز بوده و خواهيم بود تا انشاءالله بتوانيم حکومت مصلح اسلام را به سطح جهان گسترش داده و عدل و داد را در سطح جهانى حکمفرما نماييم.
پىنوشتها:
1- البقره، 66
2- آل عمران، 110
3- جعفر، سبحاني، حکومت اسلامي، ص 268
4- مصباح يزدي، سلسله مباحث اسلام، سياست و حکومت، ويراستار دفتر مطالعات وبررسىهاى سياسى تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1377
5- روحالله، الموسوى الخميني، صحيفه نور، جلد 10، ص 227
6- آل عمران، 102
7- الزمر، 17
8- ناصر، مکارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، جلد 19، ص 412
9- البقره، 249
10- العنکبوت، 40
11- آل عمران، 191
12- الانفال، 25