تحولات خاورمیانه و تاثیر آن بر سیاست خارجی عربستان

همان‌طور که می‌دانید منطقه خاورمیانه یکی از مهمترین مناطقی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه قدرت‌های بزرگ جهانی قرار گرفته است. این منطقه از لحاظ تاریخی و فرهنگی خاستگاه و زادگاه ادیان بزرگ توحیدی و الهی است. از
شنبه، 9 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحولات خاورمیانه و تاثیر آن بر سیاست خارجی عربستان
تمدّن چین

 

نویسنده: مجتبی لطفعلی نیا - کارشناس ارشد روابط بین الملل
منبع: راسخون

 

همان‌طور که می‌دانید منطقه خاورمیانه یکی از مهمترین مناطقی است که از دیرباز تاکنون مورد توجه قدرت‌های بزرگ جهانی قرار گرفته است. این منطقه از لحاظ تاریخی و فرهنگی خاستگاه و زادگاه ادیان بزرگ توحیدی و الهی است. از طرفی به لحاظ بافت اجتماعی نیز وجود قومیت های متعدد در آن منجر به توجهی ویژه بدان شده است.

 در حال حاضر موضوع اقتصاد و بویژه وجود منابع عظیم نفتی اصلی‌ترین علت توجه قدرت‌های جهانی به این منطقه می‌باشد که متعاقب آن هرکدام از کشورهای موجود در این منطقه به لحاظ ویژگی‌های مختص به خود همواره توجهات جهانی را به خود اختصاص داده‌اند.

در میان کشورهای موجود در خاورمیانه، کشور عربستان به سبب ویژگی‌ها و مختصات ویژه، از اهمیتی به خصوص برخوردار است. وجود منابع عظیم نفتی و عنوان صادرکننده نخست نفت برای این کشور از یکسو و همچنین وضعیت متمایز جغرافیایی و ژئوپلیتیکی و از همه مهم‌تر محوریت جهان اسلام به علت وجود کعبه مقدس در این کشور منجر به آن شده است که این کشور برجستگی خاصی در منطقه خاورمیانه داشته باشد.

بدین سبب وقوع هرگونه تحول و رخداد در منطقه خاورمیانه تاثیرات عمیق و شگرفی بر جایگاه منطقه‌ای عربستان خواهد داشت ؛ لذا بدیهی است که این کشور نسبت به حوادث و رویدادها اقداماتی متناسب با منافع ملی خود داشته باشد. در حال حاضر آنچه که منجر به نمود رفتار سیاست خارجی این کشور در منطقه خاورمیانه شده است، وجود بحران هایی نظیر سوریه، یمن، عراق و فلسطین می‌باشد. اما سوال اینجاست که مواضع کشور عربستان در قبال این بحران‌ها چگونه است؟

برای پاسخ به این سوال، در ابتدا لازم و ضروری است که گذاری بر اهداف سیاست خارجی عربستان داشته باشیم. در یک بیان کلی این اهداف را می‌توان این‌گونه بر شمرد:

1- از زمان تاسیس رسمی حکومت پادشاهی در عربستان (1902 میلادی ) تاکنون، این کشور با اتخاذ سیاست محافظه کارانه همواره به دنبال یک حامی فرامنطقه‌ای جهت تحکیم مبانی قدرت و همچنین در دست گیری موازنه قدرت در منطقه خاورمیانه می‌باشد. این‌گونه بود که عربستان روابط بسیار خوبی با کشورهای غربی بویژه آمریکا آغاز نمود و بلوک غرب را حامی منتخب خود قرار داد. پس در یک شمای کلی می‌توان گفت نخستین هدف عربستان در سیاست خارجی موازنه قدرت می‌باشد.

2- ظهور اسلام و وجود حرمین شریفین در کشور عربستان منجر به آن شد که در میان کشورهای اسلامی جایگاه ویژه‌ای به عربستان داده شود و در نهایت این اندیشه بر اذهان سیاستمداران عربستان متبادر شد که جهان اسلام بایستی تابعی از سیاست‌های این کشور باشد. بدین قرار عربستان با حمایت‌های مالی گسترده از کشورهای اسلامی و جنبش‌های اسلامی این آرمان را محقق نمود و منزلت و موقعیت خود را در میان کشورهای عرب اسلامی تعالی بخشید که در نتیجه این مبحث، دومین هدف سیاست خارجی عربستان را می‌توان تاکید بر رهبری جهان اسلام قلمداد نمود.

3- از آنجا که حکومت در کشور عربستان مبتنی بر پادشاهی مطلقه می‌باشد، لذا موضوع دموکراسی و ترویج جنبش‌های اجتماعی و انقلابی در میان کشورهای اسلامی به ناگاه، بر پیکره سیاسی عربستان تاثیر خواهد گذاشت و منجر به سقوط حکومت در این کشور خواهد شد؛ بدین منظور یکی دیگر از اهداف سیاست خارجی عربستان مقابله با این جنبش‌ها در میان کشورهای منطقه می‌باشد. در حال حاضر بحران بحرین و یمن نمونه بارزی از این مقوله می‌باشند که عربستان با تمام قوا با جنبش‌های مردمی و انقلابی در این کشورها مقابله نموده و خواستار حفظ حکومت‌های غیر مردمی و غیرمنتخب در آنها می‌باشد.

4- از جمله مسائلی که در بررسی کشورهای جهان اسلام حائز اهمیت می‌باشد، مبحث شیعه یا سنی بودن هر یک از این کشورهاست. کشور عربستان به لحاظ آن‌که خود را داعیه‌دار رهبری جهان اسلام می‌داند لذا خواستار آن است که مذهب رسمی خود (فرقه حنبلی با قرائت وهابی) را در میان سایر کشورهای اسلامی تبلیغ نماید. بدین سان به سبب آن‌که در میان کشورهای اسلامی علی‌رغم وجود مذهب شیعی، فرقه‌هایی دیگر از اهل سنت نظیر شافعی و مالکی و حنفی به چشم می‌خورد، لذا این امر سبب شده است که عربستان یکی دیگر از اهداف سیاست خارجی خود را مطابق با صدور مذهب در میان کشورهای منطقه‌ای ترسیم نماید.

حال پس از آشنایی نسبی با اهداف سیاست خارجی عربستان، لازم و ضروری است تا مروری بر تحولات اخیر خاورمیانه و تاثیر آن بر سیاست خارجی عربستان داشته باشیم.

همزمان با شروع جنبش بیداری اسلامی در تونس و سرنگونی بن علی (2010-2011 میلادی) و تسرّی آن به کشورهایی نظیر مصر، لیبی، بحرین و یمن، کشور عربستان چرخشی اساسی در سیاست خارجی خود ایجاد نمود. چرا که وقوع این جنبش‌ها گویای پیام روشن و واضح تغییر در عربستان بود. این‌گونه بود که عربستان رویکردهای مختلفی در قبال هر یک از این بحران ها اتخاذ نمود. در بحران تونس، عربستان به هیچ روی تصور نمی‌کرد که جنبش‌های مردمی در این کشور به ثمر نشیند، لذا نتوانست اقدامی درخور توجه انجام دهد؛ متعاقب آن با وقوع انقلاب در مصر، عربستان ناچارا به تغییر سیاست محافظه‌کارانه خود روی آورد و شروع به حمایت از دیکتاتور مصر نمود؛ اما این اقدام نیز نتواسنت مانعی در برابر خواسته های مردمی شود و دیگر بار عربستان دچار شکست در رویکرد سیاست خارجی خود شد.

با وقوع انقلاب در بحرین (2011 میلادی )، این بار عربستان با تمامی قوا و بهره‌مندی از ظرفیت‌های موجود وارد میدان شد. به طور کلی عربستان، به جهت پررنگ بودن ماهیت شیعی انقلاب بحرین، ایران را عامل اصلی آن می‌دانست و با تحریک احساسات سایر کشورهای عرب منطقه، اقدام به اعزام نیروهای متحد عرب از طریق شورای همکاری خلیج فارس به بحرین نمود و بدین ترتیب سریعا دست به سرکوب گسترده‌ی این جنبش انقلابی زد.

پس از بحرین نوبت به تظاهرات مردمی در یمن (2011 میلادی ) رسید. این تظاهرات برای عربستان بسیار حائز اهمیت بود. چرا که یمن برخلاف بحرین، دارای جمعیت بیشتری بوده و همواره جزو رقبای اصلی عربستان در منطقه می‌باشد و وجود گروه‌های شیعی در آن نیز خود زنگ خطری برای عربستان محسوب می‌شد. بدین قرار عربستان اقدام به حمایت علنی از عبدالله صالح، رئیس جمهوری یمن نموده و با اعزام مستقیم نیروی نظامی به این کشور سعی در سرکوب جنبش شکل گرفته در یمن نمود. در اینجا ذکر این نکته ضروری است، علت آن‌که عربستان به تنهایی وارد بحران یمن شد این بود که برخلاف انقلاب بحرین، کشورهای عضو شواری همکاری خلیج فارس تمایلی برای شرکت در بحران یمن نداشته و لذا از ارسال نیرو و تجهیزات امتناع کردند.

در کشاکش این بحران ها، جنگ داخلی سوریه (2011 میلادی ) آغاز شد. عربستان این بار با تعدیل سیاست خود سعی در حضور غیر مستقیم در این بحران نموده و از طریق حمایت گروه‌های سلفی و افراطی از حیث مادی و تسلیحاتی، تلاش نمود تا به اهداف خود نائل آید. ناگفته پیداست که علت اصلی فعالیت عربستان در براندازی حکومت بشار اسد، همسویی این کشور با اسرائیل می باشد. البته لازم به یادآوری است، یکی دیگر از دلایل حضور عربستان در بحران سوریه، تغییر موازنه قدرت به نفع خود در منطقه است؛ چرا که دو کشور ایران و عربستان، پس از وقوع انقلاب اسلامی، همواره به عنوان رقبای اصلی در منطقه محسوب می‌شوند و در قبال وقوع رخدادها، هر یک سعی در تغییر موازنه قدرت به نفع خود را دارند.

حضور نیروهای سلفی و افراطی داعش در عراق ( 2013 میلادی ) منطقه خاورمیانه را درگیر چالشی دیگر کرد. پس از سقوط صدام حسین در عراق (2003 میلادی ) عربستان تلاش زیادی نمود تا معادلات سیاسی در این کشور را به نفع خود تغییر دهد. اما با روی کار آمدن دولت شیعیان در عراق همه چیز به نفع ایران تغییر وضعیت داد. با ظهور نیروهای سلفی داعش در عراق، عربستان دیگر بار فرصت را مغتنم شمرد تا بتواند جایگاه از دست رفته خود را کسب نماید. لذا موضع این کشور در قبال این گروه، حمایت همه جانبه از فعالیت آنها بود. هرچند این رویه منجر به مخدوش شدن چهره عربستان در میان مردم این کشور شد اما آنچه که برای عربستان حائز اهمیت است سرنگونی دولت شیعی و کاهش نفوذ ایران در عراق می‌باشد.

بحران دیگری که از دیرباز تاکنون بر گردن منطقه خاورمیانه آویخته شده است، بحران فلسطین می‌باشد. جناح‌های قدرت آل سعود بر این باور هستند که مسئله فلسطين، هسته اصلي منازعه اعراب و اسرائيل را تشكيل مي‌دهد. آنها معتقدند که اگر این مشکل مرتفع شود، نقش برجسته عربستان در خاورمیانه تثبیت خواهد شد؛ لذا راه حلی که آنها برای این موضوع ارائه می‌دهند تشكيل كشور مستقل فلسطين به پايتختي قدس شرقی است. اما این سیاست به سبب نقطه مشترک همکاری بین آل سعود، اسراییل و امریکا هیچ‌گاه عملی نشد. به طور کلی عربستان از بین دو جریان فلسطینی حماس و فتح، خواستار حمایت از جریان فتح به رهبری محمود عباس می‌باشد. چرا که از یکسو با این عمل درست در نقطه مقابل ایران جای می‌گیرد و از سوی دیگر این رفتار در سیاست خارجی عربستان به هیچ روی منافاتی با موجودیت اسرائیل نخواهد داشت؛ لذا با این عمل اتحاد آمریکا، اسرائیل و عربستان بیش از پیش تقویت خواهد شد.

در یک برآیند کلی می‌توان گفت با روی کار آمدن سلمان بن عبدالعزیز، سیاست خارجی عربستان به سوی سیاست تهاجمی تغییر مسیر داده که نمود بارز آن اقدامات عربستان پیرامون راه اندازی جنگ یمن می‌باشد. در این میان آنچه که بیش از همه اذهان سیاست مداران عربستانی را مشغول خود کرده، هزینه‌های گزاف و جبران ناپذیری است که هر یک از این بحران‌ها به این کشور تحمیل می‌کنند. اعلام سیاست «ریاضت اقتصادی» از سوی پادشاه عربستان می‌تواند گویای این مطلب باشد که استمرار و تداوم حضور عربستان در این بحران‌ها، بی شک بر نظام سیاسی این کشور نیز اثر گذار خواهد بود و از یکسو کاهش منزلت بین المللی را با خود به همراه داشته و از سوی دیگر مقبولیت و مشروعیت سیاسی این نظام در نزد افکار عمومی را دستخوش تغییر خواهد نمود.

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط