خلاقیت در اسکیزوفرنی پارانوئیدی

خلاقیت یک مشخصه ی واقعی برای شرایط انسانی ما می باشد و چیزی فراتر از مکانیزم های خودمانی است. بنابراین، با نزدیک شدن به یک رابطه ی نزدیک با فیزیوپاتولوژی می توان داده های معتبری بدست آورد. به منظور کمک کردن در
سه‌شنبه، 15 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خلاقیت در اسکیزوفرنی پارانوئیدی
خلاقیت در اسکیزوفرنی پارانوئیدی

 

مترجم: حبیب الله علیخانی
منبع:راسخون




 

چکیده

خلاقیت یک مشخصه ی واقعی برای شرایط انسانی ما می باشد و چیزی فراتر از مکانیزم های خودمانی است. بنابراین، با نزدیک شدن به یک رابطه ی نزدیک با فیزیوپاتولوژی می توان داده های معتبری بدست آورد. به منظور کمک کردن در زمینه ی فهمیدن ویژگی های خلاقیت در بیماران اسکیزوفرنی پارانوئید، این مطالعه نتایج مربوط به یک تجزیه و تحلیل همبستگی را نشان می دهد که به صورت تصادفی بر روی 60 بیمار انجام شده است. این بیماران از لحاظ شدت علائم مثبت و منفی و خلاقیت، مورد ارزیابی قرار گرفتند. خوشبختانه، یافته ها, راهنماهای خوبی در زمینه ی یادگیری بهتر خلاقیت ارائه می دهد و برای برنامه های فیزیوتراپی بر پایه ی روش های مناسب، قابل استفاده می باشند.

مقدمه

روانشناسی هنری که بنیان گذاری آن Fechmer بوده است، از پارادایم تجربی، نشئت گرفته است. مطالعات اولیه فرض کرده اند که یک ارزش هنرمندانه جهانی وجود دارد که در هدف نهفته وجود دارد اما توسعه و تقویت تحقیقات دیگر، بر روی نقش حیاتی فاکتورهای اجتماعی و فرهنگی، تمرکز دارد. بر اساس تجزیه و تحلیل کیفی، نویسندگانی مانند کریتلر، پارسون و ... مدل های مختلفی را برای پذیرش در هنرهای بصری، پیشنهاد کرده است. تمام این مدل ها، همانگونه که فابینی در سال 2006 گفته است، این ایده را مطرح می کند که پذیرش هنری در واقع یک فرایند (artistic reception) با عوامل چندگانه می باشد.
بسته به اینکه این مورد، با آیتم های ساده در ارتباط باشد یا نه، و بسته به اینکه آیا این مورد بر اساس اهداف تجربی شدید ساخته شده باشند و یا با کارهای پیچیده ی هنری، پذیرش زیبایی تنها یکی از جهت دهی های بررسی در روانشناسی هنری است. یکی دیگر از جنبه های مربوط به این موضوع، در ارتباط با مطالعه ی فرایند خلاقیت به خودی خود است. در میان برخی از مقالات تحقیقاتی که در تلاش بوده اند تا مکانیزم های درگیر در فرایند خلاقیت را توصیف کنند، ما می توانیم مواردی همچون مدل مغز کل Hermann (1982)، در مورد نقش چین سینوسی مغز (fusiform gyrus) در حصول قابلیت های بالاتر مانند انتزاع، خلاقیت یا تفکر تشبیهی، را به یاد آوریم و علاوه بر آنها، اطلاعات جدیدی بوسیله ی Lacey، Stilla و Sathian (2012) یا Leung و همکارانش (2012) در ارتباط با برخی از نواحی درگیری غیر زبانی در فرایند و ایجاد استعاره ها، بیان شده است. اگر چه این تئوری ها به طور کامل سازگار نیستند، تمرکز آنها از تلاش به منظور ترسیم مغز به سمت رویه های دینامیک تر حرکت کرده است که در آنها مغز می تواند به طور همزمان نواحی غیر مرتبط مختلفی را درگیر کند و بدین شکل، فعالیت های انسانی نمونه واری را انجام دهد.
با نزدیک شدن خلاقیت انسانی به فیزیوپاتولوژی، می توان همچنین داده های با ارزشی بدست آوریم. برای مثال، Foley و Park (2005) نشان داده اند که افرادی که دارای ویژگی های اسکیزوتایپی هستند، دارای سطح بالاتری از خلاقیت نسبت به افرادی هستند که از اسکیزوفرنی رنج می برند و همچنین نسبت به افراد عادی. یک فعالیت بالاتر در قشر جلو مغزی در سمت راست مشاهده شده است که در افزایش قابلیت آنها در استفاده از نیمکره بر می گردد. یک مقاله ی دیگر de Manzano (2010) مشابهت های ما در زمینه ی دانسیته ی دریافت کننده های دپامین تالامیک D2 در افراد با خلاقیت بالا که از شیزوفرنی رنج می برند، را تأیید کرده اند. یک مطالعه که بوسیله ی یک تیم از محققین انجام شده است، یک ارتباط میان نویسنده بودن و احتمال رنج بردن از شیزوفرنی را شناسایی کرده است. تمام این مطالعات، از تلاش افراد گزافه گو در زمینه ی یادگیری مغز انسان و توسعه ی راه های درمانی جدید تشکیل شده اند.

رویه

اهداف

مقاله ی کنونی یک روش کمی است که کمک می کند تا ویژگی های خلاقانه در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید مورد بررسی قرار گیرد. امید است که این یافته ها، برای برنامه های رون درمانی بر اساس روش های هنری، قابل استفاده باشد.

فرضیه ها

فرضیه ی 1: ما فرض کردیم که یک ارتباط میان شدت علائم مثبت و خلاقیت در افرادی باشد که به دلیل مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید تحت درمان قرار گرفته اند، وجود دارد.
فرضیه ی 2: ما فرض کردیم که یک ارتباط میان شدت علائم منفی و خلاقیت در افراد که به دلیل مبتلا به اسکیزوفرنی پارانوئید تحت درمان قرار گرفته اند، وجود دارد.

شرکت کنندگان

این مطالعه از 60 فرد انتخاب شده به روش تصادفی می باشد که این انتخاب در بازه ی زمانی مارس 2013 و جولای 2013 انجام شده است. افراد انتخاب شده از بین بیمارانی هستند که به بیمارستان دکتر گاوریل کورتنو در شهر Clinical مراجعه کرده اند. سن بیماران بالاتر از 18 سال بود. و این بیماران به دنبال یک درمان ضد جنون دریافت کرده اند و بعد از آن وارد چرخه ی این تحقیق شده اند. بیماران دارای بیماری های مغزی، و افرادی که دارای اختلال شنوایی و بصری و آن دسته از بیماران دارای ناتوانی های ذهنی، از این تحقیق حذف شده اند.

وسایل و ادوات

مقیاس سندرم مثبت و منفی (PANSS)

PANSS یک مقیاس پزشکی است که شدت علائم بیماران مبتلا به شیزوفرنی را اندازه گیری می کند. Lewis Opler و Abraham Fiszbein و Stanley Kay همانگونه که در سال 1987 گفته اند، این مقیاس یکی از ابزارهای مورد استفاده در مطالعات درمانی ضد جنون می باشد.

مقیاس تجدید نظر یافته ی هنری (RAS)

مقیاس هنری (BWAS) یک آزمون نوع غیر شفاهی و غربال گری است که میزان خلاقیت تعیین می شود. BWAS برای اولین بار در سال 1952 بوسیله ی فرانک بارون و جرج اس منتشر شدند. ورژن تجدید نظر یافته از BWAS شامل دو مقیاس است که موجب حذف یک سری از آیکون های در درسترس BWAS تشکیل شده اند.
خلاقیت در اسکیزوفرنی پارانوئیدی

رویه

به هر بیمار اطلاعات شفاهی و کتبی در مورد هدف و طول مدت ارزیابی، موضوعات مربوط به اطمینان بخشی و امکان انصراف از مطالعه در هر زمان دلخواه، ارائه گردید. از آنها رضایت نامه ی کتبی دریافت گردید. بعد از اینکه هر بیمار به صورت منفرد مورد بررسی از لحاط استاندارد SCI-PANSS قرار گرفت، او به بخش اجرای یRAS خود محدود گردید. فرایند آماری مربوط به اطلاعات جمع آوری شده، با استفاده از SPSS ( بسته ی آماری برای علوم اجتماعی) ورژن 15.0 برای ویندوز، انجام شد.

نتایج

به منظور بررسی فرضیه ی وجود ارتباط میان شدت علائم مثبت و خلاقیت در بیماران درمان شده به دلیل اسکیزوفرنی پارانوئید، امتیاز مربوط به مقیاس فرعی مثبت PANSS با نتایج بدست آمده از مقیاس RAS ارتباط داده شد. برای بررسی بیشتر، امتیازات مربوط به آیتم های مقیاس فرعی مثبت با RAS ارتباط داده شد.
همانگونه که در جدول 2 مشاهده می شود، یک ارتباط منفی در یک سطح قابل توجه p<0.05 میان امتیازهای مقیاس PANSS و امتیاز RAS وجود دارد که این بدین معناست که فرضیه ی اول مطالعه، مورد تأیید است. مقیاس های فرعی علامت دارای یک ارتباط منفی با امتیاز RAS می باشد(p<0.05 و p<0.01).
خلاقیت در اسکیزوفرنی پارانوئیدی
فرضیه ی مربوط به ارتباط میان شدت علامت های منفی و خلاقیت در افرادی که به دلیل اسکیزوفرنی پارانوئید مورد معالجه قرار گرفته اند، با امتیاز مقیاس های PANSS و نتایج RAS در ارتباط است. به منظور تعمیق آنالیز، روابطی میان هر آیتم مقیاس منفی و امتیازهای RAS در نظر گرفته شده است.
جدول 3 نشاندهنده ی این است که یک ارتباط مثبت و قابل توجه میان امتیاز مربوط به PANSS منفی و نتایج RAS در یک سطح قابل توجه p<0.05 وجود دارد. ما می توانیم نتیجه گیری کنیم که فرضیه ی دوم از این مطالعه، مورد تأیید است. امتیاز و ارتباط قوی در میان این دو مورد وجود دارد (p<0.01).
خلاقیت در اسکیزوفرنی پارانوئیدی

بحث

داده های عملی نشان می دهد که فرایند خلاقیت از طریق راه های جایگزینی انجام می شود که در زمان درگیر بودن با فاکتورهای آسیب شناختی ایجاد می گردد. مخصوصاً در طی یک حادثه ی روحی، حاشیه ی میان تصور سلامت ، پدیده ی پاتولوژی و واقعیت، بسیار سیال است. در واقع بیماران اسکیزوفرنی پارانوئید برخی اوقات قادر به بالفعل کردن اضطرابی است که بوسیله ی این شک و تردید شناختی ایجاد می شود. از این جنبه، ما می توانیم بیان کنیم که ارتباط منفی موجود میان علائم مثبت و خلاقیت، از مشاهدات بالینی، حاصل می شود.
برای مشارکت کنندگان این مطالعه، نتایج پیشنهاد می دهد که یک رابطه ی قابل مقایسه میان شدت توهم و شکاک بودن و خلاقیت، وجود دارد به نحوی که حداقل یکی از آنها به عنوان باز کننده ی تجربیات و توانگری مربوطه، وجود دارد. صلبیت مربوطه که با افکار هذیانی همراه است با سطح عاطفی و هوش، در ارتباط است و این مورد موجب ایجاد ارجحیت برای محرک بصری دارای یک میزان اندک از پیچیدگی و یک میزان قابل توجه از تجربه می باشد. به منظور عبور از سطح فرضی مورد بحث، این علاقه وجود دارد که این تحقیق را با مطالعات رزونانس مغناطیسی (fMRI) مورد مقایسه قرار گیرد.
در یک سطح عملی، ارتباط هایل لایت شده برای ساخت برنامه های فیزوترواپی بر پایه ی هنر، مورد استفاده قرار می گیرد. این مسئله موجب کمک به ما در سطوح گذر بیماری می شود. مخصوصاً گذر از علائم مثبت در زمانی که پتانسیل خلق که برای بالاترین سطح مورد استفاده قرار می گیرد و حتی می تواند به اهداف سانوژنتیک بسط داده شود.
صرفنظر از علائم منفی، این انتظار وجود دارد که ارتباط میان آنها و خلاقیت می تواند معکوس باشد. به هر حال، یافته ها، نشان می دهد که یک نسبت مستقیم وجود دارد و میان علائم منفی، فقدان خود به خودی بودن و یک جریان از مکالمات، به طور مستقیم با خلاقیت در ارتباط است.
فرضیه ی اول میت واند این نتایج را با در نظر گرفتن مقیاس مورد استفاده برای اندازه گیری خلاقیت، مورد استفاده قرار گیرد. اگر چه BWAS و RAS موجب ایجاد ارتباط قابل توجه میان ارزیابی خلاقیت می شود، آیا این مسئله بر اساس محصولات و کارایی های قابل مقایسه است یا بر اساس ارزیابی حالت شخصی و مطالعات مختلف بیان شده. این مورد به عنوان یک ابزار هدف برای اندازه گیری خلاقیت در مطالعات مختلف، مورد استفاده قرار می گیرد و بدین صورت، این مقیاس، بیماران را وارد یک سری وظایف خلاقانه ی واقعی نمی کند. بنابراین، ما می توانیم بگوییم که این مورد یک اندازه ای از متغیری است که در ارتباط با ادراک هنری است نه تنها فرایند خلاقانه. اگر در جمعیت های غیر بالینی، به دلیل پیوستگی و پیوستگی داخلی، ادراک هنری به نظر یک فاکتور پیش بینی کننده برای خلاقیت است که تاکنون، اطلاعات کافی در مورد حمایت از این رابطه در جمعیت بالینی، بدست نیامده است. مطالعات دیگر در این جهت، بزرگترین علاقه می باشد (هم برای پزشکان درگیر فعالیت های درمان هنری و هم برای متخصصین آسیب شناسی).
با محدود کردن بحث در سطح ادراک هنری، میل ظاهر شده در بیماران دارای توان خود به خودی پایین و مکالمات پیچیده، تصاویر غیر متقارن ممکن است راهنمایی های جدیدی در مورد عملکرد ویژگی های مغز افراد دارای اسکیزوفرنی پارانوئید که درمان شده اند، ارائه دهد. این مسئله می تواند جهت گیری های جدیدی را در روش فارماکولوژی این بیماری، ایجاد می کند. دوباره باید گفت که مطالعات fMRI دیگر برای این مطالعه، ضروری است.
در مورد درمان های روانی، داده های جمع آوری شده، از این ایده حمایت می کنند که در نظر گرفتن بیماران دارای توان خود به خودی پایین و جریان مکالمات در هنر که دارای مداخله ی واسطه هستند، منع مصرف دارویی ندارد. علاوه بر این، این نوع از مداخله، می تواند به عنوان یک راه برای بدست آوردن نگاهی اجمالی بر روی چیزهایی است که خارج از مرز بیماری است.

نتیجه گیری

اگر چه بیماری روحی اغلب یک فاکتور تخریب کننده است، موجب تغییر رفتار می شود و موجب تغییر در رفتار فرد با جهان اطراف می گردد، افراد مبتلا نیاز دارند تا در مورد حس دوتایی اطلاع کسب کند. از این نقطه نظر، ارتباطات متمرکز میان علائم اسکیزوفرنی پارانوئید و ادراک هنری تنها یکی از جنبه های مشکل خلاقیت آسیب شناختی است که همچنین نیاز است تا در تصویر کلی خلاقیت انسان، تجمیع پیدا کند.
تعداد اندک بیماران موجب شده است تا، یک توزیع غیر یکنواخت از جنس، سطح آموزش، وجود داشته باشد و اطلاعات ناکافی در مورد مقیاس خلاقیت که مورد استفاده قرار گرفته است، به عنوان یکی از محدودیت های مطالعه است و می تواند یکی از چالش های تحقیقاتی آینده، باشد.
از نظر نویسنده، می توان اثبات کرد که نتایج این تحقیق برای ایجاد برنامه های اختلال درمانی برای بیماران دارای شیزوفرنی مناسب هستند و علاوه بر این، باید سوالات درمانی ایجاد شده در این زمینه، آدرس دهی شوند.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط