رسالت قرآن در هدايت
و چون قرآن برنامه هدايتي خداوندي است، كه ذاتا هدايت شده و نيز هدايتگر ذاتي است از گزند هر گونه جهل و خطا و سهو و نسيان محفوظ بوده، و از آسيب تخلّف يا اختلاف نيز محفوظ خواهد بود، «لا يأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَديهِ و لا مِن خَلفِه»[6] لذا بمنظور هدايت همهي انسانها نازل شد، «هُديً للنّاس»[7] گر چه گروه خاص از آن بهرهمند ميشوند... «هُديً لِلمتّقينَ»[8] و چون از تمام علّتهاي بزرگواري برخوردار است، نحوهي رهبري آن بهترين انحاء هدايت ميباشد بطوريكه رهنمائي از آن بهتر، ميسّر و متصوّر نخواهد بود: «اِنَّ هذَا القُرآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ اَقُومَ»[9] و از آن جهت كه انسان سير عمودي داشته، از نازلترين مرتبه تا عاليترين مرتبه جهان امكان را طي ميكند: «هَل اَتي علَي الاِنسانِ حينٌ مِنَ الدَّهرِ لم يَكُنْ شيئاً مَذكُوراً»[10] ...، «يا ايّتُها النّفسُ المُطمئنّهٌ ارجِعي اِلي ربِّكِ راضيَهً مَرْضيّهي فادخُلي في عِبادِي وَ ادخُلي جنّتي»[11] لازم است برنامهي هدايتي بشر، كتابي باشد كه از طرف نزول به طبيعت بسته و از مرتبهي لفظ و كلام سيّال و مفاهيم اعتباري مايه بگيرد، و از طرف صعود به ماوراء طبيعت مرتبط بوده و از قلمرو لفظ و عناوين اعتباري فراتر باشد، چنانكه در حديث ثقلين و مانند آن آمده است كه: قرآن طناب خاص الهي است، يك طرف آن به دست شماست و طرف ديگر آن به دست خداي سبحانست، همانطوري كه نشأه طبيعي انسان به نشأه ماوراء طبيعي او مرتبط است و رسيدن به مقام تجرّد عقلي وي بدون عبور از قلمرو حسّ ميسّر نيست، رسيدن به باطن قرآن نيز بدون حفظ ظاهر و عمل به آن مقدور نخواهد بود، و همانطوري كه اسرار روحي بشر به هر طوري كه باشد خود را در منطقهي جسماني او آشكار مينمايد معارف عميق قرآن خود را به نحوي در لابلاي كلمات ارائه ميدهد، لذا تودهي مردم از آيات قرآني با وضع مناسب ظرف علمي خود بهرهمند ميشوند، و خواص از اشارات آن طرفي ميبندند، و اولياء از لطائف آن سرشار ميشوند و انبياء از حقايق آن سيراب ميگردند.
هدايت قرآن كه كلام خداست، آيت هدايت متكلم خود ميباشد، يعني هدايت عيني خداي سبحان، هر لحظه بطور خاص ظهور ميكند و نياز تكويني هر نيازمند آماده و مستحقّ را كه با زبان استعداد و لسان حال چيزي را طلب ميكند برآورده مينمايد. و هدايت علمي قرآن نيز هر آن بطور مخصوص جلوه مينمايد و سئوال علمي هر صاحب نظري را پاسخ ميدهد، و اگر خواستيم نشانهي «يسئلَه مَن فِي السّمواتِ وَ مَن في الاَرضِ كُلَّ يومٍ هُوَ في شأن»[12] را در جهان علم جستجو كنيم، تنها كتابي كه توان آن را دارد كه دربارهي تمام مكتبهاي اعتقادي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و سياسي اظهارنظر كند و خطوط كلّي صحت و سقم آنها را ترسيم نمايد و خطوط جزئي آن را به اجتهاد استنباطگران باطن بين و درونانديش ارجاع دهد همانا قرآن كريم ميباشد، و گرنه كتاب جاويد نميبود.
همانطوري كه زبانهاي استعداد امور تكويني يكسان نيست و در نتيجه جوابهائي كه به آنها افاضه ميشود همتاي هم نميباشد، لسان حال سالكان كوي حق، در بيان معارف قرآن همسان نبوده، پاسخهايي كه از آن دريافت مينمايند برابر هم نميباشد، چه اينكه همّتهاي سالكان كوي تهذيب نفس يكسان نبوده، فيضهايي كه نصيب آنان ميگردد متساوي هم نميباشد مثلا نحوهي هدايتهاي باطني قرآن در آيهي كريمهي: «اِن تتّقوا الله يجعَل لَكُم فُرقاناً»[13] به طور اجمال اشاره شد ليكن مقام متوسّط از اهل تقوي اينست كه از جنود جهل عملي برَهَند و به سپاه عقل عملي، نائل آيند و در پيكار عمل به مقام خلوص و صفا و وفا و رضا و نظائر آن بار يابند ولي همت والاي اوحدي از متقيان آنست كه گذشته از پيروزي در صحنهي عمل، و رسيدن به منازل عملي سيركنندگان به سوي خدا، در ميدان علم نيز فائق آيند و از گزند وَهْم نظري، همچون آسيب وَهْم عملي برهند و از تهاجم مغالطههاي فكري رهايي يافته به برهانهاي عقلي نائل آيند، و همچنين از تمثّل صورتهاي نفساني سفر كنند و به مثال راستين رسيده و از آنجا به مافوق مثال مقيّد و مطلق عروج نمايند و همچون حارثه بن مالك بگويند: «كاَنّي انظر الي عرش ربّي قد وضع للحساب»[14] سپس از منزل (كأنّ) كه مقام احسان است سفر كنند و به منزل (انّ) برسند كه رفتني و رسيدني است، آنگاه معلوم ميشود از آيهي كريمهي: «انّ هَذَا القُرآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ اَقْوَم» چه معارف ژرفي ميتوان به دست آورد و از جملهي: «يَجْعَلْ لَكُم فُرقاناً» چه فرقهاي فراواني بين مفاهيم حصولي صاحب نظران و مشاهد حضوري صاحبان بصيرت، ميتوان استنباط نمود.
همانطوري كه پيوند تكويني بين سراسر هستي، آنها را در فيض يابي. مَدد ميكند، لزوم وحدت و هماهنگي همه جانبهي طلايه داران علوم قرآني، آنان را براي بهتر فهميدن بلنداي معاني وحي آسماني، كمك خواهد كرد، لذا قرآن كريم همگان را به چنگ زدن به اين ريسمان استوار فرا ميخواند، و معناي چنگزدن عمومي به ريسمان استوار آسماني اين نيست كه بطور انفراد و جداگانه هر كسي از قرآن استفاده كند و به فهميدهي خاص خويش بسنده نمايد، بلكه مراد آنست كه همگان با هم قرآن را بفهمند تا در پرتو برخورد آرائي و تبادل نظرها، سئوال عميقتري به پيشگاه قرآن عرضه گردد، سپس پاسخ شگفتانگيز و دقيقتري دريافت شود كه هم به وسعت فهمهاي عمومي راست آيد، و هم به فراخي فكرهاي همگي هماهنگ شود، و هم با عمق جان همگان سازگار باشد و هم با اوج عروج شاهدان موافق آيد، و هم با متن شهود شاهدان راستين مخالف نباشد، زيرا همهي آنان در پرتو پذيرش كتاب و عترت، و عمل برطبق موازين شريعت، و استمداد از قاعدههاي گفتگو و استظهار به روش علمي، و تكلّم به خطابهاي آسماني از راه شفاهي مأنوس و مورد قبول و پسنديده به آستان قرآن و عترت رفتهاند.
بررسي همه جانبهي هدايت قرآن كه اولين رسالت اوست، رسالهاي مستقل ميطلبد، ولي به همين اندازه در اينجا اكتفاء ميشود و فصول آينده كه به منزلهي ثمرهي شجرهي طوبي هدايت قرآن ميباشد، جبران برخي از مطالب درهم پيچيده و ناگفته را به عهده دارد مثلا رسالت قرآن در تربيت، نه تنها فصل مستقل ميخواهد، بلكه رساله جداگانه طلب مينمايد، ليكن با ترسيم خطوط كلي آن در اين فصل كه به هدايت اختصاص يافت، و در ضمن فصول ديگر كه هر كدام نامي جدا و مطلبي مستقلّ را در بردارند بخشي از مسائل تربيتي اسلام روشن خواهد شد. چون با آشنائي به زير بناي تربيتي ميتوان خطوط جزئي آنرا استنباط كرد.
پی نوشت
[1] . سورهي انشقاق، آيهي 6؛ اي انسان تو با تلاش و كوشش و رنج به سوي پروردگارت ميروي و او را ملاقات خواهي كرد.
[2] . سورهي هود، آيهي 56؛ به راستي كه پروردگار من بر راه راست است.
[3] . سورهي يونس، آيهي 35؛ آيا كسي كه هدايت ميكند به سوي حق براي پيروي شايستهتر است يا آن كه خود هدايت نميشود مگر هدايتش كنند.
[4] . سورهي احزاب، آيهي 6؛ خويشاوندان نسبت به يكديگر از مؤمنان و مهاجران در آن چه خدا مقدّر داشته اولي هستند.
[5] . سورهي بقره، آيهي 120؛ هدايت الهي تنها هدايت است.
[6] . سورهي فصلت، آيهي 42؛ هيچ باطلي نه از پيشرو و نه از پشتسر به سراغ آن نميآيد.
[7] . سورهي بقره، آيهي 185؛ قرآن هدايت است براي مردم.
[8] . سورهي بقره، آيهي 2؛ هدايتگر متّقين است.
[9] . سورهي اسراء، آيهي 9؛ اين قرآن به راهي كه استوارترين راههاست هدايت ميكند.
[10] . سورهي انسان، آيهي 1؛ آيا زماني طولاني بر انسان گذشت كه چيز قابل ذكري بود.
[11] . سورهي فجر، آيات 30ـ 29ـ 28ـ 27؛ تو اي روح آرام يافته به سوي پروردگارت بازگرد در حالي كه هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم درآي و در بهشت من وارد شو.
[12] . سورهي رحمن، آيهي 29؛ تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند از او تقاضا ميكنند و او هر روز در شأن و كاري است.
[13] . سورهي انفال، آيهي 29؛ اگر از خدا به پرهيزند براي شما وسيلهاي جهت جداساختن حق از باطل قرار ميدهد.
[14] . اصول كافي ، باب حقيقه الايمان و اليقين؛ گويا دارم به عرش پروردگارم نگاه ميكنم كه براي حسابرسي قرار داده شده.