سیری در بیانات امام خمینی (ره)
توجه به معنویات، منشأ حفظ نظام اسلامی
مادامی که این ملت، این حالی که الآن دارند که توجه به معنویات تا یک حدودی، و این جوانهای ما توجه به معنویات دارند و این تحول عظیم پیدا شده است در آنها که شهادت را با جان و دل میخرند، مادامی که این محفوظ است، این جمهوری اسلامی محفوظ است و هیچ کس نمیتواند به او تعدی کند. آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها میتوانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخنشینها تباهی داشته است. این سلاطین جور که همه کاخنشین تقریباً بودند، اینها به فکر مردم نمیتوانستند باشند، احساس نمیتوانستند بکنند فقر یعنی چه، احساس نمیتوانستند بکنند بیخانمانی یعنی چه، اینها اصلاً احساس این را نمیتوانستند بکنند. وقتی کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است، گرسنگی معنایش چی است، این نمیتواند به فکر گشنهها و به فکر مستمندان باشد. لکن آنهایی که در بین همین جامعه بزرگ شدهاند و احساس کردند فقر چی است، دیدند، چشیدند فقر را، احساس میکردند، ملموسشان بوده است که فقر یعنی چه، اینها میتوانند به حال فقرا برسند. کوشش کنیم که این وضعیت در همه ما محفوظ باشد. در مجلس ما، در ارگانهای دولتی ما، در مجاهدین ما، در ارتش ما، در قوای مسلحه، در قوای قضائیه باید این معنویت محفوظ بماند؛ توجه به خدا محفوظ بماند. توجه به خداست که یک نفر را از آن صحرای گرم عربستان و از آن مرکز همه جهالتها منبعث میکند و یک همچو بساط عادی و یک همچو انسانهایی را تربیت میکند و یک همچو ملتی را ایجاد میکند. از شاهنشاهی این چیزها نمیآید. شبان (1) است که میتواند راه بیفتد و در مقابل فرعون بایستد. از یک نفر نظیر خود فرعون این کار نمیآید. ما باید آدم تربیت کنیم، نه شکمباره. اسلام میخواهد انسان درست کند.اسلام میخواهد که استقلال محفوظ باشد و استقلال با توجه به دنیا ممکن نیست حاصل بشود. اینهایی که الآن هم برای ملتهای خودشان آن طور تباهی ایجاد میکنند اینهاییاند که در کاخ نشستهاند و نمیدانند گرسنگی یعنی چه، فقط توجه به منافع خودشان دارند و میبینند که امریکا منافع خودشان را حفظ میکند، منافع خودش را حفظ میکند و منافع اینها هم تا آن حدودی که اینها محفوظ باشند برای خودش، حفظ میکند. یک همچو اشخاصی نمیتوانند به فکر ملت و استقلال ملت باشند. اینهایی که همه توجهشان به این است که کاخها برای خودشان درست کنند، حتی برای حیوانات خودشان، برای سگهای خودشان کاخ درست میکنند. اینها نمیتوانند به فکر مردم و آن گرسنههایی باشند که در کشورهای خودشان هست؛ و لهذا میبینیم که نفت همین مردم بیچاره را میبرند به جیب امریکا میریزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند. اینها احساس دیگر ندارند، اینها احساس انسانی از دستشان رفته. این توجه به زرق و برق دنیا انسان را از آن احساس انسانیاش میبرد، یک حیوان است در بین مردم راه میرود. کوشش کنید معنویت را تقویت کنید در بین این ملت. با معنویت است که شما میتوانید استقلال خودتان را حفظ کنید و آزادی خودتان را حفظ کنید و به مراتب کمال برسید. (2)
مسئله معنویات در رأس امور است
یک مسئله که در رأس همه امور است مسئله معنویات است. ما باید کوشش کنیم که معنویات را در بین این ملت عزیز و در بین مسلمین پیاده کنیم، مردم را دعوت به معنویات و دعوت به اخلاق اسلامی و آداب فرهنگ اسلامی کنیم. ملت ما بحمدالله بسیار مهیاست از برای اینکه، رو به معنویات برود و تاکنون هم قدمهای زیادی برداشتهاند، لکن راه طولانی است و راه معنویات آنطور است که باید انسان در تمام عمر کوشش کند. شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و دارا بودن در بانکها، امولا، یا دارابودن زمینها یا پارکها و امثال اینها برای انسان سعادت میآورد. این یک اشتباهی است که انسان میکند. (3)کوخها منشأ برکاتند نه کاخها
انسان گمان میکند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شاید انسان این گمان را میکند، لکن ما وقتی که ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش میکنیم، میبینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود. ما یک کوخ چهار پنج نفری در صدر اسلام داشتیم، و آن کوخ فاطمه زهرا (سلام الله علیه) است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ برکات این کوخ چند نفری آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخنشینان در کوخ محقر، در ناحیه معنویات آن قدر در مرتبه بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمیرسد؛ و در جنبههای تربیتی آن قدر بوده است که هرچه انسان میبیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصاً در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. خود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رأس همه واقع است زندگی کوخنشینی داشته است. خیال نشود که یک اتاق، حتی یک اتاق نظیر اتاق متوسط این جامعه داشتهاند. چند تا حجره داشتهاند، حجرههای محقر. و این شخص عالیمقام از همین حجره محقر نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربیتش در تمام جهان توسه پیدا کرده است. در صورتی که آنچه او میخواست باز نشده است و بشر به این زودی نمیتواند برسد به او مگر إن شاء الله خلف صالح او (4) بیاید و با دست مبارک او تربیت عالیه تحقق پیدا بکند.از این معنویات که گذشتیم، در این امور فرهنگی در این امور مادی، در این اموری که اختراعات و کشفیات هست، شما اگر گردش کنید در بین کاخنشینان، گمان ندارم که پیدا کنید یک کاخنشین موفق شده است به یک اختراع کوخنشینان بودند که موفق شدهاند به این اختراعات. طبق قضیه کاخنشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمیتواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کردهاند، آنهایی که زحمت کشیدهاند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه دادهاند در هر رشتهای، این کوخنشینان بودهاند. طبع کاخنشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت. اگر در سرتاسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفّق بشوید، یکی دو تا و چندتاست. تمام مصنّفین از این کوخنشینان بودند تقریباً، و تمام مخترعین از همین کوخنشینان بودند تقریباً. ما وقتی که در مذهب خودمان ملاحظه میکنیم که فقه ما آن طور غنی است و فلسفه ما آن طور غنی است، آن اشخاصی که این فقه را به غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند کاخنشینان نبودند، کوخنشینان بودند. «شیخ طوسی» (5) که مبدأ این امور و ارزندهترین اشخاص در جامعه تشیع بوده است یک کاخنشین نبوده است؛ اگر کاخنشین بود نمیتوانست این کتبی که تحویل جامعه داده است و این شاگردهایی که تحویل جامعه داده است تحویل بدهد. در قشر مرفه نمیشود یک همچو کاری انجام بگیرد. وقتی که در متأخرین از علما ملاحظه میکنیم میبینیم که «صاحب جواهر» (6) یک همچو کتابی نوشته است که اگر صد نفر انسان بخواهند بنویسند شاید از عهده برنیایند و این کاخنشین نبوده. آن طور که نقل میکنند در آن وقتی که ایشان این کتاب را نوشتهاند سرداب در نجف نبوده، سرداب را «شیخ انصاری» (7) از ایران برای نجف سوغات برده، یک منزل محقر داشتند و در یک اتاقشان باز بوده به یک دالانی از قراری که نقل میکنند که در آن هوای گرم نجف یک نسیمی، نسیم داغی میآمده است و ایشان مشغول تحریر «جواهر» بودند. از یک آدمی که علاقه به شکم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اینها دارد این کارها نمیآید؛ طبع قضیه این است که نتواند. زندگی «شیخ انصاری» را همه شنیده یعنی بسیاری شنیدهاند چه وضعی داشته است در زهد. اگر نبود آن وضع، نمیتوانست آن شاگردهای بزرگی را تربیت کند و نمیتوانست آن کتابهای ارزنده را تحویل جامعه بدهد. (8)
تنافی خوی کاخنشینی با فرهنگ اسلام
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخنشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد، در جامعه ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخنشینی به پایین بکشید، خود کاخنشینی این خوی را میآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخنشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخنشینی مضر است، خودش مضر نیست، خویش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد. کسی که تمام توجهش به دامداری است او نمیتواند آدم بشود. کسی که تمام توجهش به باغداری است این نمیتواند یک انسان مفید واقع بشود. آنهایی که دامداریشان مفید است برای جامعه، آنها توجه به دامداری ندارند. آنهایی که دامداریشان برای حفظ جامعه است آنها جزء همان کوخنشینانند. و آنهایی که باغداریشان برای حفظ جامعه است آنها هم اینطور؛ لکن وقتی خوی زمینخواری و باغداری و کاخنشینی در بین مردم باشد، این اسباب این میشود که انحطاط اخلاقی پیدا بشود. اکثر این خویهای فاسد از طبقه مرفه به مردم دیگر صادر شده است. و شما امروز در جامعه خودتان وقتی ملاحظه بکنید، در جامعه اهل علم و عرض میکنم که مدرسهنشینها، اینها که زحمت میکشند و کار برای این جمهوری اسلامی میکنند، اینها همین کوخنشینهایند. حجرههای مدسه را بروند ببینند که چی است وضعش و فعالیتشان چیست. منزل علمای اسلام را بروند ببینند چی است وضعش و کارشان چی است. منزل مدرسین جامعههای ما را بروند ملاحظه کنند ببینند که منازلشان چی هست و کارشان چی است. و ما بحمدالله امروز همه دستاندرکارهایمان کاخنشین نیستند. دولت ما یک دولت کاخنشین نیست. آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیسجمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخنشینی بیرون برود و به کاخنشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخنشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزنده کوخنشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخنشینها خیلی صدمه خوردیم. مجلسهای ما مملو از کاخنشین بود و در بینشان معدودی بودند که از آن کوخنشینها بودند، و همین معدودی که از کوخنشینها بودند از خیلی از انحرافات جلو میگرفتند و سعی میکردند برای جلوگیری. آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم. (9)پینوشتها:
1. حضرت موسی کلیم الله (علیه السلام).
2. صحیفه امام، ج17، ص 377 تا 378.
3. همان، ج17، ص 373.
4. حضرت قائم آل محمد، مهدی موعود (صلی الله علیه و آله و سلم).
5. محمدبن حسن طوسی، از بزرگترین فقهای شیعه که به «شیخالطائفه» مشهور است و در نیمه اول قرن پنجم هجری در نجف درگذشته است.
6. محمدحسن نجفی، از بزرگترین فقهای شیعه در قرن 13 هجری که به نام کتاب فقهی خود «جواهرالکلام» به صاحب جواهر مشهور شده، وی به سال 1267 هـ. ق. در نجف درگذشته است.
7. مرتضی انصاری معروف به «شیخ اعظم» از فقهای عظیمالشأن شیعه که دو تألیف فقهی و اصولی وی هنوز در حوزههای علمیه تدریس میشود. وی اشتهاری خاص به زهد نیز داشته و در سال 1282 هـ. ق. در نجف درگذشته است.
8. صحیفه امام، ج17، ص 373 تا 375.
9. همان، ص 375 تا 377.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: قناعت و سادهزیستی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم