نویسنده: محمد غفارنیا
وقتی خداوند زكات را بر بنی اسرائیل واجب كرد، حضرت موسی از قارون خواست تا زكات اموالش را بپردازد؛ اما قارون نه تنها از ادای زكات خودداری كرد؛ بلكه خواست تا توطئهای بسازد و به كمك زنی بد نام، موسی را در اجتماع مردم به عمل منافی عفت متهم سازد. وقتی آن زن پرده از توطئه قارون و همدستان او برچید، دروغ و تهمت آنها فاش شد. در این حال موسی به سجده افتاد، گریست و تا به خدا شكایت برد، فرمان مجازات قارون صادر شد. خداوند عذاب خسف (فرو رفتن در زمین) را در اختیار موسی قرار داد.
حضرت موسی نیز به زمین دستور داد تا قارون و اطرافیانش رابگیرد. فرمود: یا ارض خذیهم و زمین، قصر و خزانههای قارون را فرو بلعید. وقتی قارون خود را در كام زمین دید، گریست و شروع به التماس نمود و حتی سه بار موسی را به حق خویشاوندی خویش قسم داد كه از او درگذرد؛ ولی موسی اجابت نكرد. بدین ترتیب قارون تا روز قیامت در شكم زمین زندانی و معذب است. (1) در اینجا قرآن میفرماید: (فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الأَرْضَ) (2): ما او وخانه اش را در زمین فرو بردیم.
عیاشی از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت میكند: وقتی ماهی، یونس (علیه السلام) را بلعید او را در هفت دریا سیر داد، تا این كه به دریای مسجور (افروخته) رسید. یعنی دریایی كه قارون تا روز قیامت در آنجا عذاب میشود. وقتی قارون زمزمه تسبیح یونس را شنید، به فرشتهای كه موكل اوست گفت: زمزمه آدمی را میشنوم. او كیست؟! فرشته گفت: صدای یونس بن متی است كه خداوند او را در شكم ماهی حبس كرده است. گفت: آیا اجازه دارم با او سخن بگویم؟ ملك اجازه داد.
قارون از یونس درباره موسی (علیه السلام) پرسید. یونس گفت: او رحلت كرده است. قارون هم در سوگ موسی به گریه نشست. از هارون پرسید. پاسخ شنید: او نیز وفات یافته است، باز هم گریست. درباره كلثوم خواهر موسی سئوال كرد. یونس گفت: او نیز مرده است، این بار قارون گریه و جزع بیشتری كرد و گفت: وااسفا علی آل عمران؛ افسوس كه آل عمران و خاندان من همه درگذشتند.
وقتی كه قارون این گونه با یاد خویشاوندان خود، به وظیفه صله ارحام خویش عمل نمود، خداوند نیز به فرشتهای كه مامور عذاب او بود، فرمان داد تا به جهت دلسوزی قارون به خویشاوندان، در باقی ایام دنیا (تا قیامت) او را عذاب نكند. (3)
پینوشت:
1-روح الجنان: ج 8. ص487و488.
2-قصص/81.
3-تفسیر عیاشی (به نقل ازنورالثقلین: ج 4. ص142. )
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول