قدیمیترین قالی مکشوفه متعلق به عهد هخامنشی است که در قبور یخزده پازیریک واقع در رشته جبال آلتائی در سیبریه جنوبی به دست آمده. متن قالی مذکور با طرح گلهای چهارپر و حواشی با ردیف سواران و گوزن و حیوانات افسانهای تزیین شده است. (1)
همچنین در موزه ارمیتاژ یک گلیم پشمی وجود دارد که از پازیریک به دست آمده و نقوش آن عبارت است از زنانی که در دو طرف یک آتشدان ایستاده و مشغول ادای مراسم مذهبی هستند. (2)
وجود روایات مختلف راجع به قالیهای چهارفصل گوهرنشان دربار ساسانی با اینکه به مقدار زیاد آمیخته به افسانه است، خود دلیلی است بر پیشرفت صنعت قالیبافی در آن زمان. مشهور است که پس از فتحشدن تیسفون در سالهای اولیه هجری سربازان عرب از دیدن غنایم بسیار که عبارت بوده از فرشها، جامهها و گوهرها چشمشان خیره ماند. (3)
پس از گسترش اسلام در ایران در اوائل قرن اول هجری، این هنر ایرانی همچنان به حیات خود ادامه داد و در قرون دهم و یازدهم هجری به اوج تنوع و شکوفایی خود رسید.
با اینکه اکثر فرشهای موجود در موزهها و مجموعههای مختلف، متعلق به عصر صفوی (قرون 10 و 11 هجری) و پس از آن است، این امر دلیل فقدان و یا رکود این صنعت در قرون قبل از آن نیست. با استناد به متون مختلف تاریخی میتوان چنین اظهار داشت که بافت قالی حتی در قرون اولیه اسلامی نیز در مراکز مختلف ایران وجود داشته است.
در کتاب احسن التقاسیم آمده که در داراب گرد، جهرم و فسا (4) و قهستان و بخارا فرشهای خوب بافته میشده (5) و بنابر نوشته ابنحوقل در جهرم گلیم و جاجیم تهیه میگردیده.(6)
همچنین در کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری به اینکه فارس در قرن مذکور مرکز قالیبافی بوده، اشاره شده است. (7)
تنوع نقوش و طرحهای قالی ایران که خود دلیلی است بر وجود شرایط خاص اقلیمی و فرهنگی هر منطقه از خاک ایران منتهی به چند دستهکلی میشود که از آن جمله است:
قالیهای ترنجدار
قالیهای گلدار
قالیهای طرح گلدانی
قالی با نقوش حیوانات و پرندگان مختلف
قالیهای طرح شکارگاه
قالیهای طرح باغی یا باغچهای
قالی با طرح محراب (سجادهای)
قالیهای کتیب هدار
هریک از این انواع خود دارای تنوع و گوناگونی خاص منطقهای هستند که از این بحث خارج است، ولی الهامگیری هنرمند بافنده از طبیعت، موضوعی است که در نقوش قالیها مشترک است و بر تمامی انواع مذکور، طبیعت به گونههای مختلف به زیبایی نقش گردیده است.
به عنوان مثال هنرمند هزاران نقش ملهم از گل و درخت بر قالی آفریده، و به قولی ترنج و لچکیهای قالیهای ترنجدار نمادی است از خورشید، که ترنج مرکزی خورشید میانروز و لچکیها خورشید بامدادی تازه دمیده را نشان میدهند. (8)
چنان که گفته شد در تقسیمبندی یاد شده، هریک از گروهها خود شامل انواع مختلفی هستند؛ مانند فرشهای طرح باغی که در چندین نوع مختلف نقش گردیده، ولی کل هدف هنرمند بافنده و طراح نشاندادن باغی پر از درخت و گل به بیننده است.
در نوع اخیر (کتبهدار) گاه در مرکز فرش حوض مستطیل یا مربعشکلی نقش بسته و اطراف آن را با جویهای آب به چند بخش تقسیم کردهاند و هر یک از قسمتها با نقوش درخت و گل و برگ تزئین شده است. (9)
و یا اینکه تمامی متن قالی را نقش درختان مختلف با شاخ و برگهای پیچدرپیچ پر نموده است. در نمونه دیگری از قالیهای طرح باغی، سراسر متن به خانههای مربع و یا لوزیشکل تقسیم، و بر هر خانه درختی نقش گردیده.
عده ای از محققین نقش مزبور را با نام قالیهای خانهخانه و یا حجره، حجره معرفی نمودهاند (10)، اما به عقیده نگارنده این طرح نیز یکی از انواع قالیهای طرح باغی بهشمار میرود و بافنده سعی دارد که بهگونهای خاص باغی را با درختان مختلف نمایان سازد.
از مراکز عمده بافت نوع اخیر فرشهای باغی، اصفهان، جوشقان و کرمان است. در میان مجموعه قالیهای موجود در موزه ملی ایران، قالی کنارهای سه حاشیهای به طول 496 و عرض 172 سانتیمتر وجود دارد.
گره این فرش از نوع گره فارسی و تاروپود و پرز آن پشم است. قالی مورد بحث یکی از انواع فرشهای طرحباغی است و نقش لوزیهای متصل به هم که بر هر یک نقش درختی مشاهده میشود،
به زمینه سرمهای فرش زینتی خاص بخشیده است. این قالی در سال 1179 هجری به سفارش تقیخان درّانی ـ حاکم وقت کرمان ـ و بهمنظور وقف بر حرم امامزاده زید ـ احتمالاً در کرمان ـ بافته شده است.
چنانکه گفته شد یکی از مراکز عمده بافت قالیهای طرح باغی، کرمان است و اصولاً بافندگان کرمان از دیرباز علاقه شدید به نگارههای گلدار داشتهاند. (11) و از رنگهای روشن استفاده میکردند.(12) یکی دیگر از خصوصیات قالیهای کرمان، بافت قالی با گره فارسی است.
گفتنی است که در گره فارسی نخ از کنار یک چلّه میگذرد و از فاصله دو چله بیرون میآید و پس از دور زدن چلّه دوم از بین دو چله سر بیرون میآورد. (13) برای محاسبه رج در گره فرش واحدهایی گوناگون در مناطق مختلف ـ اکثرا بنا بر عرف ـ مرسوم است.
محاسبه رج در گره فرش کرمان 5 /6 سانتیمتر واحد تعیین شده که در اصطلاح به آن یک گره میگویند و مجموع دانههای موجود در یک گره عرض و یک گره طول واحد بافت قالی است.
به این ترتیب که اگر در یک گره طول 35 دانه و در یک گره عرض هم 35 دانه موجود باشد، فرش را 35 جفت یا 70 رج، میگویند. (14) فرش مزبور دارای 40 دانه در 5 /6 سانتیمتر عرض و 45 دانه در 5 /6 سانتیمتر طول میباشد. ابعاد قالی 172 ضربدر 496 سانتیمتر است.
قالی مورد بحث ما که در موزه ملی ایران به شماره 20294 موجود است. در دو گروه از تقسیمبندی که در مورد طرحهای مختلف قالی بیان شد، قرار میگیرد؛ قالی طرح باغی و کتیبهای،
چرا که بر حاشیه میانی فرش که میان دو ردیف حاشیه باریک گل و بوته قرار گرفته، ابیاتی چند به خط نستعلیق و رنگ لاجوردی بر زمینه قرمز بافته شده است. البته به علت پوسیدگی زیاد فرش، ابیات کامل نیست و تعدادی از کلمات آن به طور کلی از بین رفته. آنچه خواناست عبارت است از:
خان ذیرتبه تقیخان عرب کز دیوان
خان والاشان تقیخان آنکه گفت
[کر]ده داد و دهشش نام فریدون را حک
رستمش در روز میدان مرحبا
آن امیری که به هر کار چو همّت بندد
بر عرب سرخیل و سردار عجم
گویدش قائد توفیق که اللّه معک
سرور فرمانده فرمانروا
بهر فرش حرمی وقف نمود این قالی
کرده فرشی وقف این روضه بهشت
که بود....................
مسکن ذریّه آل عبا
................
زید عبداللّه بن موسی که اوست
تاج لولاک و لعمرک شده زیب تارک
قبله هفتم ز شرع مصطفی
زید عبداللّه بن موسی کاظم که بود
... چو اقرب آن جناب
هفتمین رکن ز ارکان امامت بیشک
با امام مسند هشتم رضا
سال تاریخ چو جستم ز فدایی گفتا
سال تاریخش دلیلی بر قبول
نیست قالی که برد عکس پر و بال ملک
بیتخلف گشت مقبول رضا
شاعر این دو قطعه ظاهرا حاجی محمد فدایی کرمانی از شعرای قرن سیزدهم هجری است. (15)
در قسمتی از حاشیه نام بافنده و تاریخ بافت فرش به اینترتیب بافته شده است:«عمل استاد محمد شریف کرمانی سنه 1179»
در ضمن عبارت «مقبول رضا» و مصراع «نیست قالی که بود عکس پر و بال ملک» ماده تاریخ است، به این ترتیب که جمع اعداد حروف ابجد آن 1179 میشود و تقیخان چنان که بعدا گفته خواهد شد سه سال بعد از به قدرترسیدن فرش مزبور را سفارش داده است.
در قسمت بالای متن درون قابی مستطیل شکل بر زمینه نخودی این جمله به خط نستعلیق بافته شده: «طمعکننده و دزد و خریدار و فروشنده و غصبکننده به لعنت خدا و نفرین رسول گرفتار شود.»
چهار سال پس از حکمرانی خدا مرادخان ـ حاکم وقت کرمان در زمان سلطنت کریمخان زند ـ در سنه هزار و صد و هفتاد و شش، تقی نامی از قریه دران که پیشهاش زغالفروشی بود، و در ضمن از تفنگچیان به نام بود،
روزی بر سر راه خود گوسفندی بزرگ دید، او را شکار کرد و نزد حکمران برد، ولی نه تنها حاکم به او پاداشی نداد بلکه فراشان او را به زیر مشت و لگد گرفتند. فردای آن روز وقتی حاکم به عزم تفرّج بیرون رفت، تقی جلو او را گرفت و ماجرا را گفت، ولی خان دستور داد او را بزنند.
پس از چند روز تقیخان به زادگاه خود بازگشت و اقارب را با خود متحد ساخت و با سیصد تفنگچی به دارالحکومه حمله کرد و حاکم و فراشان را کشت و خود بر مسند قدرت نشست و برادرش احمد را داروغه شهر کرد.
چون این اخبار به کریمخان رسید، وی محمدامینخان گروسی را به تسخیر کرمان فرستاد. وی شهر را محاصره کرد و در روز ششم عدهای از اهالی کرمان که حکومت تقیخان را بر خود گران میدیدند از شهر بیرون آمدند و محمدامینخان را با سپاهش به شهر آوردند.
تقیخان با افرادش به جانب زادگاه خود درّان گریخت، ولی چهار ماه بعد بار دیگر با مکر وارد شهر شد و آن را تصرف کرد. خان زند پس از استماع این خبر تقیخان بافقیالاصل را که حکومت یزد بر عهده او بود مأمور نمود تا به کرمان برود و فتنه تقیخان را رفع بنماید.
وی قبای آیةالکرسی پوشیده و به کرمان حمله کرد، ولی در حمله اول شکست خورد و سرانجام نظرعلیخان زند مأمور شکستدادن تقیخان شد و پس از چند روز محاصره کرمان، کاسبان بازار دروازه را به روی نظرعلیخان گشودند و تقیخان گرفتار شد. او را به شیراز بردند و در آنجا کشته شد. (16)
به عقیده عدهای، تقیخان رهبری قیامی را به عهده داشت که در سال 1176 علیه ظلم و بیدادگری خدامرادخان ـ حاکم کرمان - به وقوع پیوست و سرانجام نیز به واسطه نیرنگ عدهای از همراهانش اسیر و سپس در سال 1179 اعداد گردید. به عقیده این عده، تقیخان پس از بهقدرترسیدن دارایی بیشتر توانگران و بازرگانان کرمان را مصادره کرد و نیروی اصلی این جنبش دهقانان بودند. (17)
پی نوشت :
1- رمان گیرشمن، هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی، ترجمه دکتر عیسی بهنام، تهران، 1346، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص360.
2- همان، ص362.
3- ر. ن. فرای، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، مترجم حسن انوشه، تهران، 1363، امیر کبیر، ج4، ص18.
4- ابوعبداللّه محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه دکتر علینقی منزوی، تهران، اسفند 1361، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، ص658.
5- همان، ص475.
6- ابنحوقل، صورةالارض، ترجمه دکتر جعفر شعار، تهران، اردیبهشت 1345، بنیاد فرهنگ ایران، ص66.
7- آدام متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو.
8- احمد حامی، بغ مهر، چاپ داورپناه، مهر 1355، ص17.
9- Joseph V. MC Mullan: Islamic carpets. 120 NEW YORK 1965 P.PL28.
10- Arthur Upham Pope: A Survey of Persian Art, Volume XII PL1240. 1241.
11- بهمن خانمحمد آذری، «قالی ایران»، هنر و مردم، ش175، ص28.
12- همان، ص27.
13- همان، ص25.
14- همان، ص27.
15- ع خیامپور، فرهنگ سخنوران، تبریز 1340.
16- احمدعلی خان وزیری کرمانی، تاریخ کرمان (سالاریه) به تصحیح و تحشیه و مقدمه محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1340، کتابخانه خاندان فرمانفرمائیان، وابسته به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، صص322 تا 329.
17- ا. آگرانتوسکی. م. داندامایو. گ. آ. کاشلنکو. پروفسور م. س. ایوانف پروفسور ای. پتروشفسکی. ل. ک. بلوی، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، پویش، ص301 و 302.
میراث جاویدان
نویسنده: زهره روح فر
این مقاله در تاریخ 1403/3/4 بروز رسانی شده است