ناگفته پیداست که اولاً هدفگذاری تحلیلگران غربی از تمرکز بر روی ولایت فقیه و رهبری، اثبات کارآمدی این نظریه نمیتواند باشد. دوم اینکه در بیان مطالب هم بدیهی است از به کار بردن واژگان و اصطلاحات دارای معنایی مثبت پرهیز داشته باشند. اما تلاش ما بر این است که در لابهلای تحلیلهای مغرضانه و ستیزهجویانه، از اعترافهایی رمزگشایی نماییم که ناخواسته و یا از سر درماندگی، به جای نفی نظریهی حکومت دینی و ولایت فقیه، کارآمدی آن را اثبات میکند.
الف) کارآمدی نظریهی ولایت فقیه
ولایت فقیه، ضامن اعتقادات شیعه
ارتباط مفهوم رهبری با اصول و مبانی اعتقادی شیعه برای غربیها از این حیث مهم است که به تعبیر خودشان، عامل اصلی در حفظ موجودیت شیعه، وحدت و توانایی ایستادگی در برابر اهل سنت است که از لحاظ قدرت و جمعیت در جهان اسلام برتری دارد. یائیر مینزیلی، تحلیلگر مؤسسهی سیاست و استراتژی (TPS)، در کنفرانس صهیونیستی هرتزلیا میگوید:«اعتقاد به رهبری شیعه (امامی که از سلالهی علی است)، عامل اصلی در حفظ موجودیت شیعه، وحدت آنها و توانایی ایستادگی در برابر اردوگاه سنی است که از لحاظ قدرت و جمعیت در جهان اسلام برتری دارد.
بنا بر تحلیلهای موجود در ادبیات شیعه در رابطه با ناکامیها و موفقیتهای حکومت شیعه، به نظر میرسد که رهبری به واسطهی اهمیتی که دارد، تنها عامل قدرت دولت شیعی است. حضور مردمی که ارزشهای شیعه را باور دارند و حاضرند جان خود را فدای رهبر کنند، در تقویت قدرت رهبر از اهمیت بسزایی برخوردار است.» (2)
ولایت فقیه، نظریهای برای پیروزی در تعریف علم سیاست، نظریهپردازان علوم سیاسی این علم را علم «کسب قدرت و حفظ و بسط آن» تعریف میکنند. یائیر مینزیلی به نظریهی ولایت فقیه هم از همین زاویه مینگرد و میگوید: «ولایت فقیه فقط یک نظریهی مفهومی نیست که اندیشمندان آن را به بحث و مناظره میگذارند، بلکه بیشتر واقعیت، سبک زندگی و نظامی است که جامعهی اسلامی با هدف دستیابی به کسب پیروزیهای متوالی برپایهی آن بنا میگردد.» (3)
به نظر وی، این نظریه به چند عامل متکی است تا امکان کسب و حفظ قدرت را میسر سازد: (4)
1. اطاعت و وفاداری به مثابهی ستون مرکزی حکومت اسلامی
2. وجود نیروها و نهادهای لازم که این اطاعت و وفاداری را عملی سازند.
3. وجود رهبری با ابزارهای اعتقادی لازم که امکان بسیج نیروها را فراهم میسازد.
نمونهی این عوامل قدرتآفرین در جنگ ایران و عراق و در حزب الله لبنان به ثبت رسیده است.
ولایت فقیه و عقیدهی جهان وطنی از میان اصول اعتقادات شیعه، کمتر مفهومی به اندازهی اعتقاد به حکومت جهانی برای غربیها مهم و حیاتی است؛ چرا که به گونهای حیات و بقای خود را بدین اصل وابسته میبینند. در این زمینه، دکتر یوری روزت، تحلیلگر غربی، معتقد است که امام خمینی در این زمینه، تغییر بنیادینی در اندیشهی شیعهی ایرانی به وجود آورده است؛ چرا که رویکرد سنتی شیعه، ارتباط تنگاتنگی با ملیگرایی ایرانی داشت و ایشان رویکردی ارائه کرد که وجود ملتها و حکومتها را رد کرده و خواستار تحقق اتحاد اسلامی بر مبنای «امت مسلمان» است و ایدهی ملیت را نقشهی امپریالیسم غرب برای به وجود آوردن شکاف و تقسیم «سرزمین اسلامی» به «حکومتهای ناپایدار» میدانست. (5)
بیشتر بخوانید:معنا و مفهوم ولایت فقیه
ب) کارآمدی ولایت فقیه در ساختار قدرت
اما گذشته از اهمیت نظریهی ولایت فقیه و نقش آن در حفظ قدرت و هویت تشیع، مسئلهی مهم دیگر مربوط به کارایی این نظریه در بُعد عملیاتی و به عبارت دیگر، تجربهی عملی آن در نظام جمهوری اسلامی است. نقش و جایگاه رهبری و اختیارات آن مطابق قانون اساسی و فرهنگی انقلاب اسلامی، همواره مخالفان نظام را به طرق گوناگون، به واکنش واداشته است. محققین غربی هم با تعابیر و برداشتهای منفی و تنگنظرانه، به این جایگاه واکنش نشان داده و این اختیارات را مغایر مشارکت و تقسیم قوا عنوان میکنند. (6)
اما در بحث اختیارات رهبری، دو مسئله بیشتر نظر غربیها را جلب کرده است. اولی نهادهایی که مستقیم زیر نظر رهبریاند و دومی نقش رهبری به عنوان تنظیم کنندهی روابط قوای سه گانه که در این بخش از تحلیلهای خود، گاه به کارآمدی اختیارات ولایت فقیه هم اعتراف میکنند. در خصوص نهادهایی که مستقیم زیر نظر رهبری قرار دارند، هم آنهایی که رسماً در قانون اساسی و ساختار قدرت شناخته شدهاند و هم نهادهایی مانند دفاتر نمایندگان رهبری، شورای ائمهی جمعه و امثال آن، مد نظر است. البته دستهی دوم بیشتر بحثانگیز هستند. پیتر جونز، استادیار امور عمومی و بین المللی دانشگاه اوتاوا، این نهادها را چشم و گوش رهبری مینامد که لاجرم بر نفوذ و مدیریت کارآمد رهبری میافزاید:
«رهبر معظم همچنین مسئول انتصاب شبکهای پیچیده از مقامها و نمایندگانی در سراسر کشور و حکومت است که به عنوان چشم و گوش او در سراسر سیستم فعالیت میکنند. او همینطور کسانی که امامت نماز جمعه را برعهده دارند، انتخاب میکند. او یک نهاد قدرتمند در اختیار دارد با عنوان نهاد نمایندگی رهبری.» (7)
بدین ترتیب، غربیها در مورد تأثیر و نفوذ رهبری در نهادهای مهم از این شبکهای اختصاصی سخن میگویند. منظور غربیها از این شبکهی اختصاصی نهاد رهبری، نمایندگان ویژهی رهبری در دولت، ارتش و جامعه و نهادهای مهم نظامی و دینی از قبیل سپاه پاسداران است. نکتهی مهم در این زمینه، اعتراف به نقش این شبکه در حفظ کارکرد رهبری و حفاظت از اصل آن است. علیرضا نادر و دیوید ای. تالر و اس.آر.بوهاندی در مقالهای مشترک، در مورد بحث جانشین رهبری، به تأثیر این شبکه در انتخاب جانشین بعدی با صلاحیت و ویژگیهای رهبر فعلی تأکید دارند. (8)
ج) مدیریت و شاخصههای مقام معظم رهبری
اندیشکدهها و استراتژیستهای غربی برای شناخت شخص مقام معظم رهبری تلاش گستردهای دارند و در این راستا، پیرامون ویژگیهای شخصی و خصایص فردی رهبر انقلاب، تحقیقات زیادی انجام دادهاند. در این مورد هم علی رغم تلاش برای تصویرسازی مغرضانه از معظم له، در لابهلای تحلیلهایشان، از سجایای اخلاقی، مدیریت و توانمندی ایشان هم سخن گفتهاند. کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل ایران و آمریکا و کارشناس رسانههای بیگانه، طی چندین مقاله در مورد شخصیت رهبر معظم انقلاب، بر برخی از ویژگیهای معظمله تأکید دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. پایبندی به ارزشهای اسلامی- انقلابی
سجادپور از چهار ارزش اصلی «عدالت، استقلال، خودکفایی و ساده زیستی اسلامی»، که در قالب چهار شعار «عدالت اقتصادی، استقلال اقتصادی و خودکفایی، کینه ورزی نسبت به قدرتهای خارجی و ایران اسلامی» نمود یافتهاند، نام برده که گفتمان آیت الله خامنهای را تشکیل میدهند. البته در این میان، عدالتخواهی ایشان اهمیت دیگری دارد: «برای خامنهای اسلام و عدالت دو روی یک سکه و مهمترین عناصر سازندهی جامعه، نظام و سیاست خارجی محسوب میشوند.» (9)او اتفاقاً تفاوت آیت الله خامنهای با شخصیتهایی مانند هاشمی رفسنجانی و خاتمی، دو رئیس جمهور پیشین ایران را هم در این میداند که آنها حامی اسلام میانهرو بودند، ولی از نظر رهبر انقلاب، باورهای اسلامی منبع قدرت محسوب میشود. چنان که میدانیم، غربیها روی آنچه حمایت خاصی رهبری از احمدی نژاد مینامیدند، مانور گستردهای داشتند. سجادپور یکی از دلایل این امر را نیز در همین موضوع میداند که وی تنها رئیس جمهوری بود که به لحاظ شخصی، ساده زیست بود و بر شعار عدالت اقتصادی تأکید داشت. (10)
بیشتر بخوانید:پُرتکرارترین دغدغه رهبر انقلاب چیست؟
2. تدبیر و سیاستدانی
اندیشمندان و استراتژیستهای غربی به بهانههای گوناگون از جمله در خصوص مدیریت ایشان در فتنهی 88 و امثال آن، به تدبیر و سیاستدانی رهبر انقلاب اعتراف کردهاند.کریم سجادپور در مقالهای با عنوان «شهریار پرشیا» در مجلهی «فارین پالیسی»، با اشاره به توان و مدیریت رهبر انقلاب، به کنایه آورده است: «[آیت الله خامنهای] با کسب و حفظ قدرت سیاسی خیلی خوب آشناست.» (11)
اما از این نوع روش ادارهی کشور از سوی غربیها نباید به راحتی عبور کرد. هدفگیری آنها زدودن قداست و معنویت رهبر انقلاب است؛ چرا که رویکرد ماکیاولیستی اصطلاحاً به معنای سیاست قدرتطلبانه و غیراخلاقی است، اما نباید اعتراف ناخواسته به تدبیر و سیاستدانی رهبر انقلاب و موفقیتهای ایشان در عرصهی کشورداری را هم نادیده انگاشت.
بیشتر بخوانید: فرمول دشمن و تدبیر رهبر معظم انقلاب
3. بیطرفی و تعادلبخشی
تعادلبخشی در ساختار سیاسی ایران و بیطرفی نسبت به جناحها و گروهبندیهای سیاسی، ویژگی دیگری است که از نگاه غربیها، رهبر انقلاب بدانها متصف است. از زبان مدیر بخش روان شناسی سیاسی دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا دربارهی شخصیت رهبر ایران، نقل شده است:«او همیشه به عنوان یک متعادل کننده در فضای داخلی ایران عمل کرده است و با هوشمندی خاصی توانسته ایران را در زیر تمام فشارهای تحریم، فشار سیاسی، آشوبهای داخلی و حتی سایهی جنگ، تبدیل به یک مشکل بزرگ برای آمریکا در خاورمیانه و حتی فراتر از آن بکند.» (12)
پیتر جونز، یکی دیگر از تحلیلگران غربی، با ادبیات ستیزهجویانه و تحلیل مغرضانهی خود، که سعی در تخریب شخصیت رهبر انقلاب دارد، ناخودآگاه به تعادلبخشی ایشان بین جناحهای مختلف اعتراف میکند: «رهبر ایران گاهی به نفع یک جناح و بعد به نفع جناح دیگر، گاهی به نفع یک گروه یا ائتلاف در داخل یک جناح خاص عملی میکند و به ندرت در ملأ عام، طرف گروه یا جناحی را میگیرد یا به یک گروه یا جناح اجازه میدهد دست بالا را بگیرد.» (13) با اینکه هدف غربیها ایجاد بدبینی به رهبر انقلاب است، از ترسیم نهایی آنها در مورد ویژگیهای شخصی معظمله، تصویر رهبری توانمند، مدبر و سازشناپذیر به دست میآید و تنها چیزی که در اینجا جلب نظر نمیکند، ناتوانی سیاسی، بیتدبیری و ضعف مدیریتی است.
4. نفوذ معنوی
تحلیلگران غربی از یک سو، به مشروعیت الهی نظام جمهوری اسلامی اذعان دارند، چنان که ری تکیه مینویسد: «با این حال برای بخش کوچک، اما پرشوری از جمعیت ایران، جمهوری اسلامی هنوز به منزلهی تجربهی مهمی در زمینهی تحقق ارادهی خداوند در زمین محسوب میشود» (14) و از سوی دیگر، نفوذ معنوی مقام معظم رهبری را تأیید میکنند. مهدی خلجی، پژوهشگر مؤسسهی مطالعات خاور نزدیک واشنگتن و از نظریه پردازان سکولار که مقالات متعددی در نفی اصل ولایت فقیه نوشته است، در مورد نفوذ معنوی رهبر انقلاب اعتراف میکند که بسیاری از ایرانیان به این باور رسیدهاند که رهبری، قلب نظام است. (15)
5. نفرت واقعبینانه از آمریکا
تحلیلگران غربی در نوشتههای خودشان، با استناد به استدلالهایی، نفرت رهبر انقلاب از خوی استکباری آمریکا را تأیید و ایشان را مانع اصلی برقراری رابطهی ایران و آمریکا عنوان میکنند، اما تأملی در این استدلالها، روشن میسازد که رویکرد آمریکاستیزی رهبر انقلاب، دارای منطق استراتژیک در جهت پاسداری از انقلاب و نظام است، نه یک سیاست متعصبانه و فاقد پشتوانهی راهبردی. به نظر کریم سجادپور، تصور رهبر انقلاب از نیات و مقاصد آمریکا، متأثر از این راهبرد اصلی در سیاست داخلی و خارجی ایرانیان است که سیاست آمریکا تغییر نظام ایران است، نه تغییر رفتار و رویکرد آن. (16)وی منطق امریکاستیزی رهبر انقلاب را با ویژگیهای زیر ترسیم میکند:
رهبری بر این موضوع متقاعد شده که این آمریکاست که از نظر ایدئولوژیکی با ایران مخالف است، نه برعکس.
رهبری بر این موضوع تأکید دارد که خصومت امریکا با ایران صرفاً به دلیل عملکرد ایران در سیاست خارجی یا انرژی هستهای و یا دشمنی با اسرائیل نیست، بلکه بیشتر به دلیل موقعیت استراتژیک ایران و وجود منابع باارزش انرژی است. رهبری ایران از نوع سیاستهای آمریکا در طول دوران جنگ سرد آگاهی و شناخت دارد و در خصوص جنگ نظامی آمریکا نگرانی ندارد. در مقابل، نگران حملهی فرهنگی و سیاسی آمریکاست که منجر به شکاف بین نخبگان سیاسی کشور میشود. (17)
بیشتر بخوانید:استعمار و استکبار جهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری
جمعبندی
در ساختار سیاسی- اجتماعی و دینی جمهوری اسلامی، هیچ نهادی به اندازهی رهبری برای اندیشکدهها و مراکز مطالعاتی غرب اهمیت ندارد. رهبری و نهادهای متصل به آن، مرکز ثقل نظام سیاسی ایران محسوب میشود؛ چرا که از منظر غربیها، قوای سه گانه اگر چه جنبهی انتخابی دارند، خطوط کلی و جهتگیری اصلی آنها از طریق رهبری، تعیین و هدایت میشود. نکتهی مهم دیگر اینکه غربیها به مقام معظم رهبری به عنوان فرد سیاستدانی مینگرند که بعد از انتصاب به عنوان رهبر انقلاب، این نهاد را محکمتر و استوارتر و با تکیه به نهادهای زیرمجموعهی خود، پیش میبرد.
پینوشتها:
1- کارشناس ارشد روابط بینالملل، مدرس دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی.
2- یائیر مینزیلی (2011)، «جایگاه رهبری در زندگی شیعه، مؤسسهی سیاست و استراتژی»، کنفرانس هرتزلیا، ترجمهی اشراف، اردیبهشت 1390.
3- همان.
4- همان.
5- دکتر یوری روزت (2011)، «حزب الله و ولایت فقیه»، ترجمهی اشراف، اردیبهشت 1390.
6- مهتاب عالم ریزوی (ژانویهی 2012)، «ولایت فقیه و سیاست خارجی ایران: تحلیل تاریخی»، قسمت اول، مؤسسهی مطالعات و تجزیه و تحلیل دفاعی (ایدسا)، ترجمهی اشراف.
7- پیتر جونز، «جانشینی و رهبر عالی در ایران»، مؤسسهی بینالمللی مطالعات راهبردی، نوامبر 2011، ترجمهی اشراف، دی 1390.
8- علیرضا نادر، دیوید ای. تالر، اس. آر. بوهاندی، «جانشین بعدی رهبر جمهوری اسلامی ایران»، اندیشکدهی رند، ترجمهی اشراف، فروردین 1390.
9- کریم سجادپور (مارس 2008)، «بررسی [آیت الله] خامنهای: نگاه جهانی به قدرتمندترین رهبر ایران»، مؤسسهی کارنگی، ترجمهی اشراف، فروردین 1387.
10- همان.
11- کریم سجادپور (جولای 2011)، «شهریار پرشیا»، فارین پالیسی، ترجمهی اشراف، مرداد 1390.
12- رجانیوز، گزارش جالب از تلاش یک مرکز در سیا برای تحلیل شخصیت رهبر انقلاب، به نقل از مقالهی خبرگزاری رویترز، 3 اردیبهشت 1391.
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=123092
13- پیترجونز، «جانشینی و رهبر عالی در ایران»، مؤسسهی بینالمللی مطالعات راهبردی، نوامبر 2011، ترجمهی اشراف، دی 1390.
14- ری تکیه (اوت 2012)، «همهی یاران آیتالله»، نشریهی منافع ملی، ترجمهی اشراف.
15- مهدی خلجی
منبع مقاله :
نشریه خردنامه همشهری، شماره 142.