ذوق و زیبایی

واژه‌ی «زیبایی‌شناسی» (aesthetics) از واژه‌ی یونانی (aisthesis) به معنای احساس یا ادراك گرفته شده است. این عنوان توسط الكساندر بومگارتن (1714-62) برای مطالعه‌ی تجربه (یا حساسیت) هنری به كار رفت. دیوید هیوم
جمعه، 26 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ذوق و زیبایی
 ذوق و زیبایی

 

نویسنده: سینتیا فریلند
مترجم: رحیم قاسمیان




 

واژه‌ی «زیبایی‌شناسی» (aesthetics) از واژه‌ی یونانی (aisthesis) به معنای احساس یا ادراك گرفته شده است. این عنوان توسط الكساندر بومگارتن (1714-62) برای مطالعه‌ی تجربه (یا حساسیت) هنری به كار رفت. دیوید هیوم فیلسوف اسكاتلندی از این واژه استفاده نكرد، اما بحث «ذوق» (1) را به میان كشید و آن را به صورت توانایی تذهیب شده‌ای برای درك كیفیت در صنایع دستی و آثار هنری تعریف كرد. اما «ذوق» می‌تواند كاملاً ذهنی و شخصی باشد- همه‌ی ما با این ضرب‌المثل كه «هركسی ذوق خاص خود را دارد» آشنا هستیم. برخی از آدم‌ها رنگ یا دسر خاصی را می‌پسندند، درست همان‌طور كه اتومبیل یا مبلمان خاصی را بر بقیه ترجیح می‌دهند. آیا هنر هم چنین وضعیتی ندارد؟ شاید كسی باشد كه دیكنز و فاسبیندر (2) را دوست داشته باشد، اما من شاید استیون كینگ (3) و آستین پاورز (4) را ترجیح بدهم؛ چطور می‌توان ثابت كرد كه ذوق من از شما بهتر یا بدتر است؟ هیوم و كانت سال‌ها با این مسئله كلنجار رفتند. هر دوی آنان بر این عقیده بودند كه برخی از آثار هنری واقعاً بهتر از بقیه «هستند» و بعضی آدم‌ها ذوق بهتری از دیگران دارند. اما چگونه می‌توانستند این نكته را به اثبات برسانند؟
این دو فیلسوف، دو رویكرد متفاوت را برگزیدند. هیوم بر تصمیم و تربیت و تجربه تأكید كرد: افراد با ذوق، توانایی‌های خاصی به دست می‌آورند كه به آنان امكان می‌دهد تا بر سر این نكته به توافق برسند كه كدام یك از نویسندگان و آثار هنری بهتر هستند. به عقیده‌ی او، چنین افرادی در نهایت به اجماع می‌رسند و با این كار خود، یك «معیار ذوق» كه معیاری جهانی است، از خود به جا می‌گذارند. این صاحبان تخصص می‌توانند بین آثار واجد كیفیت عالی و آثاری كه به آن اندازه از كیفیت والایی برخوردار نیستند، تفاوت قایل شوند. هیوم اعتقاد داشت كه افراد باذوق باید ذهن خود را از هرگونه پیشداوری و تعصب دور نگاه دارند، اما در عین حال بر این باور بود كه هیچ كس نباید از احوالات و افكار غیر اخلاقی یا «شیوه‌های فساد‌آمیز» در هنر لذت ببرد یا آنها را تأیید كند (نمونه‌هایی كه او بدان‌ها اشاره می‌كند آثار هنری متعصبانه اسلامی و كاتولیك رمی هستند). امروزه منتقدان از تنگ بودن نظر او در این زمینه ایراد می‌گیرند و معتقد هستند كه ذوق ورزان موردنظر هیوم صرفاً براساس آموزه‌ها و تلقین‌های فرهنگی، ارزش‌های مورد نظر خود را به دست می‌آورند.
كانت هم در مورد داوری‌های ذوقی نظراتی ابراز كرد، اما بیش از موضوع ذوق، به توضیح داوری در مورد «زیبایی» توجه داشت. او این هدف را دنبال می‌كرد كه نشان دهد داوری‌های خوب در زیبایی‌شناسی در خود آثار هنری و جنبه‌های مختلف آن ریشه دارند، نه اینكه فقط در ما و در آنچه ترجیح می‌دهیم حضور داشته باشند. كانت كوشید تا توانایی‌های بشری ما را در درك و دسته‌بندی جهان اطراف، شرح دهد. به اعتقاد كانت، ارتباط متقابل پیچیده‌ای میان قوای ذهنی ما، از جمله ادراك، تخیل و عقل یا (قوه) داوری وجود دارد. او بر این عقیده بود كه ما برای آنكه در این جهان بتوانیم كاركردی داشته باشیم و به اهداف و آمال انسانی خود دست بیابیم، می‌آییم و بر بسیاری از آنچه حس می‌كنیم عنوانی می‌نهیم و معمولاً در اغلب موارد، این كار را به طور ناخودآگاه انجام می‌دهیم. برای مثال، ما اشیای صاف گردی را در جهان می‌بینیم و می‌شناسیم و برخی از آنها را زیر عنوان بشقاب غذاخوری، دسته‌بندی می‌كنیم. سپس از آنها برای خوردن غذاهایمان بهره می‌گیریم. به همین ترتیب، یك چیزهایی را به عنوان غذا، چیزهای دیگری را به عنوان خطرات بالقوه یا همسران و والدین تشخیص می‌دهیم.
توضیح این امر كه چگونه ما چیزهایی مانند گل‌های رز سرخ رنگ را زیبا می‌پنداریم، كار آسانی نیست. زیبایی گل رز عینیتی نیست كه در جهان موجود باشد و شبیه گرد بودن و صاف بودن بشقاب نیست. اگر بود، دیگر دلیلی نداشت كه بر سر ذوق با این همه اختلاف نظر و عقیده، دست و پنجه نرم كنیم. ولی با این همه «نوعی» اساس برای این ادعا كه گل‌های رز زیبا هستند، وجود دارد. هرچه باشد، عده‌ی كثیری در این عقیده شریك‌اند كه گل‌های رز زیبا و در عین حال، سوسك‌ها موجودات زشتی هستند. هیوم سعی كرد این مسئله را با طرح این نكته كه داوری‌های ذوقی به نوعی «بین‌الاذهانی» (5) اند، توضیح دهد. او می‌گوید: آدم‌های صاحب ذوق میل توافق با هم را دارند. كانت اعتقاد داشت كه داوری درباره‌ی زیبایی جهان شمول است و در جهان واقعی ریشه دارد، هر چند كه این داوری در واقع «عینی» نیست. اما چطور چنین چیزی ممكن است؟
كانت به نوعی پیشگام روان‌شناسی علمی امروزی بود كه متخصصان آن می‌كوشند تا با مطالعه‌ی داوری‌های مربوط به زیبایی از طریق بررسی ترجیحات نوزادان در مورد چهره‌ها، تعقیب حركات چشمان كسانی كه به اشیاء مختلف خیره می‌شوند، یا متصل كردن مغز هنرمندان به دستگاه‌های عكسبرداری مغناطیسی (MRI)، به نتایجی برسند. كانت متوجه شد كه ما معمولاً برای هر آنچه در جهان می بینیم یا حس می‌كنیم، عنوان یا محتوایی در نظر می‌گیریم تا بتوانیم داده‌های احساسی را كه مورد نظر ما هستند دسته‌بندی كنیم. برای مثال، وقتی در ماشین ظرف‌شویی یك چیز گرد و نسبتاً صاف می‌بینیم كه می دانیم بشقاب است، آن را در كمد ظرف‌ها و كنار بشقاب‌های دیگر قرار می‌دهم، نه اینكه آن را در كنار كارد و چنگال‌ها بگذاریم. اشیای زیبا كاربرد روزمره ندارند و اهداف هر روزه ما را برطرف نمی‌كنند، اما بشقاب و قاشق و چنگال، چنین كاربردی دارند. یك شاخه گل رز به ما لذت می‌دهد، اما این لذت از آن رو نیست كه الزاماً می‌خواهیم آن را بخوریم یا حتی كنار گل‌های دیگری قرار دهیم و دسته گلی بسازیم. شیوه‌ی كانت در تشخیص و تعریف این مسئله این بود كه بگوید چیزهایی كه زیبا هستند، «هدفمندی خاصی بدون [وجود] هدف دارند.» این جمله‌ی عجیب به كاوش بیشتری نیاز دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1.taste
2.fasbinder
3.Stephen King
4.Austin Powers
5.intersubjective

منبع مقاله :
فریلند، سینتیا، (1391)، نظریه‌ی هنر، برگردان: رحیم قاسمیان، تهران: بصیرت، چاپ اول .

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط