این وقف و خیرخواهی و نیک کرداری به نوبهی خود از دین سرچشمه میگیرد و آن چیزی که موجب شده تا مردم از اموال و ثروتی که با خون دل فراهم آوردهاند به راحتی و داوطلبانه چشمپوشی کنند، انگیزهی دینی بوده است.
این انگیزه را میتوان ترس از خدا، آمرزش و راه یافتن به بهشت، باقی ماندن نام نیک و با همهی اینها یک جا، دانست ولی هر چه باشد همه و همه از تعالیم و آموزههای دینی برخاسته است.
منظور از دین همهی ادیان آسمانی است. اعم از دین اسلام که قرآن کار نیک را از هر کس باشد به عنوان عمل صالح ستایش کرده و حتی نیکوکاران را وارثان زمین دانسته است. چنانکه در این آیات فرموده است:
«همانا مقرر داشتیم در زبور پس از ذکر که حتما زمین را به ارث میبرند بندگان صالح ما» (1) و در جای دیگر خدای متعال اعلام داشته که عمل محسنین را ضایع نخواهد ساخت و اجر آنان را ارزانی میدارد «خداوند ضایع نمیسازد پاداش نیکوکاران را». (2)
و یا دین یهود با دین مسیح (ع) که نمایندهی آن کلیسا است و یا هر دین دیگری که اساس آن بر باور نیروی ماوراء طبیعت بنا شده باشد.
دین هم به سهم خود در ایجاد آرامش، عمران، آبادی و پیشرفت جامعهی بشر نقش مهمی را ایفا کرده گر چه گاه دینداران در راه این پیشرفت که لازمهی زندگی عمومی بشر است موانعی از طریق جنگ و ستیز و ناسازگاری با همنوعان خود به وجود آوردهاند و این ناآرامیها را با اتکاء باور دینی خود عنوان کردهاند.
«حتی مورخان شکاک، فروتنانه در برابر دین تعظیم میکنند زیرا میبینند که دین در هر سرزمینی و هر عصری در کار است و ظاهرا گریزی نیست.» (3).
«از بسیاری لحاظ دیانت جالبترین رسم بشری است. زیرا تضمین نهایی آدمی است دربارهی زندگی و تنها حربهی دفاعی او در برابر مرگ. در قرون وسطی هیچ چیز مشی دیانتی همه جا حاضر، که گهگاهی تقریبا فعال ما یشاء است در خاطر انسان نمینشیند».(4).
همچنان که فلاسفه، سلاطین و سرداران در آبادانی، نزاعها و صلحها، خوشیها و ناخوشیها، تخریب و عمران، توسعه و رفاه، تنگدستی و هر آنچه در مسیر تاریخ زندگی اجتماعی بشر رخ داده، سهیم بودهاند دینمداران هم با استفاده از باور دینی در این گونه امور، چه خوب و چه بد، شرکت داشتهاند .
با این تفاوت که چون دین برخاسته از باور مردم بوده به سادگی در خدمت تخریب با آبادانی قرار میگرفته و مردم متدین به راحتی تسلیم آموزههای دینی میشدهاند ولی پیروی آنان از دستور حاکمان و سرداران با پذیرفتن تعالیم فلاسفه نیاز به وقت یا زور داشته است.
اصول دیانت همواره در جهت اصلاح و سازندگی بوده چنان که اندیشه و تعقل بشر هم با هدف اصلاح فعالیت میکرده است و آنچه از آموزههای دینی که در جهت تخریب یا ایجاد مفاسد قرار گرفته، مربوط به برداشتهای افراد مغرض یا سادهاندیش بوده است.
در این نوشتار بر آنیم تا تأثیر یکی از باورهای دینی یعنی خیرخواهی و اهدای مال (وقف) را در تمدن و توسعهی کشورهای غربی بررسی کنیم.
عنوان نوشتار ایجاب میکند تا به بحثی طولانی و همه جانبه، با در نظر گرفتن رویدادهای تاریخی و دینی دست بزنیم اما از آنجا که عمدهی فعالیت دینی در غرب ناشی از تعالیم حضرت مسیح (ع) است.
و این تعالیم و کارکردها در مراتب مختلف کلیسا متمرکز شده و نیز برای آنکه گستردگی بحث آن را از حوصلهی خواننده دور نسازد، بر آن شدیم تا مباحث را به نتایج حاصل از فعالیتهای کلیسای غربی یا به طور اعم اروپایی محدود کنیم.
و بدین جهت مطالب را زیر مجموعهی «فعالیت کلیسا» قرار میدهیم زیرا کلیسا دربرگیرنده تمام فعالیتهای خیرخواهانه در قرون وسطی بوده و امروز هم بسیاری از کارهای نیک، یا وابسته به کلیساست.
و یا از تعالیم آن سرچشمه میگیرد چنانکه در ایران باستان هم کار نیک به اتکای تعالیم زردشت برای پیروزی اهورامزدا بر اهرمن صورت میگرفت و در جهان اسلام نیز چنین فعالیتهایی زیر عنوان جامع و کامل «فی سبیل الله» میگنجید.
کلیسا در غرب
اگر دین اسلام به سرعت در شرق و غرب پیشروی کرد و بسیار سریع دامنه فعالیت خود را به کوههای البرز و قسمتهای منتهی الیه خراسان و مصر و افریقیه و کمی آن طرفتر به اسپانیا کشاند، مسیحیت عمدتا پیشرفتش در غرب بود و در حوزهی فعالیت حواریان و شارگدان آنان در شرق اروپا گسترش یافت .و برای اولین بار یکی از حواریان عیسی (علیهالسلام) به نام پولس ضمن سفرهای خود به «مقدونیه» رفت و قدم به اقلیم اروپا نهاد و در شهرهای بزرگ ساحلی یونان، مجامع عیسوی تشکیل داد؛ به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و یکی از کلیساهای مهم عالم مسیحیت را در آن شهر برپا ساخت. (5).
پس از آن بین سالهای 50 تا 150 میلادی رفته رفته مسیحیت با تشکیلاتی مستقل از یهودیت در آن سرزمین توسعه یافت تا کلیسای قدیم کاتولیک به صورت کاملا مستقل به وجود آمد. این کلیسا از سال 150 تا 1054 رو به توسعه نهاد و با فراز و نشیبهایی روبرو شد که بت خواندن تاریخ اروپا میتوان تأثیر این کلیسا را در اخلاق، ادبیات، فرهنگ، سیاست،
تغییر مرزهای سیاسی و به طور کلی مجموعه رویدادهای سرزمین اروپای غربی ملاحظه کرد. کلیسا به اتکای ایمان مردم منابع مالی فراوانی را در اختیار داشت که این منابع گر چه همانند دیگر منابعی که در اختیار بشر بود گاه در امور غیر مفید و حتی مفسدهانگیز هم به کار گرفته میشد،
اما روی هم رفته و با نگاهی همه جانبه معلوم میشود سهم کلیسا در میان فعالیتهای که در غرب برای توسعه شده سهم بسزایی بوده است گر چه بعضی از متفکران بر آنند که آنچه را پاپها از مردم به عنوان صدقه، درآمد موقوفات، بهای آمرزش گناهان و عشریهها اخذ میکردند موجب چاپیدن میلیونها نفر شده اما هم آنان بودهاند که میلیونها صرف آبادی و عمران کردهاند. (6).
برای بررسی منابع درآمد و در نتیجه توجه مردم متدین به امور خیریه و نیز مصرف چنین درآمدهایی لازم است موقعیت کلیسا را در سه مورد به بحث بگذاریم:
- موقعیت اجتماعی کلیسا؛
- منابع مالی کلیسا؛
- خدمات کلیسا.
موقعیت اجتماعی
«دین به جامعه و دولت توانایی و کفایتی عمیق و استادانه میبخشد، شعائر و آیینهای دینی روح را آرامش میدهند و چون رشتهای، پیوند نسلها را با یکدیگر سبب میشوند؛
کلیسای بخش محل انجمن میشود و افراد را به گونهی تاری به هم میبافد و از آن منبع جامعه را به وجود میآورد. کلیساهای جامع به عنوان نتیجه و مظهر مفاخرت اتحاد شهرداریها به آسمان قد میافرازند.
هنرهای دینی زندگی را آراسته و زیبا میسازند. موسیقی مذهبی نوای آرامبخش خود را تا عمق جان فرد و جامعه سرایت میدهد. دین به قوانین اخلاقی که مغایر سرشت و طبیعت بشر اما مفید تمدن است تقدس و اعتبار آسمانی اعطا میکند». (7)
زایش تمدن و بنیانگذاری نهادهای اجتماعی هرگز نمیتواند خالی از مسائل مالی باشد حتی تارکان دنیا که درون دیرها و صومعهها به رهبانیت و انزوا میپردازند به حداقل معیشت نیازمندند و این نیازمندی است که مسأله مالی را برایشان اگر چه در حداقل آن مطرح میسازد چه رسد به دستگاه پر طمطراق کلیسا و اسقفان یا خاخامهای یهودیان و یا روحانیت و خلافت اسلامی.
از این رو است که پرداخت مال و صدقه با تفاوتی نه چندان زیاد در تمام ادیان برای ترویج امور مذهبی جزء وظایف دینباوران آموزش داده میشود.
در دین یهود موقعیت اجتماعی کاهنان بر اساس قربانی کردن و گرفتن صدقات و نذور پایهگذاری شده و البته این کاهنانند که تقریبا همهی امور مردم را، اعم از دنیوی و اخروی، در دست دارند.
کاهنان عهدهدار جمعآوری صدقات و ذبح قربانی و اداره کردن موقوفاتند اما باید موقوفات را در همان راهی که وقف شده یعنی در راه خدا مصرف کنند: «و خداوند موسی را خطاب کرده گفت: هارون و پسرانش را بگو که از موقوفات بنیاسرائیل که برای من وقف میکنند احتراز نمایند.
و نام قدوس مرا بیحرمت نسازند من یهوه هستم - به ایشان بگو هر کس از همهی ذریت شما در نسلهای شما که به موقوفاتی که بنیاسرائیل برای خداوند وقف نماید نزدیک بیاید و نجاست او بر وی باشد آن کس از حضور من منقطع خواهد شد من یهوه هستم. (8)
از مجموع شرائع موسی میتوان استفاده کرد که تنها بهایم و اموال نقدی نبود که از سوی بنی اسرائیل برای کاهنان و امور دنیایی اهدا میشد بلکه اموال غیرمنقول هم برای کارهای خیر اهدا میگشت.
«و اگر کسی خانهی خود را وقف نماید تا برای خداوند مقدس شود کاهن آن را چه خوب و چه بد برآورد کند و به طوری که کاهن آن را برآورده کرده باشد هم چنان بماند.» (9).
پیشتر از اینها در سفر خروج، موسی به بنی اسرائیل دستور داده که شش روز کار کنند و روز هفتم دست از کار بکشند و آنگاه موسی تمامی جماعت بنیاسرائیل را خطاب کرده گفت این است امری که خداوند فرموده و گفته است - از خودتان هدیه برای خداوند بگیرید .
هر که از دل راغب است هدیهی خداوند را از طلا و نقره و برنج بیاورد -... پس تمامی جماعت بنی اسرائیل از حضور موسی بیرون شدند - و هر که دلش او را ترغیب کرد و هر که روحش او را با اراده گردانید آمدند و هدیهی خداوند را برای کار خیمه اجتماع و برای تمام خدمتش و برای رختهای مقدس آوردند. (10).
از این احکام بر میآید که قدیمیترین دین الهی یعنی دین موسی پس از خروج از مصر آنگاه که بنی اسرائیل خواستهاند جامعه تشکیل دهند و فرمانهای الهی را اجرا سازند، یکی از امور مهم را جمعآوری مال و تقویت بنیه مالی دانسته و مردم را به دادن صدقات و هدایا ترغیب نموده است.
بیشترین دستورات مذهبی و احکام عملی موسی (علیهالسلام) در سفر لاویان تورات آمده و در همان جاست که تأمین منابع مالی برای اجرای احکام و تأسیس جامعه در قالب هدیه، نذر، صدقات و موقوفات پیشبینی شده است.
کلیسا هم که بر پایهی تعالیم موسی بنیاد نهاده شده، به نظر میرسد موقعیت اجتماعی خود را از همان اختیارات کاهنان، البته با ملایمت کمتر و گستردگی بیشتر، به ارث برده باشد.
«در طی هزار سال میان سلطنت قسطنطنین تا ظهور دانته که یکی از هزارههای برومند و سازندهی تاریخ بشر است کلیسای مسیحی موهبت و نیروی دینی را به ملتها و کشورها ارزانی داشت. به شخص عیسی تجسم الهی از فضایل ملکوتی بخشید .
چنانکه بربرهای وحشی و ناهنجار در برابر آن، یوغ تمدن مسیحی را شرمگین بر گردن افکندند. کلیسای مسیحی کیشی پدید آورد که در آن زندگی انسان جزئی ناچیز از یک نمایش عظیم و با شکوه جهانی بود و رابطه و پیوندی خطیر و مهم در میان هر یک از افراد بشر و خداوندی که وی را آفریده بود قایل شد.» (11).
موقعیت اجتماعی کلیسا به عنوان بک نهاد دینی رفته رفته تبدیل به یک نهاد سیاسی شد و تا امروز هم دستگاه پاپ در دل شهر رم دولتی است در دولت و برای خود سفیر و کارگزار جدای از دولت ایتالیا دارد.
گر چه پاپ و تمام کلیساها برای خود رسالتی معنوی و آسمانی قائلند و هدف نهایی خود را ایجاد شهرهای آرمانی و خدایی بر روی زمین میدانند اما همین آرمانگرایی بدون تکیه بر مال و منال دنیا و امکانات موجود هرگز به نتیجه نخواهد رسید و
و لذا همان طور که حضرت موسی (علیهالسلام) در خیمه اجتماع - پس از رهایی از ظلم فرعون و پیمودن بیابانهای بی آب و علف - از بنی اسرائیل خواست تا با رغبت و ایمان هدایایی به کاهنان (فرزندان هارون) بدهند و مردم هم از آن چه داشتند سهمی نثار جامعهی جدید کردند، کلیسا هم ناچار شد از هدایای مردم استفاده کنند.
مسیحیان هم به اتکای ایمانی که داشتند پرداخت هدایا را با رغبت انجام میدادند و هر قدر دستگاه پاپ پررونفق میشد گروندگان به مسیح احساس غرور و شادمانی میکردند «ثروت کلیسا در اسپانیا باعث اعتراض مردم نمیشد. کلیساهای بزرگ مخلوق خود مردم بودند و آنها از مشاهدهی زینت پرجلال آن بسیار مسرور میشدند.» (12).
منابع مالی کلیسا
برای روشن شدن منابع مالی کلیسا بهتر است آنچه را ویل دورانت در بخش دوم از عصر ایمان کتاب خود آورده به صورت فشرده در این جا نقل شود.وی منابع مالی کلیسا را چنین شمارش میکند.1. مهمترین درآمد کلیسا عشریه (یک دهم درآمد) بود. کلیهی سرزمینهای مسیحی لاتین به حکم قوانین مملکتی مکلف بودند یک دهم محصولات یا درآمد ناویژهی خود را جنسی یا نقدی به کلیسای محل واگذار کنند.
2. درآمد اساسی کلیسا از محل زمینهایی بود که خود کلیسا در تملک داشت. این اراضی را کلیسا از طریق هدایا یا هبه، از راه خرید یا تصرف املاک افراد بدهکار یا از طریق احیای اراضی موات به همت رهبانان دیرها یا سایر جماعات روحانی به چنگ آورده بود.
در نظام فئودالی از هر مالک یا مستأجری انتظار میرفت که هنگام مرگ چیزی وقف کلیسا کند.
3. برخی از توانگران اموال خود را در برابر یک نوع بیمهی ایام پیری و تنگدستی به کلیسا واگذار میکردند. در این موارد معمولا هنگام بیماری یا روز پیری شخص مرتهن از وی توجه و دستگیری میکرد.
4. برخی از اشخاص بلاوارث چون از جهان میرفتند تمامی دارایی خویش را به کلیسا واگذار میکردند.
5. اموال کلیسا چون قابل انتقال نبود (همانند موقوفات اسلامی) و مشمول مالیات هم نمیشد قرن به قرن افزایش یافت. برای یک کلیسای جامع، یک صومعه، یا دیر راهبهها، داشتن چندین هزار روستای خاوندی (13)
که متضمن ده - دوازده شهر کوچک یا حتی یکی دو شهر آباد بزرگ باشد امری غیرعادی محسوب نمیشد. اسقف لانگر تمامی ایالت را مالک بود. صومعه قدیس مارتن متجاوز از بیست هزار سرف (14) در اختیار داشت.
اسقف یولونیا در حدود دو هزار روستای خاوندی داشت و دارایی دیرلونتن نیز به همین اندازه بود. دیر لاس خولگاس واقع در اسپانیا مالک شصت و چهار شهر بود. در حدود سال 1200 میلادی در کاستیل واقع در اسپانیا، کلیسا یک چهارم زمینهای
ناحیه را در تصرف داشت. در انگلستان اراضی متعلق به کلیسا یک پنجم مملکت بود. در آلمان به یک سوم بالغ میشد. در لوونیا به نصف مجموع اراضی میرسید.
این ارقام تخمینی هستند و در مورد صحت آنها نمیتوان کاملا مطمئن بود اما از آنجا که میبینیم، حکومتها برای تملک اراضی متعلق به کلیساها با روحانیون به ستیز برخاسته و گاه به ضبط آن اراضی کمر بستهاند
و «حتی در انگلستان با تصویب چندی قانون مربوط به اوقاف واگذاری اراضی را به تشکیلات کلیسایی محدود کردهاند» (15)
معلوم میشود تراکم دارایی کلیسا، روحانیون و دستاندرکاران امور دینی را محسود قدرتها قرار داده و نیز حاکی از ثروت بیحساب اماکن دینی است.
گر چه درآمد کلیسا از محلهای یاد شده به دلیل دخالت حکومتها دچار نقصان میشده و گاه به صفر هم میرسید ولی در مجموع چون کلیسا درآمدهای خود را به اتکای ایمان و باور مردم تأمین میکرد.
سرانجام با محاسباتی که به عمل آمده تمام درآمدهای خزانهی پاپی در حدود سال 1250 میلادی به مراتب زیادتر از عایدات کلیهی حکومتهای غیر روحانی اروپا میشده است.
«در سال 1252 میلادی وجوهاتی که حکومت پاپی از انگلستان دریافت کرد سه برابر عواید خزانهی پادشاه انگلستان بود». (16)
طبیعی است چنین درآمدی که با انگیزهی خیر و پشتوانهی دینی اخذ میشده به دور از مفسده نبوده است و اسقفان و کشیشان بسیاری در پی ثروت فراوان دچار مفاسد اخلاقی و ظلم و ستم شدند و وجوهی را که میبایست در جهت خیر مصرف کنند بر.
ای امور شخصی خود، در جهات ناروا به کار گرفتند. این مفاسد در ادبیان قرن سیزدهم میلادی به صورت شعر، داستان و مقاله تجلی یافته و حتی در آثار رهبانان وقایع نگار به شکایاتی از حرص و مالاندوزی روحانیان بر میخوریم. (17)
یکی از رهبانان انگلیسی «پست فطرتی» اسقفان انگلیسی و رومی را مذمت کرده و نوشته که این جماعت با مشکلپسندی از محل موقوفات مسیح روزگار میگذرانند. (18).
فساد دینمدارانی این چنین، مردم مؤمن را برانگیخت تا علیه آنان، نه علیه دین با امور خیریه قیام کنند. همان مردمان مؤمنی که پنیهای (پول خورد) خود را روی هم مینهادند.
و به ساختن کلیساهایی برای مریم باکره مبادرت میجستند قادر بودند علیه تمایلات اشتراکی کلیسا آوای مخالفت بلند کنند و گاهی کشیش لجوجی را به خاک هلاک اندازند و (19).
داستان منابع درآمد کلیسا و تشکیلات پاپ نه مقصود ماست و نه در این نوشته میگنجد و آنچه نقل شد
برای نشان دادن منابع اصلی و اولیهی درآمد روحانیون، کلیسا، صومعهها و دیرها بود که همه و همه بر اساس ایمان و باور قلبی مردم و با هدف انجام امور خیریه اعم از دنیوی و اخروی صورت میگرفت و با نشیب و فرازهایی که از لحاظ مصرف و درآمد داشت در همین جهت هم به کار گرفته شد.
اکنون باید دید این منابع و درآمدها حاصله از آن در چه اموری به کار گرفته و مصرف میشده و چه خدماتی را در توسعهی زندگی اخروی و دنیوی مؤمنان موجب شده است.
خدمات کلیسا
مصرف اموال و موقوفات و حتی کار راهبان صومعهها (که میتوان نوعی درآمد تلقی شود) با هدف مشترک و کلی که جلب رضایت خدا و خدمت به دین بوده در این امور خلاصه میشود.گسترش مسیحیت
هدف اصلی کشیشان و اسقفان رواج مسیحیت و آموزههای دینی بوده و این هدف که پس از حضرت مسیح (علیهالسلام) با موعظه و تبلیغ رسولان یا حواریون دنبال شد با تقویتبنیه مالی کلیسا و ثروت حاصل از خیرات و مبرات مؤمنان شتاب بیشتری به خود گرفت و برای گروندگان هم جاذبهی زیادی به وجود آورد.
مبلغان و مسیونرهای مذهبی از این پس قدرت داشتند تا همراه با موعظه، خدماتی را هم ارائه دهند و از بینوایان دستگیری کنند.
این گونه کمکها به خصوص در جوامعی که چندان تقید و تعمق دینی نداشتند موجب شد تا عدهای احساس کنند رفاه و آسایش و نجات یافتن آنان از امراض مربوط به دینی است که مبلغان عیسویت آن را تبلیغ میکنند و رفته رفته به دین مسیح مؤمن شوند.
حصضور مسیحیان در دربار مغولان - که از دینهای الهی خبری نداشتند - و مسافرت آنان از ونیز به چین و سفارتی که از سوی پاپ برای سلاطین مغولی آن دیار ایفا میکردند
حاکی از همین هدف است و در قرون اخیر هم حضور طبیبان و افزارمندان مسیحی در لباس کشیشی در میان سپاهیان آفریقا و ارائه خدمات پزشکی و فنی به آنان همراه تبلیغ مسیحیت، نتایج مفیدی برای کلیسا به بار آورد که هنوز هم ادامه دارد.
چنین گروههایی حتی در کشورهای اسل
امی هم مشغول فعالیت شدند و بیمارستانهایی در ایران با عنوان مسیحیت برای مداوای بیماران در بعضی از شهرها مانند شیراز تأسیس شد به دور از چنین هدفی نمیتوانست باشد. اما غرور دینی و اصالت تعالیم اسلامی مانع توفیق همه جانبهی مسیونرهای مذهبی مسیحیت شد.
گسترش مسیحیت گر چه همواره از راه تبلیغ و موعظه و کمکهای مزبور صورت میگرفت اما گاهی هم مبلغان از طریق فشار و تحکم و حتی جنگ هم درصدد توسعهی دین مسیح برآمدهاند.
جنگهای صلیبی که بودجهی آن را کلیسا تأمین میکرد و چهرهی خشن تبلیغ دینی را به وسیلهی کشیشان آشکار میسازد بارزترین نمونه در این زمینه است.
جالب توجه است بدانیم که تأمین کنندهی بودجهی چنین جنگهایی عمدتا کلیساها بودند که از درآمدهای خود یا قبول هدایای مردم فراهم میشد.
«پاپها ابتدا با گرفتن مالیات از املاک و درآمدهای اسقفان برای تدارک جنگهای صلیبی و سپس با سرشکن کردن مخارج روزافزون حوزهی حکم فرمایی پاپی روز به روز خزانههای اسقفی را تهی کردند.» (20).
صرف نظر از باور دینی مسلمانان در مورد تعالیم کلیسا و صرف نظر از بعضی از رفتارهای ناهنجار روحانیان مسیحی که نباید آنها را به حساب تعالیم حضرت مسیح گذاشت
باید اذعان کرد که اصل تعالیم مسیحیت، که عبارت است از: توجه به خدا، دوری از بت پرستی و انجام کار نیک، امری پسندیده و مورد تأیید دین اسلام هم میباشد .
و اگر کشیشان مسیحی سیاهان آفریقا یا مغولان بیدین را به دین عیسی درآورده باشند گامی در جهت اصلاح آنان برداشته و این کای فی حد ذاته کاری است نیکو و اصولا ترویج دین الهی نوعی خدمت تلقی میشود.
به یاد بیاوریم که هدف اساسی و اصلی اسلام، مسیحیت و یهودیت و دین زردشت (اگر زردشت را پیامبر آسمانی و اهل کتاب بدانیم) به تعبیر قرآن مجید یکی است. (21)
عمران و آبادی
کلیسا در غرب نه تنها به مردم ترس از آخرت، طلب آمرزش و دیگر آیینهای دینی را که هدف آنها رستگاری در جهان دیگر بود آموخت بلکه «پارهای از رسوم اجتماعی را نیز (به آنها) افزود؛ به مردم تعلیم داد که کار کردن حیثیتی دارد.و عار نیست و خود با گماشتن رهبانان به کار کشاورزی و صنعت دستورهای خود را عملی کرد. سازمان کارگران را در اصناف تقدیس کرد و خود را برای انجام امور خیریه به تشکیل دستههای مذهبی مبادرت جست.
پارهای اوقات محوطهی مقدس یا حتی خود کلیسا با رضایت روحانیون خوش مشرب برای انبار کردن غله یا کاه... مورد استفاده قرار میگرفت. (22)
کشیشان، اسقفان و کاردینالها نه تنها در کارهای مربوط به حوزهی مذهبی خود توجه داشتند بلکه عمران و آبادی شهرها را نیز در برنامهی کار خویش قرار میدادند:
«برای آبادانی و زیبا ساختن رم که هنگام استقرار آنان (پاپها) در آوینیون دچار ویرانی و زشتی و کثافت بسیار شده بود کوششی فراوان کردند.
باتلاقها را خشکانیدند، خیابانها را سنگفرش کردند، به مرمت پلها و جادهها پرداختند، آبانبارها را تعمیر کردند، کتابخانه واتیکان و موزهی کاپیتولین را بنیاد نهادند، بیمارستانها را توسعه دادند، مؤسسات خیریه برپا داشتند،
کلیساهای جدید ساختند و کلیساهای قدیم را اصلاح کردند، شهر رم را با اصلاح کاخها و باغها زیبا ساختند، دانشگاه رم را از نو سامان بخشیدند، اومانیستها (23)
را در احیای ادبیات و فلسفه و هنر پشتیبانی کردند، نقاشان و پیکرتراشان و معماران را - که امروز آثارشان میراث گرانقدر بشریت است - به کار گماشتند و در سایهی حمایت خود گرفتد». (24)
اگر بخواهیم کارهای عمرانی، به خصوص کارهای هنری که در زیباسازی شهرها تأثیر داشته و ناشی از ایمان مردم به مسیحیت بوده - صرف نظر از آنچه را کلیسا به اتکای قدرت خود انجام داده - برشمریم نیاز به فهرست بلندبالایی خواهیم داشت.
همین قدر باید و کافی است که گفته شود هم چنانکه نیکوکاران ایران باستان به اتکای باور دینی زمینهای خشک را با حفر قنات و انشعاب رود از رودخانهها آباد کردند
و مسلمانان با عشق و ایمان مساجد بزرگ و زیبایی بنا شده و بر تزیینات آن افزودند و به نام دین و عشق به اسلام آثار هنری بزرگ خلق کردند،
مؤمنان مسیحی اعم از معمار و مجسمهساز و بنا و حتی کارگر ساده در پیشبرد عمران و آبادی شهرها و دهکده تلاش فراوان از خود به خرج دادند و چون این تلاشها بر پایهی اعتقاد قلبی استوار بود از هر گونه کمی و کاستی به دور بوده و تا امروز هم پابرجاست.
تعلیم و تربیت
در گذشتههای دور و گذشتههای نه چندان فراموش شده و متصل به زمان ما، تعلیم و تربیت و از آن جمله سودآموزی بر عهده مردان مذهبی بوده است.در ایران مکتب خانهها و مدارس علوم قدیم عهدهدار آموزشهای ابتدایی و عالی بودند که این روش فعلا فقط در آموزش علوم دینی متداول است.
تأمین کنندهی بودجهی این گونه مدارس، مردم خیراندیش بودند که در مورد مدارس علوم دینی با پرداخت هدایا، نذور، سهم امام علی (علیهالسلام) و وقف مال، نیت خود را عملی میساختند.
همین امر موجب شد که هنگام استقرار نظام مشروطیت در ایران به وجود آمدن وزارتخانهها، ادارهی معارف، که بیان کننده آموزش و پرورش و فرهنگ و آموزش عالی فعلی بود، با اوقاف یک وزارتخانه را به نام «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» تشکیل دهد.
در غرب هم وضع به همین منوال بوده و کلیسا و روحانیون عهدهدار کار تعلیم و تربیت بودند و حتی کسانی که در لباس روحانی وابسته به کلیسا میشدند، امکان داشت برای امرار معاش در سمت منشیگری نجبا و اشراف و مالکان بزرگ حقوق دریافت کنند.
کتاب سرخ و سیاه اثر استاندال به خوبی اوضاع اجتماعی آن روزگار و مشاغل روحانیان را در قالب یک زمان دلچسب بازگو میکند: «هنگامی که در قرن ششم امواج تلاطم مهاجرت اقوام آرام گرفت چندین مدرسه غیر کلیسایی در ایتالیا به جا مانده بود. مابقی مدارس اکثرا اختصاص به تربیت راهبان و کشیشان نو آموزش داشت.
مدتی) 500 تا 800 میلادی) کلیسا تمام توجه خویش را معطوف به تربیت روحانی کرد و انتقال معلومات غیرمذهبی را هرگز یکی از وظایف خود به حساب نیاورد
ولی بر اثر اصرار مداوم شارلمانی بود که کلیساهای جامع، دیرها، کلیساهای محلی و راهبهخانهها به افتتاح مدارس برای تعلیم عمومی پسران و دختران مبادرت ورزیدند
. در بدو امر مدارس دیرها تقریبا تمامی این بار گران را بر دوش میکشیدند معمولا در دیر یک سکولانتریور scholaeinterur (مدرسهی اندرونی) وجود داشت که کارش دادن تعالیم دینی و تربیت نوچهها برای نیل به مقام کشیشی بود. و یک سکولااکستریور scholaeaxterur (مدرسهی بیرونی) که ظاهرا بلاعوض به آموزش و پرورش پسران میپرداخت.» (25)
آموزش و پرورش که به هر صورت یکی از پایههای تمدن بشری است، در غرب مسیحی شده تا این اواخر به دست روحانیان اداره میشد و حتی دانشگاهها هم با بودجهی کلیسا و مردم به وجود میآمد به کار خود ادامه میداد.
در انگلستان فرزندان خانوادههای تنگدست از تحصیل بازمیماندند. برای تحصیلات ابتدایی پسران و دختران همهی طبقات آموزشگاههای خیریه رایگان تأسیس شده بود. (26).
«گروهی دانشجوی تنگدست بینوا با یاری افراد نیکوکار با سازمانهای خیریه و پارهای همچون نیوتن، بااشتغال به کار، تحصیل میکردند». (27)
دختران در آموزشگاههای ابتدایی روستایی و خیریه با خواندن، نوشتن، دوزندگی، بافندگی و ریسندگی آشنا میشدند و اندکی حساب و تعلیمات دینی بسیار میآموختند. (28)
یکی از دانشگاههای بنام جهان دانشگاه آکسفورد در انگلستان است که در قرن دوازدهم از مدارس آنجا به وجود آمده و در سال 1209 میلادی حدودا سه هزار دانشجو و معلم داشته است.
در آکسفورد مانند پاریس و کیمبریج کالجها در آغاز کار به صورت خانههای موقوفهای برای دانشجویان بیبضاعت بودند. در همان آغاز این مراکز هر کدام به صورت مدارسی درآمدند که در آن دانشجویان و معملمان حجرههایی داشتند و به تعلیم و تعلم میپرداختند
و تا پایان قرن سیزدهم این مجالس درس از نظر صوری و تربیتی از اجزای متشکله دانشگاه شده بودند. در حدود سال 1260 میلادی سرجان دبیلیل از مردم اسکاتلند (پدر پادشان اسکاتلندی در 1292 (به عنوان کفارهی گناهی نامعلوم به تأسیس یک «خانه بیلبل» مبادرت ورزید و برای نگاهدای پارهای از دانشوران بیبضاعت که ایشان را سوکینها (یاران) مینامیدند هفتهای هشت پنس) 8 دلار) مستمری معین کرد.
سه سال بعد «والتر دو مرتن» ابتدا در محل مالدن و کلی پس از آن در آکسفورد «خانهی دانشوران مرتن» را تأسیس و وقف کرد تا هر قدر درآمد خانه مزبور اجازه دهد
از این قبیل دانشجویان مستحق پذیرایی کند. این گونه درآمدها بارها بر اثر ترقی قیمت اراضی دو برابر میشد چنانکه اسقف اعظم پکم در 1284 از این شکایت داشت که «دانشوران فقیر» مساعدههایی اضافی برای «یک زندگی راحت» دریافت میکنند.
به طور کلی علت ثروتمند شدن کالجهای انگلستان تنها گرفتن حق عضویت برای دانشوران بیبضاعت و سایر تحف و هدایا و بلکه ترقی قیمت املاکی بود که از موقوفات این مدارس محسوب میشد». (29)
در فرانسه هم دانشگاهها در ابتدا وابسته به کلیسا بودند و حتی بالاتر از وابستگی، مشروعیت و رسمیت خود را از کلیسا میگرفتند.
مدارس کلیسایی آن کشور از اوایل قرن یازدهم شهرت بینالمللی داشتند و همین مدارس رفته رفته به دانشگاه تبدیل شدند.
«تا آنجا که اطلاع داریم نخستین استاد مدرسهی کلیسای جامع نتردام گیوم دوشامپو بود و بر اثر دروسی که در راهروهای سرپوشیده نوتردام میگفت نهضتی فکری به وجود آمد که حاصل آن پیدایش دانشگاه پاریس شد». (30).
«در عالم معارف قرن دوازدهم پاریس، عنوان ماگیستر Magister یا استاد به کسی اطلاق میشد که از صدر کلیسای جامع نوتردام اجازه تدریس گرفته باشد.
تا این تاریخ، دانشگاه پاریس چنان بر شالودهی مدارس کلیسایی شهر استوار شده و ترقی کرده بود که تشخیص منشأ اصلی آن غیر ممکن بود. در واقع اولین عاملی که به این دانشگاه وحدت بخشید صدور اجازهی تدریس از مقام واحدی بود که همان صدر کلیسای جامع نوتردام باشد». (31).
این رویه با صدور اجازهی نقل حدیث و قرائت کتب حدیث از شیخ برای تلمیذ خود که هنوز هم در سلسله نقل احادیث اسلامی متداول میباشد قابل مقایسه است. همچنین با صدور اجازهی اجتهاد از استاد برای شاگردی که بدین مرحله رسیده باشد و هم اکنون حوزههای علمی دینی شیعه چنین اجازاتی را صادر میکنند.
یکی از منابع مهم تأمین هزینه دانشجویانی که در دانشگاههای فرانسه به تحصیل مشغول بودند موقوفات و هدایای مردم نیکاندیش بود چنانکه در جامعه
ی اسلامی و به خصوص ایران تأمین کنندهی هزینه مدارس علوم دینی، که در زمانهای گذشته علوم دیگری چون نجوم، طبابت، ریاضیات و تاریخ هم در آنها تدریس میشد، موقوفات و هدایای مردم خیراندیش بود.
«مهمانسراها یا اقامتگاههای دیگری نیز از طرف فرقههای رهبانان کلیساها یا اشخاص خیر دایر شدند که هر کدام یا موقوفهها با بررسی از ممر عواید سالیانهی خود از هزینهی زندگی دانشجویان میکاستند.
در 1275 میلادی روبردوسوربن، کشیش نمازخانهی خصوصی سن لویی «خانهی سوربن» را وقف شانزده نفر از دانشجویان علوم الهی کرد. با وجوهی که لویی و جمعی دیگر از کیسهی فتوت خود بذل کردند جا برای عدهی زیادتری فراهم آمد و تعداد این بورسها به سی و شش بالغ شد، از همین خانه بود که کالج سوربن به وجود آمد». (32)
از مجموع این گزارشها میتوان چنین نتیجه گرفت که کلیسا و باور دینی علاوه بر آنکه در حدی که آموزههای دینی اجازه میداد به آموزش و پرورش و اشاعهی علوم کمک کند با استفاده از پشتوانه
ی مالی که در اختیار داشت هزینهی تأسیس دانشگاهها و مدارس را عموما تأمین کرد و مردم نیکاندیش هم به اتکای باور دینی در این راه سهم بسزایی بر عهده گرفتند.
در قرون وسطی که تاریکی همه جا را فراگرفته بود و تا حدی کلیسا هم در ایجاد چنین وضعیت سهم داشت، باز هم آموزههای دینی بود که نگذاشت مشعل دانش و علم خاموش گردد.
و همین رونق کم و فروغ ناتوان بود که بعدها به صورت شعلهی فروزانی قرن هیجدهم و نوزدهم روشن ساخت و بشر توانست با خردگرایی خود - بعد از سرخوردگی که از مذهب پیدا کرده بود - دوباره به آموزشهای صحیح مذهبی رو آورد و مشعل دانش را فراروی خود قرار داد و تمدن قعلی را رونق داد و هم چنان در حال توسعه و گسترش آن است.
خلاصهی نقش کلیسا و آموزههای دینی را میتوان در عبارات زیر به خواننده ارائه کرد:
راهبهها و زنان تارک دنیا قرنها معلم و مربی دختران بودند. اگر زبانهای یونانی و لاتین در برابر سیل جهالت و نادانی از میان نرفتند بدان جهت بود که راهبان، در همان حال که سبب نابودی بسیاری از کتب ملل مشرک شدند،
دستنویسهای بیشماری را هم با نسخهبرداری از خطر فقدان و نابودی نجات دادند و با نوشتن و خواندن یوانای و لاتین این دو زبان را زنده نگاه داشتند.
در کتابخانههای وابسته به کلیسا در سناگال، فرلدا، مونته کاسینو و دیگر جاها بود که اومانیستها دورهی رنسانس بر آثار گرانبهای تمدنهای درخشانی که هرگز نام مسیح را نشنیده بودند دست یافتند.
مدت هزار سال یعنی از زمان قدیس آمبروسیوس تا وولزی تمام دانشوران، آموزگاران، قضات، دیپلوماتها و وزرای ممالک اروپا باختری پروردهی مکتب کلیسا بودند. در قرون تیرگی دولت متکی بر کلیسا بود. (33).
دستگیری از درماندگان
منظور از درماندگان کسانی هستند که بر اثر حوادث گوناگون چنانکه میبایست نمیتوانند در جامعه به زندگی خود ادامه دهند. بنابراین درماندگان ممکن است دانشمندان تحت آزار و شکنجه یا محکومان بیگناه، فقیران، بینوایان، راندهشدگان و مانند اینها باشند.نیکسرتان و خیراندیشان به اتکای باور دینی در اندیشهی این گونه افراد به خصوص فقیران بوده و تدابیری را در این زمینه اتخاذ کردهاند.
گویا در اعصار پیشین همانند امروز بشر احتمال میداده که بیگناهانی حتی در دادگاههای رسمی محکوم به مجازات شوند که درخور آن نیستند و مطمئن بوده که افرادی بدون گناه مورد تجاوز و تعدی ظالمان و ستمگران قرار میگرفتهاند. و کسانی هم بر اثر خشم طبیعت یا سایر حوادث مستأصل و مشمئز میشدند.
بدین جهت، همچنان که بشر برای جلوگیری از هر بلایی تدبیری اندیشیده برای این گونه امور هم درصدد چارهجویی بوده تا راهی معقول بیابد.
در تورات آمده است: «آنگاه موسی سه شهر به آن طرف اردن به سوی مشرق آفتاب جدا کرد تا قاتلی که همسایهی خود را نادانسته کشته باشد و پیشتر با وی بغض نداشته به آنها فرار کند و به یکی از این شهرها فرار کرده زنده ماند».(34)
نقل این فراز از تورات برای نشان دادن احساس نیاز بشر به پناهگاه بوده، گر چه ممکن میبود این پناهگاه همانند دیگر ابزار سودمند مورد سوءاستفاده هم قرار گیرد. بعدها نیز در جهان اسلام و مسیحیت بستهایی به وجود آمد
و هم اکنون در عالم سیاست پارهای از اماکن، مانند محل تشکیل مجالس مقننه، دارای حرمت نسبی برای کسانی که تحت آزار قرار گرفتهاند میباشند و گاهی شنیده میشود که فلان شخص یا فلان جمعیت در محلی تحصن کرده و حق خود را مطالبه میکنند یا از آزار احتمالی که متوجه آنان است بدان محل پناه بردهاند.
«کلیسا در دورانی که بر اثر متانت کیش و عقیدهاش، فریبندگی و جادوی شعایر و مراسم دینیش، اخلاق نجیبانه و بزرگوارانه پیروانش، دلیری و حمیت و درستکاری اسقفانش، و عدالت گستری محکمههای روحانیش جای خالی حکومت امپراتور رم را میگرفت
و مرجع نظم و صلح دنیای مسیحیت در قرون تیرگی (حد 1079 - 524) میشد، در اوج کمال اخلاقی و ترقی خود بود. اروپا رستاخیز تمدن را در مغرب زمین بعد از هجوم بربرها به ایتالیا، گل، بریتانیا و اسپانیا بیش از هر سازمان و مؤسسهای به کلیسا مدیون است. (35)
فراموش نمیکنیم که در جهان اسلام وقتی حکومتها مبانی دین را نادیده انگاشته و برای تصرف سرزمینهای یکدیگر به جان هم افتادند مساجد، و خانقاهها، بقاع متبرکه و خانه مقدسان، علما، متصرفه، عرفا و زاهدان بود که تا حدی مردم بینوا را از چنین هجومهایی در امان میداشت،
حتی هنوز پیرمردانی در جامعهی ایران هستند که خاطراتی از دورهی ناامنی کشور دارند و برای ما نقل میکنند که چون دزدان به روستا یا قلعه یا مزرعهای حمله میکردند آن دسته از مردم که به امامزادهای پناه میبردند
حداقل جان خود را از دست راهزنان رهانیده بودند و دزدان برای چنین اماکنی حرمت ویژه قائل بودند.
در اروپای قرون وسطی هم وضع تا حدی چنین بوده است هر کلیسایی مخفیگاه افراد بود و اشخاصی که تحت تعقیب بودند حق داشتند در یکی از آنها آن قدر بنشینند تا آنکه غلیان احساسات دنبالکنندگان فرونشیند
و جای خود را به تعقیب قانونی بسپارد. بیرون کشیدن اشخاص متحصن به عنف از کلیساها یک نوع بیحرمتی به دستگاه روحانی بود که مرتکب را سزاوار کیفر میساخت. (36)
کلیسا از محل درآمد خود و موقوفات سرپرستی افراد بیچیز و اطفال یتیم را عهدهدار میشد، کاری که هم اکنون نیز متداول است.
جهل و فقر دو دشمن بزرگ توسعهاند و مبارزهی با آنها هم چندان آسان نیست ولی مؤمنان، به خصوص وقتی از هدایت رهبری روشن و متقی برخوردار بودهاند با ایمان خود با این هر دو بلا جدا مبارزه کرده و در توسعهی تمدن بشری سهم بسزایی به خویش اختصاص دادهاند.
بلای فقر که بر اثر عوامل مختلف در همه جوامع بروز میکند و بدبختانه پی آمد آن مرگ است و به همین جهت درمان فوری را میطلبد، جز از راه صرف مال علاجپذیر نیست.
از این رو بسیاری از مؤمنان و دینداران با اعتقاد دینی از ثروتی که بر اثر کار و تلاش خویش کسب کردهاند در خیلی از موارد درصدد جلوگیری از بروز چنین بلایی برآمده و پیآمدهای فقر را بیاثر کردهاند و از این بالاتر با ایجاد زمینههای مناسب از ایجاد فقر و جلوگیری از توسعهی آن تأسیساتی را ایجاد کردهاند.
از جمله پیآمدهای انقلاب صنعتی اروپا استفاده از کودکان در کارگاهها بوده و در همین زمان است که میبینیم مقامات کلیساهای محلی که از هزینهی نگاهداری کودکان یتیم یا بیچیز ناراحت بودند .
با کمال میل آنها را گاهی در گروههای پنجاه نفری، هشتاد نفری یا صد نفری به صاحبان صنایع کرایه میدادند. در مواردی چند، این مقامات تصریح میکردند که کارفرمایان باید در برابر بیست طفل یک نفر ناقص العقل را هم بپذیرد. (37)
این گزارش که در مرحلهی نخست توجه ما را به بیانصافی مقامات کلیسا جلب میکند از وضع ناهنجار یتیمان و بیسرپرستان حکایت دارد که باز هم مقامات کلیسا پیش از آنکه آنان را کرایه دهند در پناه خود گرفته و آنان را از مرگ نجات دادهاند.
پیشتر به منابع مالی کلیسا اشاره کردیم و اکنون میگوییم در کشور فرانسه:
«کلیسای کاتولیک معتبرترین سازمان در کشور بود که درآمد بسیاری را به خود اختصاص میداد و این درآمدها از نظر کلیسا برای وظایف گوناگون آن در زمینهی ترویج زندگی خانوادگی، سازمان دادن آموزش و پرورش (قبل از 1764)،
شکل دادن به کیفیات اخلاقی، حمایت از نظام اجتماعی، انجام امور خیریه، توجه از بیماران، دادن پناهگاه در صومعهها به صاحبان روحیههای اهل تعمق یا غیرسیاسی سرخورده از اغتشاش تودهها و ظلم و ستم دولت و القای آمیزهای عاقلانه از ترس، امید و تسلیم به کسانی که بر اثر نابرابری طبیعی افراد بشر به فقر و مشقت و اندوه محکوم شده بودند مورد نیاز بود. (38).
امروز ما در جهانی زندگی میکنیم که بسیاری از خلأها را سیستم حکومتی و تدابیر اقتصادی و اجتماعی پر کرده است اما باید به یاد بیاوریم که در روزگاران گذشته همهی این نیازها، که امروز با بیمه، کمک دولت، تعهدات بینالملل، وجدان عمومی بشر و... برطرف شده و باز هم بشر تلاش میکند
بدانها توسعه دهد، به وسیلهی مردم خیراندیش در همهی جوامع و عمدتا به خاطر آمرزش اخروی و زندگی جاودانی تا حدی برطرف میشد و. در جهان غرب عمدتا کلیسا بود که بر پایهی باور دینی عهدهدار این گونه امور بود. باور دینی مردم چه در جهان مسیحیت و چه در جهان اسلام میتواند وسیلهای برای توسعه و ترقی جوامع و ملتها باشد.
پی نوشت:
1- (و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون) انبیاء، آیهی 105.
2- (... ان الله لا یضیع اجر المحسنین...)، توبه، آیه 122. .
3- ویل دورانت، درآمدی بر تاریخ تمدن، ناشر سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران: 1368، ص 204.
4- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص 983.
5- جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 615.
6- ویل دورانت، همان، ج 6، ص 17.
7- ویل دورانت، همان، ج 6، ص 4. .
8- تورات، سفر لاویان باب بیستم، بند یک تا چهار. .
9- تورات، سفر لاویان باب بیست و هفتم، بند چهاردهم.
10- تورات، سفر لاویان خروج باب 35، بندهای 4 و 20 و 21.
11- ویل دورانت، همان، ج 6، ص 5.
12- ویل دورانت، همان، ج 10، ص 373.
13- خداوند همان ارباب و صاحب ده است که مردم آنجا را اداره میکرده و هنگام لشکرکشی شاه یا هر حاکم متبوع خود سرباز فراهم میساخته و از املاک خود حفاظت مینمود.
14- سرف یا رعیت کسی بوده که از خود زمین نداشته و در زمین متعلق به دیگری کار میکرده و هر وقت صاحب میخواسته او را اخراج یا همراه زمین به مالک دیگر واگذار میکرده است.
15- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1030.
16- همان، ص 1031. .
17- همان، ص 1032.
18- همان، ص 1032.
19- همان، ص 1032.
20- همان، ص 1030.
21- آیهی 57 سورهی آل عمران، حاکی از آن است که مسلمانان با اهل کتاب در عبودیت خدای یگانه و شرک نورزیدن به آن یکسانند و این امر هدف همه پیامبران بوده است. همچنین در آیهی 285 سوره بقره است که میان فرستادگان خدا تفاوتی (در امر رسالت) وجود ندارد. .
22- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1012. .
23- اومانیستها به کسانی گفته میشد که مطالعه فلسفه و ادبیات را برای انسان و خدمت به وی دنبال میکردند و مناسبترین موضوع مطالعه و بررسی را خود انسان میدانستند. آنان اندیشه خود را ازدین متوجه فلسفه و از آسمان به زمین معطوف میداشتند.
24- ویل دورانت، همان، ج 6، ص 17. .
25- ویل دورانت، همان، ج 4 ن، ص 1234. .
26- ویل دورانت، همان، ج 9، ص 69.
27- ویل دورانت، همان، ج 9، ص 70. .
28- ویل دورانت، همان، ج 9، ص 70. .
29- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1249 - 124. .
30- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1242.
31- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1243.
32- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1245. .
33- ویل دورانت، همان، ج 6، ص 6.
34- تورات، سفر تثنیه باب چهارم بند 41 و 42. .
35- ویل دورانت، همان، ج 6، ص 6. .
36- ویل دورانت، همان، ج 4، ص 1012. .
37- ویل دورانت، همان، ج 10، ص 919. .
38- ویل دورانت، همان، ج 10، ص 1221.
میراث جاویدان
نویسنده: محمد جعفری هرندی(عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی شهر ری)
این مقاله در تاریخ 1403/1/28 بروز رسانی شده است.