یعنی بلیه هایی که دامنگیر اکثر شهرهای بزرگ خراسان همچون مرو، بلخ، هرات، سمرقند، بخارا، نیشابور، زاوه و بیهق شده خوشبختانه به شهر مشهد آسیبی نرسانده است. بدین سبب تاریخ سیاسی - اجتماعی این شهر همانند کتابی بینقص است، در حالی که تاریخ دیگر شهرهای بزرگ خراسان چونان کتابی است که در چندین جا افتادگی صفحات دارد.
حاصل این پیوستگی تاریخی و عدم گسیختگی فرهنگی، رهاوردی باارزش است که بسیاری از پدیدهها و آثار و خانوادههای شهر مشهد را بیهیچ انقطاعی به حدود ده - دوازده قرن پیش متصل می سازد.
یکی از زنجیره های مهمی که اغلب، مردم و خانواده های کنونی مشهد را به قرنهای پیش پیوند میدهد وقف های اولادی است، که از قضا نمونه های قابل توجهی از آن در شهر مشهد برجای مانده است. موضوع اصلی مقاله ی حاضر نگاهی به همین موقوفه ها و رهیابی به هویت اجدادی بعضی از مردم شهر مشهد است، که اغلب آنها نقش و جایگاه تاریخی - اجتماعی یا دینی و مذهبی قابل توجهی هم داشته اند.
معرفی همه ی وقف های اولادی شهر مشهد در یک مقاله ممکن نیست، لذا در این وجیزه تنها نگاهی به چند مورد مهم و تأملی در برآمدهای تاریخی - فرهنگی آنها خواهیم داشت.
اصلیترین نتیجه ای که از این بحث خواهیم گرفت نمایاندن اهمیت و فواید پدیدهی وقف از نوع اولادی (خاص) است که نشان میدهد وقفنامه ها دست کم از یک جنبه به اندازه ی متون معتبر تاریخی مفید واقع می شوند.
از میان وقفهای اولادی شهر مشهد موقوفات سادات رضوی جایگاه ویژهای دارند. به تبع آن، رضویها هم در تاریخ سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی مشهد و خراسان نقش برجستهای به عهده داشته اند.
دین سبب بحث خود را با سابقه ی حضور سادات رضوی در شهر مشهد و معرفی اجداد آنها آغاز میکنیم. اگر اغراق نباشد حدود نیمی از املاک و اراضی و مستغلات مشهد و پیرامون آن را سادات رضوی در تصرف داشتهاند؛
در حالی که تعداد آنها قطعا رقم ناچیزی از جمعیت شهر مشهد را در بر میگرفته است. اینک باید ببینیم این سادات از چه زمانی وارد مشهد شده، چگونه به آن همه ملک و ثروت رسیده و خود دارای چه نقش و جایگاهی در تاریخ این شهر و خراسان، به ویژه آستان قدس رضوی بوده اند.
پیشینه ی حضور سادات رضوی در شهر مشهد
بنا بر پژوهش ارزشمند و جامع مرحوم میرزا محمد باقر رضوی (مدرس اول آستان قدس) با عنوان شجرهی طیبه، جد آن دسته از سادات رضوی شهر مشهد که اکنون سهم بر اوقاف اولادی هستند میر شمسالدین محمد نام داشته که در زمان شاهرخ تیموری (807 تا 850 ه) از قم به مشهد آمده است (1). نسب وی با 19 واسطه به حضرت رضا (ع) میرسیده است:1. حضرت رضا (ع)؛ 2. امام جواد (ع)؛ 3. ابوجعفر موسی المبرقع؛ 4. ابوالمکارم احمد بن موسی؛ 5. ابوعلی محمد الاعرج؛ 6. ابوعبدالله احمد نقیب؛ 7. ابوالحسن موسی نقیب؛ 8. ابوعبدالله احمد؛ 9. سید محمد؛ 10. سید علی؛ 11. سید (میر) جعفر؛ 12. سید ابومحمد (ابیمحمد)؛ 13. آقا میرعیسی؛ 14. آقا میر ابوالفتح؛ 15. آقا میرعلی؛ 16. آقا میرحسن؛ 17. میربار؛ 18. میرمحمد؛ 19. محمود؛ 20. میر شمسالدین محمد.
اجداد اولیهی میر شمسالدین محمد، به جز حضرت رضا و امام جواد (ع) که شناخته شده هستند، عمدتا در قرون سوم و چهارم در قم میزیستند و بعضا نقیب سادات آن خطه هم بودهاند؛
بدین سبب شرح حال آنان از موسی مبرقع فرزند امام جواد تا ابوعبدالله احمد بن موسی (نفر هشتم که در سال 372 ه ق ولادت یافته است) در کتاب معتبر تاریخ قم مسطور است (2). از آن پس به سبب عدم وجود منبعی چون تاریخ قم اطلاع چندانی از اعقاب ابوعبدالله یا اجداد میر شمسالدین محمد در دست نیست.
زمانی که میر شمسالدین از قم به مشهد آمد، فرد متشخصی بود و مدتی هم ظاهرا حکومت ولایت تبریز بدو مفوض شد(3).میر شمسالدین محمد خود در مشهد شهرت چندانی به هم نرسانید، اما فرزندان و اعقابش از پدر برجستهتر شدند و احوال آنها به متون تاریخی راه یافت. بدان سبب از احوال میر شمسالدین محمد هم در آن متون ذکری به میان آمده است.
میر شمسالدین محمد دارای فرزندی به نام میر غیاثالدین عزیز که به نظر میرسد فرد سیاس و متنعمی هم بود از جملهی نقبای سادات مشهد (احتمالا تنها نقیب سادات رضوی) و دارای طبع شعر بود، بدان سبب امیر علی شیر نوایی از او در کتاب مجالسالنفائس به عنوان نقیبی شاعر یاد کرده است. وی نوشته است:
میر غیاثالدین از سادات بلکه از نقبای مشهد است و در غایت اهلیت و ملایمت است و مزاجش به مطایبه و هزل غالب شده و در شوخطبعی و فیلسوفی بیاختیار است. چون بر بشرهی میرزا، صفرت (زردی) غالب است [او را] سید شرقه هم میگویند. این مطلع از اوست:
دمی از دست دنیا وانرستم
بیا ساقی که یک دم می پرستم (4).
شرح حالی که مرحوم مدرس رضوی از میر غیاثالدین عزیز بر مبنای نسخهی ترکی مجالسالنفائس نقل کرده (5)با آنچه در ترجمهی فارسی آن اثر دیده میشود متفاوت است، اما آن مرحوم همان میر غیاثالدین عزیز را قطعا فرزند میر شمسالدین محمد دانسته است.
به هر روی میر غیاثالدین عزیز، یا به قول میر علی شیر «سید شرقه»، در سال 932 ه ق میزیسته و از زمرهی کلان مالکان خراسان و مشهد هم بوده است؛
چرا که فرمانی از عبیدالله خان ازبک (برادرزادهی شیبک خان) به تاریخ غرهی شوال سنهی 932 در دست است که او را به همراه چند سید و نقیب دیگر خراسانی از پرداخت مالیاتهای کلان معذور داشته، مزید بر آن به عمال خود دستور داده است که اصلا پیرامون املاک ایشان نگردند (6).
بنا بر نوشتهی شجرهی طیبه (صص 64 و 103) املاک میر غیاثالدین از زمرهی اولین رقبات موقوفات اولادی اعقاب او شده، دیگر اعقاب و احفاد ایشان هم بر آن افزودهاند تا به موقوفات کنونی اولاد رضوی منجر شده است.
یادآور میشویم که تا پیش از آمدن شمسالدین محمد به مشهد، تولیت یا ادارهی آستانهی رضوی در اختیار سادات موسوی بود (7).
البته به سبب آنکه حکام و سلاطین ایران تا زمان صفویه موقوفهی چندانی به حرم رضوی اختصاص نداده بودند در عزل و نصب متولیان آن هم دخالت نمیکردند در نتیجه موقوفات محدود و مردمی این آستانه زیر نظر نقیب یا نقبای سادات مشهد اداره می شد.
پس از ورود میر شمسالدین محمد به مشهد، دست کم نقابت سادات رضوی با او و اعقابش بود. اما سادات موسوی نیز همدوش ایشان دارای نقابت و زعامت و جایگاه رفیع سیاسی - اجتماعی بودند.
بنا بر آنچهی متون دورهی تیموری و صفوی نقل کردهاند سادات رضوی به مرور سادات موسوی را کنار زده و خود نقابت همهی سادات مشهد را به دست آوردند.
ایشان با ازبکهای سنی مذهب و مخالف صفویه نیز عموما کنار آمده و موقعیت سیاسی و اجتماعی خویش را حفظ میکردند. بخشودگی مالیاتی میر غیاثالدین عزیز و چند نقیب دیگر از طرف عبیدالله خان ازبک مؤید بارز همین دعوی است.
مؤلف مهماننامهی بخارا، که در آغاز ظهور ازبکها محمد خان شیبانی (شیبک خان) را در سفر مشهد همراهی میکرد، نوشته است: وقتی خان در سال 915 ه از جانب چهچهه و کلات برای اولین بار عزم مشهد داشت «نقبا و اشراف مشهد مقدس رضوی» تا عقبهی کلات به استقبال خان شتافتند.
چون خادم به حرم رضوی درآمد همان «نقبا و سادات و خدام حرم»، علم سبزی با عصا و شمشیری به همراه دیگر اساس پادشاهانه به رسم پیشکش نزد شیبک خان آوردند و عرضه داشتند که: «این علم و شمشیر حضرت امام است که سزاوار موکب حضرت خلیفهی زمان و امام انام [یعنی شیبک خان!] است»!(8).
آن همه مماشات با شیبک خان زمانی از سوی سادات و نقبای شهر مشهد صورت گرفت که شاه اسماعیل صفوی به خون شیبک خان تشنه بود و به همین دلیل سال بعد او را در مرو کشت و جسدش را خوراک صوفیان فدایی خویش کرد.
گر چه مؤلف مهماننامه نام نقبا و بزرگان سادات مشهد را نبرده استاما دیگر منابع تاریخی زعمای این قوم را معرفی کردهاند؛ از جمله وقتی به فرمان عفو مالیاتی برادرزادهی شیبک خان در سال 932 مینگریم نام بعضی از رقبای این سادات از قبیل میر غیاثالدین عزیز رضوی، سید صدرالدین، سید معزالدین خلیل و سید نظامالدین ابوطالب را میبینیم.
با اینکه شاهان صفوی مانع رشد نقبای سادات رضوی و موسوی مشهد در سدهی دهم هجری نشدند اما تولیت آستانهی رضوی را در آغاز به ایشان نسپردند. چنانکه میدانیم، اولین بار شاه تهماسب صفوی (حک: 984-930) برای ادارهی املاک و موقوفات آستانهی رضوی متولی انتخاب کرد.
وی ابتدا موقوفات پیشین آستانه را از موقوفات خاندان سلطنتی تفکیک نمود و برای ادارهی هر یک متولی خاصی برگزید که «تولیت سنتی» و «واجبی» موسوم شدند (9) اما کمی بعد تفکیک این دو مورد را از هم عملی نیافت و برای ادارهی تمامی داراییهای آستانهی امام هشتم یک متولی منصوب کرد پس از آن نیز همین روش ادامه یافت.
میر غیاثالدین عزیز که سال درگذشت او روشن نیست، ظاهرا سه فرزند به نامهای میر شمسالدین محمد (همنام نیایش)، میر محمد، و میرزا (میر) اصغر داشته است.
میر محمد فرزند ارشد میر غیاثالدین بوده و تمامی سادات رضوی «ناظریهی» مشهد از اعقاب او هستند. میر شمسالدین نیز جد اعلای سادات سرکشیکی است (10)اما تنها امیر علی شیر نوایی از فرزند سوم میر غیاثالدین نام برده و نوشته است:
میرزا اصغر ولد میر غیاثالدین عزیز از نقبای مشهد مقدس است و میگویند بسیار سفیه و بدزبان است. این مطلع از اوست:
گشتم غبار و برد به کویش صبا تنم
از خاک برگرفتهی باد صبا منم (11).
بر خلاف میرزا اصغر که اهل شعر و ادب بود، دو فرزند دیگر میر غیاثالدین راه پدر را در پیش گرفته و اعقاب آن دو از زمرهی بزرگترین متنعمان و مالکان خراسان شدند. در ادامه ابتدا به شاخهی میرمحمد (جد ناظرها) و بعد به شاخهی میر شمسالدین محمد (جد سرکشیکها) خواهیم پرداخت.
سادات رضوی ناظری، خزانه دار، تحویلدار، سررشته دار، میرکانی
مؤلف حبیبالسیر ذیل «ذکر بعضی از سادات و نقبا... که معاصر بودند با... سلطان حسین بایقرا»، پس از ذکر نام سه تن از متقدمان نقبا، یعنی نظامالدین عبدالحی [موسوی]، امیر غیاثالدین عزیز [رضوی] و امیر علاءالملک، به شرح حال فرزند ارشد میر غیاثالدین پرداخته و ذیل «امیر زاده محمد» نوشته است:
«ولد بزرگتر امیر غیاثالدین عزیز است که در زمان خاقان منصور» (سلطان حسین بایقرا - 875 تا 911 ه ) بر اکثر نقبای مشهد مقدسهی رضویه تقدم داشت(12). میر محمد ظاهرا زمان شاه تهماسب را هم درک کرده اما سال فوت او را نمیدانیم.
میر فرزندی به نام میرزا ابوطالب یا میر ابوطالب داشته که مهمترین و ظاهرا اولین واقف اولادی در این شاخهی رضوی است، و خود از متنعمین و اشراف اواخر عهد شاه تهماسب بوده است.
در فرمانی که شاه تهماسب به سال 966 به مناسبت مسلمان شدن یکی از امرای مسیحی گرجی به نام «عیسی لوند» به حاکم مشهد و بزرگان این شهر صادر کرد از میرزا ابوطالب به صورت «سادات کرام و امرای ذویالاحترام مشهد مقدس معلی، میرزا ابوطالب رضوی و امیر شریف موسوی کلانتر...» یاد کرده است (13).
همچنین در سال 971 که ازبکها به مشهد حمله و این شهر را محاصره کردند، چون فصل رسیدن غله و برداشت محصول بود، جمعی از بزرگان شهر برای مذاکره با ازبکها نزد ایشان رفتند، که باز میرزا ابوطالب رضوی و امیر شریف موسوی از زمرهی برجستگان آن هیأت بودند (14).
میرزا ابوطالب دارای منزلی شاخص در شهر مشهد بود که در مجاورت دولتخانهی مبارکه (ظاهرا چهارباغ) قرار داشت (15). گر چه زمان دقیق درگذشت میرزا ابوطالب را نمیدانیم اما ظاهرا در سالهای پایانی سلطنت شاه تهماسب در حرم رضوی دفن شده است (16).
میرزا ابوطالب فرزندی به نام میرزا ابوالقاسم داشته، که در اواخر عهد شاه تهماسب و اوایل سلطنت شاه عباس میزیسته است. مؤلف عالمآرای عباسی ذیل سال 1025 ه ق از میرزا ابوطالب و فرزندش میرزا ابوالقاسم چنین یاده کرده است:
از سادات عظام رضوی و موسوی جمعی در مشهد مقدس... در مسند عزت و امتیاز تمکن داشتند. از زمرهی آن طایفهی عالیقدر میرزا ابوطالب رضوی و ولد ارجمندش میرزا ابوالقاسم به غایت بزرگمنش و عالیشأن و به کثرت مال و منال و رقبات و ضیاع مرغوبه منفرد و ممتاز، و اجلهی سادات خراسان خصوصا مشهد مقدس به علو شأن و بزرگی آن جناب و خلف موفورالشرف او معترف بودند (17).
میرزا ابوالقاسم با یکی از دختران سادات بسیار متنعم و ثروتمند نیشابور مشهور به مختاری یا بنیمختار وصلت کرد، که همان امر سبب ثروت بیشتر فرزندان او شد (18) در سال 968 هم که جمعی از زنان خاندان سلطنتی به مشهد آمده بودند.
یکی از بیوه های ایشان به نام خدیجه سلطان ارادهی شوهر کردن کرد، و چون میر ابوالقاسم رضوی از زمرهی «اعیان و اکابر و نقبا و سادات عالی درجات خراسان، و به کثرت مال و ملک از همگان ممتاز بود»، شاهزاده خانم همو را به شوهری برگزید(19).
در سال 975 که شاه تهماسب جمیع اکابر مملکت خویش را به قزوین احضار کرد از مشهد هم نقبا میر شریف موسوی و میرزا ابوالقاسم رضوی به دارالسلطنه رفتند و در راه بازگشت بیمار شده و درگذشتند. جسد هر دو تن به مشهد منتقل شد و در دارالحفاظ حرم رضوی مدفون گردیدند(20).
میرزا ابوالقاسم دو فرزند مشهور، به نامهای میرزا ابراهیم و میرزا ابوطالب داشت که اولی یکی از واقفان کلان اولادی و مدفون در کوهسنگی مشهد، و دیگری دومین متولی آستانهی رضوی از میان سادات رضوی مشهد شد.
میرزا ابوالقاسم دختری به نام شهربانو و ظاهرا پسری هم به نام میرزا طاهر داشت که تاکنون فرزندان و اعقاب این میرزا طاهر با نام میرکانیها در ماوراءالنهر زندگی میکنند (21). بنابراین چهار فرزند میرزا ابوالقاسم رضوی، که در عهد شاه عباس اول میزیستند، هر یک به نوعی ایفاگر نقشی تاریخی و یا افرادی متمول و بارز شدند.
ازبکها از اوایل قرن دهم هجری با تصرف ماوراءالنهر و هرات و برانداختن تیموریان، همسایهی مزاحم مردم خراسان شدند در تمامی سدهی مزبور تهاجمات خود را به شهرهای این ولایت ادامه دادند، اما خشونتبارترین یورش آنها در اواخر سدهی دهم بود که ابتدا عبدالله خان و بعد فرزندش عبدالمؤمن خان، مشهد را مورد تهاجم قرار دادند و
و پس از غارت شهر، به مدت ده سال (از 997 تا 1007 ه ق) آن را در تصرف خود نگه داشتند. در حالی که عدهی زیادی از مردم خراسان و شهر مشهد به دست ازبکها کشته یا غارت شدند، دست کم چهار فرزند میرزا ابوالقاسم رضوی تماما جان به سلامت بردند و اموال آنها محفوظ ماند.
یکی از علل مصونیت رضویها آن بود که در بحبوحهی غارت شهر مشهد توسط ازبکها، میرزا ابوطالب رضوی به یکی از خانهای کلان ازبک به نام یتیم سلطان (که بعدها دین محمد خان نامیده شد) پیشنهاد کرد خواهر میرزا ابوطالب را به زنی بگیرد.
این دختر شهربانوبیگم نام داشت و پس از آنکه همسر یتیم سلطان شد صاحب فرزندی به نام نادرمحمد یا ندرمحمد گردید که کمی پس از مرگ پدرش به ریاست ازبکها رسید و خان کلان ایشان شد؛ بدان سبب مادر سیدهاش واسطه شد تا میان او و شاه عباس صفوی صلحی نسبی برقرار شود (22).
رابطهی حسنهی شاه عباس صفوی با نادرمحمد خان از حدود سال 1031 ه ق که شاه عزم تصرف قندهار در همسایگی بلخ (محل استقرار نادرمحمد) را داشت آغاز شد. شاه عباس پس از بازگشت از فتح قندهار میر ابوطالب رضوی را (در سال 1031 ه ق) متولی آستانهی رضوی کرد.
ظاهرا از همان زمان یکی از برادران میر ابوطالب به نام میرطاهر نیز عازم قلمرو ازبکان شد و نهایتا پس از آنکه نادرمحمد از بلخ به بخارا رفت و حکومت خود را در آن ولایت آغاز کرد (1052 ه ق) میر طاهر هم در سمرقند رحل اقامت افکند و مقامی شبه صدارت یافت چرا که دایی یا «طوغا» ی نادرمحمد بود.
اعقاب میرطاهر صدر تا امروز با نام خواجکان میرکانی در ماوراءالنهر زندگی میکنند. یکی از اعقاب ایشان فرزانه مردی تاجیک و سمرقندیالاصل به نام استاد (پرفسور) رسول هادیزاده است که شرح حال خود و خانوادهاش در مجلهی مشکوة به چاپ رسیده است (23).
برخلاف شاه تهماسب صفوی، شاه عباس به محض اینکه در اواخر سال 1006 ه ق خراسان را از ازبکها باز پس گرفت تولیت آستانه را به یکی از سادات موسوی زاوه (تربت حیدریه) به نام قاضی سلطان داد.
وی پس از آن که در سال 1026 قاضی را به وزارت برگزید شغل تولیت را به یکی از سادات رضوی مشهد به نام میرزا محسن سپرد، که به دامادی شاه هم در آمده بود (24)، و این آغاز تولیت سادات رضوی مشهد بود که از آن پس مرتب تکرار شد و ایشان را به طور کلی بر امور این تشکیلات معظم مسلط ساخت.
به هر حال از شاخهی مورد بحث ما میرزا ابوطالب اولین سید رضوی بود که در سال 1031 به جای میرزا محسن (که به شاخهی دیگری از سادات رضوی تعلق داشت) صاحب شغل تولیت شد. این میر تا سال درگذشتش (1035 ه ق) متولی بود. سبب مرگ او را افراط در خوردن میوه نوشتهاند و مقبرهاش در پایین پای حضرت در حرم مطهر واقع است (25).
میرزا ابوطالب برادری به نام میرزا ابراهیم داشت که در سال 1042 یا 1047 ه ق و در مجاورت کوهسنگی مشهد مدفون شد و مقبرهاش تاکنون برپاست. این میر که تنها یک فرزند دختر داشت.
پس از مرگ برادرش میرزا ابوطالب در سال 1035، هجرت برادر دیگرش میرطاهر به ماوراءالنهر، و هجرت همیشگی خواهرش شهربانوبیگم (همسر دین محمد خان ازبک)، متولی املاک موقوفهی اولادی خاندان خود شد و چون فرزند ذکوری نداشت دارایی خود را نیز بر موقوفات اولادی اجدادش افزود و کلانترین موقوفهی اولادی مشهد را فراهم آورد.
موقوفات سادات رضوی ناظری
در وقفنامهی تنظیم شده توسط میرزا ابراهیم ابتدا املاک وقفی جدش (میرزا ابوطالب اول) ذکر شده است، که این رقبات را شامل میشود:1. مزرعهی مغان واقع در بلوک رادکان مشهد... با توابع و لواحق، بیست و یک سهم و یک دانگ از جملهی سی و چهار سهم؛
2. مزرعهی دستجرد واقع در بلوک رادکان... پانزده سهم از سی و سه سهم؛
3. مزرعهی بیرام شاه رادکان، بالتمام؛
4. مزرعهی بهمن جان رادکان، شش سهم از بیست سهم؛
5. محال آب دیوانهی رادکان، بالتمام؛
6. قریهی ویران بود [؟] (شاید ویرانو، ویرانی) و غیره، بالتمام؛
7. قریهی نقندر (نوغان دره)، بالتمام؛
8. طاحونهی باغو، دایر به آب رودخانهی کشف رود و چشمهسار، بالنصف.
وی پس از آن املاک خواهرش «علیاحضرت همشیرهی عفیفه شهربانوبیگم» را که به رسم امانت نزد وی بوده است، بدین شرح برشمرده است:
- مزرعهی خیج، بالتمام؛
- مزرعهی نوروزآباد، در بلوک توس، بالتمام.
املاک متعلق به پیکرخانم که امانت نزد میرزا ابراهیم بوده است:
- نیمی از تمام مزرعهی جوقان واقع در بلوک منیژان مشهد، سوای آسیای آن که به خود میرزا ابراهیم تعلق داشته است.
املاکی که برای همسر خویش ماهبیبی و دخترش سلیمهبیگم گذاشته و پس از فوت آنها داخل موقوفات میشده است:
- مزرعه ی قوشقاباد؛
- حمام خیابان بالاسر واقع در جنب منزل خود واقف مشهور به حمام میرزا ابراهیم، که از کرایهی آن روزی دویست دینار صرف روشنائی و حافظ قبر میرزا ابراهیم شود.
املاکی هم برای تمامی ورثه ی خود گذاشته است به این شرح:
1. خان واقع در سر میدان مشهد، مشهور به خان میرزا ابراهیم، با توابع و لواحق بالتمام؛
2. دکاکین واقع در شهر مشهد، سوای نصف که به جهت معاش همسرش ماهبیبی در نظر گرفته شده است.
و این هم املاک ارثی و اکتسابی او که وقف اولاد خود و سادات رضوی ساکن مشهد شده است:
1. از قریهی مقان (مغون)، شش سهم و دو دانگ و طسوجی از کل سی و چهار سهم؛
2. هجده سهم از سی و سه سهم دستجرد رادکان (که پانزده سهم وقفی جدش میرزا ابوطالب بوده است).
3. مزرعهی بهمن جان رادکان، هفت سهم و دو دانگ و سهمی از بیست سهم؛
4.مزرعهی «بارو» ی رادکان، بالتمام؛
5. مزرعهی منیژه در بلوک رادکان، بالتمام؛
6. مزرعهی اندریزی رادکان، بالتمام؛
7. قریهی رادکان، از تمامی مع باغات یک دانگ، که عبارت از سدس باشد.
8. مزرعهی پرک رادکان، ربع تمام مشاع که عبارت از یک دانگ و نیم بوده باشد.
9. مزرعهی کسبار رادکان، بالتمام؛
10. مزرعهی خواجه اشترپی رادکان، بالتمام؛
11. مزرعهی چناران، یک ربع از همگی؛
12. مزرعهی قوشقاباد، ویژهی همسر واقف، که بعد از فوت او ضمیمهی اوقاف شود.
13. مزرعهی امین در بلوک شاندیز، بالتمام؛
14. مزرعهی قصر مهدی (کوشک مهدی) واقع در بلوک جاغرق، نصف؛
15. مزرعهی نکاح واقع در بلوک مشهد، بالتمام؛
16. مزرعهی ماشورشک در بلوک منیژکان مشهد، بالتمام؛
17. مزرعهی اره در ولایت جام، بالتمام؛
18. قریهی نقندر با باغات چهار قطعه؛
19.طاحونهی باغو دایر به آب رودخانهی کشف رود و چشمهسار، بالربع؛
20. مزرعهی شورچه واقع در بلوک رادکان بالنصف؛
21. سقروان (ساغروان) در بلوک شاندیز بالتمام؛
22. باغ عشرتآباد در اندرون شهر بند [مشهد] در محلهی کاریز، مع یخدان متصل به آن بالتمام؛
23. طاحونهی جوقان دایر به آب مزرعهی جوقان بالتمام (26).
واقف، این مجموعه را بر «اولاد خود، للذکر مثل حظ الانثیین، و سادات رضوی ذکور و اناث علی السویه» وقف کرده است، با این شرط که حاصل آن همه پس از اخراجات شرعی و عرفی و مخارج خود املاک، عشر درآمد الباقی به عنوان حقالتولیه باشد، و او «نصف حاصل سفیدبر و تمام اثمار و سبزبر را میان اولاد واقف للذکر مثل حظ الانثیین خواه آن که متولی است و خواه غیرمتولی قسمت نماید، و نصف سفیدبر را بعد از دهیک حقالتولیه بر سادات رضوی ساکن شهر مشهد مقدس... ذکور و اناث علی السواء تقسیم نماید(27).
تاریخ وقفنامهی میرزا ابراهیم ماه شوال سال 1038، یعنی پنج ماه پس از فوت شاه عباس اول (جمادیالاول 1038) است (28).خود او ظاهرا چهار یا نه سال پس از آن تاریخ یعنی در سال 1042 یا 1047 ه ق درگذشته و در قصرگونهای در مجاورت کوهسنگی مشهد که گاه بر سبیل تفرج بدانجا میرفته مدفون شده است.
تاریخ فوت میرزا ابراهیم یا عمارت بنای مقبرهاش در اشعاری که بر پیشانی ایوان مزار او نقش بسته چنین آمده است (29).
این عمارت به دور شاه صفی
به زمین آمد از بهشت نعیم
حوض پیش عمارتش گویی
میدهد یاد کوثر و تسنیم
گفت «فخر» از برای تاریخش
«عالم است و مقام ابراهیم»
چون میرزا بدون فرزند ذکور درگذشت و تنها دخترش سلیمهبیگم به همسری عموزادهاش میرزا بدیع بن میرزا ابوطالب درآمد، در بدو امر ثروت میرزا ابراهیم و میرزا ابوطالب و تمامی آن موقوفات تحت نظر میرزا بدیع و همسرش سلیمهبیگم قرار گرفت و مشکلی به وجود نیاورد. این زوج صاحب چند پسر و یک دختر شدند و دختر به عقد یکی از سادات ثروتمند بنیمختار به نام میرزا سید علی مختاری درآمد.
وی بعدها به تحریک همسرش به شکایت از اعقاب ذکور پدرش (میرزا بدیع) پرداخت و مدعی شد که آنها حق شرعی وی را هم غصب کردهاند. با توجه به اهمیت و زیادی ثروت مورد بحث، شکایت دختر میرزا بدیع و همسر بنیمختارش پای سلطان وقت و حتی علامهی مجلسی را نیز به قضاوت دربارهی املاک مزبور کشاند (30).
عاقبت هم سادات متنفذ و ثروتمند بنیمختار در سال 1100 ه ق یکی از اجلاف شهر مشهد را - که حمامی گرمابهی میرزا ابراهیم بود - تحریک کردند تا نوهی میرزا بدیع را، که هم متولی آستانهی رضوی و هم متولی موقوفات اولادی بود به ضرب کارد از پا درآورد (31)تا بنیمختار بتوانند دست تصرف بر املاک و موقوفات سادات رضوی و اعقاب میرزا ابراهیم و میرزا بدیع دراز کنند.
با آغاز سلطنت شاه صفی (1038 تا 1052 ه ق) سادات رضوی مشهد موقتا با بیمهری روبهرو شدند. یکی از علل این بیمهری و حتی عداوت آن بود که شاه صفی از دعوی شاهی این سادات بیم داشت! چرا که بعضی از آنها با خاندان شاهی وصلت کرده بودند.
بدان سبب در سال 1042 ه ق دو تن از فرزندان میرزا محسن رضوی که نوهی دختری شاه عباس هم بودند به قتل رسیدند (32). در نتیجه تولیت آستانهی رضوی نیز در زمان شاه صفی به کسانی غیر از سادات رضوی مشهد سپرده شد.
در اوایل سلطنت شاه عباس دوم (1052 تا 1077 ه ق) نیز چنین بود. اما در سالهای پایانی حکومت آن شاه دیگربار سادات رضوی مشهد عهدهدار منصب تولیت آستان قدس رضوی شدند. برادرزادهی میرزا ابراهیم و فرزند میرزا ابوطالب رضوی که میرزا بدیع نام داشت از سال 1073 ه ق به تولیت منصوب شد و تا سال مرگ شاه عباس دوم (1077 ه ق) در این منصب باقی بود(33).
میرزا بدیع که تنها وارث و فرزند ذکور یا ارشد اولاد ذکور میرزا ابوطالب و شاخهی سادات رضوی مورد بحث ما بود، به رغم آن که چند فرزند پسر داشت یکی از نوههای خود به نام میرزا محمد ابراهیم را (در سال 1087 ه ق) به تولیت موقوفات اولادی اجدادش برگزید (34)
این امر حس حسادت و محرومیت فرزندان ذکور میرزا بدیع، به ویژه دختر او را که همسر سادات بنیمختار بود برانگیخت. بدان سبب به محض درگذشت میرزا بدیع در حدود سال 1095 ه ق، خصومت بنیمختار به حدی رسید که موجبات قتل میرزا محمد ابراهیم را فراهم آوردند.
وی در همان سال به تولیت آستانهی رضوی هم رسیده بود (35). با قتل میرزا محمد ابراهیم در سال 1100 ه ق، همسر و فرزندان او وارث و متولی موقوفات این شاخه از سادات رضوی شدند. بدان سبب از حدود سال 1105 ه ق شکایت دختر میرزا بدیع و سلیمهبیگم (دختر میرزا ابراهیم) از اعقاب میرزا محمد ابراهیم آغاز شد، که پای سلاطین وقت صفوی (شاه سلیمان و شاه سلطان حسین) و علامهی مجلسی را هم به میان دعوا کشانید (36).
یادآور میشویم که از زمان شاه سلطان حسین صفوی (1105 تا 1135 ه ق) تولیت آستانهی رضوی به یکی از خاندانهای سادات مرعشی تعلق گرفت. بزرگ این خاندان میرزا داود نام داشت که دختر شاه سلیمان صفوی به نام شهربانوبیگم (خواهر شاه سلطان حسین) را هم به همسری خود درآورده بود.
تقریبا تا آغاز پریشانی حال دودمان صفوی و شروع حملهی افغانها اعقاب همین میرزا داوود تولیت آستانهی رضوی را عهدهدار بودند. عاقبت هم پس از قتل نادرشاه یکی از فرزندان همین خاندان به نام سید محمد متولی مدعی سلطنت شد و با عنوان شاه سلیمان ثانی مدت چهل روز در سال 1163 ه ق در مشهد بر تخت سلطنت نشست (37)
به رغم آن که نادرشاه استقلال آستانهی رضوی را مخدوش کرده بود باز سادات رضوی و اعقاب همان متولیان عصر صفوی شغلهای مهم و کلیدی آستان قدس را در زمان نادرشاه و اعقاب او در اختیار داشتند، که اغلب همان شغلها را به صورت ارث از آن فرزندان خویش میکردند.
بدان سبب پس از قتل نادر و ظهور برادرزادهی او، علی شاه، که دیگربار بنا بر فرمان یا طومار علی شاهی نظم و نسق و استقلال و تشکیلات پیشین آستانهی رضوی اعاده شد، فرزندان و اعقاب سادات پیشین شغلهای ارثی اجداد خود را به دست آورند، که بیشتر آنها تا زمان پهلوی دارای همان شغلها بودند و آن مناصب ارثی به صورت نام خانوادگی آنان درآمد.
از جمله در شاخهی مورد بحث ما، یعنی اعقاب و فرزندان میرزا بدیع بن ابوطالب بن میرزا ابوالقاسم بن میر ابوطالب بن میر محمد بن میر غیاثالدین عزیز بن میر شمسالدین محمد نامهای خانوادگی ناظرها، خزانهدارها، تحویلدارها، سررشتهدارها، خادمباشیها، مشرفها، قایممقامیها و... پیدا شد و تا امروز در مشهد صاحب بعضی از مناصب آستان قدس رضوی هستند.
وضعیت موجود موقوفات سادات رضوی ناظری
در حال حاضر (سال 1377 ه ش) سادات رضوی شاخهی ناظری دارای حدود 30 رقبه (قریه و آبادی ) وقف، یک دفتر مرکزی در شهر مشهد، حدود ده هزار سهمبر، یک متولی و یک کمیتهی احصای پنج نفره هستند. درآمد سالانه موقوفات مزبور هم بالغ بر پنجاه میلیون تومان است، که در پایان هر سال به این شرح میان سهمبران توزیع میشود(38):
1. اعقاب ذکور واقفان اولیه (میرزا ابوطالب اول، که از فرزندان و اعقاب واقف دوم یعنی میرزا ابراهیم نیستند) حدود 250 نفر، که هر کدام در سال 9,000 تومان دریافت میکنند، چون موقوفه به اولاد ذکور اختصاص دارد.
2. اعقاب ذکور واقف دوم (میرزا ابراهیم، که از جملهی اعقاب واقفان اولیه هم هستند) حدود 1,000 نفر، که هر یک 9,000 تومان از موقوفهی اول و 18,000 تومان از موقوفهی میرزا ابراهیم سهم میبرند. از موقوفهی اولیه تنها دو گروه یاد شده سهم میبرند، که سالانه حدود یازده میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان میشود. موقوفات اولیه حدود یک سوم کل موقوفهی رضویها را دربر میگیرد.
3. اعقاب اناث واقف دوم (میرزا ابراهیم) حدود 1,000 نفرند، که هر کدام برابر نیمی از سهم فرزندان ذکور میرزا ابراهیم، یعنی 9,000 تومان از موقوفهی جدشان در سال سهم میبرند. اینان از موقوفهی اول (که خاص اولاد ذکور است) سهم نمیبرند.
4. سادات رضوی ساکن مشهد، اعم از زن و مرد، که از اعقاب واقفان این سلسله نیستند - اما بنا بر شرایط وقف میرزا ابراهیم بخشی از درآمد موقوفه به ایشان تعلق میگیرد - جمعا 3,500 نفر هستند، که هر کدام در سال 3,500 تومان دریافت میکنند.
این 3,500 نفر شامل اعقاب ذکور و اناث واقف اولیه (میرزا ابوطالب) نیز هستند، که به سبب سید بودن و سکونت در مشهد از محل موقوفهی سادات ارض اقدس (مساوی مشهد) میرزا ابراهیم، سهم میبرند. چنان که گذشت اعقاب ذکور میرزا ابوطالب حدود 250 نفر، و اعقاب اناث ایشان نیز همین حدود هستند.
در نتیجه حدود 500 تن از این سهمبران فرزندان واقف اول و 3,000 تن دیگر متعلق به دیگر خانوادههای سادات رضوی ساکن مشهد هستند. این بخش موقوفه و سهمبران به «ارض اقدسی» شهرت دارند.
5. نوههای دختری، یعنی فرزندان دختران اولاد واقف دوم (میرزا ابراهیم)، اعم از پسر یا دختر، 2,000 نفر هستند که هر کدام 3,500 تومان در سال دریافت میکنند. این سهمبران مادرانشان سیده و از اولاد میرزا ابراهیم هستند ولی پدرانشان از اولاد واقف نیستند.
6. نتیجههای دختری، یعنی فرزندان دختر و پسر نوههای دختری، حدود 1,000 پسر هستند که هر کدام در سال 2,200 تومان میگیرند و 1,000 دختر هستند که هر کدام نصف یک پسر یعنی 1,100 تومان در سال دریافت میکنند.
7. انعامی، اینها در حال حاضر حدود صد نفر از سادات محترم مشهد از خانوادههای شهیدی، منبتی و حجاری هستند که نسبتی با خاندان واقفین ندارند، اما به دلایلی سالانه هر کدام 600 تومان دریافت میکنند، ولی پس از فوتشان آن وجه قطع خواهد شد.
متولی کنونی موقوفات سادات رضوی (حاج آقای سطوتی) و برادرزادهشان (آقای محمدتقی بدیعی) که نیابت ایشان را به عهده دارد از اعقاب شاخهی خادمباشی (فرزندان میرزا حسین) هستند. این خانواده بعد از انقلاب اسلامی با دخالت و پیشنهاد مراجع ذیصلاح دولتی به این سمت انتخاب شده اند.
تا آن زمان خاندان قایممقامی (39)متولی بلامنازع موقوفات مزبور بودند. ظاهرا قایممقامیها به سبب نفوذ سیاسی کلان در رژیم پهلوی و تشکیلات آستان قدس رضوی چندان به شرایط وقفنامههای اجداد خود پایبند نبوده و بنا بر آنچه شخصا مصلحت میدانستند عمل میکردند؛
از جمله، متولیان کنونی معتقدند که بسیاری از مدارک و اسناد اجدادی، ایضا املاک موقوفه نابود و یا حیف و میل شده است. حدود یک سوم املاک هم مشمول اصلاحات ارضی شده است.
ساداتی که از موقوفات مزبور سهم میبرند همگی لزوما ساکن مشهد نیستند. بجز آن بخش از درآمد موقوفه که خاص سادات رضوی ساکن مشهد است (ارض اقدسی)، بقیهی درآمد میان همهی اولاد در سراسر کشور حتی خارج از ایران توزیع میشود.
بنابراین تعدادی از سهمبران این موقوفه در دیگر شهرهای ایران (چون یزد، همدان و تهران) و کشورهای جهان (چین، کانادا، آمریکا، پاکستان و...) سکونت دارند.
کمیتهی احصا و یک مشاور فرهنگی، که منصوب تولیت آستان قدس رضوی است، بر کار متولی و دفاتر موقوفه، ایضا به دعاوی سهمبران نظارت کامل دارند.
برای نمایش شاخههای این سلاله، شجرهی نسب ایشان آورده شده است. نام بعضی از مشاهیر اعقاب میرزا بدیع برگرفته از شجرهی طیبه است (40).
سادات رضوی سرکشیکی، بینش، میرزایی، نقیبی و...
یکی دیگر از شاخههای سادات رضوی مشهد بنی اعمام شاخهی پیشین هستند، که تا میر غیاثالدین عزیز (همعصر امیر علی شیر نوایی) با شاخهی اول (ناظرها) یکی بوده و از آن پس منشعب شده اند.
چنان که گذشت میر غیاثالدین عزیز دارای فرزندی به نام میرمحمد بوده که جد سادات ناظری است. او فرزند دیگری هم به نام میر شمسالدین محمد (همنام جد خود) داشته که از وی نیز اولادی صاحب املاک و اوقاف به وجود آمدهاند. تمامی فامیلهای سرکشیکی، نقیبی، میرزایی، بینش، عمید صفوی و.. ساکن مشهد از اعقاب میر شمسالدین محمد هستند.
این میر فرزندی به نام میرزا ابوصالح، و او فرزندی به نام میرزا الغ (41)(اول) داشته، و وی صاحب فرزند مشهوری به نام میرزا محسن رضوی بوده که بار اول در فاصلهی سالهای 1026 تا 1031 و بار دیگر از سال 1035 متولی آستان قدس رضوی شده (42)و به دامادی شاه عباس هم درآمده است.
همو اولین واقف اولادی این خاندان بود، که بدان سبب شجرهی خود را در وقفنامهی اولادی مزبور ثبت کرده است.
شرح حال اجداد این شاخه را تا میر غیاثالدین عزیز در بخش الف مقاله آورده شد. میر شمسالدین محمد (دوم - فرزند غیاثالدین) ایضا میرزا ابوصالح (اول - فرزند میر شمسالدین) شهرت تاریخی چندانی ندارند (43).
اما میرزا الغ فرزند میرزا ابوصالح و پدر میرزا محسن رضوی، شخصیتی تاریخی و مشهور بود. وی همزمان با شاه عباس صفوی میزیست و شاه چند منصب و شغل مهم به وی سپرده بود. چشمهی گلسب توس که تا سدهی نهم هجری آب شرب شهر تابران (شهر توس کنونی) را تأمین مینمود و از آن پس توسط امیر علی شیر نوایی به مشهد گردانیده شد، در حدود سال 1016 هجری به همت شاه عباس جویی برای آن کشیده شد و از دل شهر مشهد به جریان افتاد (44).
شاه عباس طی حکمی به تاریخ 1023 هجری تولیت و ادارهی این آب و اراضی زیر کشت آن (قلعهی خیابان مشهد) را به میرزا الغ مشهدی و بعد از آن به اولاد ذکور و اناث وی سپرد(45).
تولیت املاکی هم که توسط شاه عباس برای امور اخروی وقف شده بود طی حکمی دیگر به تاریخ 1017-1010 ه ق به «سیادت و نقابت پناه نجابت و رفعت دستگاه، میرزا الغ الرضوی» داده شد، که حکم مزبور نیز موجود است(46).
بالاخره در حدود سال 1030 که شاه عباس تصمیم به احداث بنایی نو برای مزار خواجه ربیع گرفت، میرزا الغ را مأمور انجام این کار کرد. بقعهی فعلی مزار خواجه ربیع همان بنای ساختهی شاه عباس است که کتیبهی دور گنبد آن با خط علیرضا عباسی به تاریخ 1031 برجاست.
بر سر در باغ خواجه ربیع هم کتیبهی دیگری است که نشان میدهد آن بنا در سال 1031 به امر شاه عباس و با سعی «کمترین غلامان دعاگو الغ الرضوی خادم» به پایان رسیده است. مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی از میرزا الغ به همراه چند سید رضوی دیگر مشهد یاد کرده و در مجموع او را درویشمنش و حکیم و سلیمالنفس خوانده، که در زمان شاه عباس سرافرازی یافته و مشمول نوازشات خسروانه شده است(47).
زمان فوت میرزا الغ دقیقا معلوم نیست اما ظاهرا باید کمی پس از 1031 درگذشته باشد. میرزا الغ دارای دو فرزند به نامهای میرزا محسن و میرزا ابوصالح بود که میرزا ابوصالح به هند رفت و ملقب به رضوی خان شد (48).
اما میرزا محسن در مشهد ماند و به شهرت بسیار رسید. او با خیرالنساءبیگم دختر شاه عباس ازدواج کرد و در سال 1026 به جای قاضی سلطان تربتی که به وزارت برگزیده شده بود متولی آستان قدس رضوی شد (49).
وی در سال 1031 جای خود را به یکی دیگر از سادات رضوی به نام میرزا ابوطالب داد (که شرح آن گذشت) اما تا حیات شاه عباس (1038 ه ق) با احترام میزیست.
بعد از مرگ شاه عباس، نوهی او شاه صفی جمعی از شاهزادگان و دولتمردان صفوی را کشت. از جمله در حدود سال 1040 دو پسر میرزا محسن به نامهای میرزا ابوالقاسم و میرزا محمد را، که ظاهرا مادرشان دختر شاه عباس بود کشت (50).
اما دو پسر دیگر میرزا محسن به نامهای میرزا ابوصالح و میرزا معصوم جان به سلامت بردند و هر دو در سالهای بعد شهرتی یافتند و منشأ آثار خیر شدند.
با روی کار آمدن شاه عباس دوم در سال 1052 ه ق ظاهرا میرزا محسن از انزوا به در آمد و دیگربار به عز و جاه پیشین خود دست یافت. ظاهرا تولیت آستانه نیز از همان سال به وی سپرده شد. حکمی به تاریخ 1055 را هم به همراه دارد
و بنابر آن منصبهای تولیت میرزا الغ بر اموال وقفی شاهی دیگربار تأیید شده و به فرزندش «سیادت و تولیت و نظارت پناه.... میرزا محمد محسن متولی مشهد» تفویض شده است (51). به هر حال وی در سال 1055 در مشهد درگذشت و مورخان خبر درگذشت او را با عنوان «متولی» نقل کردهاند (52).
در این شاخه از سلالهی سادات رضوی، میرزا محسن اولین واقف املاک اولادی است. او املاکش را وقف کرده است بر «اولاد ذکور معینهی خود و اولاد ذکور خود، ما تعاقبوا و تناسلوا نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب (53)».
به نوشتهی مرحوم مدرس رضوی، میرزا محسن از خدا خواسته بود که عدد اولاد ذکور او هیچ وقت از چهارده و پانزده الی شانزده تجاوز نکند. ظاهرا تا زمان تحریر شجرهی طیبه (1334-1333 ه ق) دعای میرزا محسن مستجاب بوده و اعقاب ذکورش بیش از تعداد خواسته شده نبودهاند (54).
چنان که پیشتر ذکر شد از میرزا محسن دو پسر به نامهای میرزا ابوصالح و میرزا معصوم باقی ماندند. این دو عمدهی عمر خود را در زمان سلطنت شاه عباس دوم (1052 تا 1077 ه ق) و شاه سلیمان (1077 تا 1105 ه ق) گذراندند و عنوان صدرالممالک داشتند.
و از شوکت و جاه و تمکن بهرهمند بودند. میرزا ابوصالح بانی مصلای مشهد و مدرسهی صالحیه (یا نواب) و موقوفات معتبر آن است. میرزا معصوم هم به سبب بلاعقب ماندن برادرش (میرزا ابوصالح) تنها والد و متولی شاخهی مزبور و املاک اجدادی است.
مصلای پایین خیابان مشهد که هنوز باقی است، دارای دو کتیبه با تاریخهای 1086 و 1087 ه ق است و چنان مینمایاند که احداث آن «به دور سلیمان شه» و به «فرمان نواب عالی مقام، ابوصالح آن صدر دین» و «سعی حاجی ملک» با «معماری حاجی شجاع بنای اصفهانی» صورت گرفته است.
مادهی تاریخ آن هم این است: «بود این بنا مجمع خاص و عام»(55). نواب ابوصالح در سالهای 1080 تا 1087 مشغول احداث مدرسهی صالحیه (یا نواب) هم بوده است. مدرسهی مزبور در بالا خیابان مشهد در نزدیکی حرم واقع بوده و اخیرا با کمی جابهجایی بازسازی شده است.
این مدرسه موقوفاتی کلان، کتابخانهای بزرگ، و کتیبهای داشته، تاریخ وقف کتابهای آن نیز سال 1083 ه ق است. در کتیبهی سنگی سر در مدرسه هم نوشته بوده است که در زمان شاه سلیمان صفوی و به سال 1086 از «مال خالص نواب مستطاب عمدةالسادات...
میرزا صالح النقیب رضوی ساخته شده است» چنان که ماده تاریخ آن در این مصرع آمده است: «از این رفیعبنا شأن آسمان افزود»(56).
میرزا ابوصالح رضوی - که گاه با شخص دیگری از معاصران خود به نام میرزا رضوی که شاعر معروفی بوده یکی پنداشته شده - در اصل طبع شعر نداشته است (57).وی در سال 1098 ه ق درگذشت (58)
بعضی، واقف رقبات مربوط به مدرسهی نواب را یکی از نوابهای هندی دانستهاند (59)که البته خطاست. تنها به یادآوری این نکته بسنده میشود که در سدهی یازده هجری بسیاری از خراسانیها به هندوستان و قلمرو گورکانیان هند میرفتند و صاحب شغل و دولت و تمکن قابل توجه میشدند.
در شهر مشهد هم نهضت مدرسهسازی و تعلیم و تعلم دینی به اوج خود رسیده بود (60) لذا در احداث چند مدرسهی آن زمان مشهد تنی چند از ثروتمندان هندی هم دخالت داشتهاند، ولی اکثر آنها خراسانیالاصل و وابسته به خاندانهای مشهور شهر مشهد بودهاند (61).
برادر میرزا ابوصالح به نام میرزا معصوم ظاهرا یازده سال قبل از برادر خود (در سال 1087 ه ق) درگذشته است (62). مؤلف شجرهی طیبه مادر میرزا معصوم را همان دختر شاه عباس (فخرالنساءبیگم) دانسته و گفته است که او دارای فرزندی به نام میرزا الغ (همنام جدش) بوده، که این میرزا الغ دو پسر به نامهای میرزا حیدر و میرزا محمدرضا داشته است (ص 235).
اما از اسناد مشاجرات و اختلافات مالی مفصلی که همان منبع دربارهی اعقاب میرزا معصوم نقل کرده (صص 266 تا 273)، چنین برمیآید که میرزا محمدرضا فرزند بلافصل میرزا معصوم بوده است نه نوه ی او.
به هر حال چون میرزا ابوصالح بدون فرزند درگذشت، همهی ثروت خاندان ایشان به فرزندان و اعقاب برادرش میرزا معصوم تعلق گرفت. اما در فاصلهی درگذشت میرزا معصوم (1087 ه ق) تا فوت میرزا ابوصالح (1098 ه ق) به سبب آن که میرزا ابوصالح خود بر املاک خویش تصرف داشت و ظاهرا تولیت موقوفات اجدادی نیز به عهدهی او بود، فرزندان میرزا معصوم تنها به تصرف و تقسیم املاک و ماترک پدری بسنده کرده بودند.
ولی به محض این که میرزا ابوصالح درگذشت، نزاع خانوادگی بر سر املاک و ثروت باقیماندهی او و موقوفات اولادی آغاز شد. این مشاجرات چنان بالا گرفت که حکومت وقت و بزرگترین علمای عصر از جمله آقا جمال خوانساری به قضاوت و رفع دعوا در آن باره پرداختند.
در این میان معلوم شد که موقوفات میرزا محسن شرایط روشنی نداشته و دقیقا معلوم نبوده که سهمبری اولاد ذکور «تشریکی» بوده است یا «تزیینی».
تشریکی بدان معنی که «همهی اولاد ذکور در هر عصری شریک باشند در اموال بالمساوات، نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب» و ترتیبی یعنی «در هر طبقه، اولاد بر اولاد اولاد مقدم باشند، و تا یکی از اولاد باقی باشد به اولاد اولاد نرسد» (63).
چون شرح مجادلات و دعواهای اعقاب میرزا معصوم و تعداد آنها و نامهایشان، ایضا حقانیت هر گروه و یا تضییع حق ایشان، به طور مشروح در توضیحات علامه خوانساری آمده و در شجرهی طیبه (صص 266 تا 273) نقل شده است، از ذکر جزییات آن در میگذریم.
در این شاخه از سادات رضوی نیز همانند شاخهی دیگر که شرح حالشان پیشتر گذشت، از زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی به بعد، هم اصلی اولاد مصروف تعیین سهم خود از موقوفات اجدادی بوده است. لذا فرصت آنکه بخواهند مصدر شغلهای کلان حکومتی و منصب عالی تولیت آستانهی رضوی گردند باقی نبوده است.
بدین سبب پس از درگذشت میرزا معصوم و میرزا ابوصالح تا مدتها بعد، تولیت آستانهی رضوی و دیگر منصبهای برجستهی آن آستان به ایشان تعلق نگرفت و خاندان سادات مرعشی اصفهان، زعامت آستان قدس را در دست داشتند.
در عوض، سادات رضوی پس از تعیین سهم موقوفهی اولادی و تصرف آنها و دیگر املاک اکتسابی خود، عمدتا در صدد بر آمدند تا خراسان و مشهد آشوبزده را به خراسانیان درمانده واگذارند و گلیم خویش را از این دریای متلاطم به سلامت برون کشند و راهی دیگر ولایات امن، به ویژه دارالسلطنهی اصفهان گردند.
دو تن از فرزندان میرزا محمدرضا بن [الغ] ابن میرزا معصوم، به نامهای میرزا محمدتقی سرکشیک و میرزا محمدعلی در سال 1129 ه ق یعنی زمانی که فتنهی افغانها تمامی خراسان را به آتش کشیده بود و در مشهد احساس ناامنی میشد، املاک خود را به گروه دیگری از نورسیدگان اجاره دادند و راهی اصفهان شدند.
املاک و رقبات میرزا محمد تقی سرکشیک و میرزا محمد علی
اکنون صورت املاک اجاره داده شده توسط ایشان و شرایط اجاره را برمیشمریم (64):- مزرعهی املقان سفلی (امرقان کنونی) از بلوک طوس مشهد با دوازده قطعه باغات معینه؛
- دهکدهی واقع در جنب کلاتچهقاضی (کلاتهقاضی کنونی)، نه زوج از پانزده زوج کل آن، که سه زوج در اراضی مزرعهی بایرهی حصارشهاب (حسنشقاب کنونی) و شش زوج در اراضی مزرعهی املقان مزبور زراعت میشود.
- مزرعهی بایرهی مدعو به مزرعهی برنجان بلوک تبادکان؛
- مزرعهی جوفروش بلوک طوس با یک قطعه باغ، که مدار مزرعهی مزبوره بر دو زوج عوامل دایر است.
- مزرعهی جرمق (گرمه) بلوک مزبور با هشت قطعه باغ، هجده زوج کل آن؛
- مزرعهی علیآباد بلوک تبادکان تماما؛
-مزرعهی شمسآباد بلوک تبادکان تماما؛
- مزرعهی شمسآباد شورستان طرق بلوک رزا تماما؛
- مزرعهی علیآباد سهوا بلوک اردمه، دو زوج؛
- مزرعهی خیرآباد شقاه بلوک تبادکان با باغات تماما؛
- مزرعهی سیسآباد بلوک مزبور با باغات، از جملهی 28 زوج چهار زوج؛
- مزرعهی شهرآباد بلوک مزبور با باغات تماما؛
-مزرعهی شریفآباد جام با باغات معینه، ازکل آن یک ثلث؛
- مزرعهی بایرهی شادکن بلوک شهر، نصف از کل آن؛
- مزرعهی فرحآباد بلوک تبادکان تماما؛
- قریهی فارمد (پرمی کنونی) بلوک مزبور با باغات معینه، سه زوج و ده استار از کل سی زوج؛
- مزرعهی بایرهی قاسمآباد بلوک مزبور تماما؛
- مزرعهی کیمیان بلوک شاندیز با باغات تماما؛
- مزرعهی بلوک شهر با باغات تماما؛
- مزرعهی کریمآباد بلوک طوس، دو سهم از کل هشت سهم؛
- مزرعهی بایرهی نظرآباد بلوک شهر، مشهور به ده محمدقلی بیک تماما؛
- مزرعهی بایرهی نظریه بلوک تبادکان، دو زوج از کل دوازده زوج؛
- مزرعهی نوچاه بلوک رزانرود، با باغات تماما؛
- باغات معینه در قریهی طرز، شش قطعه؛
- باغات معینه در نقندر، شش قطعه؛
- زمین باغگاه مشهور به باغ قاسم خباز واقع در گوسلوک؛
-دکاکین و غیره، شصت باب؛
- دکان ملکی 51 باب واقع در خیابان علیای مشهد، که نصف از سرکار (آستانه) است، دو باب؛
- واقعات در راستهی بازار سرسنگ (میدان شاه)، شش باب؛
- واقع در خیابان سفلی، هشت باب؛
- میان بست، هفت باب؛ خارج بست، یک باب؛
- واقع در راستهی بازار میدان به قرب چهارسوق، چهار باب؛
- واقع در توابع خان محراب خان، نوزده باب؛
- واقع در راستهی بازار عطاران، دوازده باب؛
-عصار واقع در بازارچهی عیدگاه، دو باب؛
- تنباکوفروشی بازارچهی شادکن، که نصف آن از سرکار است، باب (یک باب)؛
- مسگری در پشت قتلگاه که خراب است، یک باب؛
- آنچه که به سیورغال مقدر است، چهار باب؛
- خبازی درب صحن خیابان سفلی، یک باب؛
- قصابی چهارسوق، یک باب؛
- کیففروشی سر بازار میدان، یک باب؛
- نوافی (کذار) راستهی بازار، یک باب؛
- خانات، چهار باب؛
- خان واقع در بازار سر سنگ، مشهور به کاروانسرای
دالان دراز، یک باب؛
- تیمچهی جدیدی واقع در میان چوببست خیابان سفلی، که حال کارخانهی کاشیگری است، یک باب؛
- تیمچهی جدیدی واقع در حاشیهی میدان شاه مشهد، مشهور به تیمچهی عربیدوزان؛
- دکاکین، رباطات و غیره، پنج باب؛
- دکان رباط کیمان، که خراب است، یک باب؛
- بیوتاتی سراسطرخ مزرعهی کلشان برجدار، یک باب؛
- دکاکین خارج دروازهی میر علی آمو، سه باب؛
- بیوتات و غیره، دو باب؛
- خانهی بایره واقع در محلهی سراب، یک باب؛
- یخدان واقع در شادکن، یک باب؛
- طواحین، هفت حجر؛
- طاحونهی دایر به نهر مبارکهی شاهی، مشهور به طاحونهی احمدآباد، دو حجر؛
- دایرهی مشهور به طاحونهی میر شاه واقع در جویبار طرق، دو حجر؛
- طاحونهی بایره واقع در مزرعهی لنگرک،... حجر؛
- طاحونهی واقع در فارمد، دو حجر؛
- دایر قدیمی،... حجر؛
- بایر جدیدی،... حجر؛
مجموعهی اراضی و بیوتات یاد شده از جمادیالثانی سال 1219 ه ق که برابر با نوروز تخاقویئیل بوده، به مدت یک سال شمسی به منظور اینکه «یک حاصل از سفیدبر و سبزبر برداشته شود، به مبلغ سیصد تومان تبریزی فضی، النصف منه یک صد و پنجاه تومان موصوف» اجاره داده شده است،
با این شرط که مستأجر «یک صد تومان را خود به دارالسلطنهی اصفهان نقل و تسلیم وکلای موجران کند و دویست تومان دیگر را تسلیم ارباب حوالهجات موجران نماید...(65)».
برای درک بهتر ارزش اجارهبهای املاک یاد شده لازم به یادآوری است که در همان حدود مداخل بیگلربیگ مشهد در سال، با ششصد و هفتاد نفر ملازم، هفت هزار و چهارصد و چهل و سه تومان و نه هزار و یکصد و نود و پنج دینار بوده است (66).
پس از آنکه آشوبهای خراسان با ظهور نادر فروکش کرد و دیگربار طلیعهی امنیت و آرامش نسبی نمایان شد، سادات رضوی این شاخه فعالیت اقتصادی - مذهبی خود را در مشهد آغاز کردند و عمدتا هم در آستانهی رضوی مصادر منصبهایی شدند.
شغلهای عمدهی این خاندان سرکشیک و موارد دیگری از این نوع بود که بعدا منصب اجدادی را به عنوان نام خانوادگی خویش برگزیدند. فامیلهای سرکشیکی، نقیبی (برگرفته از نقیب الاشراف)، قوامزاده (برگرفته از قوامالتولیه)، میرزایی، بینش، و عمید صفوی از عمده نامهای خانوادگی این سلاله است.
چون شرح حال اغلب بزرگان این خاندان به همراه مشاغل ایشان در کتاب شجرهی طیبه آمده است (67)از شرح حال ایشان در میگذریم و به شجرهنامهی پیوست بسنده میکنیم.
گزارش وضع موقوفات این خاندان و دیگر سلالههای سادات رضوی در حال حاضر، و شرح این که چه مقدار از املاک مزبور مشمول اصلاحات اراضی شده و چه مقدار در دست اولاد باقی مانده، خود پژوهش مفصل دیگری را میطلبد که بیرون از حوصلهی این مجال است.
تنها یادآور میشویم که موقوفات اولادی شاخهی دوم (سرکشیکیها)، که عمدتا شامل املاک وقفی جدشان میرزا محسن رضوی میشد در زمان عباس میرزا (حدود 1250 ه ق) «غالبا خراب بوده و کفایت منال دیوانی را نمینموده است» در نتیجه تنی چند از ارشد اولاد جد و جهد کافی به کار بردند تا این که دیگربار آن املاک را احیا کردند (68). هماکنون نیز با این که بخش اعظم املاک در دست اولاد ذکور این شاخه است چندان نفعی از آن نمیبرند.
جمع بندی
پوشیده نیست که غرض اصلی از تحریر این مقاله و طرح این موضوع برشمردن فواید و ارزشهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، و حتی جغرافیایی (تاریخی) وقفهای اولادی است. لذا گمان میکنیم در این مقاله این موارد شایستهی توجه باشد:1. وقفنامهها و موقوفات اولادی سبب پیدا شدن منابعی شدهاند که با بعضی از متون معتبر تاریخی، به ویژه تاریخ اجتماعی همبری میکنند. راستی اگر همین موقوفات و وقفنامهها نبود کدام منبع تاریخی یا جغرافیایی میتوانست ریشه و نسب بعضی از مردم کنونی مشهد را به گونهای مستدل و مستند به هزار و دویست سال پیش و زمان حضرت رضا (ع) برساند ؟ یا کدام منبعی میتوانست تا این اندازه به روشن شدن موقعیت تاریخی - اجتماعی یک خانواده کمک کند ؟
2. اگر بپذیریم که آمدن حضرت رضا (ع) به خراسان و نوغان توس و شهادت آن حضرت در این دیار ورقی مهم از تاریخ سیاسی - مذهبی ایران را پدید آورده است، کدام منبع میتواند به اندازهی وقفنامههای اولادی شهر مشهد، بویژه خاندان سادات رضوی در فهم تاریخ آستانهی مقدس آن حضرت به ما یاری رساند ؟
3. نکتهی جنبی دیگر میتواند این باشد که علل پیدایش، رشد و گسترش سلالهی شیعه مذهب صفوی، نیز اسباب فترت و ضعف و فروپاشی آن دودمان را از زاویه دیگری هم مورد توجه قرار دهیم و ببینیم این امر چه ارتباطی میتواند با موقعیت اجتماعی - اقتصادی این خاندانهای قدرتمند داشته باشد ؟
پی نوشت:
1- رضوی (مدرس اول) میرزا محمد باقر، شجرهی طیبه، به سعی و اهتمام سید محمد تقی مدرس رضوی،بیجا، 1352 شمسی، صص 63-62.
2- قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ترجمهی حسن بن علی... قمی، تصحیح سید جلالالدین تهرانی، تهران، توس، 1361، صص 215-211.
3- شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، چاپ سنگی، 1299، به نقل از شجرهی طیبه، ص 63.
4- نوایی، میر نظامالدین علی شیر، (تذکرهی) مجالسالنفائس، به سعی و اهتمام علی اصغر حکمت، تهران، منوچهری، 1363، صص 97-96؛ نیز مقایسه شود با ص 272 همان اثر.
5- بنگرید به: شجرهی طیبه، ص 63.
6- همان، صص 67-65.
7- بنگرید به: سفرنامهی ابنبطوطه، ترجمهی دکتر محمد علی موحد،تهران، علمی و فرهنگی، 1361، ج 1، ص 441؛ خوافی، فصیح احمد، مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، مشهد، باستان، ج 3، صص 153،17 و 260؛
مجالس المؤمنین، ص 64-63؛ حبیب السیر، خواندمیر، تهران، کتابفروشی خیام، ج 4، ص 333؛ که جمعا وضعیت نقابت سادات موسوی و رضوی شهر مشهد و جایگاه اجتماعی ایشان را در زمان ایلخانان تا صفویه مینمایانند. در ادامهی مقاله نیز از سادات موسوی آن دوره یاد خواهد شد.
8- خنجی، فضل الله بن روزبهان، مهماننامهی بخارا، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، علمی و فرهنگی، ص 346.
9- بنگرید به: ترکمان، اسکندربیک، عالمآرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، 1335، ص 111. ضمنا تولیت سنتی مسؤول ادارهی موقوفات سلطنتی بوده و تولیت واجبی به داراییها و موقوفات پیشین رسیدگی میکرده است؛ بنگرید به: مؤتمن، علی، تاریخ آستان قدس، مشهد، آستان قدس، ج 1355، 2، ص 172.
10- شجرهی طیبه، ص 67.
11- مجالسالنفائس، ص 137.
12- حبیبالسیر، ج 5، صص 333 و 614؛ شجرهی طیبه، ص 67.
13- میرمنشی قمی، خلاصة التواریخ، تصحیح دکتر احسان اشراقی، دانشگاه تهران، 1359، ج 2، ص 412؛ شجرهی طیبه، ص 68؛ تاریخ شهر مشهد، مهدی سیدی، زیر چاپ، ص 114.
14- خلاصة التواریخ، ج 2، ص 442؛ تاریخ شهر مشهد، ص 118.
15- خلاصة التواریخ، ج 2، ص 750؛ تاریخ شهر مشهد، ص 134.
16- در خلاصة التواریخ، (ج 2، ص 750) ذیل سال 991 از وی با عنوان مرحوم یاد شده است. نیز بنگرید به شجرهی طیبه، ص 69.
17- بنگرید به شجرهی طیبه، ص 68.
18- همان. دربارهی بنیمختار در ادامهی مقاله مطالبی آورده شده است.
19- خلاصة التواریخ، ج 2، ص 418؛ تاریخ شهر مشهد، ص 116.
20- خلاصة التواریخ، ج 2، ص 461؛ تاریخ شهر مشهد، ص 119.
21- مجلة مشکوة، آستان قدس، شمارهی 52 (پاییز 75)؛ مقالهی «میرطاهر صدر مشهدی و اولاد او در سمرقند» از پرفسور رسول هادیزاده.
22- برای احوال نادرمحمد و مادر سیدهی وی بنگرید به: عالمآرای عباسی، ج 2، صص 865 و 962؛ مجلهی مشکوة، آستان قدس، شمارهی 52 (پاییز 75)، مقالهی «میرطاهر صدر مشهدی و اولاد او در سمرقند» از پرفسور رسول هادیزاده، تاریخ شهر مشهد، ص 181.
23- بنگرید به: مجلهی مشکوة، آستان قدس، شمارهی 52 (پاییز 75)، مقالهی «میر طاهر صدر مشهدی و اولاد او در سمرقند» از پرفسور رسول هادیزاده.
24- عالمآرای عباسی، ج 2، ص 928؛ ققص الخاقانی، ولی قلی... شاملو، تصحیح دکتر سید حسن سادات ناصری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371، ج 1، ص 205؛ تاریخ شهر مشهد، ص 179؛ شجرهی طیبه، ص 227.
25- عالمآرای عباسی، ج 2، صص 988 و 1058؛ قصص الخاقانی، ج 1، صص 203-202، تاریخ شهر مشهد، صص 183-182، شجرهی طیبه، صص 69-68.
26- برگرفته از شجرهی طیبه، صص 86-75.
27- همان، صص 87-86.
28- همان ص 88.
29- مقبرهی میرزا ابراهیم در مجاورت کوهسنگی مشهد برجاست. در عین حال بنگرید به مطلعالشمس محمد حسن خان صنیعالدوله.
(اعتمادالسلطنه)، تهران، پیشگام، 1362، ج 2، ص 280؛ شجرهی طیبه، ص 72؛ تاریخ شهر مشهد، ص 188. مادهی تاریخ بنای عمارت 1047 ه ق (عالم است و مقام ابراهیم) است. اما سال فوت او را بر سنگ قبرش 1042 ه ق نوشتهاند.
30- بنگرید به شجرهی طیبه، صص 120-103.
31- به توضیحات حاشیههای 32 تا 35 و منابع آنها مراجعه کنید.
32- میرزا محسن رضوی که به شاخهی دیگری از سادات رضوی تعلق دارد، شرح حال ایشان در ادامهی مقاله خواهد آمد. برای قتل فرزندان وی به حاشیههای بعدی مراجعه کنید.
33- وحید قزوینی، محمد طاهر، عباس نامه، تصحیح ابراهیم دهگان، اراک، داوودی، 1329، ص 89؛ قصص الخاقانی، ص 296؛ شجرهی طیبه، ص 90؛ تاریخ شهر مشهد، ص 198.
34- شجرهی طیبه، ص 103.
35- برای تولیت میرزا ابراهیم و قتل او بنگرید به: خاتونآبادی، سید عبدالحسین، وقایع السنین و الاعوام، تصحیح محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1352، ص 546؛ شجرهی طیبه، صص 120-118؛ تاریخ شهر مشهد، صص 198 و 203.
36- بنگرید به شجرهی طیبه، صص 120-104.
37- تقریبا تمامی منابع متعلق به دوران بعد از مرگ نادر شرح سلطنت سید محمد متولی را نوشتهاند، لذا از ذکر آن همه در میگذریم. اجمالا بنگرید به اغلب صفحات دو کتاب مجمل التواریخ ابوالحسن محمد گلستانه، به کوشش مدرس رضوی، تهران، کتابخانهی ابنسینا، 1344؛ و مجمع التواریخ میرزا خلیل مرعشی صفوی (از اعقاب سید محمد)، تصحیح عباس اقبال، تهران، شرکت سهامی چاپ، 1328.
38- این اطلاعات به طور شفاهی از متولی موقوفهی مزبور آقای سید محمد سطوتی و برادرزاده و معاون ایشان آقای محمد باقر بدیعی، در تاریخ 77/7/21 در محل دفتر موقوفات واقع در کوچهی ملک مشهد به دست آمد.
39- اعقاب حاج میرزا محمد علی قایممقام التولیه، که طی سالهای 1342-1341 ه ق تولیت آستان قدس را بر عهده داشتهاند. بنگرید به تاریخ آستان قدس، ص 178؛ شمسالشموس، کاویانیان، مشهد، 1354، ص 438.
40- برای شرح حال فرزندان و اعقاب میرزا محمد ابراهیم مقتول بنگرید به صفحات 126 تا 226 شجرهی طیبه، و برای شرح حال هر یک از سرشاخههای خانوادههای یاد شدهی ذیل خصوصا به صفحات ذکره شده رجوع کنید:
- سررشتهدارها، ص 122 / میرزا محمد ناظر، ص 126؛
- میرزا محمد رضی ناظر، ص 150 / میرزا حسین (برادر میرزا محمد رضی ناظر)، ص 132؛
- میرزا محمد مهدی (برادر میرزا محمد رضی ناظر) ص 129 / میرزا هادی تحویلدار، ص 135؛
- میرزا محمد تقی (فرزند میرزا ابراهیم)، ص 178 / حاجی میرزا محسن، ص 184؛
- میرزا محمد کاظم، ص 166 / میر سید محمد قایممقام التولیه، ص 190؛
- حاج میرزا احمد (برادر میر سید محمد)، ص 202 / میرزا محمد حسن، ص 186؛
- میرزا محمدعلی قایممقام (متولی آستانه)، ص 198، حاج میرزا یحیی ناظر، ص 187.
41- الغ در ترکی به معنی بزرگ است و میرزا الغ یعنی میرزای بزرگ.
42- پیشتر، به احوال وی اشاره شد. مبسوط شرح حالش در ادامهی مقاله خواهد آمد.
43- مؤلف شجرهی طیبه از این دو به اختصار یاد کرده است، بنگرید به صفحات 67 و 227 آن کتاب.
44- بنگرید به عالمآرای عباسی، ج 2، ص 755؛ تاریخ عباسی (یا روزنامهی ملا جلال)، ملا جلال منجم، به کوشش سیفالله وحیدنیا؛ تهران، وحید، 1366، ص 328.
45- بنگرید به وقفنامهی مزبور، که در شجرهی طیبه، ص 228، هم نقل شده است.
46- شجرهی طیبه، ص 229.
47- به نقل از شجرهی طیبه، ص 227.
48- همان، زیرنویس صفحهی 231.
49- بنگرید به مطالب قبل.
50- بنگرید به: استرآبادی، سید حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی، به اهتمام دکتر احسان اشرافی، تهران، علمی، 1366، صص 244-243؛ قصص الخاقانی، صص 202-201؛ شجرهی طیبه، ص 231.
51- بنگرید به شجرهی طیبه، صص 231-230.
52- عباس نامه، ص 89؛ قصص الخاقانی، ج 1، صص 296-295؛ تاریخ شهر مشهد ص 190؛ شجرهی طیبه، ص 231؛ وقایع السنین، ص 515.
53- شجرهی طیبه، ص 266 (به نقل از وقفنامهی او).
54- شجرهی طیبه، ص 254. در سال 1303 ه ق هم که حسبالامر متولی وقت آستانه و حاکم خراسان (آصفالدوله شیرازی)، محمد شفیع اعتمادالتولیه گزارشی از موقوفات مشهد را تهیه میکرد، دربارهی موقوفهی میرزا محسن نوشته است: «واقف مرحوم حاجی میرزا محسن نقیب الاشراف، در زمان شاه عباس، سنهی 1507 (؟ - ظاهرا باید 1050 باشد)،... تولیت مخصوص احدی نیست، حالا املاک را در میان اولاد قسمت کردهاند. تقریبا چهارده نفر هستند و رؤسای آنها حضرات جناب حاجی عبدالحسین سرکشیک سابق، جناب میرزا ذبیحالله سرکشیک، و جناب میرزا محمد علی سرکشیک میباشند». (نسخهی خطی صورت موقوفات ارض اقدس، محفوظ در کتابخانهی ملی، به شمارهی 13335-6171، ص 32، که کپی آن در کتابخانهی مرکز خراسانشناسی موجود است).
55- مصلای ساختهی میرزا ابوصالح در محل پایین خیابان مشهد برجا و کتیبههای آن قابل قرائت است. برای اطلاع از متن کامل کتیبههای آن بنگرید به مطلعالشمس، ج 2، صص 268-267.
56- مدرسهی نواب اکنون بازسازی شده ست. برای آنچه گذشت بنگرید به شجرهی طیبه، صص 234-232، تاریخ شهر مشهد، ص 202.
57- بنگرید به: شجرهی طیبه، ص 234 و تعلیقات آن در ص 461.
58- وقایعالسنین، ص 539؛ شجرهی طیبه، ص 234؛ تاریخ شهر مشهد ص 203.
59- در صورت موقوفات ارض اقدس، ص 2، (تحریر سال 1303 ق) آمده است: «مدرسهی نواب واقع در خیابان علیا، که بانی مدرسه میرزا صالح نامی است و واقف املاک یک نفر از نوابهای هند بوده است». برای آگاهی بیشتر از موقوفات مدرسهی نواب بنگرید به همین منبع. ایضا به لوحهی کهن سنگی که بر دیوار مدرسه نصب است.
60- بیش از نیمی از مدارس قدیمی شهر مشهد در سدهی یازده هجری ساخته شدهاند از جمله مدرسههای خیرات خان، نواب، فاضل خان، پایین پا و عباسقلی خان همه متعلق به همان قرن هستند.
61- نمونهی بارز این نوع مدرسهها، مدرسهی میرزا جعفر است که توسط میرزا جعفر سروقد فرزند محمد تقی شریف مشهدی ساخته شد اما چون برادران و فرزندان او به هند رفته و از آن جا وجه به مشهد میفرستادهاند، چنین شهرت یافته که آن بنا از پول بادآوردهی هندیها ساخته شده است.
62- شجرهی طیبه، ص 235.
63- نظر علامهی خوانساری است، که مؤلف شجرهی طیبه در صفحهی 266 نقل کرده است.
64- به نقل از شجرهی طیبه، صص 261-255.
65- در شجرهی طیبه سال اجاره دادن املاک مزبور 1179 هجری ذکر شده! (ص 254) اما در پایان متن قرارداد، سال 1129 آمده است (ص 265). برای شرایط و وجه اجاره هم بنگرید به صفحات 262 -261 همان کتاب.
66- بنگرید به میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، به کوشش سید محمد دبیر سیاقی، تهران، امیرکبیر، 1368، صص 80 و 181؛ تاریخ شهر مشهد، ص 218.
67- شجرهی طیبه، در صص 244-235 و بعد از آن.
68- بنگرید به شجرهی طیبه،238.
میراث جاویدان
نویسنده: مهدی سیدی
این مقاله در تاریخ 1403/3/7 بروز رسانی شده است.