تأثير وضعيت رواني مادر بر جنين

به طور کلي حالات رواني مادر در دوره بارداري تأثيرات زيادي روي جنين دارد. به همين دليل براي بررسي رشد کودک لازم است از زمان پيش از تولد او آغاز کنيم. جنين در دوره بارداري تحت تأثير حالات مادر و محيط قرار دارد که اين دو عامل در رشد او نقش بسياري خواهند داشت. در تحقيقاتي که در زمينه رشد کودکان انجام مي شود، بررسي ها را از زمان جنيني آغاز مي کنند و به همين دليل دوره بارداري را به سه مرحله تقسيم کرده اند:
چهارشنبه، 11 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثير وضعيت رواني مادر بر جنين
تأثير وضعيت رواني مادر بر جنين
تأثير وضعيت رواني مادر بر جنين

نويسنده: دکتر سيما فردوسي
به طور کلي حالات رواني مادر در دوره بارداري تأثيرات زيادي روي جنين دارد. به همين دليل براي بررسي رشد کودک لازم است از زمان پيش از تولد او آغاز کنيم. جنين در دوره بارداري تحت تأثير حالات مادر و محيط قرار دارد که اين دو عامل در رشد او نقش بسياري خواهند داشت.
در تحقيقاتي که در زمينه رشد کودکان انجام مي شود، بررسي ها را از زمان جنيني آغاز مي کنند و به همين دليل دوره بارداري را به سه مرحله تقسيم کرده اند:
1- سه ماهه اول بارداري؛
2- سه ماهه دوم بارداري؛
3- سه ماهه سوم بارداري.
هر خانم باردار در سه ماهه اول حاملگي نگراني هاي خاصي را تحمل مي کند؛ مانند نگراني در مورد سلامت جنين که آيا سالم است يا خير؟ آيا زنده است و آيا خطري او را تهديد مي کند يا خير؟ در اين دوره توجه به اينکه مادر در چه شرايط روحي، رواني و جسمي به سر مي برد مهم است. بعضي از مادران خود دچار مشکلاتي هستند که در نتيجه مشکلاتي نيز براي جنين به وجود مي آورند.
در سه ماهه دوم با شروع حرکات جنين، مادر آرامش بيشتري پيدا مي کند، زيرا تا حدودي مطمئن مي شود که جنين زنده است و به حيات خود ادامه مي دهد. در اين دوره نگراني ديگري براي مادر به وجود مي آيد که در مورد جنسيت نوزاد است. اين نگراني به نحوه تفکر فرهنگي و اجتماعي مادر (و اطرافيان) مربوط مي شود. در اين دوره مادر به جنسيت فرزندش فکر مي کند و اگر والدين علاقه مند باشند که فرزندشان جنسيت خاصي داشته باشد (پسر باشد يا دختر)، اين نگراني افزايش مي يابد. محققان درباره ويارهايي که در دوره بارداري جود دارد، تحقيق کرده اند و ريشه هاي روانشناختي براي آن قائل شده اند. برخلاف آنچه در گذشته گفته مي شد، ويار در نتيجه کمبود مواد غذايي در بدن مادر رخ نمي دهد و اين نظريه امروزه منسوخ شده است. به عنوان مثال، اگر مادري تمايل يابد که از مواد غير خوراکي مانند خاک و گچ و زغال تغذيه کند، در وضعيت ذهني و شناختي نوزاد تأثير مي گذارد.
در سه ماهه دوم به لحاظ مسائل فرهنگي و اجتماعي تغييراتي در نحوه تفکر خانم باردار به وجود مي آيد. خيلي از خانم ها ممکن است از ظاهر خود رنج ببرند، مثلا از اينکه جاق شده اند و مانند گذشته نمي توانند در اجتماع ظاهر شوند. برخي از خانم ها نسبت به همسرانشان، به لحاظ ظاهري که پيدا کرده اند دچار دغدغه هايي مي گردند و مشکلاتي برايشان به وجود مي آيد. نگراني هاي سه ماهه دوم بيشتر حول و حوش اين موارد دور مي زند.
با آغاز ماه هفتم بارداري نگراني هاي ديگري براي مادر بروز خواهد کرد. مثلا به زايمان خود فکر مي کند: آيا زايمان بدون خطر انجام خواهد گرفت؟ آيا پزشک به موقع بر بالينم حاضر خواهد شد؟ آيا به تنهايي مي توانم نوزادم را پرورش دهم؟ آيا زايمان به صورت طبيعي انجام خواهد شد يا مجبورم از روش هاي غير طبيعي نظير سزارين يا فورسپس استفاده کنم؟ و موارد ديگري در مورد نحوه زايمان و هزينه هاي مربوط به آن که تمام اينها مي تواند باعث نگراني مادر شود.
در اينجا ذکر اين نکته لازم است که هيجان هاي مادر باردار بر سلامت جنين تأثير مي گذارد و اگر اين هيجان ها به شکل مستمر ادامه يابند، جنين را بيشتر تحت تأثير قرار مي دهند. جالب است بدانيم که تحقيقات جديد ثابت کرده که جنين تمام حواس پنجگانه را داراست و قبل از تولد مي تواند از آنها استفاده کند. صداهاي محيط بيرون را مي شنود و به محض به دنيا آمدن به تمام عوامل و عناصر محيط اطراف خود آگاهي دارد. بنابراين اگر مادر در يک وضعيت هيجاني دائمي و مستمر قرار بگيرد (فرق نمي کند که اين هيجان نسبت به چه موضعي است) جنين هم از آن تأثير مي پذيرد. به همين دليل مادران بايد از لحاظ روحي و رواني تحت مراقبت باشند و اگر مادري در اين دوره افسرده باشد و افسردگي او به گونه اي باشد که بايد از دارو استفاده کند، بايد با تجويز پزشک چنين کاري صورت گيرد. در غير اين صورت افسردگي مادر روي جنين تأثير خواهد گذاشت.

افسردگي پس از زايمان چيست؟ چه تأثيري بر کودک دارد؟

آيا ممکن است غير از افسردگي، بيماري هاي رواني ديگري (مانند روان گسستگي) بعد از وضع حمل براي مادر به وجود آيد؟ در اين صورت چگونه بايد با آن روبه رو شد؟
بعضي از مادران بعد از تولد فرزندشان، از لحاظ خلق و خو و از نظر عاطفي دچار مشکل مي شوند که اصطلاحا آن را افسردگي مي نامند. البته در اينجا بايد تفاوت بين افسردگي پس از زايمان و غمگين بودن را متذکر شويم.
اغلب مادران ممکن است پس از زايمان دچار حالتي شوند که به آن غم مادري مي گويند. اين حالت غمگيني تا حدودي شديد است اما به حد بيماري افسردگي نمي رسد. اغلب مادران پس از زايمان نگران هستند و اين غمگيني حاکي از نگراني آنهاست؛ از چيزي لذت نمي برند، بيش از حد به فرزندشان توجه مي کنند و مي ترسند، به ويژه خانم هايي که براي اولين بار مادر شده اند، غم مادري را بيشتر بروز مي دهند. البته در اين وضعيت هيچ نيازي به مراجعه به پزشک و مصرف دارو نيست، ولي چنين افرادي بايد به شدت تحت حمايت اطرافيان قرار گيرند. بايد دور و بر اين افراد شلوغ باشد. با کساني که او را دوست دارند و او هم به آنها علاقه مند است بيشتر در ارتباط باشد و اين غم مادري پس از يک دوره کوتاه و با توجه و اقدامات مثبت اطرافيان برطرف خواهد شد. اما بعضي از مادران دچار حالت افسردگي مي شوند. اين افسردگي نيز ممکن است شديد نباشد و نيازي به مراجعه به پزشک نداشته باشد. در اين صورت هم بايد ببينيم که شرايط اين خانم چگونه است و چه کساني در اطرافش هستند و چه صحبت هايي رد و بدل مي شود و آيا کمک هاي لازم را دريافت مي کند؟ آيا به اندازه کافي استراحت مي کند؟ آيا توانسته است خود را با وضعيت جديد وفق دهد؟ به اين ترتيب براي رفع افسردگي بايد شرايط آن خانم مورد توجه قرار بگيرد.
نوع ديگر افسردگي که تا حدودي شديد است، براي برخي از مادران به وجود مي آيد. به اين حالت سايکوز بعد از زايمان مي گويند. سايکوز بعد از زايمان نوعي روانپريشي است که بعد از زايمان به وجود مي آيد. در اين حالت ممکن است علائم افسردگي وجود داشته باشد و علائم بيماري هاي روانپريشي ديگر را هم بروز دهد؛ مثلا علائم و نشانه هاي مانيا (نوع ديگري از افسردگي) که به صورت نوعي سرخوشي و شيدايي بروز مي کند. مادر ممکن است علائم بيماري اسکيزوفرني را از خود نشان دهد که علائم آن به شکل توهم، هذيان و رفتارهاي به ظاهر آشفته بروز مي کند. در هر صورت، هر يک از اين علائم و نشانه هاي بيماري که نوعي سايکوز بعد از زايمان محسوب مي شود، بايد طي 3 يا 4 ماه با دارو و مراقبت هاي پزشکي و حمايت و توجه اطرافيان بهبود يابد. در چنين شرايطي بيمار حتما بايد دارو مصرف کند و نوزاد بايد از مادر جدا شود و فرد مطمئني از او مراقبت کند. اين کار به دو دليل بايد صورت بگيرد: اول اينکه مادر در دوره استفاده از دارو نمي تواند و نبايد به نوزادش شير بدهد؛ دوم اينکه بيمار روانپريش متوجه اعمال و رفتار خود نيست که در اين صورت ممکن است براي نوزاد خطرآفرين باشد. در صورتي که علائم بيماري بعد از دوره درمان از بين رفت يا کاهش يافت، فرد مي تواند به زندگي عادي خود باز گردد و از نوزادش مراقبت کند. البته بايد به او گوشزد کنيم که ممکن است در زايمان هاي بعدي نيز چنين حالتي تکرار شود.
اما نوع ديگري از روانپريشي نيز وجود دارد که بعد از سه يا چهار ماه از بين نمي رود و ادامه پيدا مي کند. در اين صورت اگر زمان بيماري تا 6 ماه طول بکشد، مي توان گفت که اين علائم حاکي از يک بيماري روانپريشي است که قرار بوده اتفاق بيفتد و حالا، بعد از زايمان بروز کرده است و معالجه خاص همان بيماري را مي طلبد. بنابراين نبايد اشتباه کنيم و توجه داشته باشيم که سايکوز بعد از زايمان بايد طي 3 يا 4 ماه درمان برطرف شود.
بارداري دوره بسيار حساسي است و زنان باردار به افراد بسيار حساسي تبديل مي شوند که بسياري از رفتارهاي اطرافيان و آنچه دورو برشان مي گذرد مي تواند برايشان آزار دهنده باشد. به هيمن دليل رعايت بهداشت رواني زن باردار بسيار مهم است. زن باردار بعد از زايمان و گذراندن دوره سخت بارداري و نگراني هايي که در اين مدت تحمل کرد است، انتظار دارد اطرافيان و به ويژه همسرش به او توجه خاصي داشته باشد و به گونه اي مي خواهد به ديگران بگويد که دوره بسيار پر مشقتي را سپري کرده است و حالا احتياج دارد که کمک هاي لازم را به او برسانند.
پس، بارداري دوره بسيار مهمي در زندگي يک خانم به شمار مي آيد و تأثير رواني وضعيت مادر در اين دوره، بر حالات روحي او بعد از زايمان و همچنين روي فرزندش ادامه مي يابد.
منبع: کتاب پاسخ به والدين




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط