نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی
عَن اَبی هُرَیرَةٍ قالَ: بَینا رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) جالِسٌ إذ رَأیناهُ ضاحِکاً حَتّی بَدَت ثَنایاهُ، فَقُلنا: یا رَسولَ الله، مِمَّا ضَحِکتَ؟ فَقالَ: رَجُلانِ مِن اُمَّتی جیئا بَینَ یَدَی رَبّی فَقالَ اَحَدُهُما یا رَبِّ خُذ لِی بِمَظلِمَتی مِن آخَرِ فَقالَ اللهُ تَعالی: اَعطِ اَخاکَ مَظلِمَتَهُ. فَقالَ: یا رَبِّ لَم یَبقَ مِن حَسناتی شَیءٌ. فَقالَ: یا رَبِّ فَلیَحمِل مِن اَوزاری. ثُمَّ فاضَت عَینا رَسولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ قالَ: اِنَّ ذَلکَ الیَومَ لَیَومٌ تَحتاجُ النّاسُ فِیهِ اِلی مَن یَحمِلُ عَنهُم أوزارَهُم. ثُمَّ قالَ الله تَعالی لِلطّالِبِ بِحَقِّهِ: اِرفَع بَصَرَکَ اِلَی الجَنَّةِ فَانظُر ماذا تَری؟ فَرَفَعَ رَأسَهُ فَرَأی ما اَعجَبَهُ مِنَ الخَیرِ وَ النِّعمَةِ فَقال: یا رَبِّ لِمَن هَذا؟ فَقالَ: لِمَن اَعطانی ثَمَنَهُ. فَقالَ: یا رَبِّ وَ مَن یَملِکُ ثَمَنَ ذَلِکَ؟ فَقالَ: اَنتَ فقالَ: کَیفَ بِذَلکَ؟ فَقالَ: بِعَفوِکَ عَن اَخیکَ. فَقالَ: قَد عَفَوتُ. فَقالَ اللهُ تَعالی: فَخُذ بِیَدِ اَخیکَ فَادخُلا اَلجَنَّةَ. فَقالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): «فَاتَّقُوا اللهَ وَ اَصلِحُوا ذاتَ بَینِکُم».
از ابوهریره نقل شده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود که دیدیم خندید به گونهای که دندانهای پیشین او ظاهر شد. به حضرتش گفتیم: ای پیامبر خدا، از چه خندیدید؟ فرمود: دو مرد از امتّم را نزد خداوند تعالی آوردند. یکی از آن دو گفت: خدایا، حقّم را از دیگری بگیر.
خدای تعالی فرمود: حقّ برادرت را بپرداز. گفت: خدایا، چیزی از حسناتم باقی نمانده است که بخواهم در مقابل ظلمی که به این شخص کردهام به او بدهم.
مظلوم گفت: خدایا، پس گناهان مرا به دوش بکشد.
آنگاه چشمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گریان شد و فرمود: آن روز روزی است که مردم محتاجند به کسی که گناهانشان را بر دوش بکشد. بعد حضرت فرمود: سپس خداوند تعالی به طالب حق فرمود: نگاهی به بهشت کن چه میبینی؟ او سرش را بلند کرد نگاهی به بهشت افکند و آثاری از خیر و نعمت دید که او را به شگفتی و تعجّب واداشت. مظلوم گفت: پروردگارا اینها از آن کیست؟
خداوند تعالی فرمود: اینها برای کسی است که قیمتش را به من بدهد.
گفت: بار پروردگارا، چه کسی مالک قیمت آن است؟ فرمود: تو.
گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است با اینکه پولی نپرداختهام؟
خداوند فرمود: با گذشتی که از برادر دینیات میتوانی بکنی.
گفت: عفو کردم. آنگاه خداوند تبارک وتعالی فرمود: دست برادرت را بگیر و داخل بهشت شوید. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از خدا بترسید و اختلاف بین خودتان را اصلاح کنید. (1)
بحارالانوار، ج 77، ص 180
1. در آخرت وسیلهای برای احقاق حقوق مادّی و خارج شدن از زیر بار مسؤولیّت آنها نیست، لذا حقوق مادّی در آنجا به حقوق معنوی تبدیل میشود. مثلاً در اینجا انسان بدهی دارد نمیپردازد، در قرآن کریم آمده است: «(یَومَ لَایَنفَعُ مَالُ وَ لَابَنُونَ)؛ روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشند» (2) ، باید از حسناتش بپردازد. اگر حسنات نداشت باید گناهان طرف مقابل را قبول کند.
این مسألهی بسیار مهمّی است که انسان هر قدر هم حسنات داشته باشد وقتی وارد عرصهی قیامت شد تهیدست است. چه چیزی دارد که به دیگری بدهد، هر اندازه هم که گناهانش کم باشد در آنجا که وارد میشود زیاد است. چگونه میتواند بار گناهان دیگران را به دوش بکشد؟ لذا باید در همین دنیا تصفیه حسابها را انجام بدهد و بدهکاریهای خود را بپردازد. اگر - خدای ناکرده - آبروی کسی را ریخته است حلّیّت بطلبد و تلافی کند، چرا که مهم تر از مال مسلمان، آبروی اوست. در عبارتی میخوانیم: «إِنَّ اَربَی الرِّبا عِرضُ الرَّجُلِ المُسلِمِ؛ بدترین ربا آبروی مسلمان است که بی جهت ریخته شود». (3) وقتی در این دنیا آبروی کسی را ریخت و جبران نکرد در آن دنیا باید از حسناتش بپردازد و اگر نداشت، گناهان طرف مقابل را بپذیرد. هم بار سنگین خویش را به دوش میکشد و هم بار سنگین دیگران را. در قرآن میخوانیم: «(وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَ أَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَ لَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ)؛ آنها بار سنگین (گناهان) خویش را بر دوش میکشند و (همچنین) بارهای سنگین دیگری را اضافه بر بارهای سنگین خود؛ و روز قیامت به یقین از دروغهایی که به خدا میبستند، سؤال خواهند شد».(4)
2. مقام عفو است که چقدر گذشتکنندگان مقام دارند. در حدیث آمده که «ثَمَنُ الجَنَّةِ العَفوُ؛ بهای بهشت، گذشت است». برای انسان افتخار نیست که اگر بدی از کسی دید در سینه نگاه دارد تا روزی انتقام بگیرد، زیرا انتقام کار حیوانات است. برخی انتقام را دلیل شجاعت میدانند و معتقدند اگر کسی ضربهای به تو زد باید ضربهی محکمتری به او بزنی، در حالی که اگر او ضربهای زد و تو بخشیدی این دلیل شجاعت و تسلّط بر نفس است. افراد کینه جو و انتقامجو موفّق نیستند. در این موارد نه تنها باید عفو کرد، بلکه بالاتر از این باید اختلاف مؤمنان را از بین برد و اگر میتوانی جامعه را به جامعهای با گذشت تبدیل کن نه انتقامجو. اگر این خصیصه در جامعه به وجود نیاید تضادها، درگیریها روز به روز بیشتر و جامعه به تفرقه و پراکندگی کشیده میشود، چرا که چنین مسائلی هرگز پایان نخواهد پذیرفت و تنها نقطهی پایان آن، گذشت است.
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.
از ابوهریره نقل شده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود که دیدیم خندید به گونهای که دندانهای پیشین او ظاهر شد. به حضرتش گفتیم: ای پیامبر خدا، از چه خندیدید؟ فرمود: دو مرد از امتّم را نزد خداوند تعالی آوردند. یکی از آن دو گفت: خدایا، حقّم را از دیگری بگیر.
خدای تعالی فرمود: حقّ برادرت را بپرداز. گفت: خدایا، چیزی از حسناتم باقی نمانده است که بخواهم در مقابل ظلمی که به این شخص کردهام به او بدهم.
مظلوم گفت: خدایا، پس گناهان مرا به دوش بکشد.
آنگاه چشمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گریان شد و فرمود: آن روز روزی است که مردم محتاجند به کسی که گناهانشان را بر دوش بکشد. بعد حضرت فرمود: سپس خداوند تعالی به طالب حق فرمود: نگاهی به بهشت کن چه میبینی؟ او سرش را بلند کرد نگاهی به بهشت افکند و آثاری از خیر و نعمت دید که او را به شگفتی و تعجّب واداشت. مظلوم گفت: پروردگارا اینها از آن کیست؟
خداوند تعالی فرمود: اینها برای کسی است که قیمتش را به من بدهد.
گفت: بار پروردگارا، چه کسی مالک قیمت آن است؟ فرمود: تو.
گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است با اینکه پولی نپرداختهام؟
خداوند فرمود: با گذشتی که از برادر دینیات میتوانی بکنی.
گفت: عفو کردم. آنگاه خداوند تبارک وتعالی فرمود: دست برادرت را بگیر و داخل بهشت شوید. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از خدا بترسید و اختلاف بین خودتان را اصلاح کنید. (1)
بحارالانوار، ج 77، ص 180
نور هدایت
در این حدیث دو نکتهی مهمّ است که باید به آنها توجّه کرد:1. در آخرت وسیلهای برای احقاق حقوق مادّی و خارج شدن از زیر بار مسؤولیّت آنها نیست، لذا حقوق مادّی در آنجا به حقوق معنوی تبدیل میشود. مثلاً در اینجا انسان بدهی دارد نمیپردازد، در قرآن کریم آمده است: «(یَومَ لَایَنفَعُ مَالُ وَ لَابَنُونَ)؛ روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشند» (2) ، باید از حسناتش بپردازد. اگر حسنات نداشت باید گناهان طرف مقابل را قبول کند.
این مسألهی بسیار مهمّی است که انسان هر قدر هم حسنات داشته باشد وقتی وارد عرصهی قیامت شد تهیدست است. چه چیزی دارد که به دیگری بدهد، هر اندازه هم که گناهانش کم باشد در آنجا که وارد میشود زیاد است. چگونه میتواند بار گناهان دیگران را به دوش بکشد؟ لذا باید در همین دنیا تصفیه حسابها را انجام بدهد و بدهکاریهای خود را بپردازد. اگر - خدای ناکرده - آبروی کسی را ریخته است حلّیّت بطلبد و تلافی کند، چرا که مهم تر از مال مسلمان، آبروی اوست. در عبارتی میخوانیم: «إِنَّ اَربَی الرِّبا عِرضُ الرَّجُلِ المُسلِمِ؛ بدترین ربا آبروی مسلمان است که بی جهت ریخته شود». (3) وقتی در این دنیا آبروی کسی را ریخت و جبران نکرد در آن دنیا باید از حسناتش بپردازد و اگر نداشت، گناهان طرف مقابل را بپذیرد. هم بار سنگین خویش را به دوش میکشد و هم بار سنگین دیگران را. در قرآن میخوانیم: «(وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَ أَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَ لَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ)؛ آنها بار سنگین (گناهان) خویش را بر دوش میکشند و (همچنین) بارهای سنگین دیگری را اضافه بر بارهای سنگین خود؛ و روز قیامت به یقین از دروغهایی که به خدا میبستند، سؤال خواهند شد».(4)
2. مقام عفو است که چقدر گذشتکنندگان مقام دارند. در حدیث آمده که «ثَمَنُ الجَنَّةِ العَفوُ؛ بهای بهشت، گذشت است». برای انسان افتخار نیست که اگر بدی از کسی دید در سینه نگاه دارد تا روزی انتقام بگیرد، زیرا انتقام کار حیوانات است. برخی انتقام را دلیل شجاعت میدانند و معتقدند اگر کسی ضربهای به تو زد باید ضربهی محکمتری به او بزنی، در حالی که اگر او ضربهای زد و تو بخشیدی این دلیل شجاعت و تسلّط بر نفس است. افراد کینه جو و انتقامجو موفّق نیستند. در این موارد نه تنها باید عفو کرد، بلکه بالاتر از این باید اختلاف مؤمنان را از بین برد و اگر میتوانی جامعه را به جامعهای با گذشت تبدیل کن نه انتقامجو. اگر این خصیصه در جامعه به وجود نیاید تضادها، درگیریها روز به روز بیشتر و جامعه به تفرقه و پراکندگی کشیده میشود، چرا که چنین مسائلی هرگز پایان نخواهد پذیرفت و تنها نقطهی پایان آن، گذشت است.
پینوشتها:
1. در این حدیث که خبر از قیامت به صورت ماضی ذکر شده شاید علّتش این است که مضارع یقینیالوقوع در حکم ماضی است، یا نوعی مکاشفه برای حضرت است، زیرا مکاشفه هم ممکن است در عمود زمان واقع شود و انسان آینده را ببیند.
2. سورهی شعراء، آیهی 88.
3. بحارالانوار، ج 75، ص 222.
4. سورهی عنکبوت، آیهی 13.
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.