سطوح حکومت اسلامي
1. حکومت پيامبران
لطف خداوندي اقتضا ميکند که بر بندگان خود منت نهد و آنان را از گمراهي و سرگرداني، شرک، کفر و بردگي طاغوت نجات دهد و به سوي وادي نور و رحمت خويش هدايت فرمايد تا بر زندگي دنيوي انسانها نيز حکومت عدل الهي سايه افکند. انسانها در سايه حکومت الهي پرورش يافته و به قلههاي بلند معنوي عروج نمايند و در روي زمين، در کمال خوشبختي و سعادت دنيوي، صفا و صميميت زندگي کنند. در اين راستا خداوند متعال ميزان و راهنماياني راستين که حامل پيامهاي الهي براي زندگي دنيوي و اخروي انسانها هستند، برگزيده و به سوي آنان فرستاده است. پيامبران الهي بشريت را از شرک، کفر و بردگي عقيدتي نجات داده و به سوي يکتاپرستي و آزادگي هدايت نمودهاند. حضرت محمد (صلياللهعليه و آلهوسلم) به عنوان آخرين پيامبر، پس از هدايت تعدادي از انسانها، رياست ديني و دنيوي مؤمنان را به عهده گرفته و قدرت سياسي را پس از خودش به امام معصوم (عليهالسلام) منتقل ساخته است.2. حکومت امام معصوم (عليهالسلام)
قدرت سياسي و مرجعيت ديني و نصب قضايي و تقريباً تمامي شئون پيامبر اکرم (صلياللهعليه و آلهوسلم) بعد از پيامبر گرامي اسلام به امام معصوم سپرده شد. از ديدگاه شيخ مفيد، امام انساني است معصوم از خطا، اشتباه، گناه و فراموشي (1) که به عنوان جانشين پيامبر (صلياللهعليه و آلهوسلم) رياست عامه ديني و دنيوي مردم را به عهده دارد. (2) امامان معصوم حجتهاي خداوند بر روي زمين هستند (3) که وجود آنها منشأ خيرات و برکات الهي است. (4)امام معصوم (عليهالسلام) براساس نصوص قرآني و روايات متواتر (5)، در دارالاسلام، شخصاً و يا به اذن او اعمال سياست ميکنند. ولايت امامت، به نصب الهي است (6) و چون امامت، مقام و منزلت الهي است، بر مسلمانان واجب است از او اطاعت کنند و به او اقتدا نمايند. (7) اين امامان دوازده نفرند که جانشين بلافصل اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) و يازده نفر از خاندان او هستند که آخرين آنها در پس پرده غيبت به سر ميبرد.
3. ولايت فقيه در دوره غيبت امام زمان (عجلاللهتعالي فرجهالشريف)
براساس ديدگاه شيخ درباره امامت به اين نتيجه رسيديم که امام معصوم (عليه السلام) به عنوان جانشين پيامبر (صلياللهعليه و آلهوسلم) از طرف خداوند منصوب ميشود و اطاعت او بر همگان واجب است. امام (عليهالسلام) نيز بر امور ديني و دنيوي مردم رياست دارد. اما در دوره غيبت امام عصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) چه بايد کرد؟ تکليف امت اسلامي چيست؟ رهبري و رياست را بايد به چه کسي سپرد؟شيخ مفيد شايد جزء اولين علمايي باشد که با استنباط دقيق قرآن و احاديث، ولايت فقها را در دوره غيبت به شکل بديع با اختيارات وسيع طرح نموده است.
وي از کلماتي تحت عنوان امام و امام عادل (8)، حاکم (9)، سلطان (10) و سلطان عادل (11) استفاده زيادي کرده است. به نظر ميرسد اين تعابير براي امام معصوم (عليهالسلام) در بعضي موارد و در بعضي موارد ديگر براي فقهاي جامعالشرايط به کار رفته است. شيخ تقريباً پس از بيان هر يک از وظايف فقها به يک قاعده کلي استناد ميکند. آن قاعده کلي اين است: تمامي اختيارات امام معصوم بر فقهاي جامعالشرايط تفويض و واگذار شده است. وي در بخش اقامه امور انتظامي اسلام ميفرمايد:
قد فوّضوا النظر فيه الي فقهاء شبعتمم معالامکان (12)
ائمه (عليهمالسلام) رسيدگي به امور انتظامي مسلمانان، (ايجاد امنيت اجتماعي، اقتصادي و ...) را به فقهاي شيعه واگذار کردهاند که اگر براي فقهاي جامعالشرايط ممکن بود در اين مورد تصميمگيري و حدود را اجرا کنند. البته مخفي نماند که اين مطلب خود دليل بر اين است که شيخ مفيد (رحمةالله عليه) اقامه حدود اسلامي را در صورت امکان و فراهم بودن لوازم حکومت، تکليف فرمودهاند. چون اجراي امور انتظامي اسلام و ايجاد امنيت اجتماعي و اقتصادي و اعمال سياستهاي مديريتي اسلام در صورتي امکانپذير است که مقدمات آن فراهم شود. اکنون در اين بخش مجموعه مطالبي که شيخ مفيد پيرامون ولايت فقهاي جامعالشرايط در زمان غيبت امام عصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) مطرح نموده است، در حد امکان همراه با شرح مختصري بيان ميکنيم.
در بحث زکات ميفرمايد:
فاذا عدم السّفراء بينه و بين رعيّته وجب حملها الي الفقهاء المأمونين من اهل ولايته (13)
زمانيکه سفيراني به عنوان واسطه بين امام معصوم (عليهالسلام) و مردمش نبودند، واجب است زکات به فقهاي امين از شيعه اماميه داده شود.
-ولايت فقها در صورت نبود حاکم: شيخ در صورت نبود امام معصوم (عليهالسلام) ميفرمايد:
و اذا عدم السّلطان العادل کان لفقهاء اهل الحق العدول من ذوي الرأس و العقل و الفضل ان يتولّو ماتولّاه السّلطان (14)
وقتي سلطان عادل (= معصوم (عليهالسلام)) نبود، فقهاي شيعه (= اهل حق) که داراي صفت عدالت، صاحب رأي و عقل و درايت و برتر از ديگر فقها ميباشند حق دارند آنچه سلطان رياست و ولايت آن را برعهده دارد، فقيه جامعالشرايط نيز به عهده گيرد.
-تفويض منصب قضاوت به فقها: شيخ مفيد همانند منصب حکومت، منصب قضاوت را نيز به فقهاي جامعالشرايط شيعه واگذار کرده است. او در اين باره ميفرمايد:
يفعلو جمع ما جعل الي القضاة الالسلام لانّ الائمة (عليهمالسلام) قد فوّضوا ايهم ذلک عند تمکّنهم منه بما ثبت عنهم فيه من الاخيار (15)
آنچه را که براي قضاة اسلام (= ائمه معصوم (عليهمالسلام)) قرار داده شده، فقها نيز ميتوانند انجام دهند چون ائمه (عليهمالسلام) (اين امور را) به فقها واگذار کردهاند و اختيار اين امور را به آنها سپردهاند (دليل اين بيان) نيز اخبار صحيح و معتبري است که از ائمه (عليهمالسلام) رسيده است. از نظر شيخ مفيد کسي که به قوانين الهي آگاهي ندارد و يا توان مديريت جامعه اسلامي را ندارد، مجاز نيست حکومت کند. در غير اين صورت، محاسبه و مؤاخذه خواهد شد. (16)
فقهاي جامعالشرايط شيعه اماميه ميتوانند با هدف تلاش به منظور ياري مؤمنين و حفظ آنان از کژيها و بديها و بدخواهيها، حکومت و امارت را حتي از ظالم و سلطان جور هم قبول کنند و پس از قبول حکوت، حدود و امور انتظامي اسلام را جاري و امر به معروف و نهي از منکر نمايند و با کفار و فاسقان بجنگند. (17) وي در بخشي از سخنانش ميفرمايد:
من تأهّر علي النّاس من اهل الحق بتمکين ظالم و کان اميراً من قبله في ظاهر الحال کانّها هو اميرٌ في الحقيقه من صاحب الامر الذي سوّق ذلک و اذن لافيه دون المتغلّب من اهل الضّلال (18)
هرگاه (فقهاي جامع الشرايط) شيعه اماميه از طرف ظالم امکان رياست و حکومت را پيدا کنند، اگرچه در ظاهر از طرف ظالم منصوب شدهاند، اما در حقيقت از طرف صاحب الامر امام عصر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) چنين اجازهاي داده شده است.
وقتي شيخ مفيد با صراحت تمام، حکومت، رياست و رهبري فقهاي جامعالشرايط را (حتي از طرف ظالم) تجويز ميکند و چنين حکومتي را مأذون امام عصر (عجلاللهتعالي فرجه الشريف) ميداند، خدمات اجتماعي آنان را بزرگترين جهاد در راه خدا ميبيند. (19) حکومت و رياست فقهاي جامعالشرايطي مانند حضرت امام خميني (رحمةالله عليه) را که پس از نابودي ظالم، حکومت اسلامي را تأسيس کردند تا به مردم خدمت شود و قوانين الهي برپا گردد از طرف صاحبالامر (عجلاللهتعالي فرجهالشريف) مجاز خواهند دانست.
نتيجه اينکه شيخ مفيد تمامي منصبهاي معصوم (عليهالسلام) اعم از منصب رهبري، مديريت و اداره امور مردم و اجراي امور انتظامي اسلام و جهاد با کفار و منصب قضاوت و ... را در زمان غيبت به فقهاي جامعالشرايط تفويض (= واگذار) ميکند؛ پس وي در امر حکومت و رياست عامه مردم به ولايت مطلقه فقيه اعتقاد دارد. در صورتي که فقها امکان عمل به تکليف پيدا کنند، از اجر اخروي همانند جهادگر بهرهمند خواهند شد.
4. اوصاف ولي فقيه در دوره غيبت
اين اوصاف به قرار زير است:1. فقيه باشد؛ يعني از قوانين و احکام الهي اطلاع و از معارف اسلامي، آشنايي کامل داشته باشد. کسي که از احکام و قوانين اطلاعي ندارد و امور مردم به دست گيرد، غاصب و ظالم است. شيخ ميفرمايد:
و واجب علمهم بجميع ما يتولونه (20)
واجب است نسب به جميع اموري که رياست و رهبري آن را به عهده دارند، احاطه علمي داشته باشند. چون ولي فقيه موظف به اجراي قوانين و احکام الهي است و لازمه اجراي قوانين، اطلاع و آگاهي داشتن از آن است؛ پس رهبر دولت اسلامي نيز بايد به قوانين امور تحت رياست خود اطلاع کامل داشته باشد. وي دليل دادن زکات به فقيه را نيز اطلاع و فهم عميق او ميداند و ميفرمايد:
لانّ الفقيه اعرف بموضعها ممّن لافقه له في ديانته؛ (21)
چون فقيه آشنا به مواضع تصرف زکات نسبت به کساني که در ديانت خود علمي ندارند آشناتر است.
خلاصه اينکه فقيه بودن از شرايط حتمي رهبر و رئيس اول دارالاسلام و دارالايمان است.
2. از فقهاي شيعه اماميه باشد: شيخ مفيد تقريباً در تمامي مواردي که اسمي از فقها به ميان آورده، قيد اهل حق، اهل ولايت و شيعه اماميه را به آن اضافه کرده است. (22)
3. عدالت: عدل در لغت به معناي انصاف (خلاف ظلم) و دادگري آمده است.
"عادل کسي است که از گناهان کبيره اجتناب کند و بر گناهان کوچک اصرار نورزد. و در اموري که از شأن او پايينتر است دخالت نکند. (23)"
شيخ مفيد معتقد است: واليان ائمه (عليهمالسلام) لازم و واجب نيست معصوم باشند، ولي بايد عادل باشند. (24) پرواضح است رهبري که ميخواهد به عنوان نايب و جانشين معصوم (عليهالسلام) حکومت و مديريت مسلمانان را برعهده بگيرد، بايد شبيهترين افراد به امام معصوم (عليهالسلام) باشد و از نظر اخلاقي صلاحيت لازم را داشته باشد. فقيهي که صاحب ملکه عدالت است، نزديکترين فرد به امام معصوم ميباشد.
4. صاحبنظر باشد: ولي فقيه علاوه بر اين که بايد عالم به قوانين و احکام الهي باشد. بايد بتواند از کتاب و سنت (اجماع) و عقل احکام و قوانين الهي را استنباط و اجتهاد نمايد و نظرات مستقل داشته باشد و خلاصه اينکه صاحبنظر باشد.
5. داراي عقل و خرد و درايت باشد: عاقل کسي است که حقايق امور را بفهمد و خير از شر، حق از باطل و خوبي از بدي را از هم جدا کند. (25)
شيخ مفيد با عقلگرايي افراطي عامه (معتزله) و گروهي از شيعه (بنوبخت) و کساني که خود را از عقل و استدلال عقلي مبرا دانسته و از استدلال عقلي فرار ميکردند و فقط ظواهر آيات و تمامي احاديث را حجت ميدانستند (اختيارنگري يعني جريان مخالف عقلگرايي) مبارزه فرهنگي نموده و بر هر دو جبهه فائق آمد و طريق وسط، ميانه و متعادل را عرضه کرده و عمل به احکام عقلي صرف را فقط در صورت نداشتن نصق (قرآن و سنت) قابل اعتماد ميداند. (26) در نتيجه وظيفه زعامت و ولايت را در دوره غيبت به کساني اختصاص داده است که انسانهاي عالم، عاقل و فهيم باشند.
6. از ديگر فقهاي زمان خويش بهتر باشد: وي از جمله شرايط واليان و حاکمان منصوب ائمه معصوم (عليهمالسلام)، برتري آنان بر رعيت و مردم را برشمرده است. کسي که برتري ندارد، ولي بر افراد برتر از خود حکومت کند، محال و غيرقابل قبول دانسته است.
اين شش صفت که تاکنون بيان شده از اين عبارت شيخ مفيد استخراج گرديد، که ميفرمايد:
و اذا اعدم السّلطان العادل کان لفقهاء اهل الحق، العدول من ذوي الرأي و العقل و الفضل ان يتولّوا ماتولاها لسّلطان (27)
وقتي سلطان عادل (= امام معصوم (عليهالسلام)) نبود فقهاي اهل حق (= شيعه اماميه) که داراي صفت عدالت، صاحبنظر و صاحب عقل و درايت ميباشند حق دارند آنچه را سلطان رياست و ولايت آن را برعهده دارد بر عهده خود گيرند.
7. توان مديريت و عدم عجز در اداره دارالاسلام: يکي ديگر از صفات رهبران و حاکمان مسلمان در دوره غيبت توان مديريت جامعه است. کسي که توان اداره مردم را ندارد. حق ندارد اين پست را احراز نمايد، چون جامعه به مديراني لايق و شايسته نيازمند است تا زمينه رشد معنوي و مادي مسلمانان را فراهم آورد و به مردم خدمت نمايد. وي در اين باره مينويسد:
و من لم يصلح للولاية علي الناس لجهل باالاحکام او عجر عن القيام بما يسند اليه من امور النّاس و لايحلّ له التّعرض لذالک و العکلّف له فان تکلّفه فهو عاص غير مأذونله فيه من جهة صاحب الامر الذي اليه الولايات (28)
کسي که صلاحيت ولايت مردم را به خاطر عدم اطلاع و جهل به قوانين الهي و يا ناتواني در انجام امور مردم که به او مربوط ميشود ندارد، بر او حلال و جايز نيست که خود را در معرض چنين ولايت و حکومتي قرار دهد که توان اداره آن را ندارد و کاري که از عهده او خارج است نبايد بر خود تحميل نمايد، اما اگر عليرغم ناتواني، کار را برعهده گيرد. گناهکار است، و از طرف صاحب امر ولايت و حکومت يعني حضرت وليعصر (روحيفداه) مجاز و مأذون نيست و حق حکومت ندارد.
پينوشتها:
1.شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 135.
2.شيخ مفيد، النکت الاعتقاديه، ص 39؛ شيخ مفيد، الافصاح، ص 27.
3.شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 38.
4.همان، ص 75.
5.ر.ک: شيخ مفيد، الافصاح، صص 30-35؛ شيخ مفيد، النکت الاعتقاديه، صص 41 و 42؛ شيخ مفيد، اکمل، صص 75-78.
6.شيخ مفيد، المقنعه، ص 810.
7.شيخ مفيد، الافصاح، ص 27.
8.شيخ مفيد، المقنعه، صص 613، 775 و 789، 804 و 826.
9.همان، صص 665، 740 و 828.
10. همان، صص 109، 613، 675، 740، 743، 749، 791، 800، 805، 613 و 616؛ شيخ مفيد، اوائلالمقالات، ص 119.
11.شيخ مفيد، المقنعه، ص 675.
12.همان، ص 810.
13.همان، ص 252.
14.همان، صص 675 و 676.
15.همان، ص 811.
16.همان، ص 812.
17.همان، ص 810.
18.همان، ص 812.
19.همان.
20. شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 65.
21.شيخ مفيد، المقنعه، ص 252.
22.همان، صص 810 – 812.
23.محمد رواس قلعهچي، معجم لغة الفقهاء، ص 307.
24. شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 65.
25.رواس محمد قلعهچي، معجم لغة الفقهاء، ص 318.
26.شيخ مفيد، الرساله الاولي في الفيبه، ص 15.
27. شيخ مفيد، المقنعه، صص 675 و 676.
28. همان، ص 812.
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي (جلد دوم: فقه سياسي شيعه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.