نويسنده: فاضل موسوي
ابتدا بايد بفهميم بيگانگان از نظر شيخ مفيد چه کساني هستند تا پس از آن رابطه را بررسي نماييم. در کتاب اوائل المقالات سه واژه برخورد ميکنيم.
1.دارالکفر 2.دارالسلام 3. دارالايمان
از تعريفي که از اين سه واژه به عمل آمده است، به دست ميآيد که دارالکفر در مقابل دارالسلام و دارالايمان قرار دارد. وي در تعريف دارالکفر مينويسد:
کل موضع غلب قيد الکفر. (1)
هر مکاني که در آن غالب افراد آن کافر باشند دارالکفر ناميده ميشود.
در قسمتي ديگر ميفرمايد: گاهي دارالسلام اسمي در واقع دارالکفر است. خلاصه اينکه بيگانه از نظر شيخ مفيد عبارت از سرزمينها و جوامعي است که بيشترين اهل آن را کفار تشکيل دهند و يا اگر چه در ظاهر اسم دارالسلام روي آن باشد، ولي در واقع اکثر مردم آن به اسلام اعتقادي نداشته است که در اين صورت نيز دارالکفر محسوب ميگردد و بيگانه به شمار ميرود.
اصول سياست خارجي حکومت اسلامي
1.دعوت به اسلام؛2.رعايت اخلاق در روابط بينالملل؛
3.جهاد و مبارزه با سردمداران کفر و قطع ريشه اصلي فساد.
اصل اول: دعوت به اسلام
از آنجايي که لطف و کرامت خداوند شامل همه انسانها ميباشد، لذا سفيران و پيامبران راستين خويش، خاصه پيامبر اسلام (صلياللهعليه و آلهوسلم) را با براهين و معجزات براي هدايت تمامي بشريت مبعوث به رسالت نموده است. خداوند بلندمرتبه به پيامبر خود در قرآن کريم دستور ميدهد که با ظلمت و موعظه نيک و مجادله شايسته (انسانها را به سوي دين پروردگار دعوت نمايد.) (2)ائمه معصوم (عليهمالسلام) نيز به عنوان جانشينان به حق رسول خدا (صلياللهعليه و آلهوسلم) هميشه در اين راه کوشا بودند. از مطالعه آثار شيخ ميتوان به اين نتيجه رسد که وي هر دو روش را امکانپذير دانسته است.
الف. روش دعوت به شکل مناظره و مجادله؛
ب. روش عملي از راه کمک مالي به کفار و تأليف قلوب آنها.
وي درباره دعوت به روش نخست اظهار ميدارد: ميتوان با کفار و مخالفان اعتقادي مسلمانان، به نيکي و شايستگي مجادله نمود. همچنانکه در قرآن آمده است: «با آنان به جز با نيکي مجادله نکنيد» (3) و ميفرمايد:
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ؛ (4)
با اهل کتاب به نيکي مجادله کنيد.
نتيجه ميگيريم که خداوند، گفتوگو و مجادله نيک همراه با حجت و برهان را با کفار اجازه داده است. و از مجادله ناشايست نهي فرموده است. (5) وي در دنباله استدلال به آيات اضافه ميکند: ائمه (عليهمالسلام) همواره در دفاع از دين خداوند سبحان مناظره ميکردند و با دشمنان احتجاج مينمودند و بزرگان اصحاب اهلبيت در هر عصري تدبير خويش را به کار گرفته و بر حجت و براهين اعتماد بسته و به حق و نيکي مجادله مينمودند و با براهين قوي، باطل را دفع ميکردند و شبهات را پاسخ ميگفتند. ائمه (عليهمالسلام) نيز آنان را به خاطر اين فضيلت و برتريشان مدح و ثنا ميگفتند. (6) شيخ در اثبات اين ادعا به رواياتي چند استناد ميکند؛ از جمله آن:
1.امام موسي بن جعفر (عليهالسلام) که خطاب به محمد، بن حکيم ميفرمايد:
حکّم النّاس و بيّن لهم الحق الذي انت عله و بيّن لهم الضلالة التي هم عليها؛
با مردم سخن بگو و کلام حق خودت و گمراهي آنان را تبيين کن.
2. امام صادق (عليهالسلام) خطاب به هشامبن حکم ميفرمايد:
افهمت يا هشام فهماً تدفع به اعدانا الملحدين في دينالله و تبطل شبهاتهم قال هشام نعم فقال (عليهالسلام): وفّقک الله؛
هشام آيا به گونهاي فهميدي که به وسيله آن دشمنان کفر و از دين برگشته ما را دفع کني و شبهات آنان را باطل نمايي؟ هشام گفت: بله. امام صادق (عليهالسلام) فرمود: خداوند تو را موفق کند.
ب. روش عملي دعوت به اسلام: شيخ مفيد يکي از مصارف زکات را مصرف در راه مؤلفه قلوبهم ميداند. و در تعريف «المؤلفه قلوبهم» ميفرمايد:
هم الذين و تألفون لجهاد و نصره الاسلام (7)
آنان تعدادي از کفارند که سلطان اسلام با دادن زکات دلشان را به دست آورده و محبت آنها در ياري اسلام و جهاد (با دشمنان) جلب ميکند.
پس براي به دست آوردن دل کفار و همراه ساختن آنها با هدفهاي مقدس اسلام و ايجاد علاقه در دل آنان نسبت به اسلام و مسلمين ميتوان از اموالي که از طريق زکات وارد بيتالمال شده به آنها بخشيد. اين نوع کمک به کفار در حقيقت يکي از روشهاي علمي به اسلام است.
اصل دوم: رعايت اخلاق اسلامي در روابط بينالملل
اخلاق اسلامي سرمايه ارزشمندي است که مسلمانان بايد در زندگي و معاش خود در مناسبتهاي خود با بيگانگان آن رعايت کنند. همانطوري که در بحث دعوت به اسلام تبيين شد، قران کريم و احادث اهلبيت تأکيد دارند که با کفار و کساني که با اعتقادات مسلمانان مخالفند بايد با نيکي و شايستگي همراه با حجت و برهان و اخلاق نيک، مناظره، مجادله و گفتوگو کنند و آنان را به دين اسلام دعوت نمايند.اصل سوم: مبارزه با سردمداران کفر
بعد نظامي و قوه قهريه سياست خارجي حکومت اسلامي است تا در صورتيکه گفت وگوها و حسن همجواري، اختلافها بين مسلمانان و کفار حل نساخت، از قدرت نظامي استفاده شود. اين بعد از سياست نشانه توانمندي و سرزنده بودن ملت مسلمان است. با اين وصف هر اندازه با قدرت بيشتري در اين صحنه ظهور پيدا شود، دشمن جرأت روبهرويي پيدا نخواهد کرد. در اينباره قرآن ميفرمايد:وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ. (8)
هر نيرويي که در قدرت داريد، براي مقابله با آنها (= دشمنان) آماده سازيد از جمله اسبهاي ورزيده (براي ميدان نبرد) تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.
جهاد براساس مقرراتي به شکل جهاد ابتدايي و دفاعي بروز ميکند. در دوره رسول خدا، مسئوليت به ائمه معصوم (عليهمالسلام) سپرده شد و در دوره غيبت نيز فقهاي جامعالشرايط مسئوليت اين مهم را دارند. (9) شيخ مفيد در تفسير آيه:
جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ (10)
با کفار و منافقين بجنگيد و با آنان به شدت و تندي رفتار کنيد. ميفرمايد: جهاد بر دو قسم است: جهاد با شمشير (= اسلحه) و جهاد با زبان. پيامبر اکرم (صلياللهعليه و آلهوسلم) در دوران زندگي خود با کافران و کسانيکه شرک خود را ظاهر ميساختند (زير بار پيام رسالت پيامبر نميرفتند) مسلحانه ميجنگيد، اما با منافقين به شکل ديگري مبارزه کرد. اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) طبق وصيت رسول خدا (صلياللهعليه و آلهوسلم) به طور مسلحانه با منافقين جنگيد و حد خدا را درباره آنان جاري ساخت. (11)
در دوره غيبت نيز فقهاي جامعالشرايط موظفند ريشههاي اصلي فساد را شناسايي و قطع نمايند و با کفار بجنگند. شيخ مفيد اين وظيفه را شامل حال تمام فقهايي که حکومتي را به دست ميگيرند، نموده است؛ حتي درباره کسي که از طرف ظالم به حکومتي نصب شده است، مينويسد:
فيلزمه... و جهاد الکفار و من يسحق ذلک من الفجار و يجب علي اخوانه من المؤمنين معونته علي ذلک اذا استعان بهم (12)
بر او لازم است با کفار جهاد کند و افرادي مانند فاجران و فاسقان را که بايد سرکوب شود، سرکوب نمايد و بر برادران ايماني او واجب است در صورتيکه از آنها ياري خواست او را ياري کنند.
پايان بحث را بر اين ادعا که شيخ مفيد در کتاب المقنعه ذکر کرده متبرک مينماييم. اين دعا نشانگر شور و نشاط اين دانشمند بزرگ در راستاي مبارزه با دشمنان دين و ديانت است.
و اسألک ان تجعل و فانّي قتلا في سبيلک تحت راية نبيک محمد (صلياللهعليه و آلهوسلم) مع اوليائک و اسألک ان تقتل بي اعدائک و اعداء رسولک و ان تکرمني بهوان من شئت من خلقک و لا تهنّي بکرا که احد من اوليائک اللهم اجعل لي معالرسول حسبي الله ماشاءالله، و صليالله علي محمد و آلهالطاهرين. (13)
پروردگارا! از تو ميخواهم که مرگم را کشته شدن در راهت زير پرچم پيامبرت (صلياللهعليه و آلهوسلم) و اوليا و خاصان درگاهت قرار داده، از تو ميخواهم به وسيله من دشمنان خودت و دشمنان پيامبرت را به قتل برساني و صلح و صفا داشتن با مخلوقات و انسانهايي که تو ميخواهي بر من کرامت نما و کرامت اوليائت را از من قطع مفرما. پروردگارا! براي من با پيامبرت راهي و رابطهاي قرار ده. خداوند هر چه بخواهد براي من کافي است. درود خدا بر محمد و اهلبيت پاکش باشد.
پينوشتها:
1.شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص 94.
2.نحل، آيه 125.
3.همان.
4.عنکبوت، آيه 46.
5.شيخ مفيد، تصحيح الاعتقاد، ص 69.
6.همان، ص 70.
7.شيخ مفيد، المقنعه، ص 241.
8.انفال، آيه 60.
9.شيخ مفيد، المقنعه، ص 810.
10.توبه، آيه 73.
11.شيخ مفيد، المسائل العکبريه، ص 116.
12.شيخ مفيد، المقنعه، ص 810.
13.همان، ص 314.
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي (جلد دوم: فقه سياسي شيعه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.