اهل بیت (ع) چه کسانی هستند؟

مفهوم هر دو كلمه واضح و آشكار است و براي تشريح آن به نقل سخنان فرهنگ نويسان عرب نيازي نيست، زيرا واژة «اهل» هر چند عربي است، ولي ورود آن به زبان پارسي و انس ما با اين لفظ در طول چند قرن، آن را در رديف كلمات فارسي درآورده است، و از مجموع استعمالات آن به صورت مضاف مي‌توان مفهوم آن را چنين توضيح داد:
يکشنبه، 4 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهل بیت (ع) چه کسانی هستند؟
اهل بیت(علیهم السلام)چه کسانی هستند؟
اهل بیت (ع) چه کسانی هستند؟

مقصود از اهل بيت كه در قرآن كريم از هر گونه رذائل و پليدي مبرّا شده‌اند، چه کسانی اند ؟
پاسخ اين پرسش را از كلام آيت‌الله سبحاني، از اساتيد محترم حوزة علمية قم بيان مي‌كنيم.
منظور سؤال كننده، اين آية مباركه است كه مي‌فرمايد:
إنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل‌البيت و يطهـّركم تطهيراً؛1
خداوند مي‌خواهد پليدي‌ها را تنها از شما خانواده دور كند و شما را كاملاً پاك گرداند.
براي بررسي آيه «تطهير» لازم است دو مطلب مورد بحث قرار گيرد:
اول، اينكه مفهوم «اهل بيت» چيست و عرب اين واژه را در چه موردي به كار مي‌برد؟
دوم، اينكه اين آيه در مورد چه كساني نازل شده است؟
1. مفهوم «اهل بيت»
واژة اهل بيت مركب از دو كلمه است:
«اهل» و «بيت»
مفهوم هر دو كلمه واضح و آشكار است و براي تشريح آن به نقل سخنان فرهنگ نويسان عرب نيازي نيست، زيرا واژة «اهل» هر چند عربي است، ولي ورود آن به زبان پارسي و انس ما با اين لفظ در طول چند قرن، آن را در رديف كلمات فارسي درآورده است، و از مجموع استعمالات آن به صورت مضاف مي‌توان مفهوم آن را چنين توضيح داد:
اهل امر: زمامداران،
اهل انجيل: پيروان انجيل،
اهل كتاب: پيروان كتاب‌هاي آسماني،
اهل اسلام: پيروان اسلام،
اهل الرجل:كساني كه با مردي پيوند خويشاوندي دارند،
اهل بيت: كساني كه در ساية پيوند خويشاوندي در خانه‌اي به صورت مشترك زندگي مي‌كنند،
اهل الماء: موجوداتي كه در آب دريا يا كنار آن زندگي مي‌كند.
با توجه به موارد استعمال اين كلمه مي‌توان مفهوم اين لفظ را به شرح زير بيان كرد: هر انساني كه نسبت به موضوعي (مضاف اليه) يك نوع انتساب يا اختصاص، و الفت و انسي دارد، به آن «اهل آن شيء» مي‌گويند، از اين رو «ابن منظور» در لسان العرب مي‌گويد: «اهل الرجل اخص الناس به: خصّيصان هر مردي، اهل اوست».
به ديگر سخن، هرگاه گفته شود «اهل الرجل» مقصود كساني است كه به او وابسته بوده و از اتباع و متعلّقان او به شمار مي‌روند و بر اساس اين بيان، بايد گفت: اهل بيت مفهوم وسيعي دارد كه فرزندان و همسران انسان را نيز در بر مي‌گيرد، لذا قرآن به روشني آن را در مورد همسر ابراهيم به كار برده و آورده است كه فرشتگان خطاب به او گفتند:
رحمة الله و بركاته عليكم أهل البيت؛2
رحمت و بركات الهي بر شما خاندان باد.
2. مصاديق «اهل بيت»
اكنون وقت آن رسيده است كه مقصود از اهل بيت در آيه تطهير روشن شود. هر گاه دليلي بر انحصار اين مفهوم بر همسر و همسران يا خصوص فرزندان اقامه نشود، بايد آن را بر همان معني وسيع حمل كرد، ولي قرائن قاطع نشان مي‌دهد كه مقصود، پيامبر(ص)، علي، فاطمه و حسن و حسين(ع) است و ديگر افراد را شامل نيست.
شواهد و قرائن اين گفته عبارتند از:
الف‌ـ «البيت» به خانة معيني اشاره دارد:
«ال» در واژه «البيت»، نشانة جنس يا استغراق نيست، بلكه اشاره به يك خانة معهود دارد كه مورد عنايت آيه است، زيرا اگر مقصود آيه، خانه‌هاي همسران پيامبر(ص) بود، لازم بود بگويد «اهل البيوت» و لذا آنجا كه دربارة آنان سخن مي‌گويد صيغة جمع به كار مي‌برد، نه صيغة مفرد و مي‌فرمايد:
در خانه‌هاي خود قرار گيريد و مانند دوران جاهليت نخست، زيبايي‌هاي خود را آشكار نكنيد. 3
در اين آيه، هر اتاقي از اتاق‌هاي زنان خدا(ص)، خانه‌اي محسوب شده كه متعلق به يكي از همسران او بود، در حالي كه در آيه، يك خانة مشخص مطرح است و طبعاً بايد اين يك خانه را معين كنيم. نمي‌توان گفت اين «بيت» يكي از بيت‌هاي متعلّق به همسران رسول خدا(ص) است؛ زيرا در اين صورت مفهوم اين آيه كاملاً در ابهام فرو رفته و مجمل خواهد بود. گذشته از اين دليلي ندارد كه يكي از خانه‌ها را بر هشت خانة ديگر ترجيح دهيم.
از اين جهت بايد اين خانه، جدا از خانه‌هاي ازواج رسول خدا(ص) باشد و آن خانه چيزي جز خانة‌ فاطمه(س) نيست كه در عين تعلّق به وي، به پيامبر(ص) نيز تعلّق داشت و در آن چهار نفر مشتركاً زندگي مي‌كردند.
مؤيد اين مطلب حديثي است كه سيوطي در تفسير آية «في بيوتٍ اذن الله أن ترفع»4 آورده است. او مي‌نويسد:
وقتي اين آيه نازل شد و پيامبر(ص) آن را در مسجد تلاوت كرد، فردي برخاست و از رسول‌خدا پرسيد: اين بيوت با عظمت از آن كيست؟ پيامبر فرمود:‌ «بيوت انبيا و پيامبران است». در اين هنگام ابوبكر برخاست و در حالي كه به خانه فاطمه و علي(ع) اشاره كرد، گفت: آيا اين خانه نيز از آن خانه‌هاست؟ پيامبر(ص) فرمود: «آري، از برترين آنهاست».5
ب ـ مذكر بودن ضماير: قرآن در سورة احزاب از آية 29 تا آية 34 پيرامون همسران پيامبر(ص) بحث و گفت‌وگو مي‌كند و در تمام آيات، ضماير مربوط به همسران پيامبر(ص) را مطابق قواعد ادبي مؤنث مي‌آورد، در اين مورد بيش از بيست ضمير مؤنث به كار مي‌برد ولي هنگامي كه به آيه مورد بحث ـ كه در ذيل آيه 33 قرار دارد ـ مي‌رسد، لحن سخن دگرگون مي‌شود و مخاطب عوض مي‌گردد، ضماير را مذكر مي‌آورد و مي‌گويد: «عنكم الرّجس» و «يطهّركم» در اين صورت بايد دقت كرد كه هدف از اين دگرگوني چيست؟
اين دگرگوني جز اين نيست كه آيه دربارة غير آن گروه (زنان) نازل شده، هر چند در سياق آيات مربوط به آنها آمده است. اينكه علت «تداخل» چيست و چرا در اثناي گفت‌وگوي با همسران، ناگهان طرف خطاب دگرگون مي‌شود و مطلب مربوط به غير آنان به ميان مي‌آيد و آنگاه، بار ديگر به بحث پيرامون همسران باز مي‌گردد را در جاي ديگري مورد بحث قرار خواهيم داد.
3. اهل بيت(علیهم السلام) به بيان پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)
روايات متواتر از پيامبر(ص) نشان مي‌دهد كه در اين آيه، جز خود پيامبر(ص) و ساكنان خانة فاطمه، احدي مقصود نيست، و اين روايات را گروهي از صحابه از پيامبر(ص) نقل كرده‌اند كه برخي از آنها عبارتند از:
ابوسعيد خدري، انس بن مالك، ابواسحاق، واثلة بن الاسقع، ابوهريره، ابوالحمراء، سعد بن ابي وقاص، عايشه، ام سلمه، ابن عباس.
مضمون احاديث حاكي است كه پيامبر گرامي(ص) براي روشن كردن مقصود از اهل بيت، دو كار معين انجام داده است كه هر كدام در نوع خود قابل توجه است:
1. كسا و عبا و يا قطيفه‌اي بر سر پنج تن افكند و ام سلمه را كه قصد ورود به زير كسا داشت، از دخول تحت كسا بازداشت و اين جمله را فرمود:
خدايا اينان اهل‌بيت من مي‌باشند، پروردگارا پليدي را از آنان دور ساز.
2. به مدت هشت ماه و يا بيشتر، موقع رفتن به مسجد براي گزاردن نماز صبح، به خانه حضرت زهرا(س) مي‌رفت و آنان را براي نماز دعوت مي‌كرد و آيه مذكور را تلاوت مي‌نمود.
بنابراين پيامبر(ص) با اين دو عمل، كاملاً‌ مصاديق آيه را تعيين فرموده است.
اينك به صورت فشرده، به ترجمه و نقل برخي از احاديث مي‌پردازيم:
ابوسعيد خدري مي‌گويد:
رسول الله(ص) فرمود: اين آيه درباره من، علي، فاطمه، حسن و حسين فرود آمده است.
ام سلمه مي‌گويد: اين آيه در خانة من نازل گرديد. همان روز زهرا(س) غذايي به حضور پيامبر(ص) آورد، پيامبر(ص) فرمود: برو پسرعمويت ـ علي ـ و دو فرزند خود را بياور، زهرا(س) در حالي كه دست فرزندان خود را گرفته بود و علي(ع) نيز پشت سر او حركت مي‌كرد وارد محضر رسول خدا(ص) شد.
پيامبر(ص)، حسنين(ع) را در آغوش خود گرفت و علي(ع) در سمت راست پيامبر(ص) و دخت او در سمت چپ او نشستند و هر پنج نفر مشغول خوردن غذايي شدند كه دخت گرامي پيامبر(س) آماده كرده و به حضور پيامبر(ص) آورده‌بود، ناگهان فرشتة وحي نازل شد و آية تطهير فرود آمد. در اين موقع، پيامبر(ص) عبايي را كه شب‌ها آن را به روي خود مي‌كشيدند، برداشت و همه را زير آن كسا قرار داد و دست خود را از زير كسا بيرون آورده و به آسمان اشاره كرد و سه بار فرمود:
پروردگارا، اينان اهل بيت من مي‌باشند. پروردگارا پليدي را از آنان دور ساز.
من با شنيدن اين جمله خواستم زير كسا درآيم و مشمول چنين فضيلتي گردم. از اين جهت گوشة كسا را بالا زدم تا به آنان ملحق شوم، پيامبر(ص) آن را از دست من كشيد، گفتم:‌اي رسول خدا!‌ آيا من از اهل‌بيت تو نيستم؟ پيامبر(ص) بدون اينكه يكي از دو طرف قضيه را تصديق كند، فرمود:
تو زن نيكي هستي و از همسران پيامبر مي‌باشي.
مضمون حديث كه در كتاب‌هاي حديث و تفسير نقل شده، همگي بيانگر آن است كه مفاد آيه از خصايص اين پنج نفر است و غير آن پنج تن، حتي بهترين و پاك‌ترين همسران او در اين فضيلت شركت ندارند.
رسول گرامي(ص) به روايتي 40 روز، به روايت ديگر 8 ماه، و به روايت سوم، 9 ماه، هنگامي كه براي گزاردن نماز صبح به مسجد مي‌رفت، به در خانة علي(ع) مي‌آمد و مي‌گفت:
الصـّلاة، الصـّلاة، إنّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً.6
آيا با توجه به اين روايات باز مي‌توان براي آيه، تفسير ديگري جست؟
تنها سئوالي كه باقي مي‌ماند اين است كه چرا آيه تطهير در لابه‌لاي آيات مربوط به همسران پيامبران آمده است؟
پاسخ آن اين است كه گاهي قرآن در حالي كه دربارة موضوعي سخن مي‌گويد، آن را رها كرده و به موضوعي مي‌پردازد و اندكي بعد، ديگر بار به همان موضوع نخست برمي‌گردد كه يك نمونه آن را نقل مي‌كنم.
در داستان حضرت يوسف(ع)، آنگاه كه پرده از خيانت همسر عزيز برافتاد، و شوهر از جريان آگاه شد، عزيز رو به همسر خود مي‌كند و مي‌گويد:
گفت: اين كار مكر شما زنان است و حيله‌هاي شما بزرگ است.7
در حالي‌كه با همسر خود سخن مي‌گويد ناگهان خطاب را به يوسف متوجه مي‌كند و مي‌گويد:
يوسف از او درگذر، و تو ـ اي زليخا! ـ
نيز از گناهي كه انجام داده‌اي استغفار كن، تو از خطاكاران بوده‌اي.8
و اما اينكه چرا اين كار انجام گرفته و لابلاي گفت‌وگو دربارة زنان پيامبر(ص) مسئلة اهل بيت(ع) آمده است، در اينجا دو علت باعث اين كار شده است:
1. خدا در حالي‌كه دربارة زنان پيامبر(ص) سخن مي‌گويد و گاهي آنها را تهديد مي‌كند و مي‌گويد:
اي زنان پيامبر(ص) هر يك از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براي خدا آسان است.9
در اين شرايط با مطرح كردن اهل بيت(ع) و كمالات آنان مي‌خواهد اعلام كند كه اين خاندان براي شما بهترين الگو هستند، چه بهتر اينكه زندگي آنان، سرخطّ زندگي شما باشد.
2. بسياري از مسلمانان صدر اسلام دربارة علي(ع) و خاندان او كاملاً حساسيت داشتند، هيچ قبيله و عشيره‌اي نبود كه فردي از آنان به دست امام در غزوه‌هاي اسلامي كشته نشده باشد، و لذا بسياري از آنان از امام سخت دل‌آزرده و ناراحت بودند، و اين نوع بغض و كينه، پس از درگذشت پيامبر آشكار شد و گروه‌هاي زيادي به نوعي از امام و خانوادة او انتقام گرفتند.
به خاطر چنين حساسيتي پيامبر(ص) به فرمان خدا، آية مربوط به طهارت و عصمت اين خاندان را در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر قرار داد تا تجلّي زيادي نداشته باشد. آنگاه براي اينكه ايجاد اشتباه نكند، از طريق سنّت و حديث به توضيح مفاد اين آيه پرداخت و پرده از مقصد حقيقي آيه برداشت. اين جريان درست مانند اين است كه افراد خردمند و با تجربه، اشياي بسيار قيمتي و گرانبها را در درون خانه در ميان اشيايي قرار مي‌دهند كه براي بيگانه چندان جلب توجه نكند، هر چند خود اهل خانه از درون آگاه هستند.
اين بحث را با نقل روايتي به پايان مي‌رسانيم:
ترمذي در صحيح خود از سعد وقاص نقل مي‌كند كه در ماجراي مباهله، پيامبر(ص)، علي و فاطمه و حسن و حسين(ع) را خواست و گفت: «پروردگارا، اينان اهل (خاندان) من هستند». وي در بخش ديگري از صحيح خود آورده است كه پيامبر(ص)، حسن و حسين و علي و فاطمه(ع) را با پارچه پوشانيد و فرمود:
خدايا، آنان اهل بيت من هستند، خدايا پليدي را از آنان دور ساز و آنان را به نحو خوبي، پاكيزه گردان. امّ‌سلمه عرضه داشت: اي پيامبر خدا! من هم از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاي خود باش (وارد كسا مشو) تو زن خوبي هستي.10

پي‌نوشت‌ها:
1. سورة احزاب (33)، آية 33
2. سورة هود (11)، آية 74.
3. سورة احزاب (33)، آية 33.
4. سورة نور (24)، آية 36.
5. الدر المنثور، ج 6، ص 203، تفسير سورة نور؛ روح المعاني، ج18، ص 174.
6. درباره آگاهي از منابع حديث ياد شده در متن به تفسير طبري، ج 22، صص 5-7 و تفسير الدر المنثور ج 5، صص 198-199 مراجعه فرماييد.
7. سورة يوسف (12)، آية 28.
8. سورة يوسف (12)، آية 29.
9. سورة احزاب (33)، آية 30.
10. جامع الاصول، ج 10، صص 101-102.

 


منبع: ماهنامه موعود شماره 89




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط