1256-1175 م
مقدمه
اندیشههای نجمالدین رازی در چارچوب رویکرد عرفانی شهودی قابل بررسی است. او که خود از جمله نظریهپردازان اشراقی و تصوف عابدانه به شمار میآید، دیدگاههای سیاسی خود را در این قالب به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار میدهد. به این ترتیب نجمالدین رازی، عارفی اهل سیاست است و در آثار خود به بحث سیاسی میپردازد. دریافت او از فلسفه سیاسی، بر آرمانخواهی استوار است و به اندیشه سیاسی ایران باستان بازمیگردد. در این چارچوب، در کشاکش تنشهای سیاسی و دگرگونی رابطه و آرایش نیروهای سیاسی با تکیه بر واقعبینی سیاسی به اندیشه سیاسی ایرانشهری بازگشت شده است. روی هم رفته او نظریهپرداز سیاسی نیست بلکه بسیاری از مواد خام مباحث سیاسی و تاریخی را از اسلاف اهل سیاست خویش گرفته و با توجه به اندیشه عرفانی خود، مورد تفسیر قرار داده است.نجمالدین تمامی تلاش خود را در جهت گره زدن دیانت و سیاست به کار میگیرد و سلطنت را وسیلهای برای تقرب الهی یا دنائت انسانی میداند. از دیدگاه او علم، تجارت، سلطنت، و همه حرفهها و صنایع، میتوانند موجب علوّ نفسانی و تقرب الهی یا آخرت سوزی و لئامت انسان شوند از اینرو گزینش راه، تعیین کننده نتیجه آن است. در مقالهی حاضر ضمن بررسی آثار اصلی نجمالدین رازی، چارچوب اندیشهی سیاسی او استخراج، و مورد بررسی قرار میگیرد.
شرح حال
1. زندگی
ابوبکر عبدالله بن محمد بن شاهاور اسدی رازی متخلص به «نجم» و معروف به دایه، از صوفیان بنام قرن ششم و نیمهی اول قرن هفتم هجری است. او در حدود سال 570 ق در شهر ری متولد شد. در ری به سال 618-617 ق حمله مغول رخ میدهد و مجبور به ترک دیار و خانمان خویش میشود و از راه اربیل به سوی عراق و از آنجا به شامات میگریزد. (2) مراد از لقب دایه، «دایهی ولایت» است که به مناسبت پروردن مریدان، به او تعلق گرفته است. (3) عرفا و بزرگان هم عصر نجمالدین، کسانی چون فخر رازی، نجمالدین کبری، مجدد الدین بغدادی، شیخ محمود کوفی، شهاب الدین سهروردی، مولوی، صدرالدین قونوی و اوحدالدین کرمانی بودند.2. شرایط سیاسی و اجتماعی
اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم، از ادوار مهم و در عین حال پر آشوب تاریخ ایران و ملل اسلامی است. در آن ایام مرزهای اسلام به آخرین حد پیشرفت خود رسیده بود. از دامنههای هندوکش تا رودخانهی جیحون و دریاچهی آرال و کرانههای دریای خزر و دربند قفقاز و آسیای صغیر و تمام شمال آفریقا و عربستان و ایالات جنونی اسپانیا در تصرف مسلمانان بود. این سرزمینهای پهناور به ظاهر همه در زیر رایت اسلام مجتمع بود اما کشمکشهای سیاسی بین امرا و سلاطین سلسلههای مختلف، امن و آسایش را از مردم گرفته بود.در سرزمین ایران آن روز خوارزمشاهیان بر قسمت اعظم بلاد تسلط داشتند و پایتخت آنها خوارزم (گرگانج) در ساحل جیحون و در جنوب دریای آرال بود. اما سلسلههای محلی دیگری از جمله اتابکان در آذربایجان و سلعزیان در فارس و امرای هزار اسبی در لرستان حکومت میکردند. در ممالک مجاور ایران، ایوبیان در شام و سلجوقیان دوم در آسیای صغیر بیش از دیگران قدرت داشتند. این دوره از نظر علوم، فلسفه، ادب و تصوف از ادوار درخشان تاریخ ایران است. لیکن از نظر اجتماعی فساد و تباهی و انحطاط به بالاترین حدّ و تعصبات مذهبی و اختلافات فکری میان ملل و نحل مختلف از مذاهب اهل سنت و جماعت، شیعه، فلاسفه و متصوفین به اوج خود رسیده بود. از اواخر قرن پنجم تاخت و تاز صلیبیان به مرزهای غربی ممالک اسلامی، درهای فتنه و بلا را به روی مسلمانان گشود، اما در قرن بعد بلایی صعبتر فراز آمد و آتشی سوزندهتر فرو بارید و هجوم کفار تتار، سرزمین ایران را غرق آشوب، فتنه و پریشانی کرد و امن و آسایش مردم ایران را بر هم زد. شیخ نجمالدین رازی پروردهی این روزگار و بلاکشیدهی رنج و ادبار آن بود. (4)
شهر ری در ربع آخر قرن ششم فتنه و بلاد را وطن بود. از یک سو میان پیروان سه مذهب شیعی، شافعی و حنفی آتش کینه و تعصب زبانه میکشید. از سوی دیگر هر روز امیری به آهنگ تصرف آن دیار، لشکر میکشید. شاید همین آشفتگی و نابسامانی ری و شاید هم شوق طلب و تحقیق، نجمالدین را بر آن داشت که در همین سالهای پرآشوب، ترک یار و دیار گوید و قریب سی سال در بلاد جهان شرق و غرب بگردد. نجمالدین از نواحی حجاز، مصر، شام، عراق، روم، آذربایجان، اران و خراسان دیدار کرده است. (5)
نجمالدین قبل از استیلای مغول، از ظلم ظلمه (ظاهراً اختلافات مذهبی و چیرگی معتزله در خوارزم) در توزع خاطر بوده و بعد از ظهور فاجعه مغول، سالی در ری که وطن مألوف و مسکن مشعوف او بود و بعد در همدان میگذرانیده و در قتل عام فجیع همدان مجبور به ترک آن شهر گردیده است. (6) در فرار از مقابل سیل هجوم تاتار، دیار روم مسیر و مقصد طبیعی نجمالدین بوده است. از این گذشته، خود وی امن و آسایش آن سامان و دین دوستی و دانش پروری سلجوقیان روم را علت توطن خود در آن دیار ذکر میکند. برخی معتقدند نجمالدین در برابر حملهی تاتار از خود ضعف نشان داد و زن و فرزندان را رها کرد و عازم سفر شد و نتوانست مانند مرشد خود شیخ نجمالدین کبری مقاومت کند، تا کشته شود و یا اینکه پیروزی فرا رسد. (7) عدهای دیگر نیز معتقدند او به دستور شیخ خود نجمالدین کبری در برابر یورش مغولان به سوی غرب شتافت. (8) اما برخی دیگر نیز از دیدگاه اندیشه سیاسی معتقدند اگر نجمالدین به دیار روم عقب نشینی میکند، به این علت است که میخواهد مقدمات حملهای نظامی را فراهم سازد و این مقدمات با تکیه بر قدرت سلطان دیندار ممکن است. او از سقوط یکپارچه دارالاسلام زیر ضربات لشکریان مغول آهنگ فروپاشی میشنود و میخواهد بقیه دارالاسلام و آل سلجوق را متوجه خطری سازد که در کمین اسلام و مسلمین است. (9)
نجمالدین رازی، شش ماه پس از فرار از همدان به قیصریه، در رمضان سال 618 نخستین تحریر کتاب مرصادالعباد را ضبط نمود. در همین سال شهاب الدین ابوحفض عمر سهروردی نیز در روم بود. او از جانب خلیفه ناصر الدین الله به سفارت به دربار علاء الدین کیقباد اول به قونیه رفته بود. این دو عارف ایرانی در ملطیه ملاقات کردند که نجمالدین قریب 45 سال و سهروردی قریب 78 سال داشت. (10) نجمالدین در سال 621 وارد شهر ارزنجان شد. این شهر در 35 فرسنگی غرب ارزروم واقع بود و یک مرکز تجارت و اقتصاد شمرده میشد و اکثر ساکنانش از ارمنیان بودند. در هر صورت مردمش روی خوشی به نجم رازی و همراهانش نشان ندادند و او از خست، نامردمی و نخوت مردم و عشق آنان به مال، جاه و نعمت مینالد و میگوید امید از آنان بریدم. نجم رازی تنها یک امید میتوانست داشته باشد و آن دانشدوستی و هنرپروری فرمانروای ارزنجان بود. علاء الدین داود دوم فرمانروای این ناحیه تحت الحمایهی سلطان سلجوقی روم بود. ملک داود هم عشق به دانش و هنر و ادب را از پدر به ارث برده بود و خود، شعر فارسی میگفت. نجمالدین رازی به این امیدها در جلب نظر او و کسب تقریرش کوشید، اما اطرافیان ملک مانع از تقرب او شدند، ناچار صلاح در آن دید که رسالهای به نام داود بپردازد. خلاصهای از مطالب مرصادالعباد را با طرحی نو به نام این فرمانروا آماده کرد و آن را مرموزات اسدی در مزمورات داودی نامید. در عین حال شاید حکام این شهر به سبب گرفتاری به بی وفایی اطرافیان خود و قهر سلطان روم، فرصت پرداختن به او را نداشت و نجمالدین از همان راه به پایتخت ممالک اسلامی، بغداد رفت. (11)
آنچه مسلم است، نجمالدین برف ریز عمر را در بغداد گذرانیده، زیرا هم مزار او را در بغداد نشان دادهاند و هم تألیفات عربی خود منارات السائرین و تفسیر را باید در محیطی عربی زبان که سالها اقامت داشته، پدید آورده باشد. به این ترتیب وفات او در بغداد اتفاق افتاده و او را در شونیزیه دفن کردهاند که سال وفاتش را اغلب مؤلفین، سال 654 ق نوشتهاند. (12)
اصول عقاید:
شهر ری محل تولد نجمالدین، کانون تعصبات و اختلافات شدید مذهبی و پهنهی زور آزمایی مذاهب مختلف اعم از شیعه و سنی بود. علاوه بر این، خوارزم محل تربیت عرفانی او، به علت ارادت علاء الدین محمد خوارزمشاه به فیلسوف بزرگ عصر، امام فخر رازی، مرکز اختلاف اهل حکمت و مشایخ و صوفیان بود و این دو محیط در افکار و عقاید نجمالدین تأثیرگذار بود. فاجعهی بزرگ حملهی قوم تاتار نیز وضع اجتماعی دورهی نجمالدین را تکان داد و در روح او تأثیر عظیمی به جای گذاشت. اخلاق و عقاید نجمالدین ساخته و پرداختهی چنین روزگاری بود.نخستین نکتهای که خوانندهی آثار نجمالدین درمییابد، تعصب شدید او به مذاهب اهل سنت و جماعت و پرهیز او از اهل بدعت است. رواج مذاهب مختلف در اواخر قرن ششم در ایران بر رد ادیان غیراسلامی، فرقههای متعدد اسلام از جمله اباحیه (مباحیان)، اسمعیلیان (ملاحده)، اتحادیه، اهل تشبیه، اهل بدع و هوی، تناسخیه، دهریان (طبایعیان) و معطله را نام میبرد و آنها را مردود میشمارد. این میزان از تعصب شاید دور از انصاف علمی و نیز خلاف سیرهی مشایخ و اولیاء است که جنگ هفتاد و دو ملت را میپذیرفتند و در این مباحث وارد نمیشدند.
نجمالدین مانند اکثر مردم آن روزگار در اصول مذهب، پیرو اشعریان است. او فلاسفه را به گناه پیروی از عقل و اظهار عدم احتیاج به شیخ و به تهمت عدم تبعیت از انبیاء، کافر، گمراه و دوزخی میشمرد و فلسفه و زندقه را یکسان میگرفت. (13)
در قرن هفتم دو شیوه و مکتب تصوف در ایران رواج داشت: یکی طریقهی وجد و حال و شوریدگی و وارستگی که رهروان این طریقت بیشتر به احوال و گفتار پیشروان تصوف از جمله حسین بن منصور حلاج، بایزید بسطامی و ابوسعید ابوالخیر نظر داشتند. از معاصران نجمالدین رازی؛ عطار و بعد از او مولوی نمونهی کامل این گروهاند که شیوهی آنان را تصوف عاشقانه مینامند. در مقابل، مکتب علمی تصوف بود. که بیشتر راغب آداب و سنن و اوراد و اذکار بودهاند که محیی الدین ابن العربی و ابن فارض از مشهوران این دستهاند که روش آنان را تصوف عابدانه خواندهاند.
تصوف نجمالدین، جمع بین این دو مکتب و آمیختن عشق و عبادت است. او از یک طرف دلبستگی کامل به اجرای احکام شرع و ملازمت اوراد و اذکار نشان میدهد و از طرف دیگر عشق را غایت معروف و سلوک میشمارد و در تمامی آثار او، این شیوه نمایان است. (14)
البته تصوف نجمالدین، اعراض از دنیا، و خلوت و ریاضت صرف نیست بلکه وی نیز چون سعدی میاندیشد که خدمت خلق را نیز عبادت میشمارد. (15)
3. آثار
آثار مسلم نجمالدین رازی که مورد اجماع محققان است، عبارتند از:1. مرصادالعباد من المبدأ الی المعاد:
این کتاب که یکی از معروفترین کتب عرفانی فارسی است، شاهکار نجمالدین رازی است و از لحاظ حسن تقریر مطالب عرفانی و شیوایی نثر و شعرهایی که در مطاوی آن نقل کرده، دارای اهمیت بسیار است و از دیرباز مورد توجه بیش از حد دوستداران عرفان و ادب فارسی بوده است. این کتاب حدوداً در پنجاه سالگی نجمالدین، به رشتهی تحریر درآمده است. (16) این کتاب همواره در این هشت قرن مورد مراجعه صاحب نظران بوده است و بزرگان ادب و عرفان چون خداوندگار مولانا جلال الدین محمد مولوی و لسان الغیب حافظ از آن برخورداری یافتهاند.معنی نام کتاب چنین است: «راه بندگان از آغاز تا انجام». (17) نجمالدین قبل از حملهی مغول و ظاهراً در اواخر سلطنت سلطان محمد خوارزمشاه به درخواست مریدان، مصمم به تألیف کتاب گردیده و مسودههای آن را فراهم کرده ولی به علت سفرهای پیاپی فرصت انجام آن را نمییافته است. در فاصلهی (اواخر و اوایل ربیع الاول سال 618 ق) فاجعهی همدان اتفاق افتاد و مؤلف روی به روم نهاد و در رمضان به قیصریه رسید و مصمم گردید تألیف ناتمام خود را از سواد به بیاض آورد و تحفهی طالبان محق و عاشقان صادق سازد. بنابراین نجمالدین در رمضان 618 ق بعد از رسیدن به قیصریه در اجابت التماس اعزهی طلاب دست به تألیف مرصادالعباد زده و نخستین تحریر کتاب را تحفهی درویشان کرده است. ظاهراً تکمیل و انتشار این تحریر اول بعد از دیدار سهروردی بوده زیرا سهروردی را در ملطیه دید و در مسیر طبیعی او، ملطیه پیش از قیصریه قرار دارد. در همان سال نجمالدین در ملطیه به دیدار شهاب الدین سهروردی نائل آمد و شیخ شهاب او را تشویق کرد که به دربار علاء الدین کیقباد روی نهد، نجمالدین وقتی که عازم حضرت سلطان شد، تصمیم گرفت مرصادالعباد را به او هدیه نماید. نخستین نسخهی اهدایی به سلطان کیقباد در روز دوشنبه اول رجب 620 ق در شهر سیواس از بلاد قلمرو سلجوقیان روم پایان یافت و مؤلف آن تاریخ را در خاتمهای که در دستهای از نسخ خطی موجود است، ذکر کرده است. (18)
تنوع مطالب مرصادالعباد روشن میکند که مؤلف در علوم و فنون متداول عصر خود مردی دانشمند و بصیر و دل آگاه بوده است، شیوهی بدیع تدوین و تنظیم کتاب میرساند که در شیوهی خود مبتکر است و مقلد صرف هیچ مؤلف پیشینه نیست. هر جا نیز که اشاره به مؤلفات مشایخ مقدم بر خود میکند، آنها را نارسا و مبهم میشمارد. بنابراین مشکل است که بتوان مأخذ عمده و اساسی برای مرصادالعباد نشان داد. مؤلف در چند مورد مطالبی را از قوتالقلوب ابوطالب مکی، مجموعهای از تصانیف شیخ مجددالدین بغدادی و کتابی در عجایب قلب از محمد غزالی میآورد. همچنین از کشف المحجوب هجویری و کشف الاسرار میبدی و سوانح احمد غزالی و اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید نیز بدون ذکر مأخذ مطالبی گرفته است.
تذکرة الاولیاء عطار که همزمان با مرصادالعباد تألیف یافته ظاهراً به نظر نجمالدین نرسیده و آنچه در دو کتاب مشابه مینماید، گویا از مآخذ مشترک ثالثی اخذ شده باشد. (19) در مورد تأثیر مرصادالعباد بر آثار بزرگان میتوان به آثار کسانی چون مولانا، حافظ، عزیز نسفی در کشف الحقایق و کاشفی واعظ سبزواری در فتوت نامهی سلطانی (خصوصاً در بابهای اول و دوم آن) و نجمالدین محمود اصفهانی در منهاج الطالبین و امیرحسین هروی در طرب المجالس اشاره کرد و نیز مراحل الساکنین محمد جعفر کبودر آهنگی انتحالی از مرصادالعباد است. (20)
2. مرموزات اسدی در مزمورات داودی: نجمالدین رازی در مقدمهی این کتاب اظهار میدارد چون به دربار داود شاه بن بهرامشاه رسید و خواست ارمغانی به محضر او تقدیم دارد، از این رو کتاب مرموزات را تألیف کرد و خود میگوید:
«چون سخن این ضعیف مبتنی بر مزمورات باشد، خواست تا اسم، اسم مطابق مسمی بود و چون تحفهی حضرت داودی میساخت، خواست تا با مزمورات زبور داودی مناسبتی دارد، این مجموعه را برده مزمور بنا افتاد ... و نام کتاب بدین مناسبات مرموزات اسدی در مزمورات داودی نهاده آمد.» (21)کتاب مرموزات اسدی در ده مزمور تألیف شده و در آغاز هر مزمور عبارتی از زبور داود و خطاب به داود نقل شده و در دنبال آن از قرآن کریم و احادیث رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در همان زمینه آیات و روایاتی منقول شده است. کتاب را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: سه مزمور اول دارای ارزش عرفانی است و حاوی نکتههای لطیف در باب مقام انسان و آفرینش او و مراحل سلوک و مقامات معرفت است. سه مزمور دیگر در نصیحت و آداب ملکداری و آیین معدلت است که به لحاظ موضوع خود قابل مطالعه و بررسی است. هفتمین مزمور خلاصهای است از خطوط برجستهی تاریخ پادشاهان و خلفا تا روزگار مؤلف که اگر ارزشی داشته باشد به خاطر فشردگی نثر و شیوهی نگارش آن است و از اشتباهات تاریخی خالی نیست. مزمور هشتم در وعید ظالم است و مذمت ظلم که چند حکایت از رجال و مشایخ عهد اسلامی در آن نقل شده است که هم ارزش موضوعی دارد و هم از لحاظ تاریخی قابل اعتناست. مزمور نهم در کلمات حکما و حکایات ملوک است که از لحاظ بعضی منقولات و کلمات قصار از بزرگان دورهی قبل از اسلام و دورهی اسلامی قابل توجه است بخصوص آنچه از بزرجمهر و نوشیروان و یونان دستور نقل کرده که باید با منقولات دیگران مقایسه شود. مزمور دهم در نشانههای رستاخیز و فتنههای آخرالزمان است که از چند نظر قابل مطالعه است: نخست کوششی که مؤلف برای تطبیق این نشانهها با حوادث عصر خویش دارد و سعی میکند یأجوج و مأجوج را بر اقوام تاتار و مغول تطبیق دهد و دیگر از این نظر که در عهد مغول و مقارن فتنهی تاتار چه مایه توجه به آخرالزمان زیاد شده و چه احادیثی در این باب رواج داشته است، سوم از لحاظ مطالعه در جهانبینی مردم عصر مؤلف در باب پایان جهان است و از همین فصل ضعف روحیهی ملل اسلامی را در برابر تاتار به وضوح میتوان دریافت.
کتاب مزمورات اسدی در شهر ارزنجان و به سال 621 ق تألیف شد. (22)
3. معیار الصدق فی مصداق العشق (عقل و عشق):
این رساله در پاسخ پرسشهای دوستی در تقریر شرح کمال عشق و کمال عقل نوشته شده است. مطالب رسالهی عقل و عشق تازگی ندارد و خلاصهی افکاری است که مؤلف در بابهای دوم و سوم مرصادالعباد به شرح بازگفته است. سبک بیان نیز به عینه شیوهی مرصادالعباد است و تعبیرات اشعار و آیات و احادیث و تلمیحاتی که در آن آمده، برای خواننده کاملاً آشناست. (23)4. تفسیر قرآن کریم (بحرالحقایق و المعانی فی تفسیر السبع المثانی):
مجموع این تفسیر در پنج مجلد بزرگ است که چهار جلد نخستین، تألیف نجمالدین رازی است.5. منارات السائرین:
کتابی است به زبان عربی و گویا مضامین آن نزدیک به مطالب مرصادالعباد نوشته شده است و بر طبق محاسبات باید دو سال قبل از وفات وی تألیف شده باشد. این کتاب بر یک فاتحه و ده باب و یک خاتمه منقسم است و ابواب آن عبارت است از: مقام انسان، مقام خلافت مختص به انسان، مقامات انسان پس از رجوع به خدا، مقامات نفس، مقام قلب، مقامات روح. (24)6. رساله الطیور:
این رسالهی کوچک به قرائنی از آثار دورهی جوانی نجمالدین رازی و اقامت او در ری است و نامهای ادبی و آراسته به صنایع معنوی و لفظی از زبان ستمدیدگان ری و خطاب به وزیری است به نام جمال الدین شرف سلغور بلفتح که ظاهراً مقیم ری بوده و از آن شهر دور گردیده و درین نامه التماس بازگشت او شده است. (25)7. سراج القلوب:
رسالهی کوچکی است به فارسی به شیوهی سئوال و جواب شامل سی و سه سئوال فقهی و جواب آنها. (26)8. حسرت الملوک و تحفه الحبیب. (27)
اندیشه سیاسی
برای بررسی اندیشهی سیاسی نجمالدین رازی، آثار او به ویژه مرصادالعباد و مرموزات اسدی مورد تأکید هستند. از این رو فقرات مختلف آنها به ترتیب مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.انسان
نجمالدین رازی مقدمهی مرصادالعباد را با حمد و ثنای خداوند و درود بر پیامبران خاصه خاتم و قافله سالار آنان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع میکند و آفرینش همهی موجودات را به خاطر وجود انسان، و هدف از وجود انسان را معرفت ذات و صفات خداوند میداند و معتقد است معرفت حقیقی جز از انسان بر نمیآید و بار امانت معرفت کشیدن تنها از انسان میسر است. خلاصهی نفس انسان، دل است و دل، آینه است و هر دو جهان، غلاف آن. رسیدن به مرحلهی صفای آینگی جز با سلوک بر جادهی شریعت، طریقت و حقیقت حاصل نمیشود و کتاب حاضر در بیان سلوک راه دین و وصول به عالم یقین، و تربیت نفس انسانی بنا شده است. (28)ارزش علم و مقامات و مراتب معرفت
نجمالدین در فصل چهارم مرصادالعباد به بحث پیرامون سلوک علما میپردازد. از دید او، علم شریفترین وسایل برای تقرب الهی است. او مینویسد:«بدانک علم شریفترین وسیلتی است قربت حق را، و صفت حق است و بوسیلت علم به درجات علو میتوان رسید و لیکن بدان شرط که با علم خوف و خشیت قرین بود زیرا که سر همه علمها، خدا ترسی است و حق تعالی، عالم را کسی میخواند که او خشیت دارد و خدای ترس بود و هر چند که علم میافزاید، خشیت میافزاید. و نشان خشیت آن است که بدان علم کار کند و آن را وسیلت درجات آخرت سازد، نه وسیلت جمع مال و اکتساب جاه دنیاوی و تمتعات بهیمی. و هر کس که بدان عمل نکند، و وسیلت مال و جاه دنیاوی سازد، او جاهل است بحقیقت، نه عالم. و حق تعالی مثل او حاشا به درازگوش کرده است. و علم میراث انبیاست». (29)
نجمالدین در همین راستا، معارف را به چهار دسته تقسیم میکند: معرفت عقلی، معرفت سنتی، معرفت نظری، و معرفت شهودی. او در مورد معرفت عقلی اذعان میدارد:
«معرفت عقلی مرتبهی اهل خوف است و مقام عوام خلق، و در آن کافر و مسلمان و جهود و ترسا و گبر و فلسفی و دهری و طبایعی را شرکت است زیرا که جمله در عقل با یکدیگر شریکاند و جمله بر وجود صانعی اتفاق دارند و خلافی که هست در صفات است نه در ذات و میان اهل اسلام نیز در صفات خلاف هست و لکن در ذات الوهیت جمله متفقاند. و این نوع معرفت موجب نجات نیست الا آنها را که نظر عقل ایشان مؤید باشد به نور ایمان تا به نوبت انبیا اقرار کنند و از خوف حق، که از شرایط ایمان است چنانکه فرمود: «و خافون ان کنتم مؤمنین» - به اوامر و نواهی شرایع انبیا قیام نمایند که پرورش تخم روحانیت در آنست و معرفت حقیقی ثمرهی آن است». (30)
نجمالدین معتقد است معرفت سنتی مرتبهی اهل استغفار است و مقام خاص مؤمنان از اهل سنت، و بنده تا از اهل استغفار نشود به مقام معرفت سنتی نرسد. (31)
نجمالدین معرفت نظری را مرتبهی اهل تهلیل و مقام خواص میداند، (32) و اما معرفت شهودی مرتبهی اهل ذکر است و مقام خاص الخاص. او در این مورد اذعان میدارد:
«بدان که اهل ذکر آنهااند که چندان رعایت حق «فاذکرونی» کردهاند که بر صحیفه دل نقش یک نقطه از ذکر دایرهی موجودات بنگذاشتهاند تا جمال آفتاب ذکر حقیقی از مشرق نسیان وجود مجازی «و اذکر ربک اذا نسیت» روی نموده است. خلاصهی موجودات و زبدهی کاینات اهل این معرفتاند و به حقیقت نقطهی دایرهی ازل و ابد نزد ایشان است و کونین و خافقین تبعِ وجود ایشان و سرّ آفرینش تعبیهی این معرفت بود». (33)
نقد وضع موجود
نجمالدین رازی معتقد است که معنای اسلام و مسلمانی از میان برخاسته و بیش از دو دهه است که اقرار به کفر و انکار دین حتی صورت ظاهری دین و دعوی دینداری را نیز از میان برده است و عجب اینکه در چنین شرایطی پادشاهان زمانه را درد دین در جان نمیگیرد. از نظر او آفرینش عالم و عالمیان از برای ظهور الوهیت و معرفت ذات ربوبیت است و ظهور و معرفت امکان پذیر نیست مگر به حصول تمامیت دین. بنابراین بقای عالم وابسته به بقای دین و تمامیت آن است و از میان رفتن تمامیت دین از نشانهها و امارات فتنههای آخرزمانی است. بنابراین سبب انحطاط و زوال، یورش ملاعین تتار نیست بلکه مقدمات ظهور و استیلای آنان در شرایطی فراهم شده است. که درد دین از میان رفته و کسی را درد مسلمانی در دامن جان نمیگیرد. فساد در دین و بی نظری به آخرتاندیشی و بی خبری از مرگ و معاد، پادشاه را از دینداری به دنیاپرستی سوق میدهد و لاجرم امور ملک معطل مانده و ارکان مملکت در تلاشی میافتد. (34)پیوند عرفان و زندگی سیاسی اجتماعی
در بینش نجمالدین رازی سیر و حرکت به سوی حق و وصول به معدن عظمت و کمال مخصوص گروهی نیست که فقط در گوشهی خانقانها بنشینند و به ریاضت و عبادت و ذکر و خلوت نشینی بپردازند و از جامعه و مشاغل و مسئولیتهای اجتماعی بگریزند. بینش او محدود و انزواگرایانه نیست بلکه یک بینش گسترده و اجتماعی است. در نظر او همهی مردم جامعه در هر شغل و منصبی که هستند اگر آن را در نهایت خلوص و برای رضایت پروردگار و خدمت به خلق جهان انجام دهند، میتوانند سالک طریق الی الله باشند و به مقامات مقربان و اولیاء حق دست یابند. او خود در این باره چنین مینویسد:«چون دلخواه چنان بود که بر مائدهی این کتاب خواص و عوام نشینند و هر طایفه از اجناس و انواع خلق علی اختلاف طبقاتهم از مقامات مقربان بی نصیب نماند و از مشارب اولیاء حق بی چاشنی نباشد چنانکه از صنعت و حرفت و زیّ و کسوت خویش بیرون نباید آمد که کارها مهمل ماند و حاجات ضروری خلق مختلف گردد، چه هیچ طایفهای نیست که از حرفت و صنعت او راهی به خدا نیست». (35)
بدین ترتیب او عرفان و تصوف را از انحصار خانقاهها و خلوتخانهها و زاویهها خارج میکند و به میان اجتماع میآورد و با تعالیم خود همهی مردم جامعه را در مسیر حرکت و سیر به سوی حق قرار میدهد. در بینش نجمالدین رازی؛ آن پیر راه دان، آن مرغ سلیمان، آن پیامآور سرزمینهای غیبی، دنیا و جاه و مقام اجتماعی و قدرت و فرمانروایی برخلاف بسیاری از عرفای دیگر منفور و مبغوض نیست بلکه کاملترین وسیله برای غلبه بر نفس و تعبد در برابر خداوند و بهترین زاد و توشه برای پرواز به سوی سیمرغ قاف هستی است. ادارهی امور مملکت و پرداختن به مصالح خلق بهترین وسیله برای عبودیت در برابر پروردگار و خالق جهان هستی است و نزدیکترین راه تقرب به اوست زیرا اگر از طریق ریاضت و عبادت و ذکر و خلوت نشینی یک قدم به سوی حق میتوان سیر کرد و فقط رشحاتی از علم و معرفت به قلب و روح عارف پاشیده میشود، خدمت به خلق هزاران قدم سالک را به حق نزدیک میکند و از آن طریق میتواند به سرچشمهی علم و حکمت ازلی راه یابد. (36) چنانکه حضرت سلیمان طلب حکومت کرد و شرط حکومت را مغفرت قرار داد؛ مغفرت به این معنا که از آفاتی که پادشاه به آن دچار میشود محفوظ بماند و بزرگترین مزیت حاکم بودن ملبس شدن به اخلاق خداوندی است. (37)
در نظر نجمالدین رازی، به واسطهی قدرت و سلطنت و جاه و مقام میتوان صفات الهی را در حد کمال در خود پرورش داد. مثلاً بخشش و کرم که از صفات خداوند است، با بخشیدن مال فراوان، در روح تحقق مییابد و اگر کسی نه از روی عجز و ناتوانی بلکه با وجود داشتن قدرت و نیروی زیاد در برابر اذیت و آزار خلق، صبر و شکیبایی از خود نشان دهد، صفت حلم که از صفات حق تعالی است، در او غلبه مییابد و همچنین صفت عفو و مغفرت حق تعالی وقتی در کسی ظهور پیدا میکند که با داشتن قدرت زیاد و امکان فراوان برای مجازات مجرمان و گناهکاران، آنها را مورد عفو و بخشش قرار دهد و همچنین کسی به صفت قهاریت حق آراسته می شود که مملکت و سیطره و قدرت داشته باشد، به کفار و دشمنان دین حمله کند و سرزمینهای مسلمانان را از تصرف آنان مصون بدارد و احکام اسلام را در دنیا بگستراند و در داخل کشور و حیطهی فرمانروایی خود، ظالمان، دزدان و جانیان را کیفر نماید و حق مظلومان را به آنان باز رساند و اگر کسی بخواهد صفت رأفت حق را در خود پرورش دهد با عطوفت و مهربانی به جمعیت زیادی که تحت فرمانروایی او هستند، میتواند این صفت را در خود بسیار تقویت نماید. بدین ترتیب نجمالدین، فرمانروایان و صاحبان قدرت را در مسیر حرکت و سیر به سوی حق قرار میدهد. در نظر او تکبر و عجب قدرتمندی و مملکت داری و همچنین به دیده حقارت به خلق نگریستن و آنها را نیازمند خود دانستن، دو پرتگاه خطرناکی است که موجب لغزش و سقوط فرمانروایان خواهد بود و همچنین بزرگترین مانع و حجابی است که آنان را از سیر به سوی حق بازمیدارد و راز در امان ماندن از این دو لغزشگاه این است که هر وقت نفس سالک به پر و بال رنگارنگ و فریب دهنده مملکت داری با دیدهی خوش آمد، بنگرد، پای زشت و سیاه عجز و ناتوانی خود را در مقابل او قرار دهد و این حقیقت که از نیستی به هستی آمده و دوباره نیست خواهد شد را به او یادآوری کند و همواره سر بندگی و عبودیت بر آستان کبریایی حق بساید تا بتواند از این لغزشها به سلامت عبور نماید و راه خود را ادامه دهد. در نظر نجمالدین رازی اگر فرمانروایان از قدرت و جاه و مال و امکاناتی که برای دست یافتن به آرزوها و تمایلات نفسانی در اختیار دارند، روی بگردانند و فقط به فرمان خدا و برای رضایت او در آنها تصرف کنند، همت و طبع بلند در آنان تقویت میشود، و در نتیجه صفت غنا و بی نیازی حق در آنان ظهور مییابد و با تداوم و تمکن آن صفت در روح، به یکی از بزرگترین و باارزشترین مقامات عرفانی که همان مقام استغناست، واصل میشوند. اگر فروانروا قوای باطنی خود از جمله نفس و روح و قلبش را به حق بسپارد و جز عشق و محبت و یاد او چیزی را به خاطر نگذارد و همچنین اعضای ظاهری خود از جمله گوش و چشم و زبان و دست و پایش را تحت سیطرهی قانون شرع الهی درآورد، به تدریج هستی نفسانی او فانی میشود و نیروها و قدرتهای الهی در وجودش فیضان مییابد. در این مقام هر اقدامی که در جهت ایجاد عدالت و سرکوبی ستمگران و از بین بردن فسق و فجور و خدمت به محرمان و بزرگداشت علما و زهاد و تعمیر و آبادانی کشور به عمل میآورد، عباداتی است که موجب تقرب او به خداوند میشود. بدین ترتیب فرمانروا کمربند سلطنت خدمت به خلق که همان بندگی و عبودیت در برابر خالق است، را به کمر میبندد و سیری دائمی و بی پایان به سوی حق تعالی یعنی مقام بقای بعد از فنا را آغاز میکند. (38)
جایگاه و مرتبه سلطنت
نجمالدین رازی مقام سلطنت را در حد خلافت الهی ارتقاء میدهد. او مینویسد:«بدانک سلطنت خلافت و نیابت حق تعالی است در زمین، و خواجه سلطان را سایهی خدا خواند و این هم به معنی خلافت است». (39)
همچنین او صفت ظل الهی را نوعی گزینش و آزمایش از سوی خداوند میداند. مینویسد:
«چون خداوند تعالی از کمال عاطفت بندهای را برگزیند و به عنایت ظل الهی مخصوص گرداند و به سعادت پذیرایی عکس ذات و صفات خداوندی مستسعد کند، ببین تا چه اقبال و دولت و عزّ و کرامت در آن ذات مشرف و گوهر مکرم تعبیه سازد. کمینه خاصیتی در آن ذات شریف و گوهر لطیف آن باشد که هر اهل و نااهل را که به نظر عنایت ملحوظ گرداند مقبل و مقبول همه جهان گردد و بهر آنک به نظر قهر نگرد، مدبر و مردود جملهی جهان گردد». (40)
نجمالدین رازی با بازگشتی به ایران باستان، پادشاه را نه تنها ظل الله بلکه مظهر صفات جلال و جمال خداوندی میداند. او برخلاف بسیاری از نظریهپردازان شاهی آرمانی نه فقط پادشاه عادل دین آگاه، بلکه حتی ملوک دنیا را شایسته مظهریت صفات خدا میداند. (41) چنین تفسیری از سلطنت در اندیشه نجمالدین رازی بر مبنای الگوی نبوت و رسالت ارایه شده و جز با توجه به آن قابل درک نیست. (42) بنابراین از نظر او بالاترین مرتبه در سلطنت، جمع میان دین و دنیا است.
ضرورت اعتدال در سلوک پادشاه
نجمالدین اعتدال، ترحم، نصیحت، جدیت و خودداری از افراط و تفریط را به عنوان یکی از شرایط و ضرورتهای رفتاری پادشاه میداند. او مینویسد:«پادشاه باید که به سیاست و انتقام و رجولیت و حمیّت مشهور باشد. اگر جرمهای خرد باشد، تخویف کند و تهدید نماید و حجت گیرد و نصیحت گیرد و نصیحت فرماید و حلم برزد و عفو کند، و اگر جرمی بود که موجب قصاص باشد یا به خلل ملک تعلق دارد البته از آن در نگذرد و به فرمان شرع تیغ بی دریغ را کار فرماید. در کارها دو طرف تفریط و افراط نگه باید داشت که «خیر الامور اوسطها». و در سیاست نه چندان مبالغت باید نمود که مردم هراسان و نفور شوند، و خوف و نفرین بر طباع مستولی گردد، و نفوس متشرّد شود، و مکرها و حیلتها سازند که موجب تشویش مملکت باشد. و نیز چندان حلم نباید برزید که وقع پادشاهی و هیبت سلطنت از دلها برخیزد و مفسدان و اراذل دلیر گردند و ظلمه مستولی شوند و کار بر مصلحان و مخلصان و ضعفا و غربا تنگ آید، و از جوانب، خلل عظیم تولد کند». (43)
شرایط کارگزاران پادشاه
نجمالدین در انتصاب کارگزاران پادشاه شرایطی از جمله سیاست و دیانت را به طور توأمان لازم میداند. او مینویسد:«بر پادشاه واجب است که چون به شهری یا ولایتی شحنهای یا والیای فرستد کسی عاقل متمیّر دیندار فرستد، که در وی سیاست و دیانت و مروّت بود تا به شرایط آن شغل به وجه خویش قیام تواند نمود. ظالمی نباید که همه خون رعیت ریزد و غافلی نباید که مصالح رعیت مهمل گذارد. و دیگر چون قاضیای به شهری و ولایتی فرستد باید که عالم و عاقل و دیندار و صالح فرستد که دست کشیده دارد از مال ایتام و مواریث و اوقاف و رشوت و امثال این، و خدمتکاران مصلح و معتمد و متدین دارد که در دعاوی میل و حیف نکنند و به طمع حق باطل و باطل حق کنند. این معنی درین روزگار دشوارتر دست دهد زیرا که بیشتر قضا به خدمتی میدهند نه به اهلیت، به ضرورت هر که خدمتی دهد، خدمتی گیرد. و اگر عمر به غفلت گذارد و در بند هوا و شهوت و لذت وقت خویش باشد، و غم رعیت نخورد، ظالمان زود مستولی شوند، و اصحاب مناصب تطاول کنند، و مستحقان را محروم گردانند و کفار استیلا یابند و مسلمانان را مشوّش دارند، و خونهای به ناحق ریخته شود، مالهای غربا و تجار در معرض تلف افتد، و فساد آشکارا گردد. و چندان انواع بلا و فتنه پدید آید که در عبارت نگنجد. و وبال جمله در گردن پادشاه ظلم فاسق باشد». (44)
نجمالدین در بین کارگزاران و عوامل حکومتی، وزیر را در مرتبهی عالیتری قرار میدهد. او مینویسد:
«وزیر به مثابت ستون است خیمهی مملکت را، چندانک با رفعتتر و عالی قدرتر بود، خیمهی مملکت ازو بشکوهتر و با زیبتر باشد. و لیکن وزیر باید که چون ستون چهار خصلت درو باشد: راستی، بلندی، ثبات و تحمل». (45)
رعیتپروری
نجمالدین از رعایت عدل میان پادشاه و رعیت صحبت به میان میآورد و معتقد است رعایت عدل از سوی پادشاه ضروری میسازد که توجه به امور رعایا به طور جدی در دستور کار پادشاه قرار گیرد. او مینویسد:«عدل، سویّت نگاه داشتن است که میان خلق تا قوی بر ضعیف ستم نکند و توانگر بر درویش بار ننهد و به انصاف با بندگان خدای زندگانی کردن و دفع جور و ظلم خویش و دیگران از خلق کردن. و احسان، آثار کرم و مروّت خویش به رعایا رسانیدن است به تقویت ضعفا و مدارا کردن با اقویا، و درویشان و عیالمندان را به نفقات و صدقات دست گرفتن و صادر و وارد را تعهد فرمودن خصوصاً آنها که از مسافت بعید به امیدی آمده باشند و رنجها دیده که هم موجب ثواب جزیل و هم سبب ثنای جمیل باشد و علما را موقر و محترم داشتن و طلبهی علم را به ایادی و مکرمات بر تحصیل علوم محرض بودن و زهاد و عباد و متصوفه را متبرک و عزیز داشتن». (46)
نجمالدین عدل و احسان پادشاه نسبت به رعایا را موجب ثبات و دوام سلطنت میشمارد. او مینویسد:
«هر انعام و احسان و انصاف و معدلت و شفقت و رحمت و مدارا و مواسات و دفع شر و ظلم و حمایت و حراست که پادشاه در حق رعیت فرماید از صلهی رحم مروّت سلطنت است و اوتاد ثبات و دوام مملکت گردد که «العدل و الملک توأمان». پس باید که پادشاه در تخفیف رعیت کوشد و سنتهای نیکو نهد و بدعتها بردارد و عوانان و ظلم را بر رعایا استیلا ندهد و اهل فتنه و فساد را مالیده دارد و از بهر مصالح خویش و ملک، کارکنان جلد و امینان کافی و کارداران معتمد گمارد تا به شفقت تمام به رعایت مصالح ملک و خلق قیام نماید و از احوال هر یک باید که باخبر باشد تا داند که در ولایت با وضیع و شریف چه میرود و اول انصاف و صلاحیت و امانت و شفقت بر خلق از خود طلب آنگه از رعیت، که چون او در کار خویش و صلاح نکوشد، اصلاح دیگران میسر نشود». (47)
تجارت و انواع آن
نجمالدین رازی همچون همه دیگر کارها، دو نوع تجارت را بر میشمرد. او مینویسد:«بدانک تجارت دو نوع است: تجارت دنیا و تجارت آخرت. و تجارت دنیا هم بر هم دو نوع است: یکی آنک از بهر نفع دنیاوی است و بس، دوم آنک از بهر نفع آخرتی است. و نفع دنیاوی خود تبع بود. اما آن تجارت که از برای نفع دنیاوی است و بس، به غایت مذموم است و حاصلش بی حاصل و وزر و وبال و حساب و تبعت آخرت، ربع آن همه خسران است و زیادتش همه نقصان، و سودش همه زیان». (48)
بنابراین او در اینجا نیز کسب و کار و تجارت را راهی برای تقرب الهی میداند و وسیلهای برای اندوختهی آخرت میشمرد. وی مینویسد:
«پس شرایط آنک تجارت برای ربح آخرت کند و صحبت انبیا و رسل آن است که تقوی را شعار و دثار خویش سازد، و مال را مال خدای داند، و نیت آن کند که در مال خدای برای بندگان خدای به امر خدای و رضای خدای تصرف میکنم تا آنچ بر آن، ربح پدید آید آن را بر بندگان خدای صرف کنم، و خود را و عیال خود یکی از آن جمله شمارد. و از امانت و دیانت هیچ دقیقه فرو نگذارد و در خرید و فروخت انصاف نگاه دارد، به مساهله خرد و فروشد». (49)
جمعبندی
نجمالدین رازی اندیشمند و عارف قرن ششم هجری، دیدگاه سیاسی خود را مبتنی بر عرفان سیاسی ایرانشهری با تأکید بر وجه آرمانخواهانه، براساس آمیزهای از دیانت، عرفان و سیاست به منظور تقرب الهی و حصول استغنای روحی ارائه کرد. اصول و چارچوب مقالهی حاضر را در عناوین زیر میتوان جمعبندی و نتیجهگیری کرد.1. دوره زندگی نجمالدین رازی یکی از پر آشوبترین و آشفتهترین روزگاران ایران از نظر اختلافات دینی مذهبی و بی ثباتی سیاسی اجتماعی بود.
2. ترک یار و دیار و آوارگی نجمالدین در بلاد مختلف شرق و غرب، در شرایط و راهکارهایی که برای پادشاه بر میشمرد، تأثیرگذار بوده است.
3. تعصب مذهبی و فلسفهستیزی یکی از ویژگیهای اندیشه و اعتقاد نجمالدین است که در مقابل، مکتب علمی تصوف یا گرایش عابدانه را ارائه میکند.
4. آثار عمدهی نجمالدین، مرصادالعباد و مزمورات اسدی است.
5. در اندیشهی نجمالدین، انسان جایگاه والایی دارد و اساساً آفرینش همهی موجودات را به خاطر وجود انسان میداند که هدف از وجود انسان نیز حصول معرفت ذات و صفات خداوند است که جز از انسان بر نمیآید.
6. علم یکی از وسایل تقرب الهی است زیرا بدان وسیله میتواند به مراتب بالا برسد. در رأس همهی علمها، خداترسی است و عالم کسی است که خشیت دارد.
7. هدف علم، تأمین آخرت و نه وسیلهی جمع مال و جاه دنیوی است. پس جاهل کسی است که خلاف این، عمل کند.
8. معرفت شهودی برترین معارف است و بر معرفت عقلی، سنتی و نظری ارجحیت دارد.
9. سلطان؛ خلیفه و سایه خداوند در روی زمین است و این موهبت نوعی گزینش و آزمایش از سوی خدا میباشد. بنابراین بالاترین مرتبه در سلطنت، جمع میان دین و دنیا است که این خود برگرفته از الگوی نبوت و رسالت میباشد. این تعبیر نجمالدین با شرایط واقعی زندگی سیاسی اجتماعی آن روزگار، سازگاری ندارد.
10. در دیدگاه نجمالدین، همهی مردم جامعه در هر شغل و منصبی که هستند، میتوانند سالک طریق الی الله باشند و به مقامات مقربان و اولیاء حق دست یابند. فرمانروایان و پادشاهان نیز نه تنها از این قاعده مستثنی نیستند، بلکه اساساً ادارهی امور مملکت و پرداختن به مصالح خلق، بهترین وسیله برای عبودیت در برابر پروردگار و خالق جهان هستی است زیرا با ریاضت و عبادت یک قدم میتوان به سوق حق سیر کرد اما خدمت به خلق میتواند هزاران قدم، سالک را به حق نزدیک کند و به سرچشمهی علم و حکمت ازلی راه یابد.
11. پادشاه و فرمانروا میبایست روش اعتدال، ترحم، نصیحت، جدیت و خویشتن داری را پیشه کند.
12. کارگزاران پادشاه نیز باید آراسته به صفات دیانت از یکسو و تدبیر و سیاست از سوی دیگر باشند تا ظالمان مستولی نشوند و مستحقان محروم نگردند.
13. پادشاه باید در امور مربوط به رعایا جانب عدل را نگه دارد و آثار کرم و احسان خود را به آنها برساند و به تقویت ضعفا و مدارا با اقویا بپردازد و درویشان و عیالمندان را نفقه و صدقه بدهد.
14. عدل و احسان پادشاه نسبت به رعایا موجب ثبات و دوام سلطنت میشود.
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی کرج.
2. محمدرضا موحدی، «تفاسیر عرفانی نجمالدین رازی»، گلستان قرآن، ش 116، خرداد 1381، صص 16-15.
3. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، به اهتمام: محمد امین ریاحی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1371، صص 13-11.
4. همان، صص 10-9.
5. همان، ص 14.
6. همان، ص 18.
7. نجمالدین رازی، مرموزات اسدی در مزمورات داودی؛ مقدمه، تصحیح و تعلیقات از: محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، 1381، ص 15.
8.هانری کربن، تاریخ فلسفهی اسلامی، جواد طباطبایی، تهران: کویر، 1373، ص 423.
9. سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چاپ دوم، 1368، صص 170-168.
10. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، صص 23-20.
11. همان، صص 25-24.
12. نجمالدین رازی، مرموزات اسدی، پیشین، ص 17.
13. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، صص 29-28.
14. همان، ص 30.
15. همان، ص 36.
16. نجمالدین رازی، مرموزات اسدی، پیشین، ص 18.
17. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، صص 54-53.
18. همان، صص 55-54.
19. همان، ص 56.
20. همان، ص 69.
21. نجمالدین رازی، مرموزات اسدی، پیشین، ص 35.
22. همان، صص 22-20.
23. از این کتاب دو نسخه با دو شناسنامه به شرح زیر موجود است: نجمالدین رازی، عقل و عشق، به اهتمام: دکتر تقی تفضلی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345؛ «عقل و عشق»، در: ارکان عرفان: مجموعه چهار رسالهی مشهور، تهران: انتشارات نور فاطمه، 1361، صص 50-5.
24. نجمالدین رازی، مرموزات اسدی، پیشین، ص 20.
25. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، ص 48.
26. همان، ص 50.
27. ر.ک: «نجمالدین رازی» در:
http://fa.wikipedia.org.
28. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، صص 4-1.
29. همان، صص 481-480.
30. نجمالدین رازی، مرموزات اسلامی، پیشین، صص 46-45.
31. همان، ص 47.
32. همان، ص 51.
33. همان، ص 55.
34. سیدجواد طباطبایی، پیشین، صص 174-170.
35. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، صص 33-32.
36. طاهره خوشحال دستجردی، «سیاست و مملکت داری در بینش عرفانی نجمالدین رازی و دیگر عرفانی قرن هفتم»، در: مجموعه مقالات ششمین همایش سالانه زبان و ادبیات فارسی، هرمزگان: دانشگاه هرمزگان، 1378، ص 73.
37. ر.ک: جمیله اسلامی، «حکومت در اندیشه نجمالدین رازی»، فصلنامه علوم سیاسی، ش 19، 1381.
38. طاهره خوشحال دستجردی، پیشین، صص 75-74.
39. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، ص 411.
40. همان، ص 412.
41. برای اطلاع از معنای شاه، و صفات وی در نزد ایرانیان باستان، نجمالدین و سیاست نامه نویسان، ر.ک.، حسن اکبری بیرق، «جلوه سیاست در ادب و عرفان ایرانی؛ بررسی تطبیقی آرای سیاسی نجمالدین رازی و خواجه نظام الملک طوسی»، در: http://www.DrAkbari.com
42. سیدجواد طباطبایی، پیشین، صص 176-175.
43. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، صص 455-454.
44. همان، صص 463-462.
45. همان، ص 466.
46. نجمالدین رازی، مرموزات اسدی، پیشین، ص 79.
47. همان، ص 80.
48. نجمالدین رازی، مرصادالعباد، پیشین، ص 522.
49. همان، ص 525.
اسلامی، جمیله، «حکومت در اندیشه نجمالدین رازی»، فصلنامه علوم سیاسی، ش 19، 1381.
اکبری بیرق، حسن، «جلوه سیاست در ادب و عرفان ایرانی؛ بررسی تطبیقی آرای سیاسی نجمالدین رازی و خواجه نظام الملک طوسی»، در:
http://www.DrAkbari.com
خوشحال دستجردی، طاهره، «سیاست و مملکت داری در بینش عرفانی نجمالدین رازی و دیگر عرفای قرن هفتم»،
در: مجموعه مقالات ششمین همایش سالانه زبان و ادبیات فارسی، هرمزگان: دانشگاه هرمزگان، 1378.
رازی، نجمالدین، ارکان عرفان: مجموعهی چهار رسالهی مشهور، تهران: انتشارات نور فاطمه، 1361.
رازی، نجمالدین، عقل و عشق، به اهتمام: دکتر تقی تفضلی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345.
رازی، نجمالدین، مرصادالعباد، به اهتمام: محمد امین ریاحی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، 1371.
رازی، نجمالدین، مرموزات اسدی در مزمورات داودی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات از: محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: سخن، 1381.
طباطبایی، سیدجواد، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشهی سیاسی در ایران، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، چ دوم، 1367.
کربن، هانری، تاریخ فلسفهی اسلامی، جواد طباطبایی، تهران: کویر، 1373.
موحدی، محمدرضا، «تفاسیر عرفانی نجمالدین رازی»، گلستان قرآن، ش 116، خرداد 1381.
http://fa.wikipedia.org
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1393)، نشریّهی ادبیّات پایداری شمارهی 10، کرمان: مرکز منطقهای اطلاع رسانی علوم و فناوری (RICeST) پاسگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC).