فلسفه پوشش در اسلام
نويسنده:علامه شهیدمرتضی مطهری(رحمت الله علیه)
فلسفههایی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالبا توجیهاتی بود که مخالفینپوشش تراشیدهاند و خواستهاند آن را حتی در صورت اسلامیاش امری غیر منطقی ونامعقول معرفی کنند.روشن است که اگر انسان مسالهای را از اول خرافه فرض کند،توجیهی هم که برای آن ذکر میکند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث کنندگان،مساله را با بیطرفی مورد کاوش قرار میدادند در مییافتند که فلسفه پوشش وحجاب اسلامی هیچ یک از سخنان پوچ و بیاساس آنها نیست.
ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن راموجه میسازد و از نظر تحلیل میتوان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
در دستوری که امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است میفرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» (2) یعنی در میان مردم باش،کمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها وشکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان«فصل فی الحجاب کیف یقع فیالدول و انه یعظم عند الهرم».در این فصل بیان میکند که حکومتها در بدو تشکیل میانخود و مردم حائل و فاصلهای قرار نمیدهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم ومردم ضخیمتر میشود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود میآورد.ابن خلدون کلمه«حجاب»را به معنی پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه«حجاب»در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است.درقدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه«ستر»که به معنی پوشش استبه کار رفتهاست.فقها چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاندکلمه«ستر»را به کار بردهاند نه کلمه«حجاب»را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمیشد و ما همیشه همان کلمه«پوشش»را بهکار میبردیم،زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت«حجاب»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجبشده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانهمحبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده استبدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند.زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست.در برخی از کشورهایقدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند وفتوای فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهیم کرد.در آیات مربوطه لغت«حجاب»به کار نرفته است.آیاتیکه در این باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده استبدون آنکه کلمه«حجاب»را به کاربرده باشد.آیهای که در آن کلمه«حجاب»به کار رفته است مربوط استبه زنانپیغمبر اسلام.
میدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز میشود: یا نساء النبی لستن کاحد منالنساء یعنی شما با سایر زنان فرق دارید.اسلام عنایتخاصی داشته است که زنانپیغمبر،چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان،در خانههای خودبمانند،و در این جهتبیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است.قرآنکریم صریحا به زنان پیغمبر میگوید: و قرن فی بیوتکن یعنی در خانههای خودبمانید.اسلام میخواسته است«امهات المؤمنین»که خواه ناخواه احترام زیادی در میانمسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند.و چنانکه میدانیم یکی از امهاتالمؤمنین(عایشه)که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهاناسلام به وجود آورد.خود او همیشه اظهار تاسف میکرد و میگفت دوست داشتمفرزندان زیادی از پیغمبر میداشتم و میمردند اما به چنین ماجرایی دست نمیزدم.
سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگریازدواج کنند به نظر من همین است;یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنشسوء استفاده میکرد و ماجراها میآفرید.بنابر این اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدترو شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.
به هر حال آیهای که در آن آیه کلمه«حجاب»به کار رفته آیه53 از سوره احزاب است که میفرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنی اگر از آنهامتاع و کالای مورد نیازی مطالبه میکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.در اصطلاحتاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام«آیه حجاب»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزولآیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد،مقصود این آیه است کهمربوط به زنان پیغمبر است (3) ،نه آیات سوره نور که میفرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم-الی آخر-قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن .
یا آیه سوره احزاب که میفرماید:
یدنین علیهن من جلابیبهن الی آخر.
اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوششکلمه حجاب و پرده و پردگی شایع شده ستبرای من مجهول است،و شاید از ناحیهاشتباه کردن حجاب اسلامی به حجابهایی که در سایر ملل مرسوم بوده ستباشد.مادر این باره بعدا توضیح بیشتری خواهیم داد.
اسلام که به روح مسائل مینگرد جواب میدهد:خیر،مردان فقط در محیطخانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند اززنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند،اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است.و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیابسازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند.
درست است که صورت ظاهر مساله این است که زن چه بکند؟پوشیده بیرونبیاید یا عریان؟یعنی آن کس که مساله به نام او عنوان میشود زن است و احیانا مسالهبا لحن دلسوزانهای طرح میشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید دربهرهکشی جنسی از زن،جز از جهت زنا،آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟یعنی آن که دراین مساله ذی نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در این مساله ذینفعتراست.به قول ویل دورانت:
«دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است.»
پس روح مساله،محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع،یاآزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضیهاول است.
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسرانمشروع،از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند،و از جنبه خانوادگیسبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد،و ازجنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است.بعضی از آنها جنبه روانی دارد وبعضی جنبه خانه و خانوادگی،و بعضی دیگر جنبه اجتماعی،و بعضی مربوط استبهبالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مساله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن این استکه اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر،بهمحیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصرا برای کارو فعالیتباشد.بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهایجنسی به هم میآمیزد اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازیم:
1.تاریخ همان طوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزیحیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بیشتر جمع میکردهاندحریصتر میشدهاند،همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند.اینها نیزبه هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویشمینویسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو(پرویز)در حرمداشت میبینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمیشد.دوشیزگان و بیوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند به حرم خود میآورد.هر زمان کهمیل تجدید حرم میکرد نامهای چند به فرمانروایان اطراف میفرستاد و در آنوصف زن کامل عیار را درج میکرد.پس عمال او هر جا زنی را با وصف نامهمناسب میدیدند به خدمت میبردند.»
از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار میتوان یافت.در جدید این جریانها بهشکل حرمسرا نیست،به شکل دیگر است، با این تفاوت که در جدید لزومی نداردکسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکتتجدد فرنگی،برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشی کند.
2.هیچ فکر کردهاید که حس«تغزل»در بشر چه حسی است؟قسمتی از ادبیاتجهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات،مرد،محبوب و معشوق خود راستایش میکند،به پیشگاه او نیاز میبرد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او میداند،مدعی میشود که محبوب و معشوق«صد ملک جان به نیم نظر میتواند بخرد،پس چرا در این معامله تقصیر میکند»،ازفراق او دردمندانه مینالد.
این چیست؟چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند؟آیا تاکنوندیدهاید که یک آدم پول پرستبرای پول،یک آدم جاه پرستبرای جاه و مقامغزلسرایی کند؟!آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرایی کرده است؟چرا هر کسی از شعرو غزل دیگری خوشش میآید؟چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت میبرند؟آیا جزاین است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفتهاست منطبق میبیند؟چقدر اشتباه میکنند کسانی که میگویند یگانه عامل اساسیفعالیتهای بشر عامل اقتصاد است!!
بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد،همچنانکه برای معنویاتنیز موسیقی خاص دارد،در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نانموسیقی ندارد.
من نمیخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمیگویم کهحافظ و سعدی و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسی سخن گفتهاند.اینمبحث،مبحث دیگری است که جداگانه باید بحثشود.
ولی قدر مسلم این است که بسیاری از عشقها و غزلها عشق و غزلهایی است کهمرد برای زن داشته است.همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجهبه نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود،بلکه یا به صورت حرص و آز وتنوع پرستی درمیآید و یا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در این باره بحثخواهیمکرد که در چه شرایطی حالتحرص و آز جنسی تقویت میشود و در چه شرایطیشکل عشق و غزل پیدا میکند و رنگ معنوی به خود میگیرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن«نگاه»، خطرناک بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه،هم برای زنان و هم برای مردان تکلیف معین کرده است.یک وظیفه مشترک که برایزن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات یغضضنمن ابصارهن و یحفظن فروجهن .
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند،نبایدچشم چرانی کنند،نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند،نباید به قصدلذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن ایناست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربایینپردازند،به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند کهموجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است.اشتباه است که گمان کنیمتحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد.
همان طور که بشر-اعم از مرد و زن-در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد،در ناحیه جنسی نیز چنین است.
هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلبآنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود.
و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقروناستبه نوعی احساس محرومیت.دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر بهاختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد.
چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است؟علتش آزادی اخلاقیجنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجاممیشود.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشکار است و زن شکارچی،همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شکار است ومرد شکارچی.میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کنندهبه کار برند.این زن است که به حکم طبیعتخاص خود میخواهد دلبری کند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهایمخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
ما درباره طغیان پذیری غریزه جنسی و اینکه بر خلاف ادعای افرادی مانند راسلغریزه جنسی با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحریک هرگزسیر نمیشود و اشباع نمیگردد و همچنین درباره انحراف«چشم چرانی»در مردان وانحراف«تبرج»در زنان،باز هم بحثخواهیم کرد.
اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادرازدواج مشروع،پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجینبه یکدیگر میشود.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع،از نظر اجتماعخانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن اوبه شمار برود;در حالی که در سیستم آزادی کامیابی،همسر قانونی از لحاظ روانییک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگیبر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقتبه آنان پیشنهاد میشود،جواب میدهند که حالا زود است،ما هنوز بچهایم،و یا به عناوین دیگر از زیر بار آنشانه خالی میکنند همین است;و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود.جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزانو فراوان گردد« شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمیدانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همیندلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند،ولی امروزکامجوییهای جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آناشتیاقها وجود ندارد.
معاشرتهای آزاد و بیبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت یک وظیفهو تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیاناچنانکه برخی از جراید پیشنهاد میکنند-با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادرازدواج قانونی،با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود این است کهازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت،و در اجتماع دوم آغاز محرومیت ومحدودیت است.در سیستم روابط آزاد جنسی پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر وپسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستماسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد.
سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جایی که ممکن است ازازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقطبرای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند،و ثانیا پیوند ازدواجهایموجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشقخالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عاملسعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیتببیند وچنانکه اصطلاح شده ستیکدیگر را«زندانبان»بنامند.
وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام،میگوید برای خودمزندانبان گرفتهام.این تعبیر برای چیست؟برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجابخواهد برود،با هر کسی بخواهد برقصد،بلاسد،هیچ کس نبود که بگوید بالای چشمتابروست.ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است،اگر یک شب دیر به خانهبیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی؟و اگر در محفلی با التهاب با دختری برقصد همسرش به او اعتراض میکند.واضح است که روابط خانواده درچنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است.
بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا بهخاطر اطمینان مرد نسبتبه نسل است;برای حل اشکال،استفاده از وسائلضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند;در صورتی که مساله،تنها پاکی نسل نیست;مسالهمهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگیو اتحاد کامل در کانون خانواده است.تامین این هدف وقتی ممکن است که زوجین ازهر گونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند،مرد چشم به زن دیگرنداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج همرعایت گردد.
به علاوه،زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید ازصاحبان مکتب«اخلاق نوین جنسی»با داشتن همسر قانونی عشق خود را در جایدیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود،چه اطمینانیهست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنیبه کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسرقانونی نبندد؟قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد موردعلاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر اوست و الزاما به حکم قانوننباید از غیر او آبستن شود.همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند.دنیایاروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی آمار فرزندان غیر مشروعوحشتآور است.
آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوستحجاب به صورتزندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی استو در اسلام چنین چیزی وجود ندارد.اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نهمیگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد-بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن ومرد دانسته است-و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند.اسلام هرگزنمیخواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید.پوشانیدن بدن بهاستثنای وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوییهایشهوانی است.
آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل کنند و فرضا در یک محیطدرس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند بهتردرس میخوانند و فکر میکنند و به سخن استاد گوش میکنند یا وقتی که کنار هرپسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟آیااگر مردی در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافههای محرک و مهیج زنانآرایش کرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت میشود یا در محیطی که باچنین مناظری روبرو نشود؟اگر باور ندارید،از کسانی که در این محیطها کار میکنندبپرسید.هر مؤسسه یا شرکتیا ادارهای که سخت مایل است کارها به خوبی جریانیابد از این نوع آمیزشها جلوگیری میکند.اگر باور ندارید تحقیق کنید.
حقیقت این است که این وضع بیحجابی رسوا که در میان ماست و از اروپا وآمریکا هم داریم جلو میافتیم از مختصات جامعههای پلید سرمایهداری غربی استو یکی از نتایجسوء پول پرستیها و شهوترانیهای سرمایهداران غرب است،بلکه یکیاز طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی ودرآوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار میبرند.
«اطلاعات»5/9/47 گزارشی از اداره کل نظارت بر مواد خوردنی،آشامیدنی،آرایشی نقل کرده است.درباره لوازم آرایش چنین مینویسد:
«تنها در ظرف یک سال 210 هزار کیلو مواد و لوازم آرایش از قبیل ماتیک،سرخاب،کرم،پودر،سایه چشم برای مصرف خانمها وارد شده است.از این مقدار 181 هزار کیلوگرم آن انواع کرم بوده است.در این مدت به 1650 قوطی و 2500دوجین پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغری،2280آمپول آرایشی اجازه ورود داده شده است.البته باید 3100 عدد سایه چشم و2400 خط چشم را نیز به آن اضافه کرد.»
آری باید زن ایرانی به بهانه« تجدد» و« تقدم» و« مقتضیات زمان» هر روز و هرساعتبا وسائلی که در دنیای سرمایهداری تهیه میشود خود را در معرض نمایشبگذارد تا بتواند چنین مصرف کننده لایقی برای کارخانههای اروپایی باشد.اگر زنایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و یا برای حضور در مجالساختصاصی زنان بیاراید،نه مصرف کننده لایقی برای سرمایهداران غربی خواهد بود ونه وظیفه و ماموریت دیگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعفاراده آنان و ایجاد رکود در فعالیت اجتماعی،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعههای غیر سرمایهداری با همه احساسات ضد مذهبی که در آنجا وجوددارد کمتر شنیده میشود که چنین رسواییها به نام آزادی زن وجود داشته باشد.
اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند.اسلام مخصوصاتاکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را درمعرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود.
بعدا در تفسیر آیات سوره احزاب خواهیم دید که قرآن کریم پس از آنکه توصیهمیکند زنان خود را بپوشانند میفرماید: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین یعنی این کاربرای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهندبهتر است و در نتیجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر میگردد.
/س
ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن راموجه میسازد و از نظر تحلیل میتوان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست.
واژه«حجاب»
در دستوری که امیر المؤمنین علیه السلام به مالک اشتر نوشته است میفرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» (2) یعنی در میان مردم باش،کمتر خود را در اندرونخانه خود از مردم پنهان کن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند،بلکه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها وشکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان«فصل فی الحجاب کیف یقع فیالدول و انه یعظم عند الهرم».در این فصل بیان میکند که حکومتها در بدو تشکیل میانخود و مردم حائل و فاصلهای قرار نمیدهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم ومردم ضخیمتر میشود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود میآورد.ابن خلدون کلمه«حجاب»را به معنی پرده و حائل(نه پوشش)به کار برده است.
استعمال کلمه«حجاب»در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدید است.درقدیم و مخصوصا در اصطلاح فقها کلمه«ستر»که به معنی پوشش استبه کار رفتهاست.فقها چه در کتاب الصلوة و چه در کتاب النکاح که متعرض این مطلب شدهاندکلمه«ستر»را به کار بردهاند نه کلمه«حجاب»را.
بهتر این بود که این کلمه عوض نمیشد و ما همیشه همان کلمه«پوشش»را بهکار میبردیم،زیرا چنانکه گفتیم معنی شایع لغت«حجاب»پرده است و اگر در موردپوشش به کار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجبشده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانهمحبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده استبدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند.زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست.در برخی از کشورهایقدیم مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجودندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. آیات مربوطه همین معنی را ذکر میکند وفتوای فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذکر خواهیم کرد.در آیات مربوطه لغت«حجاب»به کار نرفته است.آیاتیکه در این باره هست،چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب،حدودپوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده استبدون آنکه کلمه«حجاب»را به کاربرده باشد.آیهای که در آن کلمه«حجاب»به کار رفته است مربوط استبه زنانپیغمبر اسلام.
میدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شده است. اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز میشود: یا نساء النبی لستن کاحد منالنساء یعنی شما با سایر زنان فرق دارید.اسلام عنایتخاصی داشته است که زنانپیغمبر،چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان،در خانههای خودبمانند،و در این جهتبیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است.قرآنکریم صریحا به زنان پیغمبر میگوید: و قرن فی بیوتکن یعنی در خانههای خودبمانید.اسلام میخواسته است«امهات المؤمنین»که خواه ناخواه احترام زیادی در میانمسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند.و چنانکه میدانیم یکی از امهاتالمؤمنین(عایشه)که از این دستور تخلف کرد ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهاناسلام به وجود آورد.خود او همیشه اظهار تاسف میکرد و میگفت دوست داشتمفرزندان زیادی از پیغمبر میداشتم و میمردند اما به چنین ماجرایی دست نمیزدم.
سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگریازدواج کنند به نظر من همین است;یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنشسوء استفاده میکرد و ماجراها میآفرید.بنابر این اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدترو شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است.
به هر حال آیهای که در آن آیه کلمه«حجاب»به کار رفته آیه53 از سوره احزاب است که میفرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنی اگر از آنهامتاع و کالای مورد نیازی مطالبه میکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.در اصطلاحتاریخ و حدیث اسلامی هر جا نام«آیه حجاب»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزولآیه حجاب چنان بود و بعد از نزول آیه حجاب چنین شد،مقصود این آیه است کهمربوط به زنان پیغمبر است (3) ،نه آیات سوره نور که میفرماید:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم-الی آخر-قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن .
یا آیه سوره احزاب که میفرماید:
یدنین علیهن من جلابیبهن الی آخر.
اما اینکه چطور در عصر اخیر به جای اصطلاح رایج فقها یعنی ستر و پوششکلمه حجاب و پرده و پردگی شایع شده ستبرای من مجهول است،و شاید از ناحیهاشتباه کردن حجاب اسلامی به حجابهایی که در سایر ملل مرسوم بوده ستباشد.مادر این باره بعدا توضیح بیشتری خواهیم داد.
سیمای حقیقی مساله حجاب
اسلام که به روح مسائل مینگرد جواب میدهد:خیر،مردان فقط در محیطخانوادگی و در کادر قانون ازدواج و همراه با یک سلسله تعهدات سنگین میتوانند اززنان به عنوان همسران قانونی کامجویی کنند،اما در محیط اجتماع استفاده از زنان بیگانه ممنوع است.و زنان نیز از اینکه مردان را در خارج از کانون خانوادگی کامیابسازند به هر صورت و به هر شکل ممنوع میباشند.
درست است که صورت ظاهر مساله این است که زن چه بکند؟پوشیده بیرونبیاید یا عریان؟یعنی آن کس که مساله به نام او عنوان میشود زن است و احیانا مسالهبا لحن دلسوزانهای طرح میشود که آیا بهتر است زن آزاد باشد یا محکوم و اسیر و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چیز دیگر است و آن اینکه آیا مرد باید دربهرهکشی جنسی از زن،جز از جهت زنا،آزادی مطلق داشته باشد یا نه؟یعنی آن که دراین مساله ذی نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در این مساله ذینفعتراست.به قول ویل دورانت:
«دامنهای کوتاه برای همه جهانیان بجز خیاطان نعمتی است.»
پس روح مساله،محدودیت کامیابیها به محیط خانوادگی و همسران مشروع،یاآزاد بودن کامیابیها و کشیده شدن آنها به محیط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضیهاول است.
از نظر اسلام محدودیت کامیابیهای جنسی به محیط خانوادگی و همسرانمشروع،از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع کمک میکند،و از جنبه خانوادگیسبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقراری صمیمیت کامل بین زوجین میگردد،و ازجنبه اجتماعی موجب حفظ و استیفای نیروی کار و فعالیت اجتماع میگردد،و از نظروضع زن در برابر مرد، سبب میگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است.بعضی از آنها جنبه روانی دارد وبعضی جنبه خانه و خانوادگی،و بعضی دیگر جنبه اجتماعی،و بعضی مربوط استبهبالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
حجاب در اسلام از یک مساله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن این استکه اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی،چه بصری و لمسی و چه نوع دیگر،بهمحیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد،اجتماع منحصرا برای کارو فعالیتباشد.بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با لذتجوییهایجنسی به هم میآمیزد اسلام میخواهد این دو محیط را کاملا از یکدیگر تفکیک کند.
اکنون به شرح چهار قسمت فوق میپردازیم:
1.آرامش روانی
1.تاریخ همان طوری که از آزمندان ثروت یاد میکند که با حرص و آزیحیرتآور در پی گرد آوردن پول و ثروت بودهاند و هر چه بیشتر جمع میکردهاندحریصتر میشدهاند،همچنین از آزمندانی در زمینه مسائل جنسی یاد میکند.اینها نیزبه هیچ وجه از نظر حس تصرف و تملک زیبارویان در یک حدی متوقف نشدهاند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه کسانی که قدرت استفاده داشتهاند چنین بودهاند.
کریستن سن نویسنده کتاب ایران در زمان ساسانیان در فصل نهم کتاب خویشمینویسد:
«در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو(پرویز)در حرمداشت میبینیم.این شهریان هیچ گاه از این میل سیر نمیشد.دوشیزگان و بیوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند به حرم خود میآورد.هر زمان کهمیل تجدید حرم میکرد نامهای چند به فرمانروایان اطراف میفرستاد و در آنوصف زن کامل عیار را درج میکرد.پس عمال او هر جا زنی را با وصف نامهمناسب میدیدند به خدمت میبردند.»
از این گونه جریانها در تاریخ قدیم بسیار میتوان یافت.در جدید این جریانها بهشکل حرمسرا نیست،به شکل دیگر است، با این تفاوت که در جدید لزومی نداردکسی به اندازه خسرو پرویز و هارون الرشید امکانات داشته باشد.در جدید به برکتتجدد فرنگی،برای مردی که یک صد هزارم پرویز و هارون امکانات داشته باشد میسر است که به اندازه آنها از جنس زن بهرهکشی کند.
2.هیچ فکر کردهاید که حس«تغزل»در بشر چه حسی است؟قسمتی از ادبیاتجهان عشق و غزل است.در این بخش از ادبیات،مرد،محبوب و معشوق خود راستایش میکند،به پیشگاه او نیاز میبرد،او را بزرگ و خود را کوچک جلوه میدهد، خود را نیازمند کوچکترین عنایت او میداند،مدعی میشود که محبوب و معشوق«صد ملک جان به نیم نظر میتواند بخرد،پس چرا در این معامله تقصیر میکند»،ازفراق او دردمندانه مینالد.
این چیست؟چرا بشر در مورد سایر نیازهای خود چنین نمیکند؟آیا تاکنوندیدهاید که یک آدم پول پرستبرای پول،یک آدم جاه پرستبرای جاه و مقامغزلسرایی کند؟!آیا تاکنون کسی برای نان غزلسرایی کرده است؟چرا هر کسی از شعرو غزل دیگری خوشش میآید؟چرا همه از دیوان حافظ اینقدر لذت میبرند؟آیا جزاین است که همه کس آن را با زبان یک غریزه عمیق که سراپای وجودش را گرفتهاست منطبق میبیند؟چقدر اشتباه میکنند کسانی که میگویند یگانه عامل اساسیفعالیتهای بشر عامل اقتصاد است!!
بشر برای عشقهای جنسی خود موسیقی خاصی دارد،همچنانکه برای معنویاتنیز موسیقی خاص دارد،در صورتی که برای حاجتهای صرفا مادی از قبیل آب و نانموسیقی ندارد.
من نمیخواهم ادعا کنم که تمام عشقها جنسی است و هم هرگز نمیگویم کهحافظ و سعدی و سایر غزلسرایان صرفا از زبان غریزه جنسی سخن گفتهاند.اینمبحث،مبحث دیگری است که جداگانه باید بحثشود.
ولی قدر مسلم این است که بسیاری از عشقها و غزلها عشق و غزلهایی است کهمرد برای زن داشته است.همین قدر کافی است که بدانیم توجه مرد به زن از نوع توجهبه نان و آب نیست که با سیر شدن شکم اقناع شود،بلکه یا به صورت حرص و آز وتنوع پرستی درمیآید و یا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در این باره بحثخواهیمکرد که در چه شرایطی حالتحرص و آز جنسی تقویت میشود و در چه شرایطیشکل عشق و غزل پیدا میکند و رنگ معنوی به خود میگیرد.
به هر حال اسلام به قدرت شگرف این غریزه آتشین توجه کامل کرده است. روایات زیادی درباره خطرناک بودن«نگاه»، خطرناک بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناک بودن غریزهای که مرد و زن را به یکدیگر پیوند میدهد وارد شده است.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه،هم برای زنان و هم برای مردان تکلیف معین کرده است.یک وظیفه مشترک که برایزن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است:
قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات یغضضنمن ابصارهن و یحفظن فروجهن .
خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند،نبایدچشم چرانی کنند،نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند،نباید به قصدلذت بردن به یکدیگر نگاه کنند.یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن ایناست که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربایینپردازند،به هیچ وجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانهای کاری نکنند کهموجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است.اشتباه است که گمان کنیمتحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگیرد.
همان طور که بشر-اعم از مرد و زن-در ناحیه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد،در ناحیه جنسی نیز چنین است.
هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و تصاحب قلبآنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود.
و از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقروناستبه نوعی احساس محرومیت.دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر بهاختلالات روحی و بیماریهای روانی میگردد.
چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است؟علتش آزادی اخلاقیجنسی و تحریکات فراوان سکسی است که به وسیله جراید و مجلات و سینماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچهها انجاممیشود.
اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشکار است و زن شکارچی،همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شکار است ومرد شکارچی.میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کنندهبه کار برند.این زن است که به حکم طبیعتخاص خود میخواهد دلبری کند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد.لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهایمخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
ما درباره طغیان پذیری غریزه جنسی و اینکه بر خلاف ادعای افرادی مانند راسلغریزه جنسی با آزاد گذاشتن کامل و خصوصا با فراهم کردن وسائل تحریک هرگزسیر نمیشود و اشباع نمیگردد و همچنین درباره انحراف«چشم چرانی»در مردان وانحراف«تبرج»در زنان،باز هم بحثخواهیم کرد.
2.استحکام پیوند خانوادگی
اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادرازدواج مشروع،پیوند زن و شوهری را محکم میسازد و موجب اتصال بیشتر زوجینبه یکدیگر میشود.
فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع،از نظر اجتماعخانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن اوبه شمار برود;در حالی که در سیستم آزادی کامیابی،همسر قانونی از لحاظ روانییک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه کانون خانوادگیبر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقتبه آنان پیشنهاد میشود،جواب میدهند که حالا زود است،ما هنوز بچهایم،و یا به عناوین دیگر از زیر بار آنشانه خالی میکنند همین است;و حال آنکه در قدیم یکی از شیرینترین آرزوهای جوانان ازدواج بود.جوانان پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزانو فراوان گردد« شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمیدانستند.
ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و به همیندلیل زوجین یکدیگر را عامل نیکبختی و سعادت خود میدانستند،ولی امروزکامجوییهای جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آناشتیاقها وجود ندارد.
معاشرتهای آزاد و بیبند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت یک وظیفهو تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیههای اخلاقی و یا احیاناچنانکه برخی از جراید پیشنهاد میکنند-با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد.
تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود میکند به محیط خانوادگی و کادرازدواج قانونی،با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده میشود این است کهازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت،و در اجتماع دوم آغاز محرومیت ومحدودیت است.در سیستم روابط آزاد جنسی پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر وپسر خاتمه میدهد و آنها را ملزم میسازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستماسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان میبخشد.
سیستم روابط آزاد اولا موجب میشود که پسران تا جایی که ممکن است ازازدواج و تشکیل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامی که نیروهای جوانی و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد اقدام به ازدواج کنند و در این موقع زن را فقطبرای فرزند زادن و احیانا برای خدمتکاری و کلفتی بخواهند،و ثانیا پیوند ازدواجهایموجود را سست میکند و سبب میگردد به جای اینکه خانواده بر پایه یک عشقخالص و محبت عمیق استوار باشد و هر یک از زن و شوهر همسر خود را عاملسعادت خود بداند بر عکس به چشم رقیب و عامل سلب آزادی و محدودیتببیند وچنانکه اصطلاح شده ستیکدیگر را«زندانبان»بنامند.
وقتی پسر یا دختری میخواهد بگوید ازدواج کردهام،میگوید برای خودمزندانبان گرفتهام.این تعبیر برای چیست؟برای اینکه قبل از ازدواج آزاد بود هر کجابخواهد برود،با هر کسی بخواهد برقصد،بلاسد،هیچ کس نبود که بگوید بالای چشمتابروست.ولی پس از ازدواج این آزادیها محدود شده است،اگر یک شب دیر به خانهبیاید مورد مؤاخذه همسرش قرار میگیرد که کجا بودی؟و اگر در محفلی با التهاب با دختری برقصد همسرش به او اعتراض میکند.واضح است که روابط خانواده درچنین سیستمی تا چه اندازه سرد و سست و غیر قابل اطمینان است.
بعضیها مانند برتراند راسل پنداشتهاند که جلوگیری از معاشرتهای آزاد صرفا بهخاطر اطمینان مرد نسبتبه نسل است;برای حل اشکال،استفاده از وسائلضد آبستنی را پیشنهاد کردهاند;در صورتی که مساله،تنها پاکی نسل نیست;مسالهمهم دیگر ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگیو اتحاد کامل در کانون خانواده است.تامین این هدف وقتی ممکن است که زوجین ازهر گونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند،مرد چشم به زن دیگرنداشته باشد و زن نیز در صدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج همرعایت گردد.
به علاوه،زنی که تا اینجا پیش رفته است که به پیروی از امثال راسل و تقلید ازصاحبان مکتب«اخلاق نوین جنسی»با داشتن همسر قانونی عشق خود را در جایدیگر جستجو میکند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر میشود،چه اطمینانیهست که به خاطر همسر قانونی که چندان مورد علاقهاش نیست وسائل ضد آبستنیبه کار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ریش همسرقانونی نبندد؟قطعا چنین زنی مایل است که فرزندی که به دنیا میآورد از مرد موردعلاقهاش باشد نه از مردی که فقط به حکم قانون همسر اوست و الزاما به حکم قانوننباید از غیر او آبستن شود.همچنان مرد نیز طبعا علاقهمند است که از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی که با زور قانون به او پیوند کردهاند.دنیایاروپا عملا نشان داده است که با وجود وسائل ضد آبستنی آمار فرزندان غیر مشروعوحشتآور است.
3.استواری اجتماع
آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای اوستحجاب به صورتزندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی استو در اسلام چنین چیزی وجود ندارد.اسلام نه میگوید که زن از خانه بیرون نرود و نهمیگوید حق تحصیل علم و دانش ندارد-بلکه علم و دانش را فریضه مشترک زن ومرد دانسته است-و نه فعالیت اقتصادی خاصی را برای زن تحریم میکند.اسلام هرگزنمیخواهد زن بیکار و بیعار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید.پوشانیدن بدن بهاستثنای وجه و کفین مانع هیچ گونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست. آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوییهایشهوانی است.
آیا اگر پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل کنند و فرضا در یک محیطدرس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچ گونه آرایشی نداشته باشند بهتردرس میخوانند و فکر میکنند و به سخن استاد گوش میکنند یا وقتی که کنار هرپسری یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه تا یک وجب بالای زانو نشسته باشد؟آیااگر مردی در خیابان و بازار و اداره و کارخانه و غیره با قیافههای محرک و مهیج زنانآرایش کرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت میشود یا در محیطی که باچنین مناظری روبرو نشود؟اگر باور ندارید،از کسانی که در این محیطها کار میکنندبپرسید.هر مؤسسه یا شرکتیا ادارهای که سخت مایل است کارها به خوبی جریانیابد از این نوع آمیزشها جلوگیری میکند.اگر باور ندارید تحقیق کنید.
حقیقت این است که این وضع بیحجابی رسوا که در میان ماست و از اروپا وآمریکا هم داریم جلو میافتیم از مختصات جامعههای پلید سرمایهداری غربی استو یکی از نتایجسوء پول پرستیها و شهوترانیهای سرمایهداران غرب است،بلکه یکیاز طرق و وسائلی است که آنها برای تخدیر و بی حس کردن اجتماعات انسانی ودرآوردن آنها به صورت مصرف کننده اجباری کالاهای خودشان به کار میبرند.
«اطلاعات»5/9/47 گزارشی از اداره کل نظارت بر مواد خوردنی،آشامیدنی،آرایشی نقل کرده است.درباره لوازم آرایش چنین مینویسد:
«تنها در ظرف یک سال 210 هزار کیلو مواد و لوازم آرایش از قبیل ماتیک،سرخاب،کرم،پودر،سایه چشم برای مصرف خانمها وارد شده است.از این مقدار 181 هزار کیلوگرم آن انواع کرم بوده است.در این مدت به 1650 قوطی و 2500دوجین پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغری،2280آمپول آرایشی اجازه ورود داده شده است.البته باید 3100 عدد سایه چشم و2400 خط چشم را نیز به آن اضافه کرد.»
آری باید زن ایرانی به بهانه« تجدد» و« تقدم» و« مقتضیات زمان» هر روز و هرساعتبا وسائلی که در دنیای سرمایهداری تهیه میشود خود را در معرض نمایشبگذارد تا بتواند چنین مصرف کننده لایقی برای کارخانههای اروپایی باشد.اگر زنایرانی بخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و یا برای حضور در مجالساختصاصی زنان بیاراید،نه مصرف کننده لایقی برای سرمایهداران غربی خواهد بود ونه وظیفه و ماموریت دیگرش را که عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعفاراده آنان و ایجاد رکود در فعالیت اجتماعی،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.
در جامعههای غیر سرمایهداری با همه احساسات ضد مذهبی که در آنجا وجوددارد کمتر شنیده میشود که چنین رسواییها به نام آزادی زن وجود داشته باشد.
4.ارزش و احترام زن
اسلام زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند.اسلام مخصوصاتاکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را درمعرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده میشود.
بعدا در تفسیر آیات سوره احزاب خواهیم دید که قرآن کریم پس از آنکه توصیهمیکند زنان خود را بپوشانند میفرماید: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین یعنی این کاربرای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمیدهندبهتر است و در نتیجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر میگردد.
پي نوشت :
1.ص/ 32.
2.نهج البلاغة،نامه53.
3.رجوع شود به صحیح مسلم،ج 4/ ص 148-151.
/س