نویسنده: محمدتقی فعّالی
مراقبه (1) به معنای تمرکز روی پروردگار است. این واژه در معنای عام کلمه به مفهوم تمرین و فنی برای درونی کردن توجه و تمرکزِ آن بر جنبههایی از وجود است. در معنای خاص، مراقبه به نتیجهی پایانی تمرین موفق چنین فزونی اشاره دارد؛ یعنی تجربهی مستقیم امری از طریق ادراک شهودی. این هفتمین گام (2) از هشت مرحلهی راه یوگاست که پاتانجلی (3) آن را توصیف کرده است. فرد هنگامی که به این مرحله میرسد، به چنان درجهای از تمرکز درونی نایل میشود که دیگر به هیچرو تحت تأثیر محرکهای خارجی قرار نمیگیرد. در تمرکز بسیار عمیق فرد مرحلهی هشتم یوگا را تجربه میکند که آن را سمادهای (4) مینامند و به معنای ارتباط و وحدت است. (5)
با مراقبه، سرور ناچیز روحمان را به سرور بینهایت وصل میکنیم. نباید مراقبه را با تمرکز معمولی اشتباه بگیریم؛ بدین بیان که تمرکز مبتنی است بر آزاد ساختن توجه از آشفتگیها و معطوف کردن آن به هر فکری که به آن علاقهمندیم. اما مراقبه شکل خاصی از تمرکز است که در آن، توجه از بیقراری آزاد شده و به جایی معطوف میگردد.
به یاد داشته باشید که تمرین مراقبه شما هرچه عمیقتر و طولانیتر باشد، شما به ارتباط سرورآمیز نزدیکتر خواهید بود. عمیقتر بودن بدین معناست که مراقبهی امروز شما عمیقتر از دیروز و مراقبهی فردای شما عمیقتر از امروز باشد.
نگویید «فردا مدت طولانیتری به مراقبه خواهم نشست.» ممکن است ناگهان به خود آیید که یک سال گذشته است، بیآنکه نیات نیک خود را عملی کرده باشید. به جای آن بگویید: «این کارها بماند برای بعد، اما مراقبهام در انتظار مباد.»
مخربترین عامل توهم (مایا) بیمیلی انسان برای مراقبه است؛ زیرا با این نگرش مانع هماهنگ شدن خود استاد میشویم. در شروع روز و پس از بیداری به مراقبه بپردازید. اگر این کار را نکنید، کل دنیا شما را طلب خواهد کرد و در نتیجه خدا به دست فراموشی سپرده میشود. شب پیش از خوابیدن مراقبه کنید. من در این عادت چنان استوارم که شبها حتی پس از اینکه به بستر میروم، احساس میکنم در حال مراقبه هستم، از اینرو به راحتی نمیتوانم به خواب روم.
وقتی در جستوجوی خداوند هستید، مراقبهی کوتاه خود را آنچنان متمرکز انجام دهید که گویی ساعتها با حضرت حق گذراندهاید. هرچه بیشتر مراقبه کنید، بیشتر میتوانید به دیگران کمک کرده، با حضرت حق عمیقتر هماهنگ شوید. افراد خودخواه از نظر معنوی همچنان متعصب باقی میمانند، اما افرادی که این خصلت را از دست دادهاند، سطح هشیاری خود را تعالی میبخشند. وقتی خداوند را خواهید یافت که در مراقبه بتوانید همزمان، در همه جا حضور داشته باشید. اگر حضرت حق از شما راضی باشد، تمامی طبیعت با شما هماهنگ خواهد شد. یاد بگیرید با تمام روح با حضرت حق گفتگو کنید.
چرا باید خداوند به سهولت تسلیم شما شود که برای پول این همه تلاش میکنید، اما برای شناخت الهی وقت کمی صرف میکنید. قدیسان هندو میگویند اگر 24 ساعت مداوم که زمان کوتاهی است بیوقفه عبادت کنیم، حضرت حق در برابر ما ظاهر میشود، یا به گونهای خودش را به ما نشان میدهد. اگر حتی روزانه یک ساعت به مراقبه عمیق با خدا بپردازیم، او به موقع به ما خواهد پیوست.
صرفنظر از هر چیزی که برای بدنتان اتفاق بیفتد، به مراقبه بنشینید. هرگز شبها تا با مراقبه همراه نشدهاید، به بستر نروید. درست است که بدن میگوید سخت کار کردهاید و نیاز به استراحت دارید، اما هرچه خواستههای بدن را بیشتر نادیده بگیرید و بر اندیشهی حضرت حق متمرکز شوید، همانند کرهای سوزان با زندگی سرورآمیز بیشتر خواهید سوخت. در این مرحله پی میبرید شما فقط بدن نیستید.
اگر در مراقبه هیچ نور یا تصویری نمیبینید، افسوس نخورید، بلکه برای وصل به حضرت حق عمیقتر مراقبه کنید. در ژرفاست که حضور واقعی خداوند را خواهید یافت. به دنبال جزء نگردید، بلکه درصدد یافتن کل باشید.
هرچه شیرینی بیشتر در آب بریزید، آب شیرینتر میشود. این امر در مراقبه نیز صادق است؛ به این بیان که هرچه زمان طولانیتری در مراقبه بنشینید، رشد معنوی شما بیشتر خواهد بود. (6)
برای داشتن آرامش بیشتر باید بیشتر عشق بورزیم، ولی نمیتوانیم افراد را بیقید و شرط دوست بداریم، مگر آنکه خداوند را بشناسیم. روح به طور مطلق کامل است، اما وقتی با جسم به عنوان نفس همسان میشود، تجلی آن با ناکاملیهای بشر تحریف میشود. اگر افراد بشر فقط همین جسمها و ذهنهای ناکامل بودند، شما توجیهی برای تعصبات و تفرقهها داشتید، ولی همهی ما روح هستیم که به تصویر خداوند خلق شدهایم. یوگا به ما میآموزد چگونه ماهیت ربانی خود را در خود و دیگران بشناسیم. شما از طریق تمرکز با یوگا میتوانید پی ببرید که روح هستید. (7)
در مراقبه روزانه ژرف، نخستین تجربهی جان در محراب ستون فقرات و آنگاه در مغز صورت میگیرد. بهجت سیلآسای ناشی از آن مقاومتناپذیر است، هرچند یوگی میآموزد تجلیات بیرونی آن را مهار کند. (8)
سالک هنگام عبادت قلب خویش را فارغ میکند، او از اشتغالات و هموم دنیوی فراغت یافته، خواطر مشدّد و امور متفرق را از درون خویش بیرون میراند، قلب او یکسره خالص شده، تمرکزی عمیق وجودش را فرا میگیرد، مناجات با خدا همانند گفتگو با یک انسان نیست، باید آن را مهم تلقی کرد و ارزش آن را دانست، ما به سرچشمهی جهان نظر دوختهایم و از این مسیر باید ضعفها و سستیهای خویش را جبران کنیم، سزاست همت خویش را در عبادت واحد کرد، از غفلتها کاست و به معنی واقعی فقط به بندگی خدا پرداخت.
البته ممکن است نفس در ابتدا چموشی کند، ولی با تمرین و توجه میتوان آهسته آهسته آن را رام کرد، مراقبه، شرط رام و آرامسازی خاطرههای پریشان است، میتوان از تشتّت نفس جلوگیری کرد و آن را از پریدن از شاخهای به شاخهی دیگر باز داشت، نورانیت در عبادت، مشروط به حضور قلب است، سالک با حضور قلب به معدن عظمت و بصیرت قلبی نایل میشود. امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
لَاُحِبُّ لِلرِّجالِ المُؤمِن مِنْکُمْ اِذا قامَ فِی صَلاةِ فَریضَهٍ أنْ یُقْبِلَ بِقَلْبِهِ اِلَی اللهِ وَلایَشْغَلَ قَلْبَهُ بِأمْرِ الدُّنْیا. فَلَیْسَ مِنْ یُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فی صَلاتِهِ اِلَی اللهِ تَعالی، اِلا أقْبَلَ اللهُ اِلَیه بِوَجْهِهِ وَ أقْبَلَ بِقُلوبِ الْمُؤمِنین اِلَیه بِالْمُحَبَّه بَعْدَ حُبَّ اللهِ؛ (9) همانا من دوست میدارم از شماها مرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای تعالی و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا، نیست بندهای که در نمازش توجه کند به سوی خدا به قلبش، مگر آنکه اقبال کند خداوند به سوی او به وجهش و قلب مؤمنان را متوجه کند به سوی او به محبت بعد از دوستداری خداوند او را.
حضور قلب دو قسم است؛ (10) حضور قلب در عبادت و حضور قلب در معبود، حضور قلب در عبادت هم مراتبی دارد، اولین مرتبهی آن حضور قلب اجمالی است، بدین معنا که عبد به هنگام عبادت اجمالاً توجه داشته باشد که ثنای معبود میکند هرچند حقیقت ثنا و ستایش را واقف نباشد، مانند اینکه کودکی مشغول خواندن قصیدهای بلند و عمیق باشد او هرگز به جزئیات آن قصیده واقف نیست، ولی اجمالاً میداند که قصیدهای والا در مدح انسانی عظیم میخواند، مرتبهی دوم، حضور قلب تفصیلی است، این مرتبه میتواند به صورت توجه به معنای الفاظ و ارکان عبادت باشد و نیز میتواند به صورت وقوف بر اسرار عبادت باشد.
حضور قلب در معبود هم مراتبی دارد که عمدهی آن سه رتبه است؛ حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و حضور قلب در تجلیات ذاتی؛ هر یک از این سه مرتبه، چهار درجه دارد که عبارتند از: مرتبهی علمی، مرتبهی ایمانی، مرتبهی شهودی و مرتبهی فنایی. بر این اساس میتوان گفت که حضور قلب اقسام و درجات متفاوت و گستردهای دارد. لذا راه برای احضار قلب برای همیشه و تا هر مقامی باز است، اگر قلب سالک از پرتو فیض قدسی بهرهمند باشد و پیش از آن قابلیتی در خویش پدید آورده باشد، آهسته آهسته حالت صعق نایل آمده با خدا انس حاصل میکند، او به مملکت آسمان سفر کرده همنشین حضرت حق میگردد، سالک از این رهگذر به جایی میرسد که بازگشت به عالم کثرت و تشتت برایش سخت و دشوار میگردد حضور قلب برای او صورت باطنی و ملکوتی گشته درونش را بهشت باطنی تشکیل میدهد. او خود را همیشه در محضر حق یافته حضور قلب دائمی پیدا میکند.
اگر مراقبهای که یوگاناندا براساس تعالیم آیین هندو از آن دم میزند را با حضور قلب در عرفان اسلامی قیاس گیریم به دست میآید که: اولاً حضور قلب هدفمند است یعنی قلب باید برای خدا خالص و حاضر گردد تا به او نزدیک شده انیس یار شود. اما مراقبه یا مدیتیشن هدف روشن و واضحی ندارد، گیریم انسان مراقبهای ژرف داشت، پرسشی که به ذهن میآید اینکه تا چه شود؟ و چه امر مهمی تحقق یابد؟ به نظر میرسد سؤالهایی از این دست در مکتب یوگاناندا بیپاسخ میماند، البته ممکن است در نهایت آرامش را مطرح کند ولی آرامش هدف نهایی خلقت انسان نیست، گذشته از اینکه آرامش واقعی فقط با اعتماد به خدا حاصل میشود، ثانیاً حضور قلب در عرفان اسلامی درجات و مراتب متعدد و روشنی دارد اما در مکتب یوگاناندا از این مراتب خبری و سخنی نیست، به بیان دیگر محدودهی آن به صورت واضح و روشن بیان نشده است.
ثالثاً حضور قلب امری درونی و باطنی است و آنگاه که این امر برای انسان به صورت ملکه درآید دیگر نیازی نیست که انسان به انزوا برود و بیست و چهار ساعت گوشهای بنشیند. خلاصه اینکه از جامعه و کارهای روزمره ببرد، بلکه میتواند با داشتن حالت حضور قلب، لحظهای از یاری دیگران کوتاهی نکند. مراقبه نباید انسان را به فرار از جامعه و مردمگریزی فرابخواند و آدمی را از انجام وظائف الهیاش دور سازد. براستی شاهکار عرفان راستین در این زمینهها به ظهور میرسد، عرفان راستین، جامعهگریز و مردمستیز نیست برخلاف معنویتهایی انزواطلب مثل طریقت یوگاناندا.
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.
با مراقبه، سرور ناچیز روحمان را به سرور بینهایت وصل میکنیم. نباید مراقبه را با تمرکز معمولی اشتباه بگیریم؛ بدین بیان که تمرکز مبتنی است بر آزاد ساختن توجه از آشفتگیها و معطوف کردن آن به هر فکری که به آن علاقهمندیم. اما مراقبه شکل خاصی از تمرکز است که در آن، توجه از بیقراری آزاد شده و به جایی معطوف میگردد.
به یاد داشته باشید که تمرین مراقبه شما هرچه عمیقتر و طولانیتر باشد، شما به ارتباط سرورآمیز نزدیکتر خواهید بود. عمیقتر بودن بدین معناست که مراقبهی امروز شما عمیقتر از دیروز و مراقبهی فردای شما عمیقتر از امروز باشد.
نگویید «فردا مدت طولانیتری به مراقبه خواهم نشست.» ممکن است ناگهان به خود آیید که یک سال گذشته است، بیآنکه نیات نیک خود را عملی کرده باشید. به جای آن بگویید: «این کارها بماند برای بعد، اما مراقبهام در انتظار مباد.»
مخربترین عامل توهم (مایا) بیمیلی انسان برای مراقبه است؛ زیرا با این نگرش مانع هماهنگ شدن خود استاد میشویم. در شروع روز و پس از بیداری به مراقبه بپردازید. اگر این کار را نکنید، کل دنیا شما را طلب خواهد کرد و در نتیجه خدا به دست فراموشی سپرده میشود. شب پیش از خوابیدن مراقبه کنید. من در این عادت چنان استوارم که شبها حتی پس از اینکه به بستر میروم، احساس میکنم در حال مراقبه هستم، از اینرو به راحتی نمیتوانم به خواب روم.
وقتی در جستوجوی خداوند هستید، مراقبهی کوتاه خود را آنچنان متمرکز انجام دهید که گویی ساعتها با حضرت حق گذراندهاید. هرچه بیشتر مراقبه کنید، بیشتر میتوانید به دیگران کمک کرده، با حضرت حق عمیقتر هماهنگ شوید. افراد خودخواه از نظر معنوی همچنان متعصب باقی میمانند، اما افرادی که این خصلت را از دست دادهاند، سطح هشیاری خود را تعالی میبخشند. وقتی خداوند را خواهید یافت که در مراقبه بتوانید همزمان، در همه جا حضور داشته باشید. اگر حضرت حق از شما راضی باشد، تمامی طبیعت با شما هماهنگ خواهد شد. یاد بگیرید با تمام روح با حضرت حق گفتگو کنید.
چرا باید خداوند به سهولت تسلیم شما شود که برای پول این همه تلاش میکنید، اما برای شناخت الهی وقت کمی صرف میکنید. قدیسان هندو میگویند اگر 24 ساعت مداوم که زمان کوتاهی است بیوقفه عبادت کنیم، حضرت حق در برابر ما ظاهر میشود، یا به گونهای خودش را به ما نشان میدهد. اگر حتی روزانه یک ساعت به مراقبه عمیق با خدا بپردازیم، او به موقع به ما خواهد پیوست.
صرفنظر از هر چیزی که برای بدنتان اتفاق بیفتد، به مراقبه بنشینید. هرگز شبها تا با مراقبه همراه نشدهاید، به بستر نروید. درست است که بدن میگوید سخت کار کردهاید و نیاز به استراحت دارید، اما هرچه خواستههای بدن را بیشتر نادیده بگیرید و بر اندیشهی حضرت حق متمرکز شوید، همانند کرهای سوزان با زندگی سرورآمیز بیشتر خواهید سوخت. در این مرحله پی میبرید شما فقط بدن نیستید.
اگر در مراقبه هیچ نور یا تصویری نمیبینید، افسوس نخورید، بلکه برای وصل به حضرت حق عمیقتر مراقبه کنید. در ژرفاست که حضور واقعی خداوند را خواهید یافت. به دنبال جزء نگردید، بلکه درصدد یافتن کل باشید.
هرچه شیرینی بیشتر در آب بریزید، آب شیرینتر میشود. این امر در مراقبه نیز صادق است؛ به این بیان که هرچه زمان طولانیتری در مراقبه بنشینید، رشد معنوی شما بیشتر خواهد بود. (6)
برای داشتن آرامش بیشتر باید بیشتر عشق بورزیم، ولی نمیتوانیم افراد را بیقید و شرط دوست بداریم، مگر آنکه خداوند را بشناسیم. روح به طور مطلق کامل است، اما وقتی با جسم به عنوان نفس همسان میشود، تجلی آن با ناکاملیهای بشر تحریف میشود. اگر افراد بشر فقط همین جسمها و ذهنهای ناکامل بودند، شما توجیهی برای تعصبات و تفرقهها داشتید، ولی همهی ما روح هستیم که به تصویر خداوند خلق شدهایم. یوگا به ما میآموزد چگونه ماهیت ربانی خود را در خود و دیگران بشناسیم. شما از طریق تمرکز با یوگا میتوانید پی ببرید که روح هستید. (7)
در مراقبه روزانه ژرف، نخستین تجربهی جان در محراب ستون فقرات و آنگاه در مغز صورت میگیرد. بهجت سیلآسای ناشی از آن مقاومتناپذیر است، هرچند یوگی میآموزد تجلیات بیرونی آن را مهار کند. (8)
تحلیل و بررسی
یکی از مفاهیم عمیق که در مکتب عرفانی اسلام مطرح است، مسألهی حضور قلب است. حضور قلب در عبادت بدین معناست که عارف قلب خویش را به هنگام عبادت از توجه به هر چیز جز عبادت و معبود خالی کند. یکی از اموری که به حضور قلب مدد میرساند، فراغت قلب است، انسان در شبانهروز برای عبادت وقتی معین میکند و در آن وقت خود را موظف میبیند که اشتغال دیگری غیر از بندگی خدا نداشته باشد، در این میان، مهمترین عبادتها نماز است، لذا خداوند برای آن در شبانهروز زمانهای مشخصی را تعیین فرموده است.سالک هنگام عبادت قلب خویش را فارغ میکند، او از اشتغالات و هموم دنیوی فراغت یافته، خواطر مشدّد و امور متفرق را از درون خویش بیرون میراند، قلب او یکسره خالص شده، تمرکزی عمیق وجودش را فرا میگیرد، مناجات با خدا همانند گفتگو با یک انسان نیست، باید آن را مهم تلقی کرد و ارزش آن را دانست، ما به سرچشمهی جهان نظر دوختهایم و از این مسیر باید ضعفها و سستیهای خویش را جبران کنیم، سزاست همت خویش را در عبادت واحد کرد، از غفلتها کاست و به معنی واقعی فقط به بندگی خدا پرداخت.
البته ممکن است نفس در ابتدا چموشی کند، ولی با تمرین و توجه میتوان آهسته آهسته آن را رام کرد، مراقبه، شرط رام و آرامسازی خاطرههای پریشان است، میتوان از تشتّت نفس جلوگیری کرد و آن را از پریدن از شاخهای به شاخهی دیگر باز داشت، نورانیت در عبادت، مشروط به حضور قلب است، سالک با حضور قلب به معدن عظمت و بصیرت قلبی نایل میشود. امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
لَاُحِبُّ لِلرِّجالِ المُؤمِن مِنْکُمْ اِذا قامَ فِی صَلاةِ فَریضَهٍ أنْ یُقْبِلَ بِقَلْبِهِ اِلَی اللهِ وَلایَشْغَلَ قَلْبَهُ بِأمْرِ الدُّنْیا. فَلَیْسَ مِنْ یُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فی صَلاتِهِ اِلَی اللهِ تَعالی، اِلا أقْبَلَ اللهُ اِلَیه بِوَجْهِهِ وَ أقْبَلَ بِقُلوبِ الْمُؤمِنین اِلَیه بِالْمُحَبَّه بَعْدَ حُبَّ اللهِ؛ (9) همانا من دوست میدارم از شماها مرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای تعالی و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا، نیست بندهای که در نمازش توجه کند به سوی خدا به قلبش، مگر آنکه اقبال کند خداوند به سوی او به وجهش و قلب مؤمنان را متوجه کند به سوی او به محبت بعد از دوستداری خداوند او را.
حضور قلب دو قسم است؛ (10) حضور قلب در عبادت و حضور قلب در معبود، حضور قلب در عبادت هم مراتبی دارد، اولین مرتبهی آن حضور قلب اجمالی است، بدین معنا که عبد به هنگام عبادت اجمالاً توجه داشته باشد که ثنای معبود میکند هرچند حقیقت ثنا و ستایش را واقف نباشد، مانند اینکه کودکی مشغول خواندن قصیدهای بلند و عمیق باشد او هرگز به جزئیات آن قصیده واقف نیست، ولی اجمالاً میداند که قصیدهای والا در مدح انسانی عظیم میخواند، مرتبهی دوم، حضور قلب تفصیلی است، این مرتبه میتواند به صورت توجه به معنای الفاظ و ارکان عبادت باشد و نیز میتواند به صورت وقوف بر اسرار عبادت باشد.
حضور قلب در معبود هم مراتبی دارد که عمدهی آن سه رتبه است؛ حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و حضور قلب در تجلیات ذاتی؛ هر یک از این سه مرتبه، چهار درجه دارد که عبارتند از: مرتبهی علمی، مرتبهی ایمانی، مرتبهی شهودی و مرتبهی فنایی. بر این اساس میتوان گفت که حضور قلب اقسام و درجات متفاوت و گستردهای دارد. لذا راه برای احضار قلب برای همیشه و تا هر مقامی باز است، اگر قلب سالک از پرتو فیض قدسی بهرهمند باشد و پیش از آن قابلیتی در خویش پدید آورده باشد، آهسته آهسته حالت صعق نایل آمده با خدا انس حاصل میکند، او به مملکت آسمان سفر کرده همنشین حضرت حق میگردد، سالک از این رهگذر به جایی میرسد که بازگشت به عالم کثرت و تشتت برایش سخت و دشوار میگردد حضور قلب برای او صورت باطنی و ملکوتی گشته درونش را بهشت باطنی تشکیل میدهد. او خود را همیشه در محضر حق یافته حضور قلب دائمی پیدا میکند.
اگر مراقبهای که یوگاناندا براساس تعالیم آیین هندو از آن دم میزند را با حضور قلب در عرفان اسلامی قیاس گیریم به دست میآید که: اولاً حضور قلب هدفمند است یعنی قلب باید برای خدا خالص و حاضر گردد تا به او نزدیک شده انیس یار شود. اما مراقبه یا مدیتیشن هدف روشن و واضحی ندارد، گیریم انسان مراقبهای ژرف داشت، پرسشی که به ذهن میآید اینکه تا چه شود؟ و چه امر مهمی تحقق یابد؟ به نظر میرسد سؤالهایی از این دست در مکتب یوگاناندا بیپاسخ میماند، البته ممکن است در نهایت آرامش را مطرح کند ولی آرامش هدف نهایی خلقت انسان نیست، گذشته از اینکه آرامش واقعی فقط با اعتماد به خدا حاصل میشود، ثانیاً حضور قلب در عرفان اسلامی درجات و مراتب متعدد و روشنی دارد اما در مکتب یوگاناندا از این مراتب خبری و سخنی نیست، به بیان دیگر محدودهی آن به صورت واضح و روشن بیان نشده است.
ثالثاً حضور قلب امری درونی و باطنی است و آنگاه که این امر برای انسان به صورت ملکه درآید دیگر نیازی نیست که انسان به انزوا برود و بیست و چهار ساعت گوشهای بنشیند. خلاصه اینکه از جامعه و کارهای روزمره ببرد، بلکه میتواند با داشتن حالت حضور قلب، لحظهای از یاری دیگران کوتاهی نکند. مراقبه نباید انسان را به فرار از جامعه و مردمگریزی فرابخواند و آدمی را از انجام وظائف الهیاش دور سازد. براستی شاهکار عرفان راستین در این زمینهها به ظهور میرسد، عرفان راستین، جامعهگریز و مردمستیز نیست برخلاف معنویتهایی انزواطلب مثل طریقت یوگاناندا.
پینوشتها:
1. Meditation.
2. Dhyana.
3. Patan Jali.
4. Samadhi.
5. پاراهامسا یوگاناندا، او کجاست؟، ص 221.
6. پاراهامسا یوگاناندا، تقویم معنوی، 30 مرداد تا 9 شهریور.
7. پاراهامسا یوگاناندا، خوشههایی از باغ عشق، ص 329-330.
8. همان، ص 50.
9. ابن بابویه قمی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 163؛ شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 4، ص 686.
10. امام روح الله خمینی (ره)، چهل حدیث، ص 434-437.
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.