نویسنده: محمدتقی فعّالی
شهودِ روح ما یک قوهی الهی است. حضرت حق دهان ندارد، اما همه چیز را میچشد. او دست یا پا ندارد، با این حال کل جهان را حس میکند، اما چگونه؟ با شهود همزمان در همه جا.
انسان معمولاً برای دریافت اطلاعات دربارهی خودش و دنیایش که در آن زندگی میکند، به حواس خود متکی است. ذهن انسان هیچ چیز نمیداند مگر چیزهایی که حواس پنجگانه به او میگوید. اما انسان متعالی برای کسب معرفت، به شهود خود، یعنی «حس ششم» متکی است.
شهود از درون آدمی میجوشد و اندیشه از برون. شهود حاکی از منظری رو در رو از واقعیت است؛ در حالی که اندیشهی منظری غیر مستقیم از واقعیت میباشد. شهود واقعیت را با همدردی عجیبی در کلیت آن میبیند، حال آنکه اندیشه واقعیت را خرد میکند. هر انسانی همانگونه که قدرت اندیشیدن دارد، از قدرت شهود نیز برخوردار است. همچنان که اندیشهی قابل پرورش است، شهود نیز گسترش مییابد. ما در شهود، با واقعیت، با دنیای شادمانی، با «وحدت اختلاف»، با قوانین باطنی که بر دنیای معنوی حاکم است و با حضرت حق، هماهنگ هستیم.
فکر نکنید که خداوند لایتناهی را میتوانید با منطق درک کنید. منطق فقط میتواند به اصل علت و معلول که به دنیای شگفتانگیز مربوط میشود، چنگ بیندازید. عقل قدرت درک حقیقت متعالی و ماهیت مطلق بیعلت را ندارد.
دلیل، بالاترین قدرت انسان نیست، بلکه شهود است. درک دانش بیدرنگ و همزمان از طریق روح حاصل میشود نه از طریق واسطهی جایزالخطای حواس یا دلیل.
شهود قدرت تمیز دهندهای است که شما میتوانید با استفاده از آن بگوئید کدام یک از دو سوی استدلال درست است. شهود کامل، شما را استاد همهی دانشها میکند.
اگر از ذهنمان درست استفاده کنیم، میبینیم که خداوند ماورای ذهن و قوهی ادراک ما است و چگونه ماهیت واقعی خداوند را میتوانیم فقط از طریق قدرت شهود احساس کنیم. ما باید هشیاری خداوند را از طریق ذهن فراهشیار خود که هستهی ذهن و هوش است بیابیم. ماهیت لایتناهی حضرت حق از طریق فراهشیاری شهودی برای انسان آشکار میشود. سروری را که انسان در مراتبه تجربه میکند، حضور سرور ابدی را آشکار میکند که در سراسر آفرینش گسترده است. نوری که در خدا اندیشی مشاهده میشود، نور ستارهای است که هستی ملموس ما با آن ساخته شده است. آدمی با دیدن این نور نسبت به همه چیز احساس وحدت میکند. (1)
قلوب اهل حق آنگاه که به نور حقیقی نزدیک شد و در مقام قرب الهی قرار گرفت، دیدگانش بینا میشود و آنچه قبل از آنِ از فهم او مستور بود تبیین مییابد و به روشنی و وضوح میرسد. این مقام، کشف است. کشف از آن قلب است که هنگام اتصال حاصل میشود. چنان که اگر چشم سر با یک شیء جسمانی روبهرو شد، کشف حسی به او دست خواهد داد.
اگر شهود و کشف با حضر مسانخند، انسانی که در غیبت به سر میبرد، از این حالت رفیع محروم و در پشت پردهی حجاب و غشاء از درک حضور حق دور مانده است. قلب غایب، در ظلمت است و قلب حاضر، به صفای یقین نایل آمده است. اگر عارف به حضور و شهود حق نزدیک شود، بر وحدت و جمعیت او اضافه و از تفرقه و کثرت او کاسته شده است، لذا حضور و شهود با اتحاد و اتصال همراه است. چنان که غیبت با کثرت، حجاب و ظلمت آمیخته و قرین است. (2)
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.
انسان معمولاً برای دریافت اطلاعات دربارهی خودش و دنیایش که در آن زندگی میکند، به حواس خود متکی است. ذهن انسان هیچ چیز نمیداند مگر چیزهایی که حواس پنجگانه به او میگوید. اما انسان متعالی برای کسب معرفت، به شهود خود، یعنی «حس ششم» متکی است.
شهود از درون آدمی میجوشد و اندیشه از برون. شهود حاکی از منظری رو در رو از واقعیت است؛ در حالی که اندیشهی منظری غیر مستقیم از واقعیت میباشد. شهود واقعیت را با همدردی عجیبی در کلیت آن میبیند، حال آنکه اندیشه واقعیت را خرد میکند. هر انسانی همانگونه که قدرت اندیشیدن دارد، از قدرت شهود نیز برخوردار است. همچنان که اندیشهی قابل پرورش است، شهود نیز گسترش مییابد. ما در شهود، با واقعیت، با دنیای شادمانی، با «وحدت اختلاف»، با قوانین باطنی که بر دنیای معنوی حاکم است و با حضرت حق، هماهنگ هستیم.
فکر نکنید که خداوند لایتناهی را میتوانید با منطق درک کنید. منطق فقط میتواند به اصل علت و معلول که به دنیای شگفتانگیز مربوط میشود، چنگ بیندازید. عقل قدرت درک حقیقت متعالی و ماهیت مطلق بیعلت را ندارد.
دلیل، بالاترین قدرت انسان نیست، بلکه شهود است. درک دانش بیدرنگ و همزمان از طریق روح حاصل میشود نه از طریق واسطهی جایزالخطای حواس یا دلیل.
شهود قدرت تمیز دهندهای است که شما میتوانید با استفاده از آن بگوئید کدام یک از دو سوی استدلال درست است. شهود کامل، شما را استاد همهی دانشها میکند.
اگر از ذهنمان درست استفاده کنیم، میبینیم که خداوند ماورای ذهن و قوهی ادراک ما است و چگونه ماهیت واقعی خداوند را میتوانیم فقط از طریق قدرت شهود احساس کنیم. ما باید هشیاری خداوند را از طریق ذهن فراهشیار خود که هستهی ذهن و هوش است بیابیم. ماهیت لایتناهی حضرت حق از طریق فراهشیاری شهودی برای انسان آشکار میشود. سروری را که انسان در مراتبه تجربه میکند، حضور سرور ابدی را آشکار میکند که در سراسر آفرینش گسترده است. نوری که در خدا اندیشی مشاهده میشود، نور ستارهای است که هستی ملموس ما با آن ساخته شده است. آدمی با دیدن این نور نسبت به همه چیز احساس وحدت میکند. (1)
تحلیل و بررسی
در عرفان اسلامی در رابطه با مسألهی مکاشفه و مشاهده نظریهپردازی شده است، از یکسو مکاشفه مربوط به قلب است، لذا جایگاه آن باطن آدمی است از سوی دیگر کشف تنها به هنگام رفع حجاب برای قلب آدمی رخ میدهد لذا باید حجابها را اعم از ظلمانی یا نورانی از قلب زدود. این امر نیاز به یک برنامهی عملی دارد که قرآن کریم آن را به خوبی نشان میدهد. ایمان، عمل صالح و تقوا بهترین برنامه و دستمایهی انسان برای کاستن از زنگارها، پوششها و حجابهای درونی است. از جهت سوم قلبی که صاحب کشف باشد بر حقایقی از عالم دست مییابد و به تعبیری جهانشناس و حقیقتیاب میشود. بنابراین نظریهی مکاشفه اقتضا دارد که انسان دیدگاهی نسبت به انسان، حجاب و جهان داشته باشد و تصویری درست از این سه امر ارائه کند، گذشته از اینکه در عرفان اسلامی، مکاشفه هدف نیست بلکه وسیلهای است برای نیل به حقیقت که در رأس آن حق تعالی قرار دارد پس وجود حق اصالت و استقلال داشته و مکاشفات عرفانی و مشاهدات درونی راهی است که انسان را به سرمنزل مقصود میرساند.قلوب اهل حق آنگاه که به نور حقیقی نزدیک شد و در مقام قرب الهی قرار گرفت، دیدگانش بینا میشود و آنچه قبل از آنِ از فهم او مستور بود تبیین مییابد و به روشنی و وضوح میرسد. این مقام، کشف است. کشف از آن قلب است که هنگام اتصال حاصل میشود. چنان که اگر چشم سر با یک شیء جسمانی روبهرو شد، کشف حسی به او دست خواهد داد.
اگر شهود و کشف با حضر مسانخند، انسانی که در غیبت به سر میبرد، از این حالت رفیع محروم و در پشت پردهی حجاب و غشاء از درک حضور حق دور مانده است. قلب غایب، در ظلمت است و قلب حاضر، به صفای یقین نایل آمده است. اگر عارف به حضور و شهود حق نزدیک شود، بر وحدت و جمعیت او اضافه و از تفرقه و کثرت او کاسته شده است، لذا حضور و شهود با اتحاد و اتصال همراه است. چنان که غیبت با کثرت، حجاب و ظلمت آمیخته و قرین است. (2)
پینوشتها:
1. پاراهامسا یوگاناندا، تقویم معنوی، 29 آذر تا 30 دی.
2. ر.ک: محمدتقی فعّالی، تجربه دینی و مکاشفهی عرفانی، ص 285-328.
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.