نویسنده: محمدتقی فعالی
دالایی لاما معتقد است موقعیت زندگی و آیندهی ما به انگیزه و اراده و اعتماد به نفس بستگی دارد؛ گاه زندگی در اثر تجربیات بغرنج به صورتی بامعناتر درمیآید. اگر به زندگی افراد بنگرید که از آغاز زندگی همه چیز در اختیار داشتهاند، میبینید که وقتی کوچکترین اتفاقی برای آنها بیافتد، خیلی زود امید خود را از دست میدهند، اما هستند افراد دیگری که حالت روحی قدرتمندی را - در نتیجهی تحمل سختیها - درخود رشد دادهاند. (1)
بنابراین تغییر در زندگی به ارادهی قوی نیاز دارد. گسترش صفاتی خوب همچون فروتنی و همبستگی به تمرین نیازمندند. از اینرو، دالایی لاما معتقد است شالودهی عمل باید براساس مراقبه باشد. کسی که به رشد معنوی خود علاقهمند است و قصد دارد به حد اعلای مرتبه انسانی راه بگشاید، نباید از تعالیم مراقبه چشم بپوشد. مراقبه، کلید راهگشای رشد معنوی است. وی بر آن است که هر کس باید مسئولیت مستقیم رشد معنوی خود را برعهده گیرد و در این زمینه به هیچ چیز و هیچکس متکی نباشد. اگر کسی میتوانست ما را از گزند نفسپرستی نجات دهد، بیشک تا به حال چنین کرده بود. اکنون هنگام آن است که در این زمینه به یاری خود بشتابیم. بیتردید آمیختن عشق به تمام جنبهها و موقعیتهای زندگی، محتاج گذشت زمان و جرئت و جسارت است. در تحول درونی، تلاش و مراقبه و عمل حرف اول را میزند. دعا یا آرزو نیز در تحول معنوی مؤثر نیست. تلاش مداوم از طریق تعالیم مراقبه، تنها وسیلهی رشد و کمال است. (2)
او بر آن است که تغییرات روحی، پیچیدگی بسیاری دارد. از اینرو برای دستیابی به شادی، به دیدگاهها و روشهای مختلفی نیاز داریم تا بتوانیم بر این حالات روحی منفی پیچیده و مختلف غلبه یابیم. تغییر، نیاز به زمان دارد؛ هم تغییرِ جسمی و هم فکری. مثلاً در تغییر مکان و مسکن نیز طول میکشد تا بدن با آب و هوای جدید هماهنگ شود. ویژگیهای روحی منفی زیادی وجود دارد، از اینرو باید هر کدام از آنها را جداگانه بررسی کرد و این کار دشواری است؛ تا جایی که نیازمند تکرار روشهای مختلف است و آشنا کردن خود با این تمرینها نیز به زمان نیاز دارد. در واقع این یک فرایند یادگیری است. (3)
هر چند او مدعی است با اندکی تلاش میتوانیم به همهی شرایط منفی غالب شویم و به زندگیمان تغییرات مثبتی بدهیم. اما وی تأکید میکند این تغییر یک شبه روی نمیدهد. (4)
او میپندارد انسانها باید گام اول را خود بردارند و منتظر دیگران نباشند. اگر خواهان فضایی دوستانهتر هستیم، باید مبنای آن را آماده سازیم. وی ادامه میدهد پاسخ هرچه باشد، شما ابتدا باید زمینه دوستی را فراهم کنید و به خاطر داشته باشید که دگرگونی روحی زمان میطلبد. متأسفانه بشر امروز به دلیل پیشرفت فنآوری فکر میکند همه چیز خودکار است. بیشک تمرینات تغییرات روحی دشوارند، اما بسیار مفیدند. (5)
سالک هنگام عبادت، قلب خویش را فارغ میکند، او از اشتغالات و هموم دنیوی فراغت یافته، خواطر مشدّد و امور متفرق را از درون خویش بیرون میراند. قلب او یکسره خالص شده، تمرکزی عمیق وجودش را فرامیگیرد. مناجات با خدا همانند گفتگو با یک انسان نیست. باید آن را مهم تلقی کرد و ارزش آن را دانست. ما به سرچشمهی جهان نظر دوختهایم و از این مسیر باید ضعفها و سستیهای خویش را جبران کنیم. سزاست همت خویش را در عبادتِ واحد کرد، از غفلتها کاست و به معنی واقعی به بندگی خدا پرداخت.
البته ممکن است نفس در ابتدا چموشی کند ولی با تمرین و توجه و اهمیت بالای حضور قلب میتوان آهسته آهسته آن را رام کرد. مراقبه، شرط رام و آرامسازی خاطرهای پریشان است. میتوان از تشتت نفس جلوگیری کرد و آن را از پریدن از شاخهای به شاخه دیگر بازداشت. نورانیت در عبادت مشروط به حضور قلب است. سالک با حضور قلب به معدن عظمت و بصیرت قلبی نایل میشود. امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
«لَاُحِبُّ للرّجل المؤمنِ مِنْکُمْ اذا قامَ فی صلاة فریضة ان یُقْبِلَ بقلبه الی الله تعالی و لایشغل قلبَه بامر الدنیا فَلَیَسَ مِنْ عَبْدِ یُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِی صَلاتِه اِلَی اللهُ تعالی، الا أقْبَلَ اللهَ اِلَیهِ بِوَجْهِه وَ اَقْبَلَ بِقُلوبِ الْمُؤمنین الیه بالمحبّة بعد حُبِّ الله ایاه (7)؛ همانا من دوست میدارم از شما مرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای تعالی و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا، نیست بندهای که در نمازش توجه کند به سوی خدا به قلبش، مگر آن که اقبال کند خداوند سوی او به وجهش، و قلب مؤمنان را متوجه کند به سوی او به محبت بعد از دوستداری خداوند او را».
حضور قلب دو قسم است (8)؛ حضور قلب در عبادت و حضور قلب در معبود. حضور قلب در عبادت هم مراتبی دارد؛ اولین مرتبهی آن حضور قلب اجمالی است. بدین معنا که عابد به هنگام عبادت اجمالاً توجه داشته باشد که ثنای معبود میکند هرچند حقیقت ثنا و ستایش را واقف نباشد. مانند اینکه کودکی مشغول خواندن قصیدهای بلند و عمیق باشد او هرگز به جزئیات آن قصیده واقف نیست ولی اجمالاً میداند که قصیدهای والا در مدح انسانی عظیم میخواند. مرتبهی دوم حضور قلب تفصیلی است. این مرتبه میتواند به صورت توجه به معانی الفاظ و ارکان عبادت باشد و نیز میتواند وقوف بر اسرار عبادت باشد.
حضور قلب در معبود هم مراتبی دارد که عمدهی آن سه رتبه است، حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و حضور قلب در تجلیات ذاتی. هر یک از این سه مرتبه، چهار درجه دارد که عبارتند از: مرتبهی علمی، مرتبهی ایمانی، مرتبهی شهودی و مرتبه فنایی. بر این اساس میتوان گفت که حضور قلب اقسام و درجات متفاوت و گستردهای دارد. لذا راه برای احضار قلب برای همیشه و تا هر مقامی باز است. اگر قلب سالک از پرتو فیض قدسی بهرهمند باشد و پیش از آن قابلیتی در خویش پدید آورده باشد، آهسته آهسته به حالت «صعق» نایل آمده با خدا انس حاصل میکند او به مملکت آسمان سفر کرده همنشین حضرت حق میگردد. سالک از این رهگذر به جایی میرسد که بازگشت به عالم کثرت و تشتت برایش سخت و دشوار میگردد. حضور قلب برای او صورت باطنی و ملکوتی گشته درونش را بهشت باطنی تشکیل میدهد. او خود را همیشه در محضر حق یافته حضور قلب دائمی پیدا میکند.
اگر مراقبهای که دالایی لاما براساس تعالیم آیین هندو از آن دم میزند را با حضور قلب در عرفان اسلامی قیاس گیریم به دست میآید که اولاً در عرفان اسلامی، حضور قلب هدفمند است، یعنی قلب باید برای خدا خالص و حاضر گردد تا به او نزدیک شده انیس یار شود. اما مراقبه یا مدیتیشن هدف روشن و واضحی ندارد. گیریم انسان مراقبهای ژرف داشت، پرسشی که به ذهن میآید اینکه، تا چه شود؟ و چه امر مهمی تحقق یابد؟ به نظر میرسد سؤالهایی از این دست در مکتب دالایی لاما بیپاسخ میماند. البته ممکن است در نهایت آرامش واقعی فقط با اعتماد به خدا حاصل میشود.
ثانیاً حضور قلب در عرفان اسلامی درجات و مراتب متعدد و روشنی دارد اما در مکتب دالایی لاما از این مراتب خبر و سخنی نیست. به بیان دیگر محدودهی آن به صورت واضح و روشن بیان نشده است.
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای دالایی لاما، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول
بنابراین تغییر در زندگی به ارادهی قوی نیاز دارد. گسترش صفاتی خوب همچون فروتنی و همبستگی به تمرین نیازمندند. از اینرو، دالایی لاما معتقد است شالودهی عمل باید براساس مراقبه باشد. کسی که به رشد معنوی خود علاقهمند است و قصد دارد به حد اعلای مرتبه انسانی راه بگشاید، نباید از تعالیم مراقبه چشم بپوشد. مراقبه، کلید راهگشای رشد معنوی است. وی بر آن است که هر کس باید مسئولیت مستقیم رشد معنوی خود را برعهده گیرد و در این زمینه به هیچ چیز و هیچکس متکی نباشد. اگر کسی میتوانست ما را از گزند نفسپرستی نجات دهد، بیشک تا به حال چنین کرده بود. اکنون هنگام آن است که در این زمینه به یاری خود بشتابیم. بیتردید آمیختن عشق به تمام جنبهها و موقعیتهای زندگی، محتاج گذشت زمان و جرئت و جسارت است. در تحول درونی، تلاش و مراقبه و عمل حرف اول را میزند. دعا یا آرزو نیز در تحول معنوی مؤثر نیست. تلاش مداوم از طریق تعالیم مراقبه، تنها وسیلهی رشد و کمال است. (2)
او بر آن است که تغییرات روحی، پیچیدگی بسیاری دارد. از اینرو برای دستیابی به شادی، به دیدگاهها و روشهای مختلفی نیاز داریم تا بتوانیم بر این حالات روحی منفی پیچیده و مختلف غلبه یابیم. تغییر، نیاز به زمان دارد؛ هم تغییرِ جسمی و هم فکری. مثلاً در تغییر مکان و مسکن نیز طول میکشد تا بدن با آب و هوای جدید هماهنگ شود. ویژگیهای روحی منفی زیادی وجود دارد، از اینرو باید هر کدام از آنها را جداگانه بررسی کرد و این کار دشواری است؛ تا جایی که نیازمند تکرار روشهای مختلف است و آشنا کردن خود با این تمرینها نیز به زمان نیاز دارد. در واقع این یک فرایند یادگیری است. (3)
هر چند او مدعی است با اندکی تلاش میتوانیم به همهی شرایط منفی غالب شویم و به زندگیمان تغییرات مثبتی بدهیم. اما وی تأکید میکند این تغییر یک شبه روی نمیدهد. (4)
او میپندارد انسانها باید گام اول را خود بردارند و منتظر دیگران نباشند. اگر خواهان فضایی دوستانهتر هستیم، باید مبنای آن را آماده سازیم. وی ادامه میدهد پاسخ هرچه باشد، شما ابتدا باید زمینه دوستی را فراهم کنید و به خاطر داشته باشید که دگرگونی روحی زمان میطلبد. متأسفانه بشر امروز به دلیل پیشرفت فنآوری فکر میکند همه چیز خودکار است. بیشک تمرینات تغییرات روحی دشوارند، اما بسیار مفیدند. (5)
تحلیل و بررسی
مراقبه نوعی تمرکز ذهنی است. اگر انسان سوژهای را در مرکزیت توجه خود قرار دهد و نسبت به آن تمرکز ورزد او در حالت مراقبه یا مدیتیشن فرورفته است (6). مفهوم جایگزین که در عرفان اسلامی مطرح است، حضور قلب میباشد. یکی از مفاهیم عمیق که در مکتب عرفانی اسلام مطرح است، مسألهی حضور قلب است. حضور قلب در عبادت بدین معناست که عارف قلب خویش را به هنگام عبادت از توجه به هر چیز جز عبادت و معبود خالی کند. یکی از اموری که به حضور قلب مدد میرساند، فراغت قلب است. انسان در شبانهروز برای عبادت وقتی معین میکند و در آن وقت خود را موظف میبیند که اشتغال دیگری غیر از بندگی خدا نداشته باشد. در این میان، مهمترین عبادتها نماز است. لذا خداوند برای آن در شبانهروز زمانهای مشخصی را تعیین فرموده است.سالک هنگام عبادت، قلب خویش را فارغ میکند، او از اشتغالات و هموم دنیوی فراغت یافته، خواطر مشدّد و امور متفرق را از درون خویش بیرون میراند. قلب او یکسره خالص شده، تمرکزی عمیق وجودش را فرامیگیرد. مناجات با خدا همانند گفتگو با یک انسان نیست. باید آن را مهم تلقی کرد و ارزش آن را دانست. ما به سرچشمهی جهان نظر دوختهایم و از این مسیر باید ضعفها و سستیهای خویش را جبران کنیم. سزاست همت خویش را در عبادتِ واحد کرد، از غفلتها کاست و به معنی واقعی به بندگی خدا پرداخت.
البته ممکن است نفس در ابتدا چموشی کند ولی با تمرین و توجه و اهمیت بالای حضور قلب میتوان آهسته آهسته آن را رام کرد. مراقبه، شرط رام و آرامسازی خاطرهای پریشان است. میتوان از تشتت نفس جلوگیری کرد و آن را از پریدن از شاخهای به شاخه دیگر بازداشت. نورانیت در عبادت مشروط به حضور قلب است. سالک با حضور قلب به معدن عظمت و بصیرت قلبی نایل میشود. امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
«لَاُحِبُّ للرّجل المؤمنِ مِنْکُمْ اذا قامَ فی صلاة فریضة ان یُقْبِلَ بقلبه الی الله تعالی و لایشغل قلبَه بامر الدنیا فَلَیَسَ مِنْ عَبْدِ یُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِی صَلاتِه اِلَی اللهُ تعالی، الا أقْبَلَ اللهَ اِلَیهِ بِوَجْهِه وَ اَقْبَلَ بِقُلوبِ الْمُؤمنین الیه بالمحبّة بعد حُبِّ الله ایاه (7)؛ همانا من دوست میدارم از شما مرد مؤمنی را که وقتی در نماز واجبی ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوی خدای تعالی و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا، نیست بندهای که در نمازش توجه کند به سوی خدا به قلبش، مگر آن که اقبال کند خداوند سوی او به وجهش، و قلب مؤمنان را متوجه کند به سوی او به محبت بعد از دوستداری خداوند او را».
حضور قلب دو قسم است (8)؛ حضور قلب در عبادت و حضور قلب در معبود. حضور قلب در عبادت هم مراتبی دارد؛ اولین مرتبهی آن حضور قلب اجمالی است. بدین معنا که عابد به هنگام عبادت اجمالاً توجه داشته باشد که ثنای معبود میکند هرچند حقیقت ثنا و ستایش را واقف نباشد. مانند اینکه کودکی مشغول خواندن قصیدهای بلند و عمیق باشد او هرگز به جزئیات آن قصیده واقف نیست ولی اجمالاً میداند که قصیدهای والا در مدح انسانی عظیم میخواند. مرتبهی دوم حضور قلب تفصیلی است. این مرتبه میتواند به صورت توجه به معانی الفاظ و ارکان عبادت باشد و نیز میتواند وقوف بر اسرار عبادت باشد.
حضور قلب در معبود هم مراتبی دارد که عمدهی آن سه رتبه است، حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و حضور قلب در تجلیات ذاتی. هر یک از این سه مرتبه، چهار درجه دارد که عبارتند از: مرتبهی علمی، مرتبهی ایمانی، مرتبهی شهودی و مرتبه فنایی. بر این اساس میتوان گفت که حضور قلب اقسام و درجات متفاوت و گستردهای دارد. لذا راه برای احضار قلب برای همیشه و تا هر مقامی باز است. اگر قلب سالک از پرتو فیض قدسی بهرهمند باشد و پیش از آن قابلیتی در خویش پدید آورده باشد، آهسته آهسته به حالت «صعق» نایل آمده با خدا انس حاصل میکند او به مملکت آسمان سفر کرده همنشین حضرت حق میگردد. سالک از این رهگذر به جایی میرسد که بازگشت به عالم کثرت و تشتت برایش سخت و دشوار میگردد. حضور قلب برای او صورت باطنی و ملکوتی گشته درونش را بهشت باطنی تشکیل میدهد. او خود را همیشه در محضر حق یافته حضور قلب دائمی پیدا میکند.
اگر مراقبهای که دالایی لاما براساس تعالیم آیین هندو از آن دم میزند را با حضور قلب در عرفان اسلامی قیاس گیریم به دست میآید که اولاً در عرفان اسلامی، حضور قلب هدفمند است، یعنی قلب باید برای خدا خالص و حاضر گردد تا به او نزدیک شده انیس یار شود. اما مراقبه یا مدیتیشن هدف روشن و واضحی ندارد. گیریم انسان مراقبهای ژرف داشت، پرسشی که به ذهن میآید اینکه، تا چه شود؟ و چه امر مهمی تحقق یابد؟ به نظر میرسد سؤالهایی از این دست در مکتب دالایی لاما بیپاسخ میماند. البته ممکن است در نهایت آرامش واقعی فقط با اعتماد به خدا حاصل میشود.
ثانیاً حضور قلب در عرفان اسلامی درجات و مراتب متعدد و روشنی دارد اما در مکتب دالایی لاما از این مراتب خبر و سخنی نیست. به بیان دیگر محدودهی آن به صورت واضح و روشن بیان نشده است.
پینوشتها:
1. دالایی لاما، کتاب خرد، ص 40.
2. ر.ک: همو، کتاب کوچک عقل و خرد، ص 10-20.
3. همو، هنر شاد زیستن، ص 52.
4. همان، ص 241.
5. همو، کتاب عشق و همدردی، ص 21 و 118.
6. بنگرید به: علی اکبر محمدزاده، اسرار تمرکز فکر؛ پاراماهامسا نیرا نجاناندا، اسرار تمرکز، ترجمهی جلال موسوی نسب؛ ریچارد آلپرت (رام داس)، سفر بیداری راهنمای مدیتیشن، ترجمهی فرامرز جواهرینیا؛ لارنس لشان، چگونه مدیتیشن کنیم، ترجمهی نسرین مجیدی؛ ویل جانسون، مدیتیشن، ترجمهی حمیدرضا عامری؛ تاراوارد، مدیتیشن، ترجمهی رضارامز؛ گویر الیکا، کتاب کوچک مدیتیشن، ترجمهی باجلان فرخی.
7. ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 163؛ شیخ حرعاملی، وسایل الشیعه، ج 4، ص 686.
8. (امام) روح الله خمینی (ره)، چهل حدیث، ص 434-437.
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای دالایی لاما، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول